شمارهٔ ۲۳۰
آخر ای پیمان گسل یاران به یاران این کنند
دوستان بی موجبی با دوستداران این کنند
در ره رخشت فتادم خاک من دادی به باد
شهسواران در روش با خاکساران این کنند
مرهم از تیر تو جستم زخم بیدادم زدی
دلنوازان جان من با دل فکاران این کنند
خواستم تسکین سپند آتشت کردی مرا
ای قرار جان و دل با بی قراران این کنند
رو به شهر وصل کردم تا عدم راندی مرا
آخر ای مه با غریبان شهریاران این کنند
من غمت خوردم تو بر رغمم شدی غمخوار غیر
با حریفان غم خود غمگساران این کنند
محتشم در جان سپاری بود و خونش ریختی
ای هزارت جان فدا با جان سپاران این کنند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آخر ای پیمان گسل یاران به یاران این کنند
دوستان بی موجبی با دوستداران این کنند
هوش مصنوعی: در نهایت، ای کسی که پیمانها را میشکنی، یاران با یکدیگر چنین میکنند: دوستان بیدلیل به دوستداران این گونه رفتار میکنند.
در ره رخشت فتادم خاک من دادی به باد
شهسواران در روش با خاکساران این کنند
هوش مصنوعی: در مسیر زیبایی تو، من به زمین افتادم و خاکم را به باد سپردم. سواران بزرگ، با خاکی که در راه محبت غرق شده، چنین رفتار میکنند.
مرهم از تیر تو جستم زخم بیدادم زدی
دلنوازان جان من با دل فکاران این کنند
هوش مصنوعی: من به دنبال تسکین زخمهای قلبیام بودم که از تیر محبت تو نشأت گرفته، و این زخمها را از دل کسانی که به من محبت کردهاند، به یاد میآورم.
خواستم تسکین سپند آتشت کردی مرا
ای قرار جان و دل با بی قراران این کنند
هوش مصنوعی: من خواستم که آرامش بگیرم، اما تو با آتش عشقت مرا سوزاندی. ای مایه آرامش جان و دل، این درد را با بیقراریهایت به من تحمیل کردی.
رو به شهر وصل کردم تا عدم راندی مرا
آخر ای مه با غریبان شهریاران این کنند
هوش مصنوعی: به سمت شهری که تو در آن هستی میروم، تا ناامیدی را از خود دور کنم. ای ماه، این شهریاران با بیگانگان چه کردهاند!
من غمت خوردم تو بر رغمم شدی غمخوار غیر
با حریفان غم خود غمگساران این کنند
هوش مصنوعی: من از غم تو ناراحت شدم و تو به خاطر من غمخوار شدی، اما دیگران به همراه رقبای خود در غم و اندوه، فقط به دلداری دیگریها میپردازند.
محتشم در جان سپاری بود و خونش ریختی
ای هزارت جان فدا با جان سپاران این کنند
هوش مصنوعی: محتشم در حال جان دادن بود و تو خون او را ریختی، ای کسی که هزاران جان فدای او میشود، کسانی که در حال جان دادن هستند این کار را نمیکنند.

محتشم کاشانی