گنجور

شمارهٔ ۲ - فی رثاء سید الساجدین علیه السلام

ای پیک غم بر گو چه شد بیمار ما را
دلدار ما را
آن نوجوان ناتوان بینوا را
بی آشنا را
جز بانوان بینوا بودش پرستار
یا هیچ غمخوار
یا بود جز اشک روان آن دلربا را
آبی گوارا
جز حلقۀ زنجیر آیا مونسی داشت
همزه کسی داشت
بوسید جز بند گران آن دست و پا را
آن پیشوا را
کس دلنوازی کرد از او جز تازیانه
آه از زمانه
پیمود با او جز جفا راه وفا را
رسم صفا را
جز زهر غم نوشیده آن سرچشمۀ نوش
یا رفته از هوش
جز خون دل درمان نبود آن مبتلا را
آن بی دوا را
با اشتر عریان چه کرد آن زا رو رنجور
با آن ره دور
مصداق الرحمن علی العرش استوی را
کرد آشکارا
روزش سیه تر بود از شام غریبان
سر در گریبان
دود دلش می زد شرر بر سنگ خارا
سوزان فضا را
از تب تنش چون آتش سوزنده سوزان
شمع فروزان
کز نخلۀ طور قدس «آنست ناراً»
یاران خدا را
سر حلقۀ توحید شد در حلقۀ شرک
با فرقه شرک
بستند زاعان بال سلطان هما را
دست خدا را
شد گردن سر رشتۀ تقدیر و تدبیر
در غل و زنجیر
کلک غمش سوزانده دیوان قضا را
یا ماسوی را
روزی که صبح غم زد از شام بلا سر
دیدند یکسر
از مشرق نی شمع بزم کبریا را
شمس الضحی را
آوارگان نینوا دنبال بیمار
با چشم خونبار
نظارگر آئینۀ ایزد نما را
رب العلی را
ای داد و بیداد از جفای مردم شام
بی تنگ و بی نام
بی پرده کردند اختر برج حیا را
آل عبا را
از نالۀ «یا لیت امی لم تلدنی»
ارباب معنی
دانند قدر محنت شام بلا را
وان ماجرا را
ای بیت معمور فلک ویرانه گردی
هرگز نگردی
ویرانه بردند عترت خیر الوری را
بیت الهدی را
گنج حقیقت را بکنج غم سپردند
ویرانه بردند
بردند قدر گوهر سنگین بها را
بی منتها را
شمع طریقت را بماتم خانه جا شد
شمع عزا شد
آتش فشان کرد از ثریا تا ثری را
ارض و سما را
دردا که دارای مقام «لی مع الله»
با ناله و آه
شد کفر مطلق را بخواری مجلس آرا
آن بی حیا را
چون شمع اندر بزم آن سرمست باده
بر پا ستاره
وندر فراز تخت زر ننگ نصاریٰ
رأس السکاری
از «لا تقل هجراً» زبان عقل فعال
از سوز غم لال
ای چرخ دون پرور ز حد بردی جفا را
قدری مدارا

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پیک غم بر گو چه شد بیمار ما را
دلدار ما را
هوش مصنوعی: ای پیام‌آور غم، بگو چه شده است که محبوب ما و دل‌دار ما دیگر در دسترس نیست؟
آن نوجوان ناتوان بینوا را
بی آشنا را
هوش مصنوعی: به آن نوجوان ناتوان و بی‌پناه که هیچ آشنایی ندارد، نگاه کن.
جز بانوان بینوا بودش پرستار
یا هیچ غمخوار
هوش مصنوعی: فقط پرستاری برای زنان بیچاره بود و یا هیچ‌کس برای آنها دلسوزی نمی‌کرد.
یا بود جز اشک روان آن دلربا را
آبی گوارا
هوش مصنوعی: آیا جز اشک‌های روان آن دلنشین، آب گوارایی وجود دارد؟
جز حلقۀ زنجیر آیا مونسی داشت
همزه کسی داشت
هوش مصنوعی: آیا غیر از زنجیر، دوستی وجود داشت؟ آیا کسی دیگر هم در این حال بود؟
بوسید جز بند گران آن دست و پا را
آن پیشوا را
هوش مصنوعی: آن دست و پا را که بسته است به زنجیر، بوسید؛ و همچنین پیشوایی را که در این وضعیت قرار دارد.
کس دلنوازی کرد از او جز تازیانه
آه از زمانه
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز ضربه‌های دردناکی که زمان به ما می‌زند، دل‌گرمی و محبت‌ای نداشته است.
پیمود با او جز جفا راه وفا را
رسم صفا را
هوش مصنوعی: با او جز ظلم و آسیب، راه وفا را نمی‌توان طی کرد، و برقراری صفا و آرامش ممکن نیست.
جز زهر غم نوشیده آن سرچشمۀ نوش
یا رفته از هوش
هوش مصنوعی: جز غم و اندوهی که به دل دارد، چیز دیگری از آن سرچشمه شیرین به دست نیاورده است، یا شاید دیگر به یاد نیاورد.
جز خون دل درمان نبود آن مبتلا را
آن بی دوا را
هوش مصنوعی: برای درمان آن بیمار که در درد و رنج است، جز زخم دل و خون جگر چاره‌ای نیست. او درمانی ندارد و به همین دلیل در رنج و عذاب باقی خواهد ماند.
با اشتر عریان چه کرد آن زا رو رنجور
با آن ره دور
هوش مصنوعی: این بیت به وضعیتی اشاره دارد که فردی در مسیر طولانی و سختی با مشکلاتی روبرو است. احتمالاً آن‌قدر خسته و رنجور است که نمی‌تواند ادامه دهد. به نوعی، این تصویر نشان‌دهنده سختی‌ها و دشواری‌هایی است که ممکن است در زندگی بر سر راه انسان قرار گیرد.
مصداق الرحمن علی العرش استوی را
کرد آشکارا
هوش مصنوعی: خداوند رحمان مقام و عظمت خود را بر بالای عرش به روشنی آشکار ساخت.
روزش سیه تر بود از شام غریبان
سر در گریبان
هوش مصنوعی: روز او از شب غریبان غم‌انگیزتر و تاریک‌تر بود و او در اندوه خود غرق شده بود.
دود دلش می زد شرر بر سنگ خارا
سوزان فضا را
هوش مصنوعی: دلش از غم دودی برخاست که مانند جرقه‌ای بر سنگ سخت می‌خورد و فضایی سوزان و ملتهب به وجود می‌آورد.
از تب تنش چون آتش سوزنده سوزان
شمع فروزان
هوش مصنوعی: از گرمای بدنش مانند آتش سوزان شمعی روشن می‌سوزد.
کز نخلۀ طور قدس «آنست ناراً»
یاران خدا را
هوش مصنوعی: از درختان مقدس طور، آتش الهی برای یاران خدا ظهور کرده است.
سر حلقۀ توحید شد در حلقۀ شرک
با فرقه شرک
هوش مصنوعی: اصطلاح "سر حلقۀ توحید" به معنای مرکز و اصل ایمان به یگانگی خداست، و "حلقۀ شرک" به معنای انحراف از این یگانگی و گرایش به خرافات و چندگانه‌گرایی است. بنابراین، این بیت به نوعی بیانگر تضاد و تقابل بین ایمان خالص به خدا و انحرافات ناشی از باورهای نادرست است.
بستند زاعان بال سلطان هما را
دست خدا را
هوش مصنوعی: زاعان به طور لفظی به معنای "فرشتگان" است و "هما" به معنای "پرنده سعادت" یا "مرغ خوشبختی" می‌باشد. به طور کلی، این جمله به نوعی بیانگر این است که دست خداوند بر روی نیکوکاران و عادلانی که در کنار سلطان قرار دارند، قرار گرفته و آن‌ها را حمایت می‌کند. در اینجا، ارتباطی بین قدرت الهی و جایگاه شاه و فرشتگان ایجاد شده است.
شد گردن سر رشتۀ تقدیر و تدبیر
در غل و زنجیر
هوش مصنوعی: گردن بزرگ تقدیر و تدبیر به زنجیر و بند افتاده است.
کلک غمش سوزانده دیوان قضا را
یا ماسوی را
هوش مصنوعی: درد و غم او چنان شدید است که حتی تقدیر و سرنوشت را هم تحت تأثیر قرار داده و ناشی از آن، همه چیز را در آتش سوزانده است.
روزی که صبح غم زد از شام بلا سر
دیدند یکسر
هوش مصنوعی: روزی که صبح شادی بر غم و شب مصیبت پیروز شد، همه چیز تغییر کرد و به بهتر شدن گرایید.
از مشرق نی شمع بزم کبریا را
شمس الضحی را
هوش مصنوعی: از سوی مشرق، شمع پرتو افشان بزم بزرگ هستی و روشنی‌بخش به صبح است.
آوارگان نینوا دنبال بیمار
با چشم خونبار
هوش مصنوعی: آوارگان نینوا با چشمان پر از اشک و غم به دنبال کسی هستند که بیمار است.
نظارگر آئینۀ ایزد نما را
رب العلی را
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف تماشای نمایی از خداوند می‌پردازیم، که نشان‌دهنده‌ی عظمت و جلال اوست. به نظاره این تصویر که نشانه‌ای از قدرت و کبریای الهی است، اهمیت داده می‌شود.
ای داد و بیداد از جفای مردم شام
بی تنگ و بی نام
هوش مصنوعی: ای وای بر ظلم و ستم مردم شام، که در حالتی نادیده و بی‌اعتنا هستند.
بی پرده کردند اختر برج حیا را
آل عبا را
هوش مصنوعی: آل عبا پرده‌ها را کنار زدند و ستاره‌ی برج حیا را نمایان کردند.
از نالۀ «یا لیت امی لم تلدنی»
ارباب معنی
هوش مصنوعی: از ناگفته‌ها و حسرت‌های عمیق در دل، می‌توان به غم‌های بزرگ زندگی پی برد و شاهد آرزوهای برآورده‌نشده بود. گاهی انسان به نقطه‌ای می‌رسد که تمام وجودش را شکایت و افسوس فرا می‌گیرد و از زندگی خود ناراضی است.
دانند قدر محنت شام بلا را
وان ماجرا را
هوش مصنوعی: آن‌ها ارزش درد و رنج شب‌های سخت و دشوار را می‌دانند و هم‌چنین داستان آن را.
ای بیت معمور فلک ویرانه گردی
هرگز نگردی
هوش مصنوعی: ای خانه‌ای که در آسمان مسکونی است، هرگز ویران نخواهی شد.
ویرانه بردند عترت خیر الوری را
بیت الهدی را
هوش مصنوعی: خانواده‌ی بهترین انسان‌ها را به ویرانی و تباهی کشاندند و جایگاه هدایت را خراب کردند.
گنج حقیقت را بکنج غم سپردند
ویرانه بردند
هوش مصنوعی: حقیقتی ارزشمند را در دل غم و اندوه پنهان کردند و آن را به ویرانی بردند.
بردند قدر گوهر سنگین بها را
بی منتها را
هوش مصنوعی: آن‌ها ارزش و اهمیت الماس باارزش را که بی‌نهایت است، شناختند و بردند.
شمع طریقت را بماتم خانه جا شد
شمع عزا شد
هوش مصنوعی: شمعی که نور هدایتی را در دل دارد، به جای روشنی و هدایت، به سوگ و اندوه نشسته است و محیطش را تحت تاثیر قرار داده است.
آتش فشان کرد از ثریا تا ثری را
ارض و سما را
هوش مصنوعی: فشار و نارضایتی به حدی رسید که همه چیز را تحت تأثیر قرار داد، از زمین گرفته تا آسمان.
دردا که دارای مقام «لی مع الله»
با ناله و آه
هوش مصنوعی: آه و افسوس که کسی که به مقام «لی مع الله» رسیده، هنوز در عذاب و رنج است و ناله می‌زند.
شد کفر مطلق را بخواری مجلس آرا
آن بی حیا را
هوش مصنوعی: در این بیت به تحقیر و زبونی مطلق اشاره شده که به دلیل رفتار غیرمؤدبانه کسی به وقوع پیوسته است. در واقع، رفتار بی‌ملاحظه او باعث شده که موقعیت و اعتبارش به شدت افت کند.
چون شمع اندر بزم آن سرمست باده
بر پا ستاره
هوش مصنوعی: در مجلس شادمانی، مانند شمعی که درخشان و مصفا است، در میان افرادی که غرق در شادی و سرمستی هستند، ستاره‌ای درخشان بر پا ایستاده است.
وندر فراز تخت زر ننگ نصاریٰ
رأس السکاری
هوش مصنوعی: در بالای تخت طلا، ننگ مسیحیان و سردسته‌ی مستiها قرار دارد.
از «لا تقل هجراً» زبان عقل فعال
از سوز غم لال
هوش مصنوعی: از بی‌زبانی و درد عشق، عقل نیز از گفتن بازمانده است.
ای چرخ دون پرور ز حد بردی جفا را
قدری مدارا
هوش مصنوعی: ای چرخ بی‌رحم، به حدی جفا کرده‌ای، کمی انصاف به خرج بده.