گنجور

شمارهٔ ۱۷۸

شبی که بر دلم آن ماه پاره می‌گذرد
مرا شرارهٔ آه از ستاره می‌گذرد
خراش دل ز سبک دستی کرشمهٔ او
به نیم چشم زدن از شماره می‌گذرد
دلم بر آتش غیرت کباب می‌گردد
چو تیرش از جگرپاره پاره می‌گذرد
ز رخش صبر و شکیبائی آن گزیده سوار
پیاده می‌کندم چون سواره می‌گذرد
مشو به سنگدلیهای خویشتن مغرور
که تیر آه من از سنگ خاره می‌گذرد
تو ای طبیب ازین گرمتر گذر قدری
بر آن مریض که کارش ز چاره می‌گذرد
به صد فسون بتان محتشم ز دین نگذشت
ولی اگر تو کنی یک اشاره می‌گذرد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی که بر دلم آن ماه پاره می‌گذرد
مرا شرارهٔ آه از ستاره می‌گذرد
هوش مصنوعی: در شبی که آن ماه زیبا از دل من عبور می‌کند، حس غم و دلتنگی من مانند شعله‌ای از دل آسمان بیرون می‌آید.
خراش دل ز سبک دستی کرشمهٔ او
به نیم چشم زدن از شماره می‌گذرد
هوش مصنوعی: دل از زیبایی‌های او به شدت آسیب دیده است و با یک نگاه ساده و گذرا، تمام محاسبات و شمارش‌های من برهم می‌ریزد.
دلم بر آتش غیرت کباب می‌گردد
چو تیرش از جگرپاره پاره می‌گذرد
هوش مصنوعی: دل من از غیرت و عشق به آتش می‌سوزد، وقتی که تیر خیانت به دل‌های شکسته‌ام اصابت می‌کند.
ز رخش صبر و شکیبائی آن گزیده سوار
پیاده می‌کندم چون سواره می‌گذرد
هوش مصنوعی: از چهره‌اش، صبر و شکیبایی‌اش را می‌فهمم و می‌خواهم او را به خاطر آن بر زمین بنشانم، اما او مانند سواران از کنار من عبور می‌کند.
مشو به سنگدلیهای خویشتن مغرور
که تیر آه من از سنگ خاره می‌گذرد
هوش مصنوعی: به خاطر خودپسندی و بی‌رحمی‌های خود مغرور نشو، زیرا درد و اندوه من می‌توانند به راحتی از هر سختی و سنگی عبور کنند.
تو ای طبیب ازین گرمتر گذر قدری
بر آن مریض که کارش ز چاره می‌گذرد
هوش مصنوعی: ای طبیب، تو باید کمی بیشتر از این وضعیت دشوار بیمار را ببینی، چرا که او به مرحله‌ای رسیده که نیاز به درمان واقعی دارد و کارش از چاره‌جویی فراتر رفته است.
به صد فسون بتان محتشم ز دین نگذشت
ولی اگر تو کنی یک اشاره می‌گذرد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه زیبایی‌های دل‌ربا و جذاب بتان هنوز کسی را از دین منحرف نکرده است، اما اگر تو یک نگاه و اشاره کنی، همه چیز تغییر خواهد کرد.

حاشیه ها

1392/05/23 09:07
امین کیخا

چاره اینجا یعنی درمان ، ناچار یعنی ناگزیر ، ناگزیر همان ضرور و ضروری است ، اندک ناگزیر هم که به قول دوستان یعنی کمی که از دنیا به ان بسنده ایم .