گنجور

شمارهٔ ۳۴

به خوبی ذره‌ای بودی چه در کوی تو جا کردم
به دامن گرم آتشپاره‌ای اما خطا کردم
منت دادم به کف شمشیر استغنا که افکندی
تن اهل وفا در خون ولی بر خود جفا کردم
تو خود آئینه‌ای بودی ولی ماه جمالت را
من از فیض نظر آئینهٔ گیتی نما کردم
بلای خلق بودی اول ای سرو سهی بالا
منت آخر بلائی از بلاهای خدا کردم
نبود از صدق روی اهل حاجت در تو بی‌پروا
تو را من از توجه قبله حاجت روا کردم
خریداران ز قحط حسن می‌گشتند گرد تو
تو را من از عزیزی یوسف مصر صفا کردم
کنون او ذوق دارد محتشم از کرده های من
من انگشت تاسف می‌گزم که اینها چرا کردم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به خوبی ذره‌ای بودی چه در کوی تو جا کردم
به دامن گرم آتشپاره‌ای اما خطا کردم
هوش مصنوعی: تو را به خوبی می‌شناختم و در مکان خودت در دل جا داده بودم، اما مثل یک شعله کوچک به تو نزدیک شدم و اشتباه کردم.
منت دادم به کف شمشیر استغنا که افکندی
تن اهل وفا در خون ولی بر خود جفا کردم
هوش مصنوعی: من با شمشیر بی‌نیازی، به خودم سختی و دشواری را بخشیدم، حال آنکه شاهد بودم که تو تن وفاداران را در خون افکنده‌ای.
تو خود آئینه‌ای بودی ولی ماه جمالت را
من از فیض نظر آئینهٔ گیتی نما کردم
هوش مصنوعی: تو خود یک آئینه بودی، اما من زیبایی‌ات را از طریق نگاه به آئینه‌ای که دنیا را نمایش می‌دهد، مشاهده کردم.
بلای خلق بودی اول ای سرو سهی بالا
منت آخر بلائی از بلاهای خدا کردم
هوش مصنوعی: ای سرو بلند و زیبا، تو ابتدا باعث زحمت و دردسر مردم بودی، اما در پایان این من بودم که از مصیبت‌های خداوند برای تو بلاها و مشکلاتی ایجاد کردم.
نبود از صدق روی اهل حاجت در تو بی‌پروا
تو را من از توجه قبله حاجت روا کردم
هوش مصنوعی: من بدون هیچ نگرانی و تردیدی از صداقت و محبت اهل دین به تو، به سمت قبله‌ای که نیازهایم را برآورده می‌کند، توجه کردم و به تو امیدوار شدم.
خریداران ز قحط حسن می‌گشتند گرد تو
تو را من از عزیزی یوسف مصر صفا کردم
هوش مصنوعی: خریداران به خاطر کمبود زیبایی در جستجوی تو بودند و من تو را مانند یوسف مصری از یک فرد عزیز پاک و خوب کردم.
کنون او ذوق دارد محتشم از کرده های من
من انگشت تاسف می‌گزم که اینها چرا کردم
هوش مصنوعی: اکنون محتشم از کارهایی که انجام داده‌ام خوشحال است، اما من از کارهای خودم متاسفم و نمی‌دانم چرا این کارها را کرده‌ام.

حاشیه ها

1403/01/20 16:03
سیدمحمد جهانشاهی

کنون او ذُوق دارد محتشم از کرده هایِ من