گنجور

شمارهٔ ۲ - فی مبعث سید المرسلین صلی الله علیه و آله و سلم

صبح سعادت دمید، یاد صبوحی بخیر
صومعه بر باد رفت، دور بیفتاد دیر
یار غیور است و نیست نام و نشانی ز غیر
دم مزنید از مسیح عذر بخواه از عزیر
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
وادی بطحای عشق بارقۀ طور شد
سینۀ سینای عشق باز پر از نور شد
یا سر سودای عشق باز پر از شور شد
یا که ز صهبای عشق عاقله مخمور شد
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
کشور توحید را شاه فلک فرّ رسید
عرصۀ تجرید را چشمۀ خاور رسید
روضۀ تغرید را لالۀ احمر رسید
گلشن امید را نخل شکر بر رسید
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
شاهد زیبای عشق شمع دل افروز شد
طور تجلای عشق عشق باز جهانسوز شد
لعل گهرزای عشق معرفت آموز شد
در دل دانای عشق هرچه شد امروز شد
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
روز عنایت رسید ز مبدء فیض وجود
یا بنهایت رسید قوس نزول و صعود
یا که بغایت رسید حد کمال وجود
سر ولایت رسید بمنتهای شهود
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فرّ
قبلۀ اهل یقین حل بوادی منی
کعبۀ اسلام و دین یافته اقصی المنی
کیست جز آن نازنین نغمه سرای «أنا»
نیست جز آنمه جبین رواق بزم دنی
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
سکۀ شاهنشهی بنام خاتم زدند
رایت فرماندهی بعرش اعظم زدند
کوس رسول اللهی در همه عالم زدند
بگوش هر آگهی ساز دمادم زدند
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
معنی ام الکتاب صورت زیبا گرفت
نسخۀ فصل الخطاب منطق گویا گرفت
منطق معجز مآب عرصۀ دنیا گرفت
جمال عزت، نقاب ز روی والا گرفت
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
از حرم لامکان عقل نخستین رسید
از افقی کن فکان طلعت یاسین رسید
ز بهر لب تشنگان خضر ببالین رسید
بگمرهان جهان جام جهان بین رسید
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
شاهد غیب مصون پرده بر انداخته
رابطۀ کاف و نون، کار جهان ساخته
عقل بدشت جنون ز هیبتش تاخته
زهره همی تاکنون به نغمه پرداخته
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
ز اوج اختر گذشت موج محیط کرم
رسد ره برتر گذشت نخل علوم و حکم
پایۀ منبر گذشت از سر لوح و قلم
از سر و افسر گذشت خسرو ملک عجم
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
تاج سر عقل کل باج ز کیوان گرفت
ز انبیا و رسل بیعت و پیمان گرفت
ز هیبت او مثُل راه بیابان گرفت
بر سر هر شاخ گل، زمزمه دستان گرفت
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
رایت حق شد بلند؛ سر حقیقت پدید
بطالعی ارجمند طالع اسعد دمید
دوای هر دردمند امید هر ناامید
بگوش هر مستمند صلای رحمت رسید
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
چنان بسیط زمین دائرۀ ساز شد
که از مقام مکین روح به پرواز شد
بر آن دل نازنین بنغمه دمساز شد
مفتقر دل غمین غنچه صفت باز شد
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبح سعادت دمید، یاد صبوحی بخیر
صومعه بر باد رفت، دور بیفتاد دیر
هوش مصنوعی: صبحی خوش و پر از برکت آغاز شده است. یاد و خاطره‌ی آن زمان خوش که در صومعه بودیم، اکنون به باد رفته و حالا از آن دور افتاده‌ایم.
یار غیور است و نیست نام و نشانی ز غیر
دم مزنید از مسیح عذر بخواه از عزیر
هوش مصنوعی: محبوب من غیرتی است و نه دلیلی برای یادآوری دیگران وجود دارد. از کسانی که به مسیح احترام می‌گذارند، خواهش می‌کنم که از عزیر عذرخواهی کنند.
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
هوش مصنوعی: استاد بزرگ به مقام بزرگ رسالت توجّه کرده و این مقام را بر سر جهانیان گذاشته است. حضور او در زمین موجب زیبایی و شکوهمندی زندگی می‌شود.
وادی بطحای عشق بارقۀ طور شد
سینۀ سینای عشق باز پر از نور شد
هوش مصنوعی: دره‌ای که عشق در آن جاری است، همچون کوه طور درخشندگی پیدا کرد و دل عاشقانه مانند کوه سینا پر از نور و روشنایی شد.
یا سر سودای عشق باز پر از شور شد
یا که ز صهبای عشق عاقله مخمور شد
هوش مصنوعی: یا دل شیدای عشق پر از هیجان شد یا از شراب عشق عقل به خواب رفت.
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
هوش مصنوعی: دانشمند بزرگ، تاج رسالت را بر سر گذاشت و با حضورش در این دنیا، زیبایی و شکوهی را به ارمغان آورد.
کشور توحید را شاه فلک فرّ رسید
عرصۀ تجرید را چشمۀ خاور رسید
هوش مصنوعی: مملکت یکتاپرستی به دست پادشاه آسمان‌ها رونق یافته و در میدان مجردات، نوری از سمت شرق درخشیده است.
روضۀ تغرید را لالۀ احمر رسید
گلشن امید را نخل شکر بر رسید
هوش مصنوعی: در باغ امید، لاله‌های سرخ شکوفا شدند و نخل‌های شیرین به بار نشستند، که نشان‌دهنده‌ی خوشحالی و زیبایی در این مکان است.
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
هوش مصنوعی: عالم بزرگ، تاج رسالت را بر سر گذاشت و با قدمش، زیبایی و نور را در زمین به ارمغان آورد.
شاهد زیبای عشق شمع دل افروز شد
طور تجلای عشق عشق باز جهانسوز شد
هوش مصنوعی: عشق، با حضور یک معشوق زیبا، مانند شمعی که دل‌ها را روشن می‌کند، درخشید و جلوه‌ای پرشور داشت که همه جهان را تحت تأثیر قرار داد.
لعل گهرزای عشق معرفت آموز شد
در دل دانای عشق هرچه شد امروز شد
هوش مصنوعی: عشق به گونه‌ای عمیق و زیبا در دل آگاهان خود را نشان می‌دهد و هر آنچه که امروز اتفاق افتاده، بخشی از این یادگیری و تجربه عشق است.
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
هوش مصنوعی: عالم بزرگوار، تاج رسالت را بر سر گذاشت و در دنیای خاکی، زیبایی و شکوه را از قدم‌های او دریافت کرد.
روز عنایت رسید ز مبدء فیض وجود
یا بنهایت رسید قوس نزول و صعود
هوش مصنوعی: روز رحمت و محبت فرا رسید، زمانی که نعمت و وجود از سرچشمه الهی به ما رسید یا زمان پایان قوس نزول و صعود نزدیک شد.
یا که بغایت رسید حد کمال وجود
سر ولایت رسید بمنتهای شهود
هوش مصنوعی: یا به نهایت کمال وجود رسید، یا به اوج مشاهده و شناخت مقام ولایت دست یافت.
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فرّ
هوش مصنوعی: خواجه‌ای بزرگ و عالم، تاج رسالت را بر سر گذاشت و بر عرصۀ این جهان سلطنت کرد، زیبایی و شکوه از قدم‌های او ناشی شد.
قبلۀ اهل یقین حل بوادی منی
کعبۀ اسلام و دین یافته اقصی المنی
هوش مصنوعی: جایگاه باورمندان واقعی در دشت منی است که کعبۀ اسلام و ایمان را در دورترین آرزوها یافته‌اند.
کیست جز آن نازنین نغمه سرای «أنا»
نیست جز آنمه جبین رواق بزم دنی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز آن معشوق نازنین که نغمه «من» را سر می‌دهد، نیست. او همان کسی است که در درگاه جشن دنیا حضوری دارد.
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
هوش مصنوعی: آدم بزرگ و فرزانه‌ای، مقام و مسوولیت مهمی را به دوش گرفت و با وجود او، جهان پر از زیبایی و جذابیت شد.
سکۀ شاهنشهی بنام خاتم زدند
رایت فرماندهی بعرش اعظم زدند
هوش مصنوعی: سکه‌ای به نام شاهنشاه زدند و پرچم فرماندهی را بر فراز عرش بزرگ برافراشتند.
کوس رسول اللهی در همه عالم زدند
بگوش هر آگهی ساز دمادم زدند
هوش مصنوعی: در تمام جهان صدای پیامبر خدا را بلند کردند و به گوش هر کسی که آگاهی داشت، آن را پیوسته و بی‌وقفه اعلام کردند.
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
هوش مصنوعی: استاد برجسته‌ای در دنیا تاج رسالت را بر سر نهاد و به واسطه‌ی وجود او، زیبایی و عظمت به عرصه‌ی جهان بخشیده شد.
معنی ام الکتاب صورت زیبا گرفت
نسخۀ فصل الخطاب منطق گویا گرفت
هوش مصنوعی: کتاب اصلی و مهمی که همچون راهنمایی است، حالتی زیبا و دلنشین پیدا کرده و نسخه‌ای از آن که حکم نهایی را مشخص می‌کند، به صورت روشن و قابل فهم درآمده است.
منطق معجز مآب عرصۀ دنیا گرفت
جمال عزت، نقاب ز روی والا گرفت
هوش مصنوعی: منطق زیبای و برجسته در دنیای ما جلوه‌ای خاص از عزت و زیبایی را به نمایش گذاشته است و پرده‌ای از روی شخصیت بزرگ و والا برداشت.
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
هوش مصنوعی: سردار بزرگ، مقام پیامبری را بر سر گذاشت و در جهان، زیبایی و شکوه را با وجود خود به ارمغان آورد.
از حرم لامکان عقل نخستین رسید
از افقی کن فکان طلعت یاسین رسید
هوش مصنوعی: فکر و اندیشه از جایی فراتر به ما رسید و نوری که از افق به وجود آمد، چهره‌ای مانند یاسین (پیامبر) به ما نشان داد.
ز بهر لب تشنگان خضر ببالین رسید
بگمرهان جهان جام جهان بین رسید
هوش مصنوعی: برای سیراب کردن تشنگان، خضر به بالین آمد و به گمراهان دنیا، جامی از حقیقت و بینش عطا شد.
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
هوش مصنوعی: حضرت خواجه، به عنوان عالمی بزرگ، توفیق یافت تا تاج رسالت را بر سر نهد و به این ترتیب زیبایی و شکوه خاصی به عرصۀ جهانی ببخشد.
شاهد غیب مصون پرده بر انداخته
رابطۀ کاف و نون، کار جهان ساخته
هوش مصنوعی: معشوقه‌ای از عالم غیب، پرده‌ها را کنار زده و نشان داده که ارتباط میان «کاف» و «نون» به وجود آورنده و سازنده جهان است.
عقل بدشت جنون ز هیبتش تاخته
زهره همی تاکنون به نغمه پرداخته
هوش مصنوعی: عقل به خاطر شگفتی و زیبایی او به جنون افتاده و ستاره زهره نیز هنوز به خاطر آواز و نغمه‌اش به طرز خاصی فعالیت می‌کند.
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
هوش مصنوعی: پیشوای دانشمندان، تاج رسالت را بر سر نهاد و زیبایی و شکوه زمین را از قدم‌های او به دست آورد.
ز اوج اختر گذشت موج محیط کرم
رسد ره برتر گذشت نخل علوم و حکم
هوش مصنوعی: امواج محیط به طور چشمگیری از نقطه اوج ستاره‌ها عبور کردند و به سطوح بالاتری دسترسی یافتند؛ همچنین نخل دانش و حکمت نیز از این مسیر پیشرفت کردند.
پایۀ منبر گذشت از سر لوح و قلم
از سر و افسر گذشت خسرو ملک عجم
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که موقعیت و مقام منبر، بالاتر از تمام کتاب‌ها و نوشته‌هاست و بر تمام علوم و دانش‌ها حکمفرماست. همچنین اشاره به این دارد که پادشاهی که بر سرزمین ایران حکومت می‌کند، از شرایط مختلف و موانع عبور کرده و به عظمت و شکوه دست یافته است. به نوعی می‌توان گفت که این فرد به اوج قدرت و مقام رسیده و از هر دردسر و مشکلی فراتر رفته است.
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
هوش مصنوعی: عالمان بزرگ به مقام و مرتبه‌ای دست یافتند که با داشتن تاج رسالت بر سر، زیبایی و شکوهی به دنیای ما بخشیدند.
تاج سر عقل کل باج ز کیوان گرفت
ز انبیا و رسل بیعت و پیمان گرفت
هوش مصنوعی: عقل کل به عنوان سرآمد همه عقل‌ها، اهمیت و جایگاه خود را از کیوان (سیاره زحل) به دست آورد و از پیامبران و فرستادگان الهی، بیعت و پیمانی را گرفت.
ز هیبت او مثُل راه بیابان گرفت
بر سر هر شاخ گل، زمزمه دستان گرفت
هوش مصنوعی: به خاطر جلال و عظمت او، مانند راهی در بیابان، بر روی هر شاخه گلی، نغمه‌ی دلنشینی شروع به نواختن کرد.
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
هوش مصنوعی: عالمان بزرگ تاج رسالت را بر سر گذاشتند و از طریق وجود او زیبایی و شکوه به عالم هستی بخشیدند.
رایت حق شد بلند؛ سر حقیقت پدید
بطالعی ارجمند طالع اسعد دمید
هوش مصنوعی: علم و حقیقت به‌طور روشن و آشکار نمایان شد. بخت خوب و خوشی به سرزمین نیکی و بزرگی، پیدایش خود را نشان داد.
دوای هر دردمند امید هر ناامید
بگوش هر مستمند صلای رحمت رسید
هوش مصنوعی: درمان هر کس که دردمند است، امیدی است برای هر کسی که ناامید شده. به گوش هر کسی که نیازمند است، صدای رحمت و کمک می‌رسد.
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
هوش مصنوعی: آقای بزرگ در این دنیا تاج رسالت را بر سر نهاد و با قدم‌هایش زیبایی و شکوه را به زمین آورد.
چنان بسیط زمین دائرۀ ساز شد
که از مقام مکین روح به پرواز شد
هوش مصنوعی: زمین به‌قدری گسترده و وسیع شد که روح از مقام و جایگاه خود به پرواز درآمد.
بر آن دل نازنین بنغمه دمساز شد
مفتقر دل غمین غنچه صفت باز شد
هوش مصنوعی: دل لطیف او با آهنگ‌های هماهنگ آرام گرفت و دل غمگین و محروم، مانند غنچه‌ای که شکوفا می‌شود، باز و شاداب شد.
خواجۀ عالم نهاد تاج رسالت بسر
عرصۀ گیتی گرفت از قدمش زیب و فر
هوش مصنوعی: عالم بزرگ لباس رسالت بر سر گذاشت و بر دنیای هستی حکومت کرد و از وجود او زیبایی و شکوه بر زمین جاری شد.