گنجور

شمارهٔ ۹۰

کو بخت آنکه یار شکایت ز من کند
چندان‌که مدعی نتواند سخن کند
گردد هزار تازه گرفتار، ناامید
گر شکوه‌ای دلم ز تو پیمان‌شکن کند
گر بیم سرگرانی او نیست غیر را
منعم چرا ز همرهی خویشتن کند
آن طالعم کجاست که از پهلوی رقیب
قتل مرا بهانهٔ برخاستن کند
او می‌کند سوال و زبان در جواب او
از اضطراب دل نتواند سخن کند
میلی هزار حیف که آن می پرست را
ذوق شراب، ساقی هر انجمن کند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کو بخت آنکه یار شکایت ز من کند
چندان‌که مدعی نتواند سخن کند
هوش مصنوعی: بخت کسی بد است که محبوبش به اندازه‌ای از او ناله کند که حتی مدعی نیز نتواند چیزی بگوید یا اعتراضی داشته باشد.
گردد هزار تازه گرفتار، ناامید
گر شکوه‌ای دلم ز تو پیمان‌شکن کند
هوش مصنوعی: اگر هزار نفر جدید به دردسر بیفتند، ناامید می‌شوم و اگر دل‌تنگی‌ام از تو به‌خاطر عهدشکنی‌ات باشد، این موضوع مرا رنج می‌دهد.
گر بیم سرگرانی او نیست غیر را
منعم چرا ز همرهی خویشتن کند
هوش مصنوعی: اگر احتمال ندهد که او بی‌خبر بماند، پس چرا باید از همراهی خود با دیگران دریغ ورزد؟
آن طالعم کجاست که از پهلوی رقیب
قتل مرا بهانهٔ برخاستن کند
هوش مصنوعی: کجاست آن سرنوشت من که از کنار حریف، بهانه‌ای به دستم بدهد تا برپا شوم و در برابر مشکلات بایستم؟
او می‌کند سوال و زبان در جواب او
از اضطراب دل نتواند سخن کند
هوش مصنوعی: او سوال می‌کند و دل از اضطراب نمی‌تواند پاسخگو باشد.
میلی هزار حیف که آن می پرست را
ذوق شراب، ساقی هر انجمن کند
هوش مصنوعی: هزار آرزو دارم که ای کاش آن می پرست، به خاطر عشق به شراب، ساقی همه مجالس شود.