گنجور

شمارهٔ ۳۱

تنها نه منم به کمند هوا
من رام رکوب العشق هویٰ
از من نه عجب که گنه کارم
وصفی الله عصی فغویٰ
جز اشک و سرشک من از دل من
من حدّث عن قلبی و رویٰ؟
رنجور ترا بهبودی نیست
اذ لیس لداء الحب دوا
شد ملک عراق پر از آشوب
ز سرود حجازی و شور و نوا
تو روح روان منی جانا
نکنی ز چه حاجت بنده روا
نه ز گریه مرا چشمی بینا
نه ز سوز غمت گوشی شنوا
ای شاخ گل تر من رحمی
بر مفتقر بی برگ و نوا

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلتن فعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تنها نه منم به کمند هوا
من رام رکوب العشق هویٰ
هوش مصنوعی: فقط من نیستم که در دام عشق گرفتار شدم، بلکه دیگران نیز به همین سرنوشت دچار هستند.
از من نه عجب که گنه کارم
وصفی الله عصی فغویٰ
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که از من تعجب نکنید که مرتکب گناه می‌شوم، زیرا من تحت تأثیر وسوسه‌ها و چالش‌های سخت هستم.
جز اشک و سرشک من از دل من
من حدّث عن قلبی و رویٰ؟
هوش مصنوعی: تنها چیزی که از دل من باقی مانده، اشک و اندوه است. وقتی درباره قلبم و احساساتم صحبت می‌شود، چه چیزی از من منتقل می‌شود؟
رنجور ترا بهبودی نیست
اذ لیس لداء الحب دوا
هوش مصنوعی: درد تو درمانی ندارد چرا که بیماری عشق دارویی ندارد.
شد ملک عراق پر از آشوب
ز سرود حجازی و شور و نوا
هوش مصنوعی: عراق به خاطر سرودهای حجازی و شور و حال موسیقی، به شدت پرآشوب و پرتنش شده است.
تو روح روان منی جانا
نکنی ز چه حاجت بنده روا
هوش مصنوعی: تو محور وجود من هستی، اگر محبت نکنید، دیگر چه نیازی به بندگی من است؟
نه ز گریه مرا چشمی بینا
نه ز سوز غمت گوشی شنوا
هوش مصنوعی: نه کسی برای گریه‌هایم دیده‌ای دارد، نه کسی به درد و سوز دل تو گوش می‌دهد.
ای شاخ گل تر من رحمی
بر مفتقر بی برگ و نوا
هوش مصنوعی: ای گل زیبا و جوان من، بر حال آن کسی که بدون امکانات و زیبایی است، دل رحم کن.