شمارهٔ ۲۶۸
ز خانه ماه به ماه آفتاب من بدر آید
من آفتاب ندیدم که ماه ماه برآید
قدم کند از بیم پاس غیر توقف
به من گهی که ازان غمزه قاصد نظر آید
ز ناز داده کمانی به دست غمزه که از وی
گزندهتر بود آن تیر که آرمیدهتر آید
قلم چو تیر کند در پیام شخص اشارت
به جنبش مژه از دود دل به هم خبر آید
رسید و در من بی دست و پا فکند تزلزل
چو صید بسته که صیاد غافلش به سر آید
هزار حرف که از من کند سئوال چه حاصل
که من ز نطق برآیم چو او به حرف درآید
به اینطرف نگه تیز چند صید نزاری
به ناوکی جهد از جا که بر یکی دگر آید
دو چشم جادویت آهسته از کمان اشارت
زنند تیر که در سنگ خاره کارگر آید
فضای دیده پرخون محتشم ز خیالت
حدیقهایست که آبش ز چشمه جگر آید
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز خانه ماه به ماه آفتاب من بدر آید
من آفتاب ندیدم که ماه ماه برآید
هوش مصنوعی: به طور کلی، این بیت به این معنا است که من هر ماه که از خانهام خارج میشوم، به نور و تابش آفتاب میرسم، اما هیچگاه ندیدهام که آفتاب به شکل ماه به وجود آید. این تصویر به نوعی نشاندهنده تفاوت و تضاد میان نور آفتاب و نور ماه است و به تجربه شخصی شاعر اشاره میکند.
قدم کند از بیم پاس غیر توقف
به من گهی که ازان غمزه قاصد نظر آید
هوش مصنوعی: او با احتیاط قدم برمیدارد تا از چشم دیگران پنهان بماند و گاهی به من نگاه میکند، گویی که از غمزهاش خبری به من میرساند.
ز ناز داده کمانی به دست غمزه که از وی
گزندهتر بود آن تیر که آرمیدهتر آید
هوش مصنوعی: از روی ناز و زیبایی، چشمی به دور دست دوخته است که تیرهایش گزندهتر از آن چیزی هستند که به نظر میرسد. این تیرها در شلیک نکردن نهفتهاند، بلکه در توانایی آن چشم نهفته است که میتواند آسیب بیشتری برساند.
قلم چو تیر کند در پیام شخص اشارت
به جنبش مژه از دود دل به هم خبر آید
هوش مصنوعی: وقتی قلم به نوشتن میپردازد، مانند تیر پرسرعتی است که احساسات و پیامهای درونی فرد را به دیگران منتقل میکند؛ به طوری که حتی یک جنبش کوچک مژه میتواند نشاندهنده حال و روحیهی شخصی باشد و از طریق سیاهی دل، خبرهایی به وجود بیاورد.
رسید و در من بی دست و پا فکند تزلزل
چو صید بسته که صیاد غافلش به سر آید
هوش مصنوعی: او به من رسید و مرا در حالی که بیتاب و ناتوان بودم به تزلزل انداخت، مانند صیدِ گرفتار که ناگهان غفلت صیاد به سر میرسد.
هزار حرف که از من کند سئوال چه حاصل
که من ز نطق برآیم چو او به حرف درآید
هوش مصنوعی: هرچند هزاران پرسش از من شود که چه فایدهای دارد، وقتی من نمیتوانم صحبت کنم و او به سخن درآید.
به اینطرف نگه تیز چند صید نزاری
به ناوکی جهد از جا که بر یکی دگر آید
هوش مصنوعی: به این سمت نگاه کن، چندین شکار در کمین هستند، با یک حرکت سریع از مکان خود بیرون میآیند تا به سوی دیگری بروند.
دو چشم جادویت آهسته از کمان اشارت
زنند تیر که در سنگ خاره کارگر آید
هوش مصنوعی: دو چشم جادویی تو به آرامی نشانه میروند، مانند تیری که به سنگ محکم اصابت میکند و تأثیرگذار است.
فضای دیده پرخون محتشم ز خیالت
حدیقهایست که آبش ز چشمه جگر آید
هوش مصنوعی: چشمم پر از اشک و اندوه است، و تصورات تو برای من همانند باغی است که آبی که در آن جاری است از دل و احساسات من سرچشمه میگیرد.
حاشیه ها
1391/09/22 17:11
فاطمه
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
مجتث مثمن مخبون

محتشم کاشانی