شمارهٔ ۲۸۷
ای شربت جفای تو هم تلخ و هم لذیذ
خصمانه حرفهای تو هم تلخ و هم لذیذ
رد جام عشوه ریخته میها به زهر چشم
چشم غضب نمای تو هم تلخ و هم لذیذ
صلح و حیات و مرگ بهم دادهای که هست
وقت غضب ادای تو هم تلخ و هم لذیذ
دی زهر و انگبین بهم آمیختی که بود
دشنام جان فزای تو هم تلخ و هم لذیذ
ای دل ز خشم و صلح به آن لب سپرده یار
صد شربت از برای تو هم تلخ و هم لذیذ
امشب دهنده می و نقلی که صد اداست
با لعل دلگشای تو هم تلخ و هم لذیذ
در عشق کس نداد شرابی به محتشم
از ماسوا سوای تو هم تلخ و هم لذیذ
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای شربت جفای تو هم تلخ و هم لذیذ
خصمانه حرفهای تو هم تلخ و هم لذیذ
هوش مصنوعی: شما مانند شربتی هستید که هم تلخ و هم شیرین است؛ حرفهای شما هم به نوعی آزاردهنده و هم لذتبخش هستند.
رد جام عشوه ریخته میها به زهر چشم
چشم غضب نمای تو هم تلخ و هم لذیذ
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که جامی که با عشوه و طرز خاصی پر شده، در واقع زهر و تلخی را به همراه دارد. در عین حال، چشم تو که میتواند به حالت غضب نگاه کند، هم خاصیت تلخی دارد و هم شور و لذتی غیرقابل انکار. این حالت نشاندهنده تضاد احساسات و جذابیتهای عاشقانه است.
صلح و حیات و مرگ بهم دادهای که هست
وقت غضب ادای تو هم تلخ و هم لذیذ
هوش مصنوعی: تو به زندگی، صلح و مرگ معنا دادهای، زمانی که خشم به وجود میآید، طعم کارهای تو هم میتواند تلخ و هم شیرین باشد.
دی زهر و انگبین بهم آمیختی که بود
دشنام جان فزای تو هم تلخ و هم لذیذ
هوش مصنوعی: دیروز زهر و عسل را مخلوط کردی، زیرا که دشنام تو هم طعمی تلخ دارد و هم لذتبخش است.
ای دل ز خشم و صلح به آن لب سپرده یار
صد شربت از برای تو هم تلخ و هم لذیذ
هوش مصنوعی: ای دل، به خاطر خشم و صلح، لبهای یار را به یاد بسپار؛ او برای تو نوشیدنیهایی آماده کرده است که هم تلخ هستند و هم لذیذ.
امشب دهنده می و نقلی که صد اداست
با لعل دلگشای تو هم تلخ و هم لذیذ
هوش مصنوعی: امشب میدانی به ما میدهد که پر از چین و شکن و زیبایی است. اما همزمان با کام دلنواز تو، هم طعم تلخی دارد و هم خوشمزگی.
در عشق کس نداد شرابی به محتشم
از ماسوا سوای تو هم تلخ و هم لذیذ
هوش مصنوعی: در عشق، هیچکس به محتشم شرابی نداد که غیر از تو، همه چیز تلخ و خوشایند بود.

محتشم کاشانی