گنجور

شمارهٔ ۷۴

شیخ ما را سؤال کرد درویشی کی یا شیخ این چه سوزست کی درین دلهاست؟ شیخ گفت این را آتش نیاز گویند و خدای تعالی دو آتش آفریده است یکی آتش زنده و یکی آتش مرده. آتش زنده آتش نیاز است کی در سینهای بندگان نهاده است تا نفس ایشان سوخته گردد، و آن آتشی است نورانی، چون نفس سوخته گشت آنگه آن آتش نیاز شوق گردد و آن آتش شوق هرگز بنرسد نه درین جهان و نه درآن جهان. و این آتش است که رسول گفت صلی اللّه علیه اذا اَرادَاللّه بعبدٍ خیر اَقَذَفَ فی قلبه نوراقیل یا رسول اللّه ما علامة ذلک النور؟ قال التجافی عن دارالغرور و الانابة الی دارالخلود و الاستعداد للموت قبل نزول الموت. آن سایل گفت یا شیخ چون آن دیدار پاک عطا کند آن آتش شوق آرام گیرد؟ شیخ گفت: از دیدن ماه بهره برنتوان داشت! آن دیدار تشنگی زیادت کند نه سیری آرد چنانک امروز غیبست فردا که بخواهند دید غیب خواهد بود. گردش بر صفت او روا نیست هر کسی کی بیند او را بر حدّ ایمان خود بیند آن نور ایمان بود کی از دلها بچشمها آید تا بدان نور ایمان بر حدّ خود جلال و جمال خود بیند بآن آتش مرده می‌بسوزندش چه درین جهان و چه دران جهان پس این بیت بگفت:

آتش نمرود هرگز پور آزر را نسوخت
پورآزرپیش ازین آتش چو خاکستر شدست
تا بدین آتش نسوزی تو یقین صافی نۀ
خواه اگر دیوانه خوانی خواه گویی بیهذَست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیخ ما را سؤال کرد درویشی کی یا شیخ این چه سوزست کی درین دلهاست؟ شیخ گفت این را آتش نیاز گویند و خدای تعالی دو آتش آفریده است یکی آتش زنده و یکی آتش مرده. آتش زنده آتش نیاز است کی در سینهای بندگان نهاده است تا نفس ایشان سوخته گردد، و آن آتشی است نورانی، چون نفس سوخته گشت آنگه آن آتش نیاز شوق گردد و آن آتش شوق هرگز بنرسد نه درین جهان و نه درآن جهان. و این آتش است که رسول گفت صلی اللّه علیه اذا اَرادَاللّه بعبدٍ خیر اَقَذَفَ فی قلبه نوراقیل یا رسول اللّه ما علامة ذلک النور؟ قال التجافی عن دارالغرور و الانابة الی دارالخلود و الاستعداد للموت قبل نزول الموت. آن سایل گفت یا شیخ چون آن دیدار پاک عطا کند آن آتش شوق آرام گیرد؟ شیخ گفت: از دیدن ماه بهره برنتوان داشت! آن دیدار تشنگی زیادت کند نه سیری آرد چنانک امروز غیبست فردا که بخواهند دید غیب خواهد بود. گردش بر صفت او روا نیست هر کسی کی بیند او را بر حدّ ایمان خود بیند آن نور ایمان بود کی از دلها بچشمها آید تا بدان نور ایمان بر حدّ خود جلال و جمال خود بیند بآن آتش مرده می‌بسوزندش چه درین جهان و چه دران جهان پس این بیت بگفت:
هوش مصنوعی: شیخ از ما پرسید که درویش چه کسی است و این چه آتش سوزاننده‌ای در دل‌هاست؟ شیخ پاسخ داد که این آتش را آتش نیاز می‌گویند و خداوند دو نوع آتش آفریده است: یکی آتش زنده و دیگری آتش مرده. آتش زنده همان آتش نیاز است که در دل بندگان قرار داده شده است تا دل‌هایشان بسوزد و این آتش نورانی است. وقتی نفس سوخته می‌شود، آن آتش نیاز تبدیل به شوق می‌شود و این آتش شوق هرگز خاموش نمی‌شود، نه در این دنیا و نه در آن دنیا. این آتش است که پیامبر (ص) فرموده است: «اگر خدا برای بنده‌ای خیر بخواهد، در دل او نوری می‌افکد.» و وقتی پرسیده شد که نشانه این نور چیست، پیامبر پاسخ داد: «دوری از کانون فریب و بازگشت به سرای جاودان و آمادگی برای مرگ پیش از فرا رسیدن آن.» سالک پرسید: ای شیخ، آیا دیدار پاک به آرامش آتش شوق منجر می‌شود؟ شیخ گفت: «از دیدن ماه نمی‌توان بهره‌ای برد! آن دیدار تنها تشنگی را بیشتر می‌کند و نه سیری. امروز غیب است و فردا اگر بخواهند، دیداری غیبی خواهد بود. کسی که او را می‌بیند، بر اساس درجه ایمان خود او را می‌بیند و آن نور ایمان است که از دل‌ها به چشم‌ها می‌آید. به وسیله آن نور ایمان، هرکس به اندازه ایمان خود زیبایی و جلال او را می‌بیند و با آتش مرده می‌سوزند، چه در این دنیا و چه در آن دنیا.» سپس، شیخ شعری را ذکر کرد.
آتش نمرود هرگز پور آزر را نسوخت
پورآزرپیش ازین آتش چو خاکستر شدست
هوش مصنوعی: آتش نمرود نتوانست فرزند آزر را بسوزاند، زیرا فرزند آزر پیش از آتش مانند خاکستر شده بود.
تا بدین آتش نسوزی تو یقین صافی نۀ
خواه اگر دیوانه خوانی خواه گویی بیهذَست
هوش مصنوعی: تا زمانی که با این آتش نسوزی، مطمئن باش که در این مسیر، پیشرفتی نخواهی داشت. اگر هم تو را دیوانه بخوانند یا بگویند که سر در نمی‌آوری، اهمیتی ندارد.

حاشیه ها

1402/02/08 15:05
یزدانپناه عسکری

1- آتش زنده آتش نیاز است کی در سینه های بندگان نهاده است تا نفس ایشان سوخته گردد، و آن آتشی است نورانی، چون نفس سوخته گشت آنگه آن آتش نیاز شوق گردد و آن آتش شوق هرگز بنرسد نه درین جهان و نه درآن جهان. 

***

[علامه سید محمدحسین طباطبایی]

کشیدند در کوی دلدادگان  –  میان دل و کام دیوارها

[یزدانپناه عسکری]

اقتدار تبدیل رنج به نیاز

منعطف شدن آگاهی از نطق و منطق به سبب

مشکلی که باعث تقویت آگاهی و هوشیاری از بافت دنیای روزمره و سطوح آتش نیاز می‌شود.

جهان خلقت در روند آگاهی «نفس مطمئنه» و «نفس لوامه» انسان را در بوته آزمایش قرار داده است.

دلداده‌ای که بخت یار او باشد با سجده شکر و شکر قلبی

دست می‌یازد به نقطه استناد و سنگ محک، شناسای محدودیت و دیوار حائل 

سطوح آتش نیاز :

نیاز تلاش سالک برای صیقل پیوند با حق‌تعالی

ابوسعید ابوالخیر این بیت را با یک جمله جمع کرده :

این دولت از آن جمله نیست که او را به سوزن بتوان دوخت یا به رشته توان بست یا به میزان برتوان سخت

چون نبود نبود. نیاز باید نیاز و البته نیاز بر مرحله‌هاست.