شمارهٔ ۶۱
به بازی آفتاب را چه گفتم ماه رنجیدی
دلیرم کردی اول در سخن آنگاه رنجیدی
ز من در باب آن زلف و زنخدان خواستی حرفی
چو من از ریسمانت رفتم اندر چاه رنجیدی
به تیغت نیم به سمل گشته بود ای ماه مرغ دل
چو از تقصیر خویشت ساختم آگاه رنجیدی
به کشتن سر بلندم دیر میکردی چه گفتم من
که بر قدم لباس شوق شد کوتاه رنجیدی
دهانت را چه گفتم هیچ بر من خرده نگرفتی
ولی این حرف چون افتاد در افواه رنجیدی
ز ره صد ره برون شد غیر و طبعت زو نشد رنجه
چرا زین بی دل گمره به یک بیراه رنجیدی
حدیث محتشم بر خاطرت ماند گران اول
چو بد تاویل کرد آن حرف را بدخواه رنجیدی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به بازی آفتاب را چه گفتم ماه رنجیدی
دلیرم کردی اول در سخن آنگاه رنجیدی
هوش مصنوعی: به آفتاب گفتم که چه کار کردی که ماه ناراحت شد، و تو با شهامت مرا دلیر کردی، ابتدا با صحبت، سپس ماه هم ناراحت شد.
ز من در باب آن زلف و زنخدان خواستی حرفی
چو من از ریسمانت رفتم اندر چاه رنجیدی
هوش مصنوعی: در مورد زلف و زینت چهرهات از من سوال کردی، اما من از تو جدا شدم و به عمق مشکلات فرو رفتم و تو ناراحت شدی.
به تیغت نیم به سمل گشته بود ای ماه مرغ دل
چو از تقصیر خویشت ساختم آگاه رنجیدی
هوش مصنوعی: ای ماه، با تیغت دل من نخجیر شده بود و وقتی که از قصور خود آگاه شدم، تو رنجیدهای.
به کشتن سر بلندم دیر میکردی چه گفتم من
که بر قدم لباس شوق شد کوتاه رنجیدی
هوش مصنوعی: مدت زیادی بود که به فکر کشتن من بودی، اما من نمیدانم چرا چنین نیتی داشتی. به تو گفتم که عشق و شوق باعث شده بود تا از مشکلاتم کم کنم و این باعث رنجش تو شده بود.
دهانت را چه گفتم هیچ بر من خرده نگرفتی
ولی این حرف چون افتاد در افواه رنجیدی
هوش مصنوعی: من چیزی به تو نگفتم که بر من خرده بگیری، اما حالا که این حرف در بین مردم پخش شده، ناراحت شدهای.
ز ره صد ره برون شد غیر و طبعت زو نشد رنجه
چرا زین بی دل گمره به یک بیراه رنجیدی
هوش مصنوعی: از هزاران راه، راهی غیر از خودت را انتخاب کردی و با این حال طبیعت تو ناراحت نشد. چرا باید از یک بیسر و سامان به این اندازه رنج بکشی؟
حدیث محتشم بر خاطرت ماند گران اول
چو بد تاویل کرد آن حرف را بدخواه رنجیدی
هوش مصنوعی: داستانی که محتشم گفت در ذهن تو باقی ماند، چون بار اول که آن حرف را بد تفسیر کرد، بدخواه تو را آزرد.