شمارهٔ ۱۵
ای نگهت تیغ تیز غمزهٔ غماز را
پشت به چشم تو گرم قافلهٔ ناز را
روز جزا تا رود شور قیامت به عرش
رخصت یک عشوه ده چشم فسون ساز را
نرگس مردم کشت ننگرد از گوشهای
تا نستاند به ناز جان نظر باز را
شعلهٔ بازار قتل پست شود گر کنی
نایب ترکان چشم صد قدر انداز را
حسن تو در گل نهاد پای ملک بر فلک
بس که نهادی بلند پایهٔ اعجاز را
چشم سخنگوی کرد کار زبان چون رقیب
منع نمود از سخن آن بت طناز را
دید که خاصان تمام آفت جان منند
داد به پیک نظر قاصدی راز را
یافت پس از صد نگه مطلب مخصوص خویش
دیده که جوینده بود عشوهٔ ممتاز را
تیز نگاهی به بزم پرده برافکند و کرد
پرده در محتشم نرگس غماز را
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای نگهت تیغ تیز غمزهٔ غماز را
پشت به چشم تو گرم قافلهٔ ناز را
هوش مصنوعی: چشمان تو مانند تیغی تیز و تند، قادرند غمزهها و نگاهی فریبنده داشته باشند. در حالی که با این نگاه، به ناز و زیباییات دلمشغولی ایجاد میکنی، افرادی که به زیبایی تو جذب شدهاند، بیخبر از این جذابیت در حال حرکت و به سمت تو میآیند.
روز جزا تا رود شور قیامت به عرش
رخصت یک عشوه ده چشم فسون ساز را
هوش مصنوعی: در روز قیامت، زمانی که شور و شوق آن به اوج خود برسد، به عرش (مقامی بلند) اجازه میدهند که یک بار لبخند و ناز یک چشم جذاب را به نمایش بگذارد.
نرگس مردم کشت ننگرد از گوشهای
تا نستاند به ناز جان نظر باز را
هوش مصنوعی: نرگس مردم به زیباییاش توجهی نمیکند و از گوشهای نگاه نمیکند تا کسی را به ناز و زیباییاش مجذوب کند و دلش را به سوی او جلب کند.
شعلهٔ بازار قتل پست شود گر کنی
نایب ترکان چشم صد قدر انداز را
هوش مصنوعی: اگر تو نمایندهٔ ترکان را به خود بگیری و به او اهمیت بدهی، آتش فساد و درگیری در جامعه کاهش پیدا میکند.
حسن تو در گل نهاد پای ملک بر فلک
بس که نهادی بلند پایهٔ اعجاز را
هوش مصنوعی: زیبایی تو مانند گلی است که پا بر عرش نهاده و قدرت و اعجاز تو را بر سر افراز کرده است.
چشم سخنگوی کرد کار زبان چون رقیب
منع نمود از سخن آن بت طناز را
هوش مصنوعی: چشم به دلیل زیبایی و جذابیتش، به اندازه زبان قدرت بیان دارد، اما وقتی که آن معشوق فریبنده اجازهی صحبت کردن را نداد، زبان هم خاموش شد.
دید که خاصان تمام آفت جان منند
داد به پیک نظر قاصدی راز را
هوش مصنوعی: او متوجه شد که افراد خاص باعث درد و رنج من میشوند، بنابراین پیامی را به سوی کسی فرستاد تا رازی را فاش کند.
یافت پس از صد نگه مطلب مخصوص خویش
دیده که جوینده بود عشوهٔ ممتاز را
هوش مصنوعی: بعد از صد بار نگاه کردن، او موضوع خاص خود را پیدا کرد. متوجه شد که جوینده، متوجه جذابیت ویژهای شده است.
تیز نگاهی به بزم پرده برافکند و کرد
پرده در محتشم نرگس غماز را
هوش مصنوعی: با چشم تیزبین خود نگاهی به جشن انداخت و پرده را کنار زد تا نرگس زیبا و کنایهآمیز را ببیند.