شمارهٔ ۳ - فی رثاء الامام ابی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام
خبر از طوس مگر آمده با پیک صبا
از غریب الغرباء
که چه گل کرده بتن پیرهن صبر قبا
از غمش آل عبا
طور سینای تجلی شده یکسان با خاک
سینۀ سینا چاک
گوئی از سوز غم و حسرت آن مهر لقا
خر موسی صعقا
یوسف مصر حقیقت چه شد از یثرب دور
شد بپا شور نشور
پیر کنعان طریقت بسیرودی ز قفا
نغمۀ وا اسفا
تا که آن قبلۀ آفاق روان شد ز حرم
خونفشان شد زمزم
سیل خوناب غمش موج زد از ام قری
تا ثریا ز ثری
چون سنا برق حقیقت به سنا باد رسید
عرش بر خود لرزید
از تجلای شکوهش دل آن کوه رسا
نعره زد رعد آسا
مرو از مقدم او شد ز صفا باغ ارم
شد پناگاه امم
ز فروغ رخم او مطلع انوار هدی
ملجأ شاه و گدا
طوس شد تا ز شرف مرکز طاوس ازل
یا که ناموس ازل
سزد ار بوسه زند بر ره او عرش علا
جل شأناً و علا
آه از آن عهد ولایت که بنامش بستند
دل او را خستند
نشنیدم که به آن عهد کسی کرده وفا
مگر از زهر جفا
تخت شاهی بعوض تختۀ تابوتش بود
زهر غم قوتش بود
زان جنایت که ز مأمون شده با شاه رضا
سوخت دیوان قضا
آن ستم پیشه که با خسرو اقلیم الست
عهد را بست و شکست
نه ز حق بیم و نه اندیشه ای از روز جزا
نه هراسی ز سزا
پنجه زد بر رخ عنقاء قدم زاغ سیاه
عالمی گشت تباه
ریخت زین واقعه بال و پر سلطان هما
شاهد غیب نما
گر غریبانه در آن منزل غربت جان داد
در ره جانان داد
لیک از جلوۀ دلدار شدش کام روا
و بسی درد دوا
نوح طوفان بلا رخت از این مرحله بست
فلک ایجاد شکست
غرقۀ لجۀ غم شد دل خلق دو سرا
یک به یک نوحه سرا
تا که از زهر ستم سوخت ز سر تا به قدم
شمع ایوان قدم
رفت زین حادثۀ هائله بر باد فنا
رونق بزم «دنا»
میوۀ باغ نبوت چه ز انگور کشید
ز هر جانسوز چشید
ریخت برگ و بر آن شاخ گل روح افزا
نخلۀ شکر زا
با دل و با جگرش دانۀ انگور چه کرد
ز هر مستور چه کرد
خرمنی سوخت ز یک خوشۀ بیقدر و بها
و چهها کرد چهها
نه عجب گر ز غمش چشم فلک خون گرید
رود جیحون گرید
یا پر از خون شود این سینۀ سوزان قضا
از غم شاه رضا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خبر از طوس مگر آمده با پیک صبا
از غریب الغرباء
هوش مصنوعی: آیا خبری از طوس به ما رسیده است، به وسیله پیامآور صبح، از کسی که در غربت به سر میبرد؟
که چه گل کرده بتن پیرهن صبر قبا
از غمش آل عبا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که درد و غم اشخاص میتواند به قدری عمیق باشد که حتی در ظواهرشان مثل لباس و پوشش نیز تأثیر بگذارد. به عبارتی دیگر، غم و اندوهی که در دل دارند، باعث میشود که نشانههایی از آن در ظاهر و زیباییهایشان نمایان شود.
طور سینای تجلی شده یکسان با خاک
سینۀ سینا چاک
هوش مصنوعی: کوه سینا، جایی که خداوند خود را به موسى نشان داد، در اینجا با خاک و زمین برابر است و هر دو به یکدیگر وابستهاند. در این معنای عمیق، تجلی الهی و زندگی زمینی به هم پیوند خوردهاند.
گوئی از سوز غم و حسرت آن مهر لقا
خر موسی صعقا
هوش مصنوعی: گویی به خاطر درد و حسرتی که از ملاقات آن معشوق به وجود آمده، موسی با عظمتش دچار حیرت و بیتابی شده است.
یوسف مصر حقیقت چه شد از یثرب دور
شد بپا شور نشور
هوش مصنوعی: یوسف مصری که نماد زیبایی و راز و رمز است، از یثرب، شهری که محل آرامش و عشق است، دور شده است. این جدایی باعث ایجاد شور و هیجان در دلها شده است.
پیر کنعان طریقت بسیرودی ز قفا
نغمۀ وا اسفا
هوش مصنوعی: پیر کنعان، استاد طریق و روش عرفانی، از پشت سر نغمهای اندوهناک و از دلسوزی سر میدهد.
تا که آن قبلۀ آفاق روان شد ز حرم
خونفشان شد زمزم
هوش مصنوعی: تا زمانی که آن قبلهای که در جهان وجود دارد، به سوی حرم رفت، زلال و جاری شدن آب زمزم به مقدسترین شکل ممکن آغاز شد.
سیل خوناب غمش موج زد از ام قری
تا ثریا ز ثری
هوش مصنوعی: سیل غم او از زمین تا آسمان به راه افتاده است؛ از ریشهاش تا بلندترین نقطه، همه جا را پر کرده و موج میزند.
چون سنا برق حقیقت به سنا باد رسید
عرش بر خود لرزید
هوش مصنوعی: زمانی که نور حقیقت مانند برق تابید، باد به حرکت درآمد و عرش (آسمان) بر خود لرزید.
از تجلای شکوهش دل آن کوه رسا
نعره زد رعد آسا
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و عظمت او، دل کوه به شدت به صدا درآمد و نعرهای مانند رعد زد.
مرو از مقدم او شد ز صفا باغ ارم
شد پناگاه امم
هوش مصنوعی: به خاطر ورود او، مسیرها تغییر کرد و باغ ارم به محلی برای پناه دادن به جمعیت مؤمن تبدیل شد.
ز فروغ رخم او مطلع انوار هدی
ملجأ شاه و گدا
هوش مصنوعی: از نور چهرهام، صبحگار روشنایی هدایتی است که پناگاه همه، از پادشاه گرفته تا گدا، میباشد.
طوس شد تا ز شرف مرکز طاوس ازل
یا که ناموس ازل
هوش مصنوعی: طوس به سمت مقام بلند و ارزشمند خود حرکت کرد، مانند طاوسی که در آغاز خلقت به اوج زیبایی رسیده است یا اینکه در جوهره و ذات خود اصالت و قداست دارد.
سزد ار بوسه زند بر ره او عرش علا
جل شأناً و علا
هوش مصنوعی: اگر کسی بر سر راه او بوسه زند، سزاوار است که عرش عالی به شرافت او بوسه بزند و برتری یابد.
آه از آن عهد ولایت که بنامش بستند
دل او را خستند
هوش مصنوعی: آه از آن زمانی که به نام رهبری، دل او را شکستند و آزردند.
نشنیدم که به آن عهد کسی کرده وفا
مگر از زهر جفا
هوش مصنوعی: تا به حال نشنیدهام که کسی به پیمانی که بسته وفا کند، مگر اینکه آن پیمان با درد و سختی همراه باشد.
تخت شاهی بعوض تختۀ تابوتش بود
زهر غم قوتش بود
هوش مصنوعی: تخت سلطنت در واقع جایگاهی بود که به جای تخت زرین، تخت تابوت او قرار گرفت و غم و اندوه، نیروی روانی او را شکل میداد.
زان جنایت که ز مأمون شده با شاه رضا
سوخت دیوان قضا
هوش مصنوعی: در این بیت به یک جنایت اشاره شده که به خاطر آن، عدالت و قضاوت تحت تأثیر قرار گرفته و به آتش کشیده شده است. این حادثه به دنبال رابطه یا تعامل میان مأمون و شاه رضا روی داده است. به طور کلی، منظور این است که یک عمل نادرست باعث اختلال در روند عدالت شده و دنیای قضا را متأثر کرده است.
آن ستم پیشه که با خسرو اقلیم الست
عهد را بست و شکست
هوش مصنوعی: آن ظالمی که با پادشاه عالم پیمان بسته و آن را زیر پا گذاشت.
نه ز حق بیم و نه اندیشه ای از روز جزا
نه هراسی ز سزا
هوش مصنوعی: نه از خدا ترسی دارم و نه به عواقب کارهایم میاندیشم، نه از مجازات هیچ واهمهای دارم.
پنجه زد بر رخ عنقاء قدم زاغ سیاه
عالمی گشت تباه
هوش مصنوعی: باز پرندهای سیاه، به صورت زیبای موجودی افسانهای حمله کرد و همه چیز را به هم ریخت.
ریخت زین واقعه بال و پر سلطان هما
شاهد غیب نما
هوش مصنوعی: به خاطر این حادثه، پر و بال سلطان هما از بین رفت و او را قدرتی نادیدنی نشان داد.
گر غریبانه در آن منزل غربت جان داد
در ره جانان داد
هوش مصنوعی: اگر به طرز غریبانهای در دنیای غربت جان بسپارم، به خاطر عشق و راهی که به سوی محبوبم است، این کار را میکنم.
لیک از جلوۀ دلدار شدش کام روا
و بسی درد دوا
هوش مصنوعی: اما به واسطهٔ جلوهٔ معشوق، به خواستهاش رسید و بسیاری از دردها را درمان کرد.
نوح طوفان بلا رخت از این مرحله بست
فلک ایجاد شکست
هوش مصنوعی: نوح از میان طوفان و مشکلات عبور کرد و در این مرحله، آسمان همچنین تغییراتی را به وجود آورد.
غرقۀ لجۀ غم شد دل خلق دو سرا
یک به یک نوحه سرا
هوش مصنوعی: دل انسانها در میان دریای غم غرق شده و هر یک از آنها به طور جداگانه ناله و زاری میکنند.
تا که از زهر ستم سوخت ز سر تا به قدم
شمع ایوان قدم
هوش مصنوعی: تا زمانی که از ظلم و ستم درونم به شدت آزردهام، مانند شمعی که در ایوان میسوزد و ذرهذره آب میشود، در هر جایی که قدم میزنم، درد و زخم این ستم را با خود دارم.
رفت زین حادثۀ هائله بر باد فنا
رونق بزم «دنا»
هوش مصنوعی: به خاطر این اتفاق ناگوار، شادی و رونق جشن "دنا" از بین رفته و به باد رفته است.
میوۀ باغ نبوت چه ز انگور کشید
ز هر جانسوز چشید
هوش مصنوعی: میوهی باغ پیامبری چه درخت انگور به بار آورده است از هر چه که دردآور و سوزان است چشیده است.
ریخت برگ و بر آن شاخ گل روح افزا
نخلۀ شکر زا
هوش مصنوعی: برگهای درخت، بر روی شاخههای گل خوشبو و نخل شیرین قرار گرفتهاند.
با دل و با جگرش دانۀ انگور چه کرد
ز هر مستور چه کرد
هوش مصنوعی: با دل و احساسش چه بر سر دانههای انگور آورد و با هر پنهانی چه کرد.
خرمنی سوخت ز یک خوشۀ بیقدر و بها
و چهها کرد چهها
هوش مصنوعی: تعداد زیادی از آتش در اثر سوختن یک خوشه ناچیز به وجود آمد و خسارات زیادی را به بار آورد.
نه عجب گر ز غمش چشم فلک خون گرید
رود جیحون گرید
هوش مصنوعی: شگفتی ندارد اگر از غم او، آسمان اشک بریزد و رود جیحون هم به گریه بیفتد.
یا پر از خون شود این سینۀ سوزان قضا
از غم شاه رضا
هوش مصنوعی: این سینۀ داغ و سوزان ممکن است به شدت از غم و اندوهِ شاه رضا پر از خون شده و به زودی تمام وجودش را تحت تأثیر قرار دهد.