شمارهٔ ۴۴
همچو شمعم هست شبها بیرخ آن آفتاب
دیده گریان سینهٔ بریان تن گدازان دل کباب
بسته شد از چار حد بر من در وصلش که هست
دل غمین خاطر حزین تن در بلاجان در عذاب
در زمین و آسمان دارند ز آب و تاب او
آب شرم آئینه رو مهتاب خورشید اضطراب
سرو کی گیرد به گلشن جای سروی کش بود
پیرهن گل سرسمن رخ نسترن خط مشگناب
تیره بختم آنقدر کز طالع من میشود
نور ظلمت روز شب گوهر حجر دریا سراب
چون گرفتم دامنش مردم ز ناکامی که بود
دست لرزان دل طپان من منفعل او در حجاب
مدعی از رشک بر در چون نمرد امشب که بود
بزم دلکش باده بی غش یار سرخوش من خراب
سرمبادم کز گمانهای کجم آن سرور است
سر گران لب پر گله گل رد عرق نرگس به خواب
محتشم دارد بتی بیرحم کاندر کیش اوست
رحم ظلم احسان سیاست مهر کین گرمی عتاب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
همچو شمعم هست شبها بیرخ آن آفتاب
دیده گریان سینهٔ بریان تن گدازان دل کباب
هوش مصنوعی: شبیه شمعیام که در شبها بدون نور آن آفتاب، بسیار گریه میکنم. سینهام میسوزد و دلام همچون کباب داغ و داغ است.
بسته شد از چار حد بر من در وصلش که هست
دل غمین خاطر حزین تن در بلاجان در عذاب
هوش مصنوعی: از چهار طرف به خاطر وصالش محدود شدم، دل من غمگین و خاطر من ناراحت است. تنم در رنج و جانم در عذاب به سر میبرد.
در زمین و آسمان دارند ز آب و تاب او
آب شرم آئینه رو مهتاب خورشید اضطراب
هوش مصنوعی: در زمین و آسمان به خاطر زیبایی و جاذبه او، آب و تاب فراوانی وجود دارد. مانند آبی که در آئینه منعکس میشود، نوری که از مهتاب و خورشید میتابد باعث ایجاد حس اضطراب و شگفتی میشود.
سرو کی گیرد به گلشن جای سروی کش بود
پیرهن گل سرسمن رخ نسترن خط مشگناب
هوش مصنوعی: سرو در باغ نمیتواند جایی بگیرد، چون اینجا لباسش از گل سرخ و چهرهاش زیبایی نسترن را دارد و خطی از مشک بر چهرهاش دیده میشود.
تیره بختم آنقدر کز طالع من میشود
نور ظلمت روز شب گوهر حجر دریا سراب
هوش مصنوعی: بختم چنان تاریک است که از سرنوشت من، نور روشنی روز هم به اندازهی شب تاریک است. حتی دریا هم در برابر سنگهای بیارزش مثل سراب به نظر میرسد.
چون گرفتم دامنش مردم ز ناکامی که بود
دست لرزان دل طپان من منفعل او در حجاب
هوش مصنوعی: وقتی که دامان او را گرفتم، از ناامیدی و ناکامی مردم شدم. دستان لرزان و قلبی تپندهام نشان از این داشت که او در پس پردهای پنهان است.
مدعی از رشک بر در چون نمرد امشب که بود
بزم دلکش باده بی غش یار سرخوش من خراب
هوش مصنوعی: امشب که مهمانی دلربایی برپا است و شراب خالص و دوست خوشحال من در کنارم است، حاسد با حسرت از در نتوانست برود.
سرمبادم کز گمانهای کجم آن سرور است
سر گران لب پر گله گل رد عرق نرگس به خواب
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی یک حس عمیق و افکار منشعب از عشق و زیبایی است. گوینده به سروری اشاره میکند که به نظر میرسد او را تحت تأثیر قرار داده و افکار و احساسات بسیاری را در او برانگیخته. او به تصورات و خوابهایی اشاره دارد که در آنها زیبایی و لطافت خاصی وجود دارد. همچنین، اشاره به گل و عرق نرگس حس طراوت و پاکی را تداعی میکند، گویی که زیبایی طبیعت در خواب و خیال او تجلی یافته است.
محتشم دارد بتی بیرحم کاندر کیش اوست
رحم ظلم احسان سیاست مهر کین گرمی عتاب
هوش مصنوعی: محتشم دارای معبودی است که در مذهب او، رحمت و مهربانی وجود ندارد و در عوض، ظلم و بیرحمی به عنوان لطف و حمایت تعبیر میشود. این معبود در واقع به کینه و قهر خود گرما و حرارت میبخشد.
حاشیه ها
1399/10/05 11:01
علی
معنی چی میشه