گنجور

شمارهٔ ۳۱ - ممدوح شناخته نیست

بر صفحه زمین، الف قدّ پُر دلان
از زخم تیغ، لا شود از ضرب گرز، دال
روز وغا که در کف از سرگذشتگان
گیرند تیغها ز اجل رخصت قتال
تو آفتاب و جای تو بر اوج آسمان
فرند ارجمند تو، ماه خجسته فال
خواهد که خدمت از بن دندان کند ترا
زین آرزو ست‌گر مه نو گشته چون خلال
هر دل که از تطاول زلف تو سر کشد
چون شیشه شکسته نمی‌یابد اتّصال
بعد از نبی، چو نقش نگین جا گرفته است
در خاطرش محبّت اصحاب و مهر آل
در مجلسی که صدر نشین است قدر تو
ننشیند آفتاب مگر در صف نعال
شاید که در مشیمه ارحام، طفل را
گویا ز یُمن مدح تو گردد زبال لال
چون حمله آوریّ و کنی عزم رزم جزم
آنجا زخصم، تاب نشستن چه احتمال
گر از نهیب، بانگ به شیر ژیان کنی
بگریزد آن چنان که ز شیر ژیان شغال
گر چرخ را اراده بر هم زدن کنی
یابد زهم چو قطره سیماب انفصال
از پاس عدل او نتواند که سرزده
بر آستان خانه دل، پا نهد خیال
گر بگذرد سپاه سلیمان ز ملک او
از پاس عدل او نشود مور پایمال

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بر صفحه زمین، الف قدّ پُر دلان
از زخم تیغ، لا شود از ضرب گرز، دال
هوش مصنوعی: بر روی زمین، نشانه‌های زخم و درد دل‌های پرشور از ضربات سخت و سنگین نمایان است.
روز وغا که در کف از سرگذشتگان
گیرند تیغها ز اجل رخصت قتال
هوش مصنوعی: در روز نبرد، وقتی که از سرگذشتگان انتقام گرفته می‌شود، تیغ‌ها به دست می‌آید و اجازه جنگیدن از مرگ گرفته می‌شود.
تو آفتاب و جای تو بر اوج آسمان
فرند ارجمند تو، ماه خجسته فال
هوش مصنوعی: تو مانند آفتابی و جایگاه تو در بالای آسمان است. دوست ارزشمند تو، ماهی است که نشانه‌های نیک و خوشی دارد.
خواهد که خدمت از بن دندان کند ترا
زین آرزو ست‌گر مه نو گشته چون خلال
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد که از ته دل به تو خدمت کند، این آرزو در او وجود دارد که همچون یک ماه نو تازه و درخشان باشد.
هر دل که از تطاول زلف تو سر کشد
چون شیشه شکسته نمی‌یابد اتّصال
هوش مصنوعی: هر دلی که به عشق و زیبایی موهای تو دچار شود، مانند شیشه‌ای شکسته، نمی‌تواند به چیزی متصل شود و در پیوندی باقی بماند.
بعد از نبی، چو نقش نگین جا گرفته است
در خاطرش محبّت اصحاب و مهر آل
هوش مصنوعی: پس از پیامبر، محبت نسبت به اهل بیت و اصحاب ایشان در دل او همچون نگین جا گرفته است.
در مجلسی که صدر نشین است قدر تو
ننشیند آفتاب مگر در صف نعال
هوش مصنوعی: در مجلسی که مهمانان بزرگ و معتبر نشسته‌اند، ارزش و جایگاه تو به اندازه‌ای نیست که مانند آفتاب درخشانی بر سکو بدرخشد، مگر اینکه در کنار افرادی بزرگ و برجسته قرار بگیری.
شاید که در مشیمه ارحام، طفل را
گویا ز یُمن مدح تو گردد زبال لال
هوش مصنوعی: شاید در رحم مادر، کودک به خاطر ستایش تو، از نعمت‌های زیادی بهره‌مند شود و از دل خبرهای خوشی بشنود.
چون حمله آوریّ و کنی عزم رزم جزم
آنجا زخصم، تاب نشستن چه احتمال
هوش مصنوعی: وقتی به میدان نبرد می‌رسی و تصمیم به جنگ می‌گیری، دیگر انتظار نشستن و آرام بودن چه معنایی دارد؟
گر از نهیب، بانگ به شیر ژیان کنی
بگریزد آن چنان که ز شیر ژیان شغال
هوش مصنوعی: اگر به زوزه و فریاد، شیر بزرگ را تهدید کنی، او فرار می‌کند همچنان که شغال از شیر می‌گریزد.
گر چرخ را اراده بر هم زدن کنی
یابد زهم چو قطره سیماب انفصال
هوش مصنوعی: اگر بخواهی که گردش دهر را به هم بزنی، خواهید دید که مانند قطره‌ای از جیوه از هم متلاشی می‌شود.
از پاس عدل او نتواند که سرزده
بر آستان خانه دل، پا نهد خیال
هوش مصنوعی: از احترام و عدالت او، خیال هم نمی‌تواند بی‌اجازه به درون دل آدمی وارد شود.
گر بگذرد سپاه سلیمان ز ملک او
از پاس عدل او نشود مور پایمال
هوش مصنوعی: اگر سپاه سلیمان از سرزمین او بگذرد، به خاطر عدالت او هیچ مورچه‌ای زیر پا نخواهد ماند.