گنجور

شمارهٔ ۶ - فی رثاء امیرالمؤمنین علیه السلام

خم گردون دون لبریز خونست
بکام باده نوشان واژگونست
نصیب هر که باشد قربش افزون
از این مینای غم جامی فزونست
حریف مجلس صهبای بیچون
قرین غصۀ بی چند و چونست
نه انجا مست این جام بلا را
که از آغاز هستی تا کنونست
عجب رسمی است دوران فلک را
که جور و دور او از حد برونست
مرا این نقش گوناگون گردون
به رنگانگ محنت رهنمونست
هر آشوبیست در ملک شهادت
ز شور عالم غیب مصونست
اگر شوری ندارد عقل رهبر
چرا سر گشتۀ دشت جنونست؟
مگر بالا بلند رایت دین
ز تیغ ابن ملجم سرنگونست؟
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
أمیرالمؤمنین غرقاب خونست
ملائک زین مصیبت اشک بارند
خلائق چهره در خون می نگارند
خزان گلشن دین شد که مردم
ز سیل اشک چون ابر بهارند
چه جای گریه است و اشکباریست
بجای اشک باید خون ببارند
همانا سوز برق و نالۀ رعد
ز سوز سوگواران یادگارند
عزیزان روی از این غم می خراشند
کنیزان زین مصیب داغ دارند
جوانان پیر در عهد جوانی
که یک عالم بلا را زیر بارند
نوامیس امامت بی ملامت
پریشان موی و زارند و نزارند
خوانین حجازی را ز آشوب
سزد ملک عراق از بن بر آرند
نواخوان بانوان شورش انگیز
بسوز قمری و شور هزارند
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
زمین از چیست خوان غصه و غم؟
ز مرگ کیست پشت آسمان خم؟
بسیط خاک تا ایوان افلاک
محیط ناله و آه است و ماتم
خدنگ کینه زخمی زد بدلها
که هرگز به نخواهد شد به مرهم
قلم زد منشی دیوان محنت
پس از این بر حدیث ما تقدم
ز قتل فاتح اقلیم وحدت
دو تا شد قامت یکتای خاتم
دو چشم فرقدان خونبار گردد
حسن را با حسین بیند چه با هم
مپرس از نالۀ جانسوز جبریل
مگو از سیل اشک چشم آدم
خلیل الله قرین شعلۀ آه
بود نوح نبی با نوحه همدم
بطور غم دل از کف داده موسی
بگردون صیحه زد عیسی ابن مریم
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
نشوری شد بپا از یک جهان شور
نه از طی سجل و عرض منشور
عجب شوری در این ظلمت سرا شد
ز شور ساکنان عالم نور
بگوش اهل دل فریاد جبریل
حکایت می کند از نفخۀ صور
ز سیل اشک سوزان خطۀ خاک
بعین حق نماید بحر مسجور
چرا از هم نریزد سقف مرفوع؟
چرا ویران نگردد بیت معمور؟
کلام الله ناطق گشت خاموش
چرا نبود کتاب الله مهجور؟
ظهور غیب مکنون رفت در خاک
تجلی کرد سر سر مستور
شکست از تیشۀ کین شاخ طوبی
ز غم آتش فشان شد نخلۀ طور
بماتمخانۀ حوراء انسی
بسر خاک مصیبت می کند حور
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
فتاد از تیشۀ بی اعتدالی
ز باغ «فاستقم» طوبی مثالی
چو سرو جویبار رحمت افتاد
نرست از گلشن حکمت نهالی
ز شمشیر لعین لم یزل شد
بخون رنگین جمال لایزالی
ز تیغ ملحدی شق القمر شد
ولیکن تا به ابروی هلالی
نماند از تیزی چنگال کرکس
ز عنقاء حقیقت پر و بالی
دریغ از گردش گردون که آمد
به بند بنده ای مولی الموالی
فغان از پستی دنیا که افتاد
بدست سفله ای رب المعالی
نمی بردش تجلی گر بکلی
ندادی شیر، روبه را مجالی
چنین تقدیر شد صبح ازل را
که تا شام ابد بر وی بنالی
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
چه از شمشیر کین شق القمر شد
زمین و آسمان زیر و زبر شد
قلم منشق شد و نقشش مصیبت
در الواح معانی و صور شد
خم گردون دون نیل غم افشاند
جهان را جامه ماتم به بر شد
قضا طرح بساطی از عزا ریخت
کز آه و ناله بنیاد قدر شد
نصیب اهل دل زینخوان ماتم
سرشک دیده و خون جگر شد
ببادی قاف تا قاف ابد رفت
چه عنقاء ازل بی بال و پر شد
بداغ نامرادی هر دلی سوخت
چه شمشمیر مرادی شعله ور شد
نسیم صبحگاهی چون سموم است
از این آتش که در وقت سحر شد
سری از صرصر بیداد بشکافت
که خاک غم جهانی را بسر شد
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
چه سلطان هما را بال و پر سوخت
شهنشاه حقیقت را جگر سوخت
سموم کین چه زد بر گلشن دین
نه تنها شاخ گل هر خشک و تر سوخت
ز داغ لاله زار علم و حکمت
کتاب و سنت خیر البشر سوخت
تبه شد خرمن شمس معارف
همانا حاصل دور قمر سوخت
ز سوز منشی دیوان تقدیر
قضا را خامه و لوح و قدر سوخت
سزد کز چشم زمزم خون ببارد
که رکن کعبه و حجر حجر سوخت
مگو از رونق اسلام و ایمان
که اعظم رایت فتح و ظفر سوخت
بسر طوبی کند خاک مصیبت
که سرو گلشن وحدت ز سر سوخت
چو نرگس هر که شب را بود بیدار
دلش از شعلۀ آه سحر سوخت
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
نه در عرش است و فرش این شیون و شین
بود در ماوراء حیطۀ أین
در آن گلشن که قمری را بود شور
غراب البین گمنام است فی البین
ز سر تاج رسالت بر زمین زد
خداوند سریر قاب و قوسین
چرا از دل ننالد صاحب شرع
ز قتل مفتی دین قاضی دین
دو تا شد تارک آن یکه تازی
که بودی پشت زین را روی او زین
سر مسند نشین عدل و انصاف
لقد أضحی بسیف الجور نصفین
چرا بحر حکم عین معارف
چنین خکشیده در یک طرفه العین؟
مگر فرمانروای کن فکان رفت
که آشوب است در اقلیم کونین؟
سزد قرآن که از وحدت بنالد
برفت آنکس که بودی ثانی اثنین
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
چرا نبود رعیت را رعایت
مگر رفت از میان شاه ولایت؟
چرا آشفته شد شمل حقیقت
مگر حق را نگونسار است رایت؟
چرا از نو حرم بیت الصنم شد
مگر ویران شد ارکان هدایت؟
چرا اسلام می نالد ز غربت
مگر رفتش ز سر ظل حمایت؟
چرا قرآن قرین سوز و ساز است
مگر هر سوره شد محو و هر آیت؟
چرا سنت زند بر سینه و سر
مگر از حادثی دارد روایت؟
چرا آئینۀ خورشید تیره است
مگر از قصه ای دارد حکایت؟
چرا خونابه میبارد ز گردون
مگر از غصه ای دارد شکایت؟
جهان بیجان ز قتل جان جانان
فغان زین جور و داد از این جنایت؟
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
مرا دل بهر آنشاهی دو نیمست
که از تیغ کجش دین مستقیمست
چه شد مسند نشین لی مع الله؟
که فرش راه او عرش عظیمست
حرم نالان خداوند حرم کو؟
که ارکان هدایت زو قویمست
مطاف زمرۀ روحانیان کو؟
که کویش مستجار است و حطیمست
چه بر سر قبلۀ توحید را رفت
که در محراب طاعت سر دو نیمست؟
تجلی آنجنابش برد از دست
که گفتی طور سینا و کلیمست
وگرنه بر سلیمان آفرینی
چه جای حمله دیو رجیمست؟
شها در آستانت مفتقر چون
سگ اصحاب کهفست و رقیمست
بفرما یک نظر بر حال زارش
که لطف عام و انعامت عمیمست
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خم گردون دون لبریز خونست
بکام باده نوشان واژگونست
هوش مصنوعی: جهان در حال چرخش و تغییر است و حالتی زخم‌خورده و پر از درد دارد، اما کسانی که در لذت‌ها غرق شده‌اند، بی‌خبر از این مشکلات هستند و به سرگیجه و نشئگی خود ادامه می‌دهند.
نصیب هر که باشد قربش افزون
از این مینای غم جامی فزونست
هوش مصنوعی: هر کسی که نصیبی از خداوند داشته باشد، به آرامش و نزدیکی بیشتری دست می‌یابد و این احساس خوشایند، از تلخی‌های زندگی فراتر است.
حریف مجلس صهبای بیچون
قرین غصۀ بی چند و چونست
هوش مصنوعی: دوستی که در مجلس شراب بی‌هیچ شک و شبهه‌ای حاضر است، همواره غم و اندوهی مشکوک و بی‌دلیل دارد.
نه انجا مست این جام بلا را
که از آغاز هستی تا کنونست
هوش مصنوعی: در آنجا غرق در شادی و سرمستی این جام درد و رنج را نخواهی بود، چون این وضعیت از ابتدای وجود تا به حال ادامه داشته است.
عجب رسمی است دوران فلک را
که جور و دور او از حد برونست
هوش مصنوعی: عجب رسمی دارد دوران آسمان که ظلم و بی‌عدالتی آن از هر چیزی فراتر رفته است.
مرا این نقش گوناگون گردون
به رنگانگ محنت رهنمونست
هوش مصنوعی: زندگی با چالش‌ها و مشکلات مختلفی در حال تغییر است و این تحولات من را به سوی مسیرهای متفاوتی هدایت می‌کند.
هر آشوبیست در ملک شهادت
ز شور عالم غیب مصونست
هوش مصنوعی: در هر آشوبی که در دنیا رخ می‌دهد، حقیقتی وجود دارد که از ز chaos و هیجان‌های نامحسوس عالم غیب محافظت می‌شود.
اگر شوری ندارد عقل رهبر
چرا سر گشتۀ دشت جنونست؟
هوش مصنوعی: اگر عقل رهبری ندارد و شور و هیجان ندارد، پس چرا کسانی که دنبال احساسات‌اند، در دشت جنون سرگردان‌اند؟
مگر بالا بلند رایت دین
ز تیغ ابن ملجم سرنگونست؟
هوش مصنوعی: آیا پرچم برافراشته‌ی دین به خاطر ضربه‌ی ابن ملجم به زمین افتاده است؟
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
أمیرالمؤمنین غرقاب خونست
هوش مصنوعی: به دلیل خون‌های ریخته شده در محراب و مسجد، اکنون گل‌های لاله در آنجا شکوفا شده است و امیرالمؤمنین در دریاچه‌ای از خون غوطه‌ور است.
ملائک زین مصیبت اشک بارند
خلائق چهره در خون می نگارند
هوش مصنوعی: ملائکه از این مصیبت ناله و گریه می‌کنند و مردم چهره‌هاشان را در غم و اندوه به خون آغشته می‌سازند.
خزان گلشن دین شد که مردم
ز سیل اشک چون ابر بهارند
هوش مصنوعی: فصل خزان به باغ دین رسیده است، چرا که مردم به مانند ابرهای بهاری با اشک‌های خود در حال گریه و اندوه هستند.
چه جای گریه است و اشکباریست
بجای اشک باید خون ببارند
هوش مصنوعی: گریه و اشک ریختن در اینجا فایده‌ای ندارد، زیرا باید به جای اشک، خون دل ریخته شود.
همانا سوز برق و نالۀ رعد
ز سوز سوگواران یادگارند
هوش مصنوعی: صداهای رعد و برق و ناله‌های ناشی از آن، نشانه‌ای از درد و اندوه افرادی هستند که عزادار هستند.
عزیزان روی از این غم می خراشند
کنیزان زین مصیب داغ دارند
هوش مصنوعی: عزیزان از این غم و اندوه دوری جسته‌اند، ولی کنیزان به خاطر این مصیبت دچار درد و رنج هستند.
جوانان پیر در عهد جوانی
که یک عالم بلا را زیر بارند
هوش مصنوعی: جوانان در زمان جوانی، همه مشکلات و سختی‌ها را به دوش می‌کشند و با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کنند.
نوامیس امامت بی ملامت
پریشان موی و زارند و نزارند
هوش مصنوعی: امامان و خانواده‌های آنان، بدون هیچ‌گونه سرزنشی در حالتی آشفته و نزار به سر می‌برند.
خوانین حجازی را ز آشوب
سزد ملک عراق از بن بر آرند
هوش مصنوعی: حضور خوانین حجازی در آشوب‌ها موجب می‌شود که سلطنت عراق از ریشه دچار تغییر و تحول گردد.
نواخوان بانوان شورش انگیز
بسوز قمری و شور هزارند
هوش مصنوعی: صدای دلنواز و زیبای بانوان، شور و حرارتی را در دل ایجاد می‌کند؛ مانند آواز قمری که همواره پرشور و هیجان‌انگیز است.
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین در دریایی از خون غرق شده است و در اینجا به یاد لاله‌هایی که از خون در محراب و مسجد سر بیرون آورده‌اند، اشاره می‌شود.
زمین از چیست خوان غصه و غم؟
ز مرگ کیست پشت آسمان خم؟
هوش مصنوعی: زمین چه نیازی به بستر غم و اندوه دارد؟ چرا آسمان به خاطر مرگ کسی متکبرانه بر افراشته است؟
بسیط خاک تا ایوان افلاک
محیط ناله و آه است و ماتم
هوش مصنوعی: زمین وسیع تا آسمان بزرگ پر از ناله و غم و اندوه است.
خدنگ کینه زخمی زد بدلها
که هرگز به نخواهد شد به مرهم
هوش مصنوعی: یک تیر کینه به دل‌ها آسیب زد که هرگز با هیچ دارویی بهبود نخواهد یافت.
قلم زد منشی دیوان محنت
پس از این بر حدیث ما تقدم
هوش مصنوعی: نویسندهٔ دفتر درد و رنج، پس از این، بر داستان ما تمرکز خواهد کرد.
ز قتل فاتح اقلیم وحدت
دو تا شد قامت یکتای خاتم
هوش مصنوعی: قتل کسی که حاکم سرزمین اتحاد بود، باعث شد که قامت یکتای پیامبر از هم جدا شود.
دو چشم فرقدان خونبار گردد
حسن را با حسین بیند چه با هم
هوش مصنوعی: برای اینکه زیبایی‌های حسن را با حسین ببیند، چشمان فرقدان (خورشید) به اشک و خون خواهد آمد؛ زیرا این دو چقدر با هم پیوند دارند.
مپرس از نالۀ جانسوز جبریل
مگو از سیل اشک چشم آدم
هوش مصنوعی: از ناله‌های دردناک جبرئیل نپرس، زیرا آنچه بیشتر اهمیت دارد، گریه‌های انسان است.
خلیل الله قرین شعلۀ آه
بود نوح نبی با نوحه همدم
هوش مصنوعی: خلیل الله همیشه در کنار شعله‌ای از غم و اندوه قرار داشت و نوح نبی نیز همراه با نوحه‌ای از درد و سوگ بود.
بطور غم دل از کف داده موسی
بگردون صیحه زد عیسی ابن مریم
هوش مصنوعی: موسی، که دلش پر از غم بود، به آسمان ندا زد و عیسی، پسر مریم، به او پاسخ داد.
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف وضعیت زندگی و جانفشانی‌های امیرالمؤمنین اشاره دارد. او در میان خون و خشونت، به عنوان یک گل سرخ نمایان است و در عین حال در دنیایی پر از مشکل و بحران غرق شده است. این تصویر به تضاد زیبایی و زشتی، نور و تاریکی، و صلح و جنگ پرداخته است.
نشوری شد بپا از یک جهان شور
نه از طی سجل و عرض منشور
هوش مصنوعی: شور و هیجان به طور طبیعی و از یک جهان بزرگ در دل ما ایجاد شده است، نه اینکه فقط از نوشتارها و قوانین بی‌جان به دست آمده باشد.
عجب شوری در این ظلمت سرا شد
ز شور ساکنان عالم نور
هوش مصنوعی: در این فضای تاریک، شور و حال عجیبی به وجود آمده که ناشی از هیجان ساکنان سرزمین نور است.
بگوش اهل دل فریاد جبریل
حکایت می کند از نفخۀ صور
هوش مصنوعی: صدا و نداهای جبریل به گوش دل‌باختگان می‌رسد و از وزیدن صدای صور حکایت می‌کند.
ز سیل اشک سوزان خطۀ خاک
بعین حق نماید بحر مسجور
هوش مصنوعی: از شدت اشک‌های سوزان، زمین به وضوح دریا را به تصویر می‌کشد.
چرا از هم نریزد سقف مرفوع؟
چرا ویران نگردد بیت معمور؟
هوش مصنوعی: چرا سقف بلند و محکم فرو بریزد؟ چرا خانه‌ای که شلوغ و آباد است ویران شود؟
کلام الله ناطق گشت خاموش
چرا نبود کتاب الله مهجور؟
هوش مصنوعی: سخن خداوند به وضوح بیان شد، اما چرا کتاب خدا مورد غفلت قرار گرفته است؟
ظهور غیب مکنون رفت در خاک
تجلی کرد سر سر مستور
هوش مصنوعی: ظهور امر نهان از دیدگاه‌ها پنهان است و در جهان مادی خود را نمایان کرده است.
شکست از تیشۀ کین شاخ طوبی
ز غم آتش فشان شد نخلۀ طور
هوش مصنوعی: از سوی انتقام و کینه، درخت خوشبوی طوبی به شدت غمگین و شعله‌ور شد، مانند درخت نخل در کوه طور که از غم و درد می‌سوزد.
بماتمخانۀ حوراء انسی
بسر خاک مصیبت می کند حور
هوش مصنوعی: در محل عزای حوراء انسی، بر روی خاک درد و اندوه، حوریان به سوگواری و گریه مشغولند.
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
هوش مصنوعی: امام علی (ع) به قدری در میدان جنگ و دفاع از حق مبارزه کرده است که زمین نماز و عبادت به خاطر خون‌هایی که ریخته شده، زینت یافته و او خود در میان این خون‌ها غرق شده است.
فتاد از تیشۀ بی اعتدالی
ز باغ «فاستقم» طوبی مثالی
هوش مصنوعی: از باغ «فاستقم» که نماد استقامت و پایداری است، میوه‌ای به نام طوبی به زمین افتاد. این میوه نشان‌دهنده بی‌اعتدالی و ناپایداری در رفتار انسان است.
چو سرو جویبار رحمت افتاد
نرست از گلشن حکمت نهالی
هوش مصنوعی: وقتی باران رحمت مانند جویبار بر زمین می‌بارد، از گلستان دانش و حکمت، نهالی سر بر می‌آورد.
ز شمشیر لعین لم یزل شد
بخون رنگین جمال لایزالی
هوش مصنوعی: از شمشیر ناپاک، خون رنگین زیبایی جاودانه بر زمین ریخته شد.
ز تیغ ملحدی شق القمر شد
ولیکن تا به ابروی هلالی
هوش مصنوعی: از شمشیر بی‌ایمانان، معجزه شکافتن ماه رخ داد، اما این تنها تا جایی ادامه داشت که به ابروی هلالی رسید.
نماند از تیزی چنگال کرکس
ز عنقاء حقیقت پر و بالی
هوش مصنوعی: از آسیب و نیرنگ کرکس، دیگر چیزی از زیبایی پرواز پرنده‌ای همچون عنقاء باقی نمانده است.
دریغ از گردش گردون که آمد
به بند بنده ای مولی الموالی
هوش مصنوعی: ای کاش چرخ زمان بر بنده ای مولی الموالی سختی و دشواری نرساند.
فغان از پستی دنیا که افتاد
بدست سفله ای رب المعالی
هوش مصنوعی: آه از پایین بودن دنیا که به دست انسان‌های پست و ناتوان افتاده است، در حالی‌که باید در دستان افراد بزرگ و برجسته باشد.
نمی بردش تجلی گر بکلی
ندادی شیر، روبه را مجالی
هوش مصنوعی: اگر به شیر به‌طور کامل اجازه ندهی تجلی کند، روباه هرگز شانسی برای بروز نخواهد داشت.
چنین تقدیر شد صبح ازل را
که تا شام ابد بر وی بنالی
هوش مصنوعی: اینطور مقدر شده است که صبح آفرینش تا پایان ابدیت به خاطر او گریه شود.
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین در میان دریا و سیلابی از خون غوطه‌ور است و از آن خون، گل‌های لاله سر برآورده‌اند.
چه از شمشیر کین شق القمر شد
زمین و آسمان زیر و زبر شد
هوش مصنوعی: در اثر یک دشمنی و درگیری، زمین و آسمان به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و دگرگون شده‌اند.
قلم منشق شد و نقشش مصیبت
در الواح معانی و صور شد
هوش مصنوعی: قلم من به حرکت درآمد و نشان گرفت که اندوه و درد در نوشته‌ها و تصاویر نقش بسته است.
خم گردون دون نیل غم افشاند
جهان را جامه ماتم به بر شد
هوش مصنوعی: گردش افق، غم و اندوه را در دل‌ها پراکنده است و جهان به مانند کسی که لباس عزای خود را بر تن کرده باشد، به شدت در غم و اندوه فرو رفته است.
قضا طرح بساطی از عزا ریخت
کز آه و ناله بنیاد قدر شد
هوش مصنوعی: برنامه تقدیر و سرنوشت چنان تصمیمی گرفت که با اندوه و شیون، بنیاد و اساس قدر و ارزشی از بین رفت.
نصیب اهل دل زینخوان ماتم
سرشک دیده و خون جگر شد
هوش مصنوعی: اهل دل از این مصیبت فقط اشک و درد نصیبشان شد.
ببادی قاف تا قاف ابد رفت
چه عنقاء ازل بی بال و پر شد
هوش مصنوعی: باد بر قاف می‌وزد و تا ابد ادامه دارد. چه پرنده‌ی افسانه‌ای که از ابتدا وجود داشت، بی‌بال و پر شد.
بداغ نامرادی هر دلی سوخت
چه شمشمیر مرادی شعله ور شد
هوش مصنوعی: هر دلی به خاطر ناامیدی و ناکامی‌اش می‌سوزد، همان‌طور که شمشیری که به هدف می‌رسد، شعله‌ور و پرشور می‌شود.
نسیم صبحگاهی چون سموم است
از این آتش که در وقت سحر شد
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی به گونه‌ای است که می‌تواند اثرات گرمایی ایجاد کند، به خاطر این گرمایی که در وقت سحر وجود دارد.
سری از صرصر بیداد بشکافت
که خاک غم جهانی را بسر شد
هوش مصنوعی: نسیمی از خشم و ستم برخاسته است که غم و اندوه جهانی را از بین برد.
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن فضایی تاریخی و احساسی از شهادت و فداکاری اشاره دارد. خون‌هایی که در محراب و مساجد ریخته شده‌اند، نشان‌دهنده‌ی قربانیانی است که برای ایمان و مذهب خود جان خود را فدای کردند. همچنین، نام امیرالمؤمنین به عنوان شخصیتی بزرگ و مورد احترام در این داستان بیان‌گر مظلومیت و ظلمی است که بر او رفته است. در نتیجه، تصویر زنده‌ای از شور و غم ناشی از این وقایع در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند.
چه سلطان هما را بال و پر سوخت
شهنشاه حقیقت را جگر سوخت
هوش مصنوعی: چه فرمانروای بزرگی پرنده‌ای چون هما را در آتش سوزاند و چه پادشاه حقیقی‌ای که قلبش به خاطر این کار به درد آمده است.
سموم کین چه زد بر گلشن دین
نه تنها شاخ گل هر خشک و تر سوخت
هوش مصنوعی: بادهای سمی کینه‌توز بر باغ ایمان وزید و نه تنها گل‌ها، که هر چیز زنده و خشک را هم سوزاند.
ز داغ لاله زار علم و حکمت
کتاب و سنت خیر البشر سوخت
هوش مصنوعی: از آتش اشتیاق به دانایی و آگاهی، کتاب‌ها و سنت‌های نیکو از بشریت سوخته و نابود شده‌اند.
تبه شد خرمن شمس معارف
همانا حاصل دور قمر سوخت
هوش مصنوعی: خرمن دانش و معرفت شمس نابود شد، زیرا میوه و نتیجه دور قمر از بین رفت.
ز سوز منشی دیوان تقدیر
قضا را خامه و لوح و قدر سوخت
هوش مصنوعی: از شدت سوز و اندوه من، نوشتار و سرنوشت قضا و قدر از بین رفت و نابود شد.
سزد کز چشم زمزم خون ببارد
که رکن کعبه و حجر حجر سوخت
هوش مصنوعی: شایسته است که از چشمان زمزم، خون بریزد؛ زیرا رکن کعبه و سنگ سیاه سوخته‌اند.
مگو از رونق اسلام و ایمان
که اعظم رایت فتح و ظفر سوخت
هوش مصنوعی: از رونق اسلام و ایمان سخن مگو، که بزرگ‌ترین پرچم پیروزی و موفقیت نابود شد.
بسر طوبی کند خاک مصیبت
که سرو گلشن وحدت ز سر سوخت
هوش مصنوعی: شعری که اشاره شده، به این معناست که خاکی که بر اثر مصیبت به زمین افتاده، به مانند درخت طوبی (درخت بهشتی) می‌شود. این در حالی است که درخت سرو در باغ وحدت، به خاطر سوختن از خودِ تاثیرات ناشی از مصیبت، آسیب می‌بیند. به طور کلی، این بیانگر این است که سختی‌ها و دردها می‌توانند به رشد و تحول مثبت منجر شوند، در حالی که برخی از زیبایی‌ها و روابط نیز در مواجهه با مشکلات آسیب می‌بینند.
چو نرگس هر که شب را بود بیدار
دلش از شعلۀ آه سحر سوخت
هوش مصنوعی: کسی که در شب بیدار باشد، دلش به خاطر شعله‌ی آه در صبح سوزان می‌شود، مانند نرگس که در زیبایی خود می‌درخشد.
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین در میان خون و اندوه است و جبهه‌های عبادتگاه‌ها به گل‌های سرخ آغشته شده‌اند.
نه در عرش است و فرش این شیون و شین
بود در ماوراء حیطۀ أین
هوش مصنوعی: این درد و غم نه محدود به مکان‌های خاصی است، بلکه فراتر از هر جایی وجود دارد و احساسات عمیقی را در وجود ما ایجاد می‌کند.
در آن گلشن که قمری را بود شور
غراب البین گمنام است فی البین
هوش مصنوعی: در آن باغی که قمری به شوق و خوشحالی آواز می‌خواند، غم و تنهایی گنجشک ناشناسی در میان حاضران به چشم می‌خورد.
ز سر تاج رسالت بر زمین زد
خداوند سریر قاب و قوسین
هوش مصنوعی: خداوند تخت سلطنت و پیامبری را بر زمین قرار داد و جایگاه قاب و قوسین را تعیین کرد.
چرا از دل ننالد صاحب شرع
ز قتل مفتی دین قاضی دین
هوش مصنوعی: چرا کسی که صاحب شرع است از دلش به خاطر قتل مفتی دین و قاضی دین شکایت نمی‌کند؟
دو تا شد تارک آن یکه تازی
که بودی پشت زین را روی او زین
هوش مصنوعی: تارکی که قبلاً تنها و یکتایی بود، اکنون به دو بخش تقسیم شده است و دیگر نمی‌تواند به‌تنهایی بر پشت زین سوار شود.
سر مسند نشین عدل و انصاف
لقد أضحی بسیف الجور نصفین
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که حکمرانی که باید با عدل و انصاف اداره کند، در واقع به دو نیمه تقسیم شده و با ظلم و ستم بر جامعه حکمرانی می‌کند. به عبارتی، او به جای عدالت، از زور و قدرت برای رسیدن به خواسته‌هایش استفاده می‌کند.
چرا بحر حکم عین معارف
چنین خکشیده در یک طرفه العین؟
هوش مصنوعی: چرا دریا که نماد عمیق‌ترین معارف و دانش‌هاست، این‌گونه در یک جهت محدود شده است؟
مگر فرمانروای کن فکان رفت
که آشوب است در اقلیم کونین؟
هوش مصنوعی: آیا می‌شود که حکمرانی که همه چیز را تحت کنترل دارد، از میان برود و در چنین شرایطی هرج و مرج و بی‌نظمی در جهان حکم‌فرما شود؟
سزد قرآن که از وحدت بنالد
برفت آنکس که بودی ثانی اثنین
هوش مصنوعی: قرآن شایسته است که از وحدت و یگانگی خداوند بگوید، زیرا کسی که از دوگانگی صحبت می‌کند، دیگر وجود ندارد.
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
هوش مصنوعی: از خون‌هایی که در محراب و مسجد ریخته شده، گل‌های سرخی به وجود آمده است و امیرالمؤمنین در دریایی از خون غرق شده است.
چرا نبود رعیت را رعایت
مگر رفت از میان شاه ولایت؟
هوش مصنوعی: چرا رعیت مورد توجه قرار نمی‌گیرد، مگر اینکه شاه و حاکم از کنار آن‌ها برود؟
چرا آشفته شد شمل حقیقت
مگر حق را نگونسار است رایت؟
هوش مصنوعی: چرا حقیقت به هم ریخته و نا مرتب شده است؟ آیا نشانه‌ای از این است که حق در حال سقوط و نابودی است؟
چرا از نو حرم بیت الصنم شد
مگر ویران شد ارکان هدایت؟
هوش مصنوعی: چرا دوباره خانۀ بت‌ها ساخته شده است؟ مگر ارکان هدایت تخریب شده است؟
چرا اسلام می نالد ز غربت
مگر رفتش ز سر ظل حمایت؟
هوش مصنوعی: چرا اسلام از تنهایی و غربت شکایت می‌کند، مگر اینکه حمایت و پشتیبانی از او برچیده شده است؟
چرا قرآن قرین سوز و ساز است
مگر هر سوره شد محو و هر آیت؟
هوش مصنوعی: چرا قرآن همیشه با احساسات عمیق و تحول همراه است؟ آیا هر سوره و آیتی در آن به نوعی محو و گم می‌شود؟
چرا سنت زند بر سینه و سر
مگر از حادثی دارد روایت؟
هوش مصنوعی: چرا سنت بر سینه و سر فرود می‌آید؟ مگر از یک واقعه‌ای خبری دارد؟
چرا آئینۀ خورشید تیره است
مگر از قصه ای دارد حکایت؟
هوش مصنوعی: چرا آینهٔ خورشید تاریک است؟ آیا این موضوع داستان خاصی را روایت نمی‌کند؟
چرا خونابه میبارد ز گردون
مگر از غصه ای دارد شکایت؟
هوش مصنوعی: چرا آسمان باران می‌بارد، مگر اینکه از غم و اندوهی شکایت دارد؟
جهان بیجان ز قتل جان جانان
فغان زین جور و داد از این جنایت؟
هوش مصنوعی: جهان بی‌روح و خالی است از مرگ محبوب، و از این ظلم و فساد چه فریادی باید زد؟
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین در نبرد و مبارزه، مانند لاله‌ای سرخ از خون است و در حقیقت در خون خود غرق شده است. این تصویر نشان‌دهنده فداکاری و جانفشانی او در راه حق و دفاع از ایمان و اصول خود است.
مرا دل بهر آنشاهی دو نیمست
که از تیغ کجش دین مستقیمست
هوش مصنوعی: دل من به خاطر آن پادشاه دو نیم شده است، زیرا که دین را با شمشیر کج او راست می‌کند.
چه شد مسند نشین لی مع الله؟
که فرش راه او عرش عظیمست
هوش مصنوعی: چرا فردی که با خداوند در ارتباط است، بر جایگاه خود اطمینان ندارد؟ در حالی که مسیر او به سوی خداوند به اندازه عرش بزرگ و با عظمت است.
حرم نالان خداوند حرم کو؟
که ارکان هدایت زو قویمست
هوش مصنوعی: کدام مکان مقدس به خداوند نزدیک‌تر است که بنیادهای هدایت در آن قرار دارد؟
مطاف زمرۀ روحانیان کو؟
که کویش مستجار است و حطیمست
هوش مصنوعی: کجا می‌توان به جمع روحانیان مراجعه کرد؟ که محلشان پناهگاهی است و مکانی مقدس.
چه بر سر قبلۀ توحید را رفت
که در محراب طاعت سر دو نیمست؟
هوش مصنوعی: چه بر سر نقطۀ مرکزی توحید آمده است که در محل عبادت، دو نیمه شده است؟
تجلی آنجنابش برد از دست
که گفتی طور سینا و کلیمست
هوش مصنوعی: ظهور و manifestation آن بزرگوار به حدی است که نمی‌توان از او برداشت کرد و می‌توان گفت که شبیه تجلی‌ای است که در کوه طور بر موسی کلیم نازل شد.
وگرنه بر سلیمان آفرینی
چه جای حمله دیو رجیمست؟
هوش مصنوعی: اگر به سلیمان ارادت و احترام نمی‌گذاری، دیگر چه جای انتقاد از دیوی ناپاک است؟
شها در آستانت مفتقر چون
سگ اصحاب کهفست و رقیمست
هوش مصنوعی: ای کاش در درگاه تو، چون سگ‌های اهل غار، فقیر و نیازمند باشم و به تو پناه ببرم.
بفرما یک نظر بر حال زارش
که لطف عام و انعامت عمیمست
هوش مصنوعی: نگاهی به وضعیت او بینداز که مهربانی و بخشش تو شامل حالش شده است.
ز خون محراب و مسجد لاله گونست
امیرالمؤمنین غرقاب خونست
هوش مصنوعی: از خون قهرمانان و فداکاران، درختان گل و لاله سر برآورده‌اند. امیرالمؤمنین در دریایی از خون غوطه‌ور است.