شمارهٔ ۲۲۷
عاشق از حسرت دیدار تو آهی نکند
که درو غیر غنیمانه نگاهی نکند
آن چه با خرمن جانم بنگاهی کردی
برق هرچند بکوشد به گیاهی نکند
عشق تاراج گرت یک تنه با هر دو جهان
کرد کاری که به یک کلبه سپاهی نکند
شدم از سنگدلیهای تو خورسند به این
که کسی در دلت از وسوسه راهی نکند
منعم از ناله رسد پند دهی را که شود
هدف تیر نگاه تو و آهی نکند
من گرفتم که نِگَه در تو گناه است ای بت
بنده این حوصله دارد که گناهی نکند
دیدم آن زلف و تغافل زدم آهم برخاست
نتوانست که تعظیم سیاهی نکند
آن چه با کوه شکیبم رخ تابان تو کرد
شعلهٔ آتش سوزنده به کاهی نکند
محتشم این همه از گریه نگردد رسوا
که تواند کند گاهی و گاهی نکند
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشق از حسرت دیدار تو آهی نکند
که درو غیر غنیمانه نگاهی نکند
هوش مصنوعی: عاشق از درد دوریات هیچ تاسفی نمیخورد، زیرا در این غم، چشمانتظاری جز یک نگاه از تو نمیبیند.
آن چه با خرمن جانم بنگاهی کردی
برق هرچند بکوشد به گیاهی نکند
هوش مصنوعی: هر آنچه که با جانم انجام دادی، همچون برقی است که هرچند تلاش کند، نمیتواند به گیاهی تبدیل شود.
عشق تاراج گرت یک تنه با هر دو جهان
کرد کاری که به یک کلبه سپاهی نکند
هوش مصنوعی: اگر عشق تو را به تنهایی و به هر دو جهان متوجه سازد، کاری میکند که حتی یک سپاه هم نمیتواند در یک کلبه انجام دهد.
شدم از سنگدلیهای تو خورسند به این
که کسی در دلت از وسوسه راهی نکند
هوش مصنوعی: من از سنگدلیهای تو خوشحالم که هیچکس در دلت نتوانسته وسوسهای ایجاد کند.
منعم از ناله رسد پند دهی را که شود
هدف تیر نگاه تو و آهی نکند
هوش مصنوعی: به کسی که از ناله و شکایت بینیاز است، نصیحتی میرسد که نگاه تو به او همچون تیر میزند و او حتی آهی نمیکشد.
من گرفتم که نِگَه در تو گناه است ای بت
بنده این حوصله دارد که گناهی نکند
هوش مصنوعی: من متوجه شدم که نگاه به تو خطاست، ای بت زیبا. اما این بندهات صبر و تحملی دارد که از انجام گناه دوری کند.
دیدم آن زلف و تغافل زدم آهم برخاست
نتوانست که تعظیم سیاهی نکند
هوش مصنوعی: دیدم که آن موهای طلاگون و بیتوجهی او باعث شده که آهی از دل بکشم، اما نتوانست که به خاطر سیاهی و غم ناشی از آن، احترام بگذارد.
آن چه با کوه شکیبم رخ تابان تو کرد
شعلهٔ آتش سوزنده به کاهی نکند
هوش مصنوعی: من در مقابل همه سختیها و کوههای محنت، صبر و استقامت دارم، ولی زیبایی و تابش چهرهٔ تو مثل آتش سوزان است که حتی به کاهی کوچک هم آسیب نمیزند.
محتشم این همه از گریه نگردد رسوا
که تواند کند گاهی و گاهی نکند
هوش مصنوعی: محتشم، با این همه گريهای که میکند، نگران رسوا شدن نیست؛ چون گاهی میتواند این احساسات را بروز دهد و گاهی هم نه.

محتشم کاشانی