گنجور

شمارهٔ ۵

شیخ در آخر عهد در وصیت روی به جمع کرد و گفت: به خدمت درویشان مشغول باید بود و خدمت ایشان را میان باید بست، کودکان را بازی نباید کرد و جوانان را بوالعجبی نباید کرد، پیران را قرایی و مرایی نباید کرد،علم هر دو جهان درین کلمات گفته شد اِنّا لله و اِنّا اِلیه راجعون قحط خدای آمد! قحط خدای آمد! قحط خدای آمد! پیش ازین قحط نان و آب بوده است اکنون قحط خدای آمد! درمانگرید کی این سخن بر ما ختم شد، و دست بروی فرود آورد و ختم کرد.

شمارهٔ ۴: یک روز خواجه بومنصور ورقانی کی وزیر سلطان طغرل بود به خدمت شیخ ما آمد وگفت ای شیخ مرا وصیتی فرمای. شیخ گفت: «اول مقامات العباد مراعات قدراللّه و آخر مقامات النبوة مراعاة حقّ المؤمنین» کار تو امروز اداء حقّوق خلقست پیوسته چشم برین خبر می‌دار که فردا دستگیر تو باشد کی رسول صلی اللّه علیه گفت: لایدخل الجنة احدکم حتی یرحم العامة کما یرحم احدکم الخاصة. این خلق جمله ابناء دولت تواند بجمله به نظر فرزندی نگر. بحطام دنیا و زحمت خلق فریفته مشو کی خلق بندۀ حاجات خویش‌اند اگر بحاجات ایشان وفا نمایی قبولت کنند اگرچه بسیار عیب داری و اگر حاجات ایشان نگزاری بتو التفات نکنند اگرچه بسیار هنر داری.شمارهٔ ۶: شیخ گفت در مجلس وداع که در کودکی ما پیش محمد عنازی بودیم، قرآن می‌آموختیم، چون تمام آموختیم گفتند بادیب باید شد، استاد را گفتیم ما را بحل کن. اوگفت تو ما را بحل کن و این لفظ از ما یاد دار: لان ترد همتک الی اللّه طرفة عین خیرلک مما طلعت علیه الشمس و ما شما را همین وصیت می‌کنیم، از حقّ غایب مباشید. پس حسن مؤدب را گفت برپای خیز! حسن بر پای خاست، شیخ گفت بدانید کی ما شما را بخود دعوت نکردیم شما را به نیستی شما دعوت کردیم. گفتیم هست او بس است، شما را برای نیستی آفریدست اگر کسی طاعت ثقلین بیارد در مقابل آن نیفتد کی راحتی به کسی رساند و رسول صلی اللّه علیه در وصیت اصحاب را گفته است تخلقوا باخلاق اللّه، ما شما را همین می‌گوییم، راه خدای گیرید و همه را به خدای بینید، از خدای به خلق نگرید کی: من نظر الی الخلق استراح منهم.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیخ در آخر عهد در وصیت روی به جمع کرد و گفت: به خدمت درویشان مشغول باید بود و خدمت ایشان را میان باید بست، کودکان را بازی نباید کرد و جوانان را بوالعجبی نباید کرد، پیران را قرایی و مرایی نباید کرد،علم هر دو جهان درین کلمات گفته شد اِنّا لله و اِنّا اِلیه راجعون قحط خدای آمد! قحط خدای آمد! قحط خدای آمد! پیش ازین قحط نان و آب بوده است اکنون قحط خدای آمد! درمانگرید کی این سخن بر ما ختم شد، و دست بروی فرود آورد و ختم کرد.
هوش مصنوعی: شیخ در آخرین لحظات زندگی‌اش خطاب به جمعی گفت که باید به خدمت درویشان مشغول شد و به آنها کمک کرد. تاکید کرد که نباید با کودکان بازی کرد، جوانان را به حماقت واداشت و به پیران بی‌احترامی کرد. او گفت علم هر دو جهان در این سخنان نهفته است و از قحط خداوند شکایت کرد و اظهار داشت که قحط خدا آمده است، قحطی که پیش از آن کمبود غذا و آب بوده، اما حالا قحط خداوند احساس می‌شود. سپس از این سخنان دست برداشت و پایان صحبت‌هایش را اعلام کرد.