گنجور

شمارهٔ ۴۶

نامسلمان پسری خون دلم خورد چو آب
که به مستی دل مرغان حرم کرده کباب
کار بر مرغ دلم در کف طفلی شده است
آن چنان تنگ که گلشن بودش چنگ عقاب
شاهد عشق حریفیست که گر یابد دست
می‌کند دست به خون ملک‌الموت خضاب
چهرهٔ هجر به خواب آید اگر عاشق را
کشدش خوف به مهد اجل از بستر خواب
لرزه بر دست نسیم افتد اگر برگیرد
به سر انگشت خیال از رخ او طرف نقاب
تو که داری سر شاهنشهی کشور دل
فکر ملک دل ما کن که خرابست خراب
محتشم را دم آبی چو ز تیغت دادی
دم دیگر به چشانش که ثوابست ثواب

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نامسلمان پسری خون دلم خورد چو آب
که به مستی دل مرغان حرم کرده کباب
هوش مصنوعی: پسری غیرمسلمان خون دلم را مانند آب نوشید، در حالی که در مستی‌اش دل پرندگان حرم را به کباب تبدیل کرده است.
کار بر مرغ دلم در کف طفلی شده است
آن چنان تنگ که گلشن بودش چنگ عقاب
هوش مصنوعی: کار دل من به دست کودکی افتاده است، به طوریکه آن قدر محدود شده که باغی که شایسته‌اش بود، حالا زیر چنگال عقاب قرار گرفته است.
شاهد عشق حریفیست که گر یابد دست
می‌کند دست به خون ملک‌الموت خضاب
هوش مصنوعی: معنای این بیت این است که معشوق و محبوب کسی است که اگر به او دست پیدا کند، به قدری ذهنت را درگیر و شورانگیز می‌کند که حتی می‌تواند به مرگ و‌ رویارویی با آن نیز بی‌اعتنا باشد. این عشق می‌تواند به انسان قدرتی بدهد که از تمامی موانع و خطرها بگذرد.
چهرهٔ هجر به خواب آید اگر عاشق را
کشدش خوف به مهد اجل از بستر خواب
هوش مصنوعی: اگر عشق راستین وجود داشته باشد، چهرهٔ محبوب حتی در خواب هم به دل عاشق می‌آید و اگر ترسی از پایان زندگی وجود داشته باشد، آن را به بستر خواب می‌برد.
لرزه بر دست نسیم افتد اگر برگیرد
به سر انگشت خیال از رخ او طرف نقاب
هوش مصنوعی: اگر نسیم بخواهد به آرامی پرده‌ای را از چهره‌ی او کنار بزند، دستش به شدت می‌لرزد.
تو که داری سر شاهنشهی کشور دل
فکر ملک دل ما کن که خرابست خراب
هوش مصنوعی: ای کسی که مقام و جایگاه والایی در دل‌ها داری، به وضعیت دل ما هم توجهی کن که انقدر خراب و بی‌خبر است.
محتشم را دم آبی چو ز تیغت دادی
دم دیگر به چشانش که ثوابست ثواب
هوش مصنوعی: محتشم را به هنگام مرگ، وقتی که از تیغ تو دم می‌زند، لحظه‌ای دیگر به او بنوشان که این کار پاداش و اجر دارد.