گنجور

شمارهٔ ۳۲

آن سینه که تیر ترا هدفست
گنجینۀ معرفت و شرفست
دل گوهر نُه صدفست آری
گر گوهر عشق ترا صدفست
آن سر که نرفته بچو کانت
گرگوی زراست کم از خزفست
کی آن تن لایق قربانی است
کاندر طلب آب و علفست
کوراست ز دیدار رخ تو
آن دیده که باز بهر طرفست
از زمزمۀ عشق تو کراست
گوشی که به نغمۀ چنگ و دفست
عمری که سرآمد در غم تو
سرمایۀ خرمی و شعفست
یک دختر فکر که هست مرا
بهتر ز دو صد پسر خلفست
دری که ز منطق مفتقر است
پروردۀ آب و گل نجفست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلتن فعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن سینه که تیر ترا هدفست
گنجینۀ معرفت و شرفست
هوش مصنوعی: سینه‌ای که تیر عشق تو را نشانه گرفته، پر از دانش و افتخار است.
دل گوهر نُه صدفست آری
گر گوهر عشق ترا صدفست
هوش مصنوعی: دل مانند صدفی است که گوهری نایاب به نام عشق را در خود دارد.
آن سر که نرفته بچو کانت
گرگوی زراست کم از خزفست
هوش مصنوعی: سری که به زمین نرفته و در علف‌ها است، اگر از خاک بر دارد، به طلا می‌ماند و کمتر از آن نیست.
کی آن تن لایق قربانی است
کاندر طلب آب و علفست
هوش مصنوعی: چه کسی است که لیاقت قربانی شدن را دارد، درحالی‌که او تنها به دنبال آب و علف است؟
کوراست ز دیدار رخ تو
آن دیده که باز بهر طرفست
هوش مصنوعی: چشمی که به دیدن چهره تو نپرداخته، حتی اگر به سمت‌های دیگر نیز نگاه کند، همچنان کور و ناتوان است.
از زمزمۀ عشق تو کراست
گوشی که به نغمۀ چنگ و دفست
هوش مصنوعی: دل‌باخته‌ام به عشق تو، چگونه ممکن است کسی به زیبایی صدای چنگ و دف توجه کند وقتی که صدای نغمه‌های عشق تو را می‌شنود؟
عمری که سرآمد در غم تو
سرمایۀ خرمی و شعفست
هوش مصنوعی: عمرم با غم تو به پایان رسید و تمامی خوشی‌ها و شادکامی‌هایم به خاطر آن از دست رفت.
یک دختر فکر که هست مرا
بهتر ز دو صد پسر خلفست
هوش مصنوعی: دختر خیال می‌کند که من از دو صد پسر خوب و شایسته برایش بهتر هستم.
دری که ز منطق مفتقر است
پروردۀ آب و گل نجفست
هوش مصنوعی: در اینجا به بی‌محتوایی و بی‌ارزشی برخی افکار و اندیشه‌ها اشاره می‌شود. در واقع، می‌گوید که کسانی که از منطق و استدلال خالی هستند، پایه‌گذار چیزی عمیق‌تر و بزرگ‌تر نیستند، و در نتیجه هیچ دستاوردی نخواهند داشت.