شمارهٔ ۱ - فی ولادة سیدالشهداء سلام الله علیه
بیا به بزم حسینی و بشنو از عشاق
بگوش هوش نوای حجاز و شور عراق
بکن مشاهدۀ شاهدان شهد سخن
بنموش می ز کف ساقیان سیمین ساق
بیاد مولد سبط دوم امام سوم
فتاده غلغله از شش جهت ز سبع طباق
فلک ز ثابت و سیار از برای نثار
نهد لئالی منثوره را علی الاطباق
بر اوج چرخ مناطق به تهنیت ناطق
بود معاینه جوزا غلام بسته نطاق
سرود زهره به تبریک حضرت زهرا
چنان بنغمه که شد مشتری ز طاقت طاق
خطیب عالم ابداع داد داد سماع
که لا یزال برقص است این بلند رواق
عطارد از پی انشاء تهنیت، رمزی
نگاشت بر صفحات صحائف آفاق
ز ذوق بادۀ وحدت بشکر این نعمت
تمام عالمیان را چه شکر است مذاق
نمود طالع اسعد بطلعت میمون
چه نور لم یزل از مشرق ازل اشراق
زدند کوس بشارت ز ملک تا ملکوت
بیمن حضرت شاهنشۀ علی الاطلاق
سلیل عقل نخستین دلیل اهل یقین
دوم خلیفۀ جد و پدر باستحقاق
ز وحدت احدیت وجود او مشتق
جمال مبدء کل را بمنتهی مشتاق
لطیفۀ دل والای معرفت زایش
صحیفۀ کرم است و مکارم اخلاق
رموز نسخۀ وحدت ز ذات او مفهوم
نکات مصحف آیات را بود مصداق
جمال شاهد بزم دنی و او أدنی
فروغ شمع حقیقت مقام استغراق
بهمت نبوی شاهباز گاه عروج
بصولت علوی یکه تاز گاه سیاق
قضا ز منشی دیوان او گرفته قلم
قدر ز طفل دبستان او برد اوراق
مدار ملک حقیقت مدیر فُلک فلک
محیط عشق و محبت مشوق الاشواق
ملیک مملکت بردباری و تسلیم
ولی عهد و وفا در قلمرو میثاق
بچهره فالق صبح هدایت ازلی
به تیغ تیز رؤس ضلال را فلاق
ز تیغ سر فکنش کل باطل زاهق
حق از بیان حقایق نشان او احقاق
ز فیض رحمت او زنده قابض الارواح
بخوان نعمت او بنده قاسم الارزاق
ملایک از سر حیرت شواخص الابصار
ملوک بر در دولت نوا کس الاعناق
نیافت بر در او رفرف خیال مجال
براق عقل چه دیوانه در عقال و وثاق
شها بطور تو خر الکلیم مغشیاً
بیک تجلی، و از یک عنایت تو أفاق
تجلی تو در آئینۀ وجود نمود
هزار نقش مخالف بچشم اهل وفاق
گل حدیقۀ معنی نه وصف صووت تست
نه نعت غره غرا است قره الاحداق
ظهور غیب مصون سر مطلق مکنون
بود ز وصف برون و البیان لیس یطاق
مرا چه نیست به نیل معانی تو رهی
سخن درست نباشد بدین طریق و سیاق
همین بس است که خون ترا خداست بها
از آنکه بهر عروس شهادت است صداق
جمال یار تو را بود کعبۀ مقصود
منای عشق تو میدان جنگ اهل شقاق
مقام قدس تو و خیل بندگان رهت
بطون او دیه بود و ظهور خیل عتاق
ز اهلبیت تو بود الوداع بانگ سماع
شب وصال تو با دوست، بود روز فراق
بر اوج نیزه عروج تو از حضیض زمین
سیر تو سر پیمبر، سنان نیزه یراق
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیا به بزم حسینی و بشنو از عشاق
بگوش هوش نوای حجاز و شور عراق
هوش مصنوعی: بیایید به جمعی نشسته در محبت حسین بپیوندیم و از عشق و علاقهی عاشقان بشنویم، صدای دلنواز حجاز و شور و شوق عراق را در گوشهایمان جای دهیم.
بکن مشاهدۀ شاهدان شهد سخن
بنموش می ز کف ساقیان سیمین ساق
هوش مصنوعی: این بیت به تمایل به مشاهده زیباییها و لذتهای زندگی اشاره دارد. گوینده میخواهد به تماشای معشوقه و لذت بردن از کلمات دلنشین و شیرین او بپردازد. همچنین، از نوشیدن میگوید که احتمالاً به دلیری و سرمستی در کنار ساقیهایی با ساقهای نازک و زیبا اشاره دارد. در کل، بیانگر شوق و جذابیتهای عاشقانه و دنیای لذتهاست.
بیاد مولد سبط دوم امام سوم
فتاده غلغله از شش جهت ز سبع طباق
هوش مصنوعی: به یاد و خاطر مولود نوه دوم امام سوم، از همه طرف صدای بلندی به پا شده است.
فلک ز ثابت و سیار از برای نثار
نهد لئالی منثوره را علی الاطباق
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر زیباییهای درخشان و با ارزش، زمینی پُر از سنگهای قیمتی و خوشگلی بر سر سفرهها میگذارد.
بر اوج چرخ مناطق به تهنیت ناطق
بود معاینه جوزا غلام بسته نطاق
هوش مصنوعی: در اوج آسمان، صدای تبریک و تهنیت شنیده میشود و نجوم متشکل از ستارهها بهعنوان بندگان ستارهای معرفی میشوند که در اطراف خود محصور هستند.
سرود زهره به تبریک حضرت زهرا
چنان بنغمه که شد مشتری ز طاقت طاق
هوش مصنوعی: زهره (ستاره) به مناسبت تولد حضرت زهرا چنان آواز شادی سر داد که مشتری (سیاره بزرگ) از شدت زیبایی و شور این آواز وادار به چرخش شد.
خطیب عالم ابداع داد داد سماع
که لا یزال برقص است این بلند رواق
هوش مصنوعی: خطیب عالم هنری را معرفی کرد و گفت که این مکان همیشه پر از شادی و رقص است.
عطارد از پی انشاء تهنیت، رمزی
نگاشت بر صفحات صحائف آفاق
هوش مصنوعی: عطارد به مناسبت خیرمقدم و خوش آمدگویی پیامی را بر صفحههای وسیع دنیا نوشت.
ز ذوق بادۀ وحدت بشکر این نعمت
تمام عالمیان را چه شکر است مذاق
هوش مصنوعی: از شادی ناشی از تجربهٔ وصل و اتحاد، به خاطر این نعمت بزرگ، تمام موجودات چه چیزی باید برای لذت و چشیدن این طعم شکرگزار باشند؟
نمود طالع اسعد بطلعت میمون
چه نور لم یزل از مشرق ازل اشراق
هوش مصنوعی: ظهور خوشبختی با چهرهی خوشایند مانند نوری است که از صبح ازل تابیده و همچنان پایدار و درخشان است.
زدند کوس بشارت ز ملک تا ملکوت
بیمن حضرت شاهنشۀ علی الاطلاق
هوش مصنوعی: از آسمان و زمین خبر خوشی به گوش رسید که نشاندهنده ظهور بزرگمقدس شاهنشاه علی الاطلاق است.
سلیل عقل نخستین دلیل اهل یقین
دوم خلیفۀ جد و پدر باستحقاق
هوش مصنوعی: عقل بنیانگذار اولین نشانهای است که اهل یقین بدان استناد میکنند و دومین جانشین پدر و جد، به حق شایسته این مقام است.
ز وحدت احدیت وجود او مشتق
جمال مبدء کل را بمنتهی مشتاق
هوش مصنوعی: از یگانگی و ایجاد وجود او، زیبایی مبدأ همه چیز را که به نهایت عشق میورزد، مشتاقانه خواستار است.
لطیفۀ دل والای معرفت زایش
صحیفۀ کرم است و مکارم اخلاق
هوش مصنوعی: شادی دل و بالای شناخت به دلیل وجود صفحۀ نیکوکاری و ویژگیهای خوب اخلاقی به وجود میآید.
رموز نسخۀ وحدت ز ذات او مفهوم
نکات مصحف آیات را بود مصداق
هوش مصنوعی: رازهای نسخهی یگانگی از ذات او روشن است و نکات موجود در آیات قرآن، مصداق این حقیقت میباشد.
جمال شاهد بزم دنی و او أدنی
فروغ شمع حقیقت مقام استغراق
هوش مصنوعی: زیبایی معشوق در میخانه دنیا و درخشش کمتر از نور شمع حقیقت، نشان از حالت غرق شدن در این احساس دارد.
بهمت نبوی شاهباز گاه عروج
بصولت علوی یکه تاز گاه سیاق
هوش مصنوعی: با نیروی نبوی، پرندهای بزرگ به آسمان پرواز میکند و در زمانهایی از قدرت علوی، با شکوه و قدرتی قابل توجه در میدان حاضر است.
قضا ز منشی دیوان او گرفته قلم
قدر ز طفل دبستان او برد اوراق
هوش مصنوعی: نیاکری از نوشتار و سرنوشت من چنان تأثیر گذاشته که حتی نوشتههای او هم از دست من خارج شده و نگارشهایم مانند ورقهای یک کتاب کوچک و بیارزش جلوه میکند.
مدار ملک حقیقت مدیر فُلک فلک
محیط عشق و محبت مشوق الاشواق
هوش مصنوعی: حاکمیت و مدیریت واقعیات به دور مدار عشق و محبت میچرخد و این احساسات عمیق، انگیزهای برای عاشقان فراهم میکنند.
ملیک مملکت بردباری و تسلیم
ولی عهد و وفا در قلمرو میثاق
هوش مصنوعی: ملیک مملکت، یعنی پادشاه سرزمین، نشاندهنده صبر و تسلیم است و ولیعهد و وفاداری در چارچوب تعهدات و قراردادها قرار دارند.
بچهره فالق صبح هدایت ازلی
به تیغ تیز رؤس ضلال را فلاق
هوش مصنوعی: به چهره صبح روشنایی و هدایت ازلی میتابد و با تیغ تیز خود، سردمداران گمراهی را از بین میبرد.
ز تیغ سر فکنش کل باطل زاهق
حق از بیان حقایق نشان او احقاق
هوش مصنوعی: با قدرت و دقت حقایق را بیان کن و همه نادرستها و باطلها را از بین ببر تا حقیقت نمایان شود.
ز فیض رحمت او زنده قابض الارواح
بخوان نعمت او بنده قاسم الارزاق
هوش مصنوعی: از برکت رحمت او، زندهدار جانهاست. نعمت او را بخوان، که او بخشنده روزیهاست.
ملایک از سر حیرت شواخص الابصار
ملوک بر در دولت نوا کس الاعناق
هوش مصنوعی: فرشتگان، به خاطر شگفتی، با چشمان گشاده در برابر زیبایی و عظمت پادشاهان ایستادهاند و مردم با امید و اشتیاق گردنهای خود را برای دیدن آنها کشیدهاند.
نیافت بر در او رفرف خیال مجال
براق عقل چه دیوانه در عقال و وثاق
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده میشود که خیالات و افکار به راحتی نمیتوانند به دروازه عقل نزدیک شوند و عقل به مانند یک اسب تندرو در دل خود اسیر و محدود شده است. این بیان نشاندهندهی کشمکش و محدودیتهایی است که عقل برای درک و فهم عمیقتر با آن مواجه است.
شها بطور تو خر الکلیم مغشیاً
بیک تجلی، و از یک عنایت تو أفاق
هوش مصنوعی: ای پادشاه، به عنوان نشانهای از تجلی وجود تو، الکلیم (حضرت موسی) در حالتی شگفتانگیز به زمین افتاد و از لطف و توجه تو، افقها را درنوردید.
تجلی تو در آئینۀ وجود نمود
هزار نقش مخالف بچشم اهل وفاق
هوش مصنوعی: زیبایی و جلوه تو در آینه وجود به وضوح درخشیده و هزاران شکل متناقض را در نظر افرادی که به توافق و همدلی دست یافتهاند، نشان میدهد.
گل حدیقۀ معنی نه وصف صووت تست
نه نعت غره غرا است قره الاحداق
هوش مصنوعی: گل حقیقتی است که توصیف صدا نیست و به زیباییهای ظاهری مربوط نمیشود، بلکه ویژگیهای عمیقتری را شامل میشود.
ظهور غیب مصون سر مطلق مکنون
بود ز وصف برون و البیان لیس یطاق
هوش مصنوعی: ظهور غیب، حقیقتی است که در اصل و ذات خود محفوظ و پنهان است و نمیتوان آن را به طور کامل توصیف یا بیان کرد چون این کار خارج از توان ماست.
مرا چه نیست به نیل معانی تو رهی
سخن درست نباشد بدین طریق و سیاق
هوش مصنوعی: من نمیدانم چرا دلخوشی من به این عمق معانی تو نیست. حقیقت این است که نمیتوان به این شیوه و روش، سخن صحیحی گفت.
همین بس است که خون ترا خداست بها
از آنکه بهر عروس شهادت است صداق
هوش مصنوعی: کافی است که خون تو به خدا تعلق دارد، زیرا این خون به عنوان مهریه عروس شهادت شناخته میشود.
جمال یار تو را بود کعبۀ مقصود
منای عشق تو میدان جنگ اهل شقاق
هوش مصنوعی: زیبایی محبوب تو، هدف نهایی من است و عشق تو برای من مانند صحنهای است که در آن جدل و منازعه در میان اهل تفرقه و اختلاف جریان دارد.
مقام قدس تو و خیل بندگان رهت
بطون او دیه بود و ظهور خیل عتاق
هوش مصنوعی: مقام والای تو و گروه بندگانت در عرصهای ویژه قرار دارد، و آنچه در باطن وجود آنهاست، شبیه به نشانهها و جلوههای عشق و زیبایی است.
ز اهلبیت تو بود الوداع بانگ سماع
شب وصال تو با دوست، بود روز فراق
هوش مصنوعی: از اهل بیت تو بود، وداع کردن با صدای خوش شب وصال تو با دوست، و روز جدایی است.
بر اوج نیزه عروج تو از حضیض زمین
سیر تو سر پیمبر، سنان نیزه یراق
هوش مصنوعی: بر فراز نیزه، صعود تو نشان از بالا رفتن از پایینترین نقاط زمین است. این کار تو نمایانگر روح بلند پیامبر است و نیزه نماد قدرت و قوتی است که در دست توست.