گنجور

شمارهٔ ۱

ای شمع جهان افروز بیا
وی شاهد عالم سوز بیا
ای مهر سپهر قلمرو غیب
شد روز ظهور و بروز بیا
ای طائر سعد فرخ رخ
امروز توئی فیروز بیا
روزم از شب تیره تر است
ای خود شب ما را روز بیا
ما دیده براه تو دوخته ایم
از ما همه چشم مدوز بیا
عمریست گذشته بنادانی
ای علم و ادب آموز بیا
شد گلشن عمر خزان از غم
ای باد خوش نوروز بیا
من مفتقر رنجور توام
تا جان بلب است هنوز بیا

اطلاعات

وزن: متفاعلتن متفاعلتن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای شمع جهان افروز بیا
وی شاهد عالم سوز بیا
هوش مصنوعی: ای روشنایی بخش جهان، بیا و ای محبوبی که دل‌ها را می‌سوزانی، حضور داشته باش.
ای مهر سپهر قلمرو غیب
شد روز ظهور و بروز بیا
هوش مصنوعی: ای خورشید آسمان، زمان ظهور و تجلی فرا رسیده است، بیا.
ای طائر سعد فرخ رخ
امروز توئی فیروز بیا
هوش مصنوعی: ای پرنده خوشبختی، امروز روز خوشی است و تو خوشحال و پیروز بیا.
روزم از شب تیره تر است
ای خود شب ما را روز بیا
هوش مصنوعی: روز من از شب تاریک‌تر است، ای شب خود، دست ما را به سمت روشنایی ببر.
ما دیده براه تو دوخته ایم
از ما همه چشم مدوز بیا
هوش مصنوعی: ما چشم خود را به راه تو دوخته‌ایم و از تو خواهش می‌کنیم که نظر از ما برنداری و به ما نگاه کنی.
عمریست گذشته بنادانی
ای علم و ادب آموز بیا
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که من در ignorance و نادانی به سر می‌برم. ای علم و ادب، لطفاً بیایید و مرا آموزش دهید.
شد گلشن عمر خزان از غم
ای باد خوش نوروز بیا
هوش مصنوعی: زندگی به خاطر غم و اندوه، به فصل خزان تبدیل شده است. ای باد خوش، بیا و نوروز را با خود بیاور.
من مفتقر رنجور توام
تا جان بلب است هنوز بیا
هوش مصنوعی: من به شدت needy و بیمار تو هستم، تا زمانی که جان در بدن دارم، هنوز هم بیا.