گنجور

شمارهٔ ۸

به عزت نامزد شد هرکه نامد مدتی سویت
به این امید من هم چند روزی رفتم از کویت
به راه جستجویت هرکه کمتر می‌کند کوشش
نمی‌بیند دل وی جز کشش از زلف دلجویت
تو را آن یار می‌سازد که باشد قبله‌اش غیری
کند در سجده‌های سهو محراب خود ابرویت
چه میسائی رخ رغبت به پای آن که می‌داند
کف پای بت دیگر به از آئینهٔ رویت
ز دست‌آموز مرغ دیگران بازی مخور چندین
به بازی گر سری برمی‌کند از حقلهٔ مویت
سیه چشمی برو افسون و مست اکنون محال است این
که افروزد چراغی از دل وی چشم جادویت
تو را این بس که هرگز محتشم نشنید ازو حرفی
که خالی باشد از بدگوئی رخسار نیکویت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به عزت نامزد شد هرکه نامد مدتی سویت
به این امید من هم چند روزی رفتم از کویت
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشقش وارد نشود و مدتی در کنار او نگذرانده باشد، به احترام او نامزد شده است. من نیز به همین امید چند روزی به یاد تو آمدم.
به راه جستجویت هرکه کمتر می‌کند کوشش
نمی‌بیند دل وی جز کشش از زلف دلجویت
هوش مصنوعی: هر کسی که در مسیر جستجوی تو تلاش کمتری بکند، دل او جز کشش و جذابیت زلف‌های دلنشین تو چیزی نمی‌بیند.
تو را آن یار می‌سازد که باشد قبله‌اش غیری
کند در سجده‌های سهو محراب خود ابرویت
هوش مصنوعی: کسی که به تو عشق ورزد، همانند دینی بسازنده و عبادت‌پذیر خواهد بود، که در برابر زیبایی ابروهای تو در دل و جانش به سجده می‌رود.
چه میسائی رخ رغبت به پای آن که می‌داند
کف پای بت دیگر به از آئینهٔ رویت
هوش مصنوعی: چطور می‌توان به زیبایی تو توجه کرد، در حالی که کسی که می‌داند پای بت دیگری بهتر از آینهٔ روی توست، در نظر دارد؟
ز دست‌آموز مرغ دیگران بازی مخور چندین
به بازی گر سری برمی‌کند از حقلهٔ مویت
هوش مصنوعی: به دیگران وابسته نباش و تحت تأثیر رفتار آنها قرار نگیر، زیرا ممکن است به راحتی از دستان تو خارج شوند و تو را به بازی بگیرند. مراقب باش که دیگران نتوانند کنترل تو را در دست بگیرند.
سیه چشمی برو افسون و مست اکنون محال است این
که افروزد چراغی از دل وی چشم جادویت
هوش مصنوعی: چشمان سیاه تو اکنون تمام دل را افسون کرده و مست کرده‌اند. غیرممکن است که از دل تو چراغی بسوزد و چشم‌های سحرت روشنایی ببخشند.
تو را این بس که هرگز محتشم نشنید ازو حرفی
که خالی باشد از بدگوئی رخسار نیکویت
هوش مصنوعی: تو تنها به این بسنده کن که هیچ‌گاه کسی از محتشم نشنیده است که درباره‌ات چیزی بگوید که خالی از بدگویی درباره چهره زیبایت باشد.