گنجور

شمارهٔ ۲ - فی مدح الامام ابی الحسن الرضا علیه السلام و رثائه

دل فسردۀ من همچو طالع منحوس
چنان نخفته که خیزد ز جا ببانگ خروس
دلی که عکس جمال ازل بدی ز اول
در آخر آمده از شوری عمل معکوس
دلی که بود خود آئینۀ تجلی، شد
ز زنگ معصیت و سیر قهقری منکوس
دلی که طائر قدس است وز آشیان جلال
ز بهر دانه در این خاکدان بود محبوس
ز لوح دل نتوان زنگ معصیت بردن
مگر بسودن بر خاک آستانۀ طوس
مطاف عالم اسلام و کعبۀ ایمان
حریم محترم قدس حضرت قدوس
یگانه روض مقدس که هفت گنبد چرخ
بر آستان رفیعش زند هزاران بوس
مقام عالی شاهی که در زمین و زمان
ببام عرش معلی بسلطنت زده کوس
امیر علوی و سفلی ز ملک تا ملکوت
ملیک حق و ملک، مالک عقول و نفوس
رضا نبی و وصی را سلالۀ نامی
خدای عز و جل را بزرگتر ناموس
ملک ستاده پی خدمتش علی الاقدام
بجان و دل خط فرمان نهاده فوق رؤوس
غلام حکمت و رأیش دو صد ارسطالیس
مریض دار شفایش هزار بطلمیوس
چه از مدینه خور آساسوی خراسان رفت
فتاد مشرق و مغرب به ناله و افسوس
خیانتی که ز مأمون بروز کرد نکرد
به هیچ بندۀ یزدان پرست هیچ مجوس
اگرچه داشت از آن بی وفا ولایت عهد
ولیک بود بر او ملک طوس همچو خنوس
بدشت غربت اگر زهر خورد و جان بسپرد
ولی به جذبۀ انس خدای شد مأنوس
چه شمع، گرم تجلای شاهد وحدت
که شهد بود بر او زهر آن کفور یؤوس
چه شاهد آیدت از در بشاخ گل منگر
چه شمع انجمن آمد خموش شد فانوس
به آفتاب حقیقت شعاع سان پیوست
که از سموم بلا سوخت جان شمس شموس
ز دست زاغ سیه زهر خورد از انگور
ز شوق، جلوۀ مستانه کرد چون طاوس

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل فسردۀ من همچو طالع منحوس
چنان نخفته که خیزد ز جا ببانگ خروس
هوش مصنوعی: دل ناامید من، همچنان که بخت شوم و بدشگون خوابیده است، به قدری در خواب عمیق است که از جایش تکان نمی‌خورد، حتی با صدای خروس که صبح را بشارت می‌دهد.
دلی که عکس جمال ازل بدی ز اول
در آخر آمده از شوری عمل معکوس
هوش مصنوعی: دل‌هایی که از زیبایی قدیم، در آغاز به وجود آمده‌اند، حالا به دلیل اعمال نادرستشان به وضعیتی معکوس دچار شده‌اند.
دلی که بود خود آئینۀ تجلی، شد
ز زنگ معصیت و سیر قهقری منکوس
هوش مصنوعی: دل که نمایانگر زیبایی و نور حقیقت بود، اکنون به خاطر آلودگی به گناه و عقب‌گرد به وضعیت نامطلوب، دچار غفلت و تیره‌گویی شده است.
دلی که طائر قدس است وز آشیان جلال
ز بهر دانه در این خاکدان بود محبوس
هوش مصنوعی: دل همچون پرنده‌ای از آسمان‌های مقدس است و به خاطر جستجوی نان و معیشت در این زمین خاکی گرفتار و محبوس شده است.
ز لوح دل نتوان زنگ معصیت بردن
مگر بسودن بر خاک آستانۀ طوس
هوش مصنوعی: از دل نمی‌توان گناه را پاک کرد، مگر آنکه با تضرع و سجده بر خاک بارگاه امام ریخت.
مطاف عالم اسلام و کعبۀ ایمان
حریم محترم قدس حضرت قدوس
هوش مصنوعی: محل تجمع مسلمانان و مکانی که ایمان در آن است، حریم مقدس و محترم شهر قدس است.
یگانه روض مقدس که هفت گنبد چرخ
بر آستان رفیعش زند هزاران بوس
هوش مصنوعی: تنها مکان مقدس که هفت گنبد آسمان بر درگاه بلندش سجده می‌کند و هزاران بوسه بر آن نثار می‌شود.
مقام عالی شاهی که در زمین و زمان
ببام عرش معلی بسلطنت زده کوس
هوش مصنوعی: عظمت و بلندمرتبه بودن سلطنتی که در زمین و آسمان، به مانند بام عرش به‌خود می‌بالد و صدای حاکمیتش در همه‌جا شنیده می‌شود.
امیر علوی و سفلی ز ملک تا ملکوت
ملیک حق و ملک، مالک عقول و نفوس
هوش مصنوعی: امیر علوی و سفلی از این سرزمین تا آسمان‌ها، صاحب حق و ملک، دارنده‌ی قدرت و تسلط بر اندیشه‌ها و نفس‌هاست.
رضا نبی و وصی را سلالۀ نامی
خدای عز و جل را بزرگتر ناموس
هوش مصنوعی: رضا، پیامبر و جانشین او، از نسل بزرگ و معروف خداوند بزرگ است و به همین دلیل، دارای مقام و منزلت بالایی است.
ملک ستاده پی خدمتش علی الاقدام
بجان و دل خط فرمان نهاده فوق رؤوس
هوش مصنوعی: حضرت علی (ع) با تمام وجود و با جان و دل آماده خدمت به نیازمندان است و فرمان او بر سر همه قرار دارد.
غلام حکمت و رأیش دو صد ارسطالیس
مریض دار شفایش هزار بطلمیوس
هوش مصنوعی: این شاعر درباره اهمیت حکمت و دانش سخن می‌گوید و به نوعی به افراد بافرهنگ و دانا اشاره می‌کند. او بر این باور است که اگر کسی با دانش و عقلی درست به مسائل بپردازد، می‌تواند مشکلات فراوانی را حل کند، حتی اگر آن مسائل پیچیده و دشوار باشند. در واقع، او به ارزش علمی و تأثیر آن در بهبود اوضاع زندگی اشاره می‌کند.
چه از مدینه خور آساسوی خراسان رفت
فتاد مشرق و مغرب به ناله و افسوس
هوش مصنوعی: خورشید از مدینه به سوی خراسان رفت و اکنون در شرق و غرب، مردم به ناله و اندوه نشسته‌اند.
خیانتی که ز مأمون بروز کرد نکرد
به هیچ بندۀ یزدان پرست هیچ مجوس
هوش مصنوعی: خیانتی که از مأمون سر زد، به هیچ یک از بندگان پرستنده خداوند و زرتشتیان آسیب نرساند.
اگرچه داشت از آن بی وفا ولایت عهد
ولیک بود بر او ملک طوس همچو خنوس
هوش مصنوعی: هرچند که آن بی وفا را مقام ولیعهدی بود، اما ملک طوس بر او تاثیر گذاشته بود و همچون خنوس در او نقش بسته بود.
بدشت غربت اگر زهر خورد و جان بسپرد
ولی به جذبۀ انس خدای شد مأنوس
هوش مصنوعی: اگرچه شخص در غربت دچار سختی و درد شود و حتی جانش را از دست بدهد، اما در عوض با محبت و انس به خدا آشنا و پیوند خورده است.
چه شمع، گرم تجلای شاهد وحدت
که شهد بود بر او زهر آن کفور یؤوس
هوش مصنوعی: با چه نوری، شمعی که نشان‌دهنده‌ی عشق و جاذبه‌ی یگانگی است، می‌درخشد! آن شیرینی که مثل عسل است، بر او زهر و تلخی غم و ناامیدی می‌بارد.
چه شاهد آیدت از در بشاخ گل منگر
چه شمع انجمن آمد خموش شد فانوس
هوش مصنوعی: به تماشای زیبایی‌ها نرو، چرا که حتی اگر بهترین‌ها هم بیایند، زیبایی واقعی در سکوت و آرامش است.
به آفتاب حقیقت شعاع سان پیوست
که از سموم بلا سوخت جان شمس شموس
هوش مصنوعی: نور حقیقت مانند تابش آفتاب به هم پیوسته است، چرا که جان شمس (خورشید) از آسیب‌ها و بلایای دنیوی سوخته و رنجیده شده است.
ز دست زاغ سیه زهر خورد از انگور
ز شوق، جلوۀ مستانه کرد چون طاوس
هوش مصنوعی: ز دست زاغ سیاه زهر را از انگور نوشید و از شوق به وجد آمد و مانند طاووس زیبایی و جلوه‌گری کرد.