شمارهٔ ۳۸۶
گر پا نهی ز لطف به مهمانسرای دل
پیش تو جان به پیشکش آرم چه جای دل
بهر گذار کردنت از غرفههای چشم
درها گشاده بر حرم کبریای دل
بنای صنع بهر تو نامهربان نهاد
از آب و خاک مهر و محبت بنای دل
تا شد نگارخانهٔ چشمم تهی ز غیر
پیدا شد از برای تو جائی ورای دل
بنشین به عیش و ناز که از نازنین بتان
مخصوص توست خانه نزهت فزای دل
از بهر ذکر خلوتیان کرده محتشم
وصف تو را کتابه خلوت سرای دل
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر پا نهی ز لطف به مهمانسرای دل
پیش تو جان به پیشکش آرم چه جای دل
هوش مصنوعی: اگر با لطف و محبت به مهمانسرای دل من قدم بگذاری، جانم را به پیشکش میآورم؛ چه جای دل که ارزش آن را هیچ چیز دیگر ندارد.
بهر گذار کردنت از غرفههای چشم
درها گشاده بر حرم کبریای دل
هوش مصنوعی: برای تو زمینهسازی کردهام که از زیباییهای دل و احساسات وارد شوی، همانطور که درهای حرم کبریا به روی زائران گشوده است.
بنای صنع بهر تو نامهربان نهاد
از آب و خاک مهر و محبت بنای دل
هوش مصنوعی: خلقت و ساختار وجود انسان به خاطر تو، ای بیرحم، از آب و خاک شکل گرفته است. در دل من، مهر و محبت را بنا نهادهاند.
تا شد نگارخانهٔ چشمم تهی ز غیر
پیدا شد از برای تو جائی ورای دل
هوش مصنوعی: زمانی که چشمم از حضور دیگران خالی شد، برای تو فضایی فراتر از دل ایجاد شد.
بنشین به عیش و ناز که از نازنین بتان
مخصوص توست خانه نزهت فزای دل
هوش مصنوعی: در آرامش و لذت زندگی کن، زیرا زیبایی و عشق ویژهای برای تو وجود دارد که دل تو را شاداب میکند.
از بهر ذکر خلوتیان کرده محتشم
وصف تو را کتابه خلوت سرای دل
هوش مصنوعی: به خاطر یادآوری افرادی که در تنهایی به سر میبرند، محتشم تو را در وصفی به تحریر درآورده که در دلش جا دارد.

محتشم کاشانی