گنجور

شمارهٔ ۳۶

دگرم زدست ماهی شده دل هزار پاره
که گشاده باده بر من زقضا در نظاره
نزنی گرم به ناوک ز قضا چنان بنالم
که شود ز آه من خون به دل فلک ستاره
ز غمت چنان بربزم ز دو دیده بحر خونی
که نه آسمان نیابد ز شنا ره کناره
ز من ار دریغ داری تو سنان بجای خویش است
دل پاره چون کنم من به برتو در شماره
من و وصل دوست هر جا که شود میسر آن به
که به کار خیر حاجت نبود به استخاره

اطلاعات

وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دگرم زدست ماهی شده دل هزار پاره
که گشاده باده بر من زقضا در نظاره
هوش مصنوعی: دل من که به خاطر ماهی (آرزو یا عشق) هزار تکه شده، اکنون باده‌ای که سرنوشتم بر من گشوده، در انتظار نگریستن است.
نزنی گرم به ناوک ز قضا چنان بنالم
که شود ز آه من خون به دل فلک ستاره
هوش مصنوعی: اگر خوردی به تیر ناخواسته تقدیر، چنان می‌نالم که با آه من، خون بر دل آسمان ستاره بریزد.
ز غمت چنان بربزم ز دو دیده بحر خونی
که نه آسمان نیابد ز شنا ره کناره
هوش مصنوعی: از غم تو چنان گریه می‌کنم که چشمانم پر از اشک شده و مانند دریا پر از خون است، به‌گونه‌ای که حتی آسمان هم نمی‌تواند به عمق غصه‌ام پی ببرد.
ز من ار دریغ داری تو سنان بجای خویش است
دل پاره چون کنم من به برتو در شماره
هوش مصنوعی: اگر تو از من چیزی دریغ کنی، دل شکسته‌ام را در شمار نگاه داشتن تو به چه صورت خواهد بود؟
من و وصل دوست هر جا که شود میسر آن به
که به کار خیر حاجت نبود به استخاره
هوش مصنوعی: من و دوستی که به هم وصل هستیم هر کجا که امکانش باشد، بهتر است از این که برای کارهای خوب به استخاره نیاز داشته باشیم.