شمارهٔ ۱۲
بخت چون بر نقد دولت سکهٔ اقبال زد
هم شب شاهی در درویش فرخ فال زد
جسم خاکی شد سپند و بستر آتش آن زمان
کان گران تمکین در این مضطرب احوال زد
طایر گرم آشیان خواب از وحشت پرید
فتنه تیری از کمین بر مرغ فارغبال زد
ساقی دولت به دستم ساغری پر فیض داد
مطرب عشرت به گوشم نغمهٔ پر خال زد
آن که میکشتش خمار هجر در کنج ملال
از شراب وصل ساغرهای مالامال زد
پیش از آن کاید به اقبال آن شه اقلیم حسن
جانم از تن خیمه بیرون بهر استقبال زد
محتشم زد بر سپاه غم شبیخون شاه وصل
بر به ملک دل ز عشرت خیمهٔ اجلال زد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بخت چون بر نقد دولت سکهٔ اقبال زد
هم شب شاهی در درویش فرخ فال زد
هوش مصنوعی: زمانی که شانس و بخت به انسان روی میآورد، حتی یک درویش نیز میتواند در شب به مقام شاهی دست یابد و روزگارش خوش یمن و پر از خوشحالی شود.
جسم خاکی شد سپند و بستر آتش آن زمان
کان گران تمکین در این مضطرب احوال زد
هوش مصنوعی: بدن انسانی به خاک تبدیل شد و بستر آتش در زمانی که او با آرامش و اعتماد به نفس، در این وضعیت سخت و ناپایدار، اقدام کرد.
طایر گرم آشیان خواب از وحشت پرید
فتنه تیری از کمین بر مرغ فارغبال زد
هوش مصنوعی: پرندهای که در آشیانهاش خوابیده بود، از ترس بیدار شد و تیر خطرناکی از جایی پنهان به او اصابت کرد.
ساقی دولت به دستم ساغری پر فیض داد
مطرب عشرت به گوشم نغمهٔ پر خال زد
هوش مصنوعی: مأمور خوشبختی به من جامی پر از نعمت داد و نوازنده شادمانی در گوشم آواز خاص و زیبایی را نواخت.
آن که میکشتش خمار هجر در کنج ملال
از شراب وصل ساغرهای مالامال زد
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر درد دوری محبوبش در گوشهای از غم و اندوه جان میسپرد، حالا از شراب وصال و جامهای پر از سرخوشی لذت میبرد.
پیش از آن کاید به اقبال آن شه اقلیم حسن
جانم از تن خیمه بیرون بهر استقبال زد
هوش مصنوعی: قبل از آنکه آن پادشاه زیبا من را بخورد و خوشبختیاش را به سرنوشت من تقدیم کند، از بدنم برای استقبال از او خارج شدم.
محتشم زد بر سپاه غم شبیخون شاه وصل
بر به ملک دل ز عشرت خیمهٔ اجلال زد
هوش مصنوعی: محتشم بر اردوگاه غم حملهای آورد و در سرزمین دل، خیمهای از شادی و زیبایی برپا کرد.