شمارهٔ ۱۰۱
ای پری غم نیست گر مثل منت دیوانه ایست
هر گلی را بلبلی هر شمع را پروانه ایست
مرغ دل گرد لب و خال میگردد بلی
هر کجا مرغیست سرگردان آب و دانه ایست
جان فدای گوشهٔ آن چشم مخمورانه باد
کز قفای هر نگاهش ناز محبوبانه ایست
بادهای کاین هفت خم در خود نیابد ظرف آن
پیش دست ساقی ما در ته پیمانه ایست
درد و غم یک سر به ما پیما که از محنت کشان
شیرخوار مرد خالی کردن خمخانه ایست
خردسالی را گرفتارم که در آداب حسن
یوسف مصری بر او طفل مکتب خانه ایست
دل که میجوید ره بیرون شد از چشم خراب
مضطرب دیوانه سرگشته در ویرانه ایست
داستان محتشم بشنو دم از مجنون مزن
کاین حدیث تازه است و آن کهن افسانه ایست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای پری غم نیست گر مثل منت دیوانه ایست
هر گلی را بلبلی هر شمع را پروانه ایست
هوش مصنوعی: ای پری، نگران نباش؛ حتی اگر مانند تو، آدم دیوانهای وجود داشته باشد، هر گلی یک بلبل دارد و هر شمعی یک پروانه.
مرغ دل گرد لب و خال میگردد بلی
هر کجا مرغیست سرگردان آب و دانه ایست
هوش مصنوعی: دلباخته به زیبایی و جذابیت ظاهری، همیشه در جستجوی خوشی و قدرت جذب دیگران است. هر جا که زیبایی و عشق وجود داشته باشد، دلی سرگردان و مشتاق نیز پیدا میشود که به سمت آن جلب میشود.
جان فدای گوشهٔ آن چشم مخمورانه باد
کز قفای هر نگاهش ناز محبوبانه ایست
هوش مصنوعی: عاشقانه اگر بگویم، جانم فدای گوشهٔ آن چشم خوابآلود و دلربا است که هر بار با نگاهی از آن طرف، ناز و جذابیتش به دل مینشیند.
بادهای کاین هفت خم در خود نیابد ظرف آن
پیش دست ساقی ما در ته پیمانه ایست
هوش مصنوعی: مشروبخواری که این هفت گنبد را در خود نگنجاند، در انتهای پیمانهای که ساقی ما در دست دارد، قرار گرفته است.
درد و غم یک سر به ما پیما که از محنت کشان
شیرخوار مرد خالی کردن خمخانه ایست
هوش مصنوعی: غم و درد، به سراغ ما بیا که از میان این رنجکشیدگان، کسی باقی نمانده و زندگی همچون خانهای شده که خالی از مردم است.
خردسالی را گرفتارم که در آداب حسن
یوسف مصری بر او طفل مکتب خانه ایست
هوش مصنوعی: من دختری کوچک و زیبا دارم که در زیبایی و آداب و manners مثل یوسف مصری است، اما او هنوز کودک مکتبخانهای است و تجربههای زندگی کمتری دارد.
دل که میجوید ره بیرون شد از چشم خراب
مضطرب دیوانه سرگشته در ویرانه ایست
هوش مصنوعی: دل، در جستجوی راهی است و از چشمانش بیقراری و آشفتگی آشکار است. مانند کسی که دیوانه و سرگردان شده، در خرابهای ایستاده است.
داستان محتشم بشنو دم از مجنون مزن
کاین حدیث تازه است و آن کهن افسانه ایست
هوش مصنوعی: داستان محتشم را بشنو و از مجنون صحبت نکن، زیرا این داستان جدیدی است و آن قصه قدیمی است.