شمارهٔ ۴۳
شیخ گفت روزی در میان مجلس که: این تصوف عزّیست در ذُلّ، توانگریست در درویشی، خداوندیست دربندگی، سیریست در گرسنگی، پوشیدگیست در برهنگی، آزادیست در بندگی، زندگانیست در مرگ، شیرینیست در تلخی هرکه در این راه آید و بدین صفت نرود هر روز سرگردانتر باشد.
شمارهٔ ۴۲: شیخ گفت اگر کسی در مقامات بدرجۀ اعلی رسد و بر غیب مطلع شود کی او را پیری و استادی نبود، از وی هیچ چیز نیاید و هر حالت که ازمجاهدت خالی بود زیان آن بیش از سود بود.شمارهٔ ۴۴: شیخ گفت مرد باید که بدو کار مشغول باشد: هرچ او را از خدای باز دارد از پیش برمیدارد و راحتی بدرویشی میرساند اگر این ارادت بدین صفت بسر برد به مقصود رسد.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شیخ گفت روزی در میان مجلس که: این تصوف عزّیست در ذُلّ، توانگریست در درویشی، خداوندیست دربندگی، سیریست در گرسنگی، پوشیدگیست در برهنگی، آزادیست در بندگی، زندگانیست در مرگ، شیرینیست در تلخی هرکه در این راه آید و بدین صفت نرود هر روز سرگردانتر باشد.
هوش مصنوعی: شیخ یک روز در جمعی گفت: این تصوف در حالی که به شدت وضعیت حقیرانهای دارد، مانند ثروتمندی است که در فقر به سر میبرد. این یک نوع خداوندگی در بندگی است و به معنای سیر بودن در شرایط گرسنگی و پوشش در عوض برهنگی است. همچنین معنای آزادی در بندگی و زندگی در شرایط مرگ و شیرینی در تلخی میدهد. هر کسی که به این مسیر بیاید و با این صفات حرکت نکند، هر روز بیشتر از قبل در سردرگمی و بیراهی خواهد بود.