شمارهٔ ۶۰
به مهر غیر در اخلاص من خلل کردی
ببین کرا به که در دوستی بدل کردی
چه اعتماد توان کرد بر تو ای غافل
که اعتماد بر آن مایهٔ حیل کردی
مرا محل ستادن نماند در کویت
ز بس که با دگران لطف بیمحل کردی
بر آن شدی که کنی نام خویش بر دل غیر
خیال سکه زدن بر زر دغل کردی
نبود بد عمل من چرا در آزارم
عمل به قول رقیبان بدعمل کردی
بسی مدد ز اجل خواست روزگارو نکرد
مرا به گور ولیکن تو بیاجل کردی
نبود مثل تو اول کسی چرا آخر
بناکسی همه جا خویش را مثل کردی
وگرچه پاس تو دارم به چشم رمز شناس
که آنچه در نظرم بود محتمل کردی
حدیث نیک دهد یار محتشم دیگر
بگو چو ختم حکایت برین غزل کردی
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به مهر غیر در اخلاص من خلل کردی
ببین کرا به که در دوستی بدل کردی
هوش مصنوعی: تو با محبت کسی دیگر در اخلاص من خدشه ایجاد کردی، حالا ببین که به چه کسی در دوستی تبدیل شدهای.
چه اعتماد توان کرد بر تو ای غافل
که اعتماد بر آن مایهٔ حیل کردی
هوش مصنوعی: چگونه میتوان به تو ای بیخبر اعتماد کرد، در حالی که اعتماد بر چیزی کردی که خودت آن را به دام فریب تبدیل کردهای؟
مرا محل ستادن نماند در کویت
ز بس که با دگران لطف بیمحل کردی
هوش مصنوعی: دیگر جایی برای ایستادن من در کوی تو نمانده است، زیرا به شدت با دیگران محبت داشتی که جایی برای من باقی نماند.
بر آن شدی که کنی نام خویش بر دل غیر
خیال سکه زدن بر زر دغل کردی
هوش مصنوعی: تو تصمیم گرفتهای که نام خود را در دل دیگران بگذاری، اما مانند کسی هستی که میخواهد بر فلز بیارزش نقرهای تقلیدی سکه بزند.
نبود بد عمل من چرا در آزارم
عمل به قول رقیبان بدعمل کردی
هوش مصنوعی: عمل بد من که چرا در آزار و اذیت تو نیسی؟ این نشان میدهد که تو با رفتار ناپسند رقیبان، به قول آنها عمل کردهای.
بسی مدد ز اجل خواست روزگارو نکرد
مرا به گور ولیکن تو بیاجل کردی
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به این موضوع اشاره میکند که با وجود خطرات و مشکلاتی که در زندگیاش پیش آمده، هنوز به سرنوشت خود در مرگ نرسیده است. اما به طور خاص، شخصی دیگری بدون هیچ خطری و بهدلیل بیاحتیاطی، او را در وضعیتی قرار داده که احساس میکند از زندگی به دور شده است.
نبود مثل تو اول کسی چرا آخر
بناکسی همه جا خویش را مثل کردی
هوش مصنوعی: هیچکس مانند تو وجود نداشت، اما حالا در انتها میبینم که همه جا، افراد به نوعی شبیه تو شدهاند.
وگرچه پاس تو دارم به چشم رمز شناس
که آنچه در نظرم بود محتمل کردی
هوش مصنوعی: با اینکه به نشانهی خاصی به تو احترام میگذارم و تو را میشناسم، اما تو آنچه را که در ذهن من بود، به راحتی امکانپذیر کردی.
حدیث نیک دهد یار محتشم دیگر
بگو چو ختم حکایت برین غزل کردی
هوش مصنوعی: دوست باوقار و محترم داستان خوبی را نقل میکند. حالا باید بگویی که چگونه این روایت را در پایان شعر به اتمام رساندی.