شمارهٔ ۱۲۱
آن شاه ملک دل ستم از من دریغ داشت
دریای لطف بود و نم از من دریغ داشت
صدنامهٔ بیدریغ رقم زد به نام غیر
وز کلک خویش یک رقم از من دریغ داشت
اغیار را به عشوهٔ شیرین هلاک کرد
وز کینهٔ زهر چشم هم از من دریغ داشت
صد بار سرخ شد دم تیغش به خون غیر
این لطفهای دم به دم از من دریغ داشت
با مدعی که لایق بیداد هم نبود
صد لطف کرد و یک ستم از من دریغ داشت
من جان فشاندم از طمع بوسهای بر او
او توشه ره عدم از من دریغ داشت
کردم گدائی نگهی محتشم ازو
آن پادشاه محتشم از من دریغ داشت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن شاه ملک دل ستم از من دریغ داشت
دریای لطف بود و نم از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: آن پادشاه که دل مرا تحت فشار قرار داد، از من محبت و بخشش را دریغ کرد، حال آنکه لطف او همانند دریا بود و نمیتوانست از من کم کند.
صدنامهٔ بیدریغ رقم زد به نام غیر
وز کلک خویش یک رقم از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: او بسیاری نامههای خوب و ارزشمند نوشت و همه را به نام دیگران ثبت کرد، اما یک نوشته از خود را برای من نگذاشت.
اغیار را به عشوهٔ شیرین هلاک کرد
وز کینهٔ زهر چشم هم از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: دیگران را با ناز و دلربایی خود به وادی هلاکت کشاند و از کینه و حسد، چشمان خود را به روی من بست.
صد بار سرخ شد دم تیغش به خون غیر
این لطفهای دم به دم از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: او بارها به دلیل ضربههای مهلکش شرمنده و خونین شده، اما از این همه مهربانی و لطفی که هر لحظه به من نشان میدهد، دریغ میورزد.
با مدعی که لایق بیداد هم نبود
صد لطف کرد و یک ستم از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: در مقابل کسی که حتی شایسته ظلم هم نبود، او با مهربانی رفتار کرد و از من حتی یک ظلم هم دریغ کرد.
من جان فشاندم از طمع بوسهای بر او
او توشه ره عدم از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: من برای بهدست آوردن یک بوسه از او جانم را فدای کردم، اما او از من حتی یک یادگاری هم دریغ کرد.
کردم گدائی نگهی محتشم ازو
آن پادشاه محتشم از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: من از شخص با احترام و بزرگمنشی درخواست توجه و نگاهی کردم، اما آن پادشاه بزرگ و محترم این توجه را از من دریغ کرد.