گنجور

شمارهٔ ۹۲

رازم فسانه از نگه عاشقانه شد
بیهوده رازدار خجل در میانه شد
رسوایی‌ام ببین که ز شرم پیام من
قاصد به سوی او نتواند روانه شد
از بادهٔ خیال توام دوش دست داد
کیفیتی،‌ که نالهٔ زارم ترانه شد
با غیر وعده داد و مرا چون ز دور دید
برخاست از فریب و روان سوی خانه شد
شوقم ببین که با همه غیرت، به بزم تو
پیغام غیر، آمدنم را بهانه شد
میلی نیافت لذتی از بزم وصل تو
از بس خجل ز آمدن بیخودانه شد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رازم فسانه از نگه عاشقانه شد
بیهوده رازدار خجل در میانه شد
هوش مصنوعی: راز من به خاطر نگاه عاشقانه‌ام به داستانی بی‌معنا تبدیل شد و در میانه کار، رازدار از خجالت احساس عجز کرد.
رسوایی‌ام ببین که ز شرم پیام من
قاصد به سوی او نتواند روانه شد
هوش مصنوعی: به خاطر شرمم، نمی‌توانم پیامی به سوی او بفرستم و رسوایی‌ام را به او نشان دهم.
از بادهٔ خیال توام دوش دست داد
کیفیتی،‌ که نالهٔ زارم ترانه شد
هوش مصنوعی: دیشب از خیالات تو حالتی بر من دست داد که ناله‌ی غم‌آورم تبدیل به ترانه‌ای زیبا شد.
با غیر وعده داد و مرا چون ز دور دید
برخاست از فریب و روان سوی خانه شد
هوش مصنوعی: با کسی دیگر وعده‌ای را مطرح کرد و وقتی که مرا از دور دید، از فریبکاری دست برداشت و به سمت خانه‌اش رفت.
شوقم ببین که با همه غیرت، به بزم تو
پیغام غیر، آمدنم را بهانه شد
هوش مصنوعی: شوق و اشتیاق من را ببین که با تمام تلاش و احساس، به مهمانی تو آمدم و حتی پیامی از دیگران را هم بهانه این آمدن قرار دادم.
میلی نیافت لذتی از بزم وصل تو
از بس خجل ز آمدن بیخودانه شد
هوش مصنوعی: او از آمدن به بزم وصالت آنقدر خجالت زده و شرمنده است که نتوانسته از لذت آن بهره‌مند شود.