شمارهٔ ۱۶۹
تنی زلالوش آن سرو گل قبا دارد
که موج از اثر جنبش صبا دارد
شب آمد و سخن از کید مدعی میگفت
ازین سخن دگر آیا چه مدعا دارد
رقیب جان برد از هجر و بر خورد ز وصال
من از فراق بمیرم خدا روا دارد
ز حال آن بت بیگانه وش خبر پرسید
که باد میوزد و بوی آشنا دارد
رکاب خشم برای که کرده باز گران
تحملت که عنان کرشمهها دارد
فتاده بس که حدیث من و تو در افواه
بهر که مینگرم گفتگوی ما دارد
به محتشم تو مزن طعنه گر ندارد هیچ
اگرچه هیچ ندارد نه خود تو را دارد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تنی زلالوش آن سرو گل قبا دارد
که موج از اثر جنبش صبا دارد
هوش مصنوعی: درخت سرسبز و خوشقوارهای که لباس زیبایی از گل به تن دارد، حرکاتش به قدری نرم و لطیف است که حتی باد نیز با وزش خود تحت تأثیر آن قرار میگیرد.
شب آمد و سخن از کید مدعی میگفت
ازین سخن دگر آیا چه مدعا دارد
هوش مصنوعی: شب فرا رسید و در مورد دسیسههای دشمن صحبت میکردند؛ حالا از این صحبتها دیگر چه خواستهای میتواند وجود داشته باشد؟
رقیب جان برد از هجر و بر خورد ز وصال
من از فراق بمیرم خدا روا دارد
هوش مصنوعی: رقیب جان مرا با غم فراقش برد و حالا که به وصال من نزدیک شدهاست، از دوری و جدایی میمیرم. آیا خدا این را اجازه خواهد داد؟
ز حال آن بت بیگانه وش خبر پرسید
که باد میوزد و بوی آشنا دارد
هوش مصنوعی: سوالی درباره حال آن معشوق زیبا کردم که بادی میوزد و بوی آشنایی به همراه دارد.
رکاب خشم برای که کرده باز گران
تحملت که عنان کرشمهها دارد
هوش مصنوعی: ای کسی که خشم تو را تحت کنترل گرفته، آیا میتوانی به یاد بیاوری که چه کسی باعث این وضعیت شده؟ خشم تو مانند افسار زیبایی است که دیگران را تابع خود کرده است و تحمل تو برای این وضعیت بسیار سنگین و دشوار است.
فتاده بس که حدیث من و تو در افواه
بهر که مینگرم گفتگوی ما دارد
هوش مصنوعی: چندین بار دربارهی رابطهی من و تو صحبت شده و همه جا از آن صحبت میکنند. هر جا که نگاه میکنم، نشانهای از گفتگوی ما دیده میشود.
به محتشم تو مزن طعنه گر ندارد هیچ
اگرچه هیچ ندارد نه خود تو را دارد
هوش مصنوعی: به محتشم طعنه نزن، زیرا او هیچ چیز ندارد؛ حتی خودت هم چیزی نداری.