گنجور

النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز شهدت الافواه بآلائه. و نطقت الالسن بنعمائه، و تلاشت القلوب عند جلال سلطانه و عزّ سنائه. و فنیت الارواح و بلیت الاشباح شوقا الی لقائه. فلا ذرّة من الموجودات فی ارضه و سمائه، الّا و هی تشهد بجمال صفاته و جلال اسمائه، کلّ عزیز عزّ فبادنائه، و کلّ ذلیل ذلّ فباقصائه.

الخلق عرضة تسخیره بین ابقائه و افنائه و اسعاده و اشقائه، فلا وصل و لا هجر و لا خیر و لا شرّ و لا حلو و لا مرّ و لا ایمان و لا کفر و لا طیّ و لا نشر، الّا بارادته و مشیّته و قضائه، «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی‌ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمائِهِ».

ای راه طلب حقیقت! چه راهی که قدمهای دوستان در تو واله شد؟! ای آتش محبّت حقّ! چه آتشی که جانهای عزیزان ترا هیزم شد؟! ای قبله «بِسْمِ اللَّهِ»! چه قبله‌ای که هر که روی در تو آورد دمار از جان و روانش برآوردی. آن کدام دلست که آتش خانه حسرت تو نیست؟! آن کدام جانست که در مخلب باز قهر تو نیست؟

گفتم که: چو زیرم و بدست تو اسیر
بنواز مرا، مزن تو ای بدر منیر
گفتا که: ز زخم من تو آزار مگیر
در زخمه بود همه نوازیدن زیر

عزیز جانی باید که او را بر اسرار «بِسْمِ اللَّهِ» اشرافی دهند، یک شظیة از حقیقت این نام بر کنگره طور تجلّی کرد طبق طبق از وی میشکافت، و از هم فرو میریخت، تا در عالم ذرّه ذرّه گشت، گفتا: پادشاها اگر سنگ سیاه طاقت این نام داشتی خود در بدو وجود امانت قبول کردی. آری کوه با صلابت بر نتافت و طاقت نداشت و دلهای ضعفای این امّت برتافت و قبول کرد. ای جوانمرد! نه آن دلها میگویم که کلیسیای شرک و شهوت بود، دلهای بارگیران حضرت سلطان می‌گویم، و بار گیر سلطان کسی بود که در همه اوقات و حالات اگر غرقه لطف و عطا بود یا خسته تیر بلا، باز گشت وی جز با حضرت ربوبیّت نبود، همه او را داند، همه او را خواند، قصّه نیاز خود بدو بردارد، از هواجس و وساوس استعاذت بوی کند، اینست که ربّ العالمین می‌گوید: قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ای أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ ای محمد! بندگانم را بگو تا چون از شرّ دیو و مردم فریاد خواهند، بمن خواهند، و با درگاه من گریزند که جز درگاه من ایشان را پناه نیست، و خستگی ایشان را مرهم جز از فضل ما نیست. هر جا که در عالم درویشی است خسته جرمی، درمانده در دست خصمی، ما مولای اوئیم هر جا که خراب عمری است، مفلس روزگاری، ما خریدار اوایم هر جا که سوخته‌ای است، بیخودی، لاف زننده‌ای، بی خبری، ما شادی جان‌ اوایم هر جا که زارنده ایست از خجلی، سر فرو گذارنده‌ای از بی کسی، ما برهان اوئیم.

نعت ما چیست؟ فرش فضل بباد افکندن، در تربت افلاس تخم بر پراکندن، در بادیه بیخودی جوی جود کندن، بر لب جوی احسان باغ دوستی کشتن! سه جایگاه درین سوره خود را جلّ جلاله ببندگان اضافت کرد، و نام خود فرانام ایشان پیوست. گفت: بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ إِلهِ النَّاسِ دارنده و پروراننده شما منم، پادشاه و کاردان و کارساز شما منم، خداوند رهنمای دلگشای شما منم. گاه گوید جلّ جلاله: شمائید بندگان من، گاه گوید: منم خداوند شما. چه کرامت است بندگان را بزرگوارتر از آن که خود گوید بجلال عزّ خویش که: شما آن من‌اید و من آن شما!! بنده چون بدین مقام رسید و قدم برین بساط قرب نهاد، توفیق موافق و سعادت مساعد او گردد، دست اغیار از او کوتاه شود، وسواس خنّاس از شعاع شمع شوق او بگریزد، سلطان محبّت در سرای خاصّ او نزول کند. آثار و انوار لطف اللَّه بر حال او ظاهر شود تا هر که در نگرد، داند که نواخته فضل اوست و افروخته لطف او.

فصل

روی ابو هریرة: قال: قال رسول اللَّه (ص): «اعربوا القرآن و التمسوا غرائبه، فانّ اللَّه یحبّ ان یعرب».

و قال اللَّه عزّ و جلّ: وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً یعنی: تفسیر القرآن. و قال مجاهد: احبّ الخلق الی اللَّه اعلمهم بما انزل. و قال ابن عباس: تفسیر القرآن علی اربعة اوجه: تفسیر یعلمه العلماء، و تفسیر تعرفه العرب، و تفسیر لا یعذر احد بجهالته، یعنی: من الحلال و الحرام، و تفسیر لا یعلم تأویله الّا اللَّه، من ادّعی علمه فهو کذّاب. مفسّر دیگرست و حاکی تفسیر دیگر، نه هر که حکایت کند از گفت مفسّران او را رسد که خود تفسیر کند. خلافست میان علما که هر عالمی را رسد که قرآن را تفسیر کند بذات خویش یا نه؟ قومی گفتند: هیچ کس را نرسد و اگر چه فائق و فاضل بود و احکام و ادلّه شناسد، و اخبار و آثار داند بلکه از تفسیر آن باید گفت که از رسول خدا (ص) حکایت کردند، یا از صحابه که در نزول قرآن حاضر بودند، یا از تابعین که از صحابه شنیدند و گرفتند و حجّت این قوم آنست که مصطفی (ص) گفت: «من فسّر القرآن برأیه فاصاب فقد اخطأ».

و قومی گفتند: هر که ادبی دارد وسیع و فضلی تمام، او را رسد که قرآن تفسیر کند، و حجّت ایشان اینست که ربّ العزّة گفت: کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ امّا محقّقان گفتند: این هر دو مذهب سر بغلوّ و تقصیر باز می‌نهد، هر که بر منقول مجرّد اقتصار کند فقد ترک کثیرا ممّا یحتاج الیه. و هر که جائز دارد هر کسی را که در علم تفسیر خوض کند فقد عرّضه للتّخلیط و لم یعتبر حقیقة قوله: لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ. پس کسی را رسد که در تفسیر خوض کند که او را ده علم حاصل بود. علم لغت و علم اشتقاق و علم نحو و علم قراءت و علم سیر و علم حدیث و علم اصول فقه و علم احکام و علم معامله و علم موهبت. چون این ده علم حاصل شد، از آن بیرون شد که: «فسّر القرآن برأیه»، پس او را رسد که قرآن را تفسیر کند. اگر کسی‌ سؤال کند و گوید: چه حکمت است که قرآن بعضی محکم آمد و بعضی متشابه؟ اگر همه محکم بودی مؤنت نظر کفایت بودی و خطا و زلّت در نظر و اندیشه نیفتادی؟ جواب آنست که: این بآن ماند که کسی گوید: چرا ربّ العزّة نعیم این جهان که بما داد نه بی مؤنت و بی مشقّت دادی تا نعمت وی هنی‌ء بودی و عطاء وی بی رنج بودی! گویند: این از حکمت خالی نیست. حقّ تعالی که آدمی را آفرید او را بفکرت و تمییز مخصوص کرد که هیچ آفریده دیگر را این دو خصلت نیست. و آدمی را باین دو خصلت مشرّف و مکرّم گردانید، گفت: وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی‌ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا و باین تشریف و تکریم شایسته خلافت زمین کرد چنان که حقّ تعالی گفت: وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ.

و همچنین آدمی را صفاتی داد که خود جلّ جلاله بدان موصوفست و مسمّی. چون علم و حکمت و حلم. پس چون او را باین دو خصلت فکر و رویّت مخصوص کرد، هر چه بوی داد از درجه کمال قاصر داد، تا بفکرت و رویّت خود آن را تمام گرداند و فائده آن فکرت و رویّت پدید آید و مستحقّ ثواب گردد. و این علی الخصوص در حقّ آدمی است. و حقّ جلّ جلاله از آن منزّه و مقدّس. و مثال این مأکولات و مشروباتست که اصول اغذیه از بهر ما بیافرید. و آن گه بفضل خود ما را تمییز و هدایت داد تا از آن اصول و مفردات مرکّبات سازیم، چنان که خواهیم و بدان حاجت بود، و اللَّه اعلم.

فصل فی بیان عدد سور القرآن و حروفه و کلماته و بیان ما فیها من الخلاف و الاختلاف.

عبد اللَّه مسعود گفت: جمله سورتهای قرآن صد و دوازده است، از بهر آنکه قُلْ أَعُوذُ دوگانه از جمله سور نشمرد و در مصحف خویش ننوشت. گفتا: کلام ربّ العالمین است، قدیم نامخلوق، از آسمان منزل، هم چنان که گفت جلّ جلاله: «قسمت الصّلاة بینی و بین عبدی نصفین». و قال تعالی: اعددت لعبادی الصالحین مالا عین رأت‌ و قال تعالی: انا اغنی الشرکاء عن الشرک. و بسبب آنکه رسول خدا (ص) باین دو سوره رقیه بسیار کردی، بر وی مشتبه شد که از قرآن است یا نه از قرآن، و آن گه در مصحف ننوشت. مجاهد گفت: سورتهای قرآن صد و شانزده است، زیرا که وی دو سوره قنوت از قرآن شمرد: یکی: «اللّهم انّا نستعینک» الی قوله: «من یفجرک»، دیگر: «اللّهم ایّاک نعبد» الی قوله: «ملحق». زید ثابت گفت: سورتهای قرآن صد و چهارده‌اند و قول درست اینست و جمهور صحابه برین مذهب‌اند. و در مصحف امام که علماء اسلام بر آن متّفق‌اند، همچنین است. ازین صد و چهارده سوره هشتاد و چهار مکیّات‌اند و سی سوره مدنیّات، و در بعضی از آن اختلاف علما است، و در تفسیر شرح آن بجای خویش گفته‌ایم.

و گفته‌اند: اوّل سوره که به مکّه فرو آمد: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ است و آخر سوره که به مکّه‌ فرو آمد: سوره «العنکبوت» و اوّل سوره که به مدینه فرو آمد: وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ است، و آخر سوره که به مدینه فرو آمد: براءة و اوّل سوره که رسول خدا (ص) در انجمن قریش آشکار کرد سوره وَ النَّجْمِ إِذا هَوی‌.

و قال حمید الاعرج: حسبت القرآن بالحروف فوجدت النّصف عند قوله فی سورة «الکهف». قال: إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً الّذی بعده وَ کَیْفَ تَصْبِرُ. و قال غیره من المتقدّمین: وجدت النّصف عند قوله: وَ لْیَتَلَطَّفْ فاللّام فی النّصف الاوّل و الطّاء و الفاء فی النّصف الثّانی. و قال جماعة من القرّاء: النّصف عند قوله: لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً.

امّا عدد آیات قرآن بر عداد کوفیان، و هو العدد المنسوب الی علی بن ابی طالب (ع)، شش هزار و دویست و سی و شش آیت و بر عدد بصریان شش هزار و دویست و چهار آیت، و بر قول جمهور اهل علم شش هزار و ششصد و شصت و شش آیت.

و در کلمات قرآن علماء مختلف‌اند و اختیار قول عطاء بن یسار است: هفتاد و هفت هزار و چهار صد و سی و نه کلمه. و در حروف اختلافست. ابن عباس گفت: سیصد هزار و بیست و سه هزار و ششصد و هفتاد و یک حرف. مجاهد گفت: سیصد هزار و بیست و یک هزار و صد و بیست حرف. عبد اللَّه مسعود گفت: سیصد هزار و بیست و دو هزار و ششصد و هفتاد حرف. قال: و لتالی القرآن بکلّ حرف عشر حسنات.

جماعتی اهل تفسیر حروف قرآن از الف تا یا بر شمرده‌اند. گفتند: عدد الف، چهل و هشت هزار و هشتصد و هفتاد و دو است.

عدد با یازده هزار و چهار صد و بیست و هشت است.
عدد شین دو هزار و دویست و پنجاه و سه است.
عدد تا ده هزار و صد و نود و نه است.
عدد صاد دو هزار و سیزده است.
عدد ثا هزار و دویست و هفتاد و شش است.
عدد ضاد هزار و ششصد و هفده است.
عدد جیم سه هزار و دویست و هفتاد و سه است.
عدد طا هزار و دویست و هفتاد و چهار است.
عدد حا سه هزار و نهصد و نود و سه است.
عدد ظا هشتصد و چهل و دو است.
عدد خا دو هزار و چهار صد و شانزده است.
عدد عین نه هزار و دویست و بیست است.
عدد دال پنج هزار و ششصد و چهل و دو است.
عدد غین دو هزار و دویست و هشت است.
عدد ذال چهار هزار و ششصد و نود و هفت است.
عدد فا هشت هزار و چهار صد و نود و نه است.
عدد را یازده هزار و هفصد و نود و سه است.
عدد قاف شش هزار و هشتصد و سیزده است.
عدد زای هزار و پانصد و نود است.
عدد کاف نه هزار و پانصد است.
عدد سین پنج هزار و هشتصد و نود و یک است.
عدد لام سی هزار و چهار صد و سی و دو است.

عدد میم بیست و شش هزار و صد و سی و پنج است.

عدد نون بیست و شش هزار و پانصد و شصت است.

عدد واو بیست و پنج هزار و پانصد و سی و شش است.

عدد ها هفده هزار و هفتاد است.

عدد لام الف چهار هزار و هفصد و بیست است.

عدد یا بیست و پنج هزار و نهصد و نوزده است.

در هر حرفی ارادتی، در هر کلمتی اشارتی، در هر آیتی زیادتی، در هر سورتی سعادتی، در هر حرفی بدایتی، در هر کلمتی هدایتی، در هر آیتی رعایتی، در هر سورتی سرایتی، در هر الفی آلایی، در هر بایی بهایی، در هر تایی تحفه‌ای، در هر ثائی ثوابی، در هر جیمی جزائی، در هر حائی حیاتی، در هر خائی خیالی، در هر دالی دوائی، در هر ذالی ذوقی، در هر رائی راحتی، در هر زایی زیادتی، در هر سینی سنایی، در هر شینی شعاعی، در هر صادی صفایی، در هر ضادی ضیائی، در هر طائی طهارتی، در هر ظایی ظرافتی، در هر عینی عنایتی، در هر غینی غبنی، در هر فایی فایدتی، در هر قافی قربتی، در هر کافی کرامتی، در هر لامی لوائی، در هر میمی منایی، در هر نونی نوری، در هر واوی ولایی، در هر هایی هوایی، در هر لام الفی الفی و لطفی، در هر یائی یمنی. که داند لطائف قرآن؟ که دریابد عجائب قرآن؟!! اگر مردی بصفاء اعتقاد و یقین درست قرآن بر کوه خواند، از بیخ بر آید! مصطفی (ص) گفت: «و الّذی نفسی بیده لو انّ رجلا موقنا قراه علی جبل لزال».

قرآن آموز را حساب نبود. قرآن دان را حجاب نبود، قرآن خوان را عذاب نبود.

هر که دست در قرآن زد، دست در عروه وثقی زد، و هر که دست در عروه وثقی زد، کار وی بعلی است، تماشاگاه وی بستان عزّت مولی است، و از حضرت عزّت او را باسم سعادت نداست! مصطفی (ص) گفت: «انّ للَّه عزّ و جلّ اهلین من النّاس». قالوا: یا رسول اللَّه من اهل اللَّه؟ قال: «اهل القرآن هم اهل اللَّه عزّ و جلّ».

کسان اللَّه و خاصگیان او خوانندگان قرآن‌اند، دانایان به قرآن‌اند، معتقدان در قرآن‌اند. چون خواهی که باللّه تقرّب کنی، هم بکلام او کن، که کلام او هم ازوست. منه بدأ و الیه یعود، قرآن اصل ایمانست، و اساس معرفت قرآن برهان نبوّت است و معنی رسالت.

قرآن منشور هدایت است، و قانون حکمت. قرآن نامه تذکرت است، و صحیفه رحمت. قرآن شاهد حقّ است و مایه حقیقت. قرآن بیان جلال الوهیّت است، و نشان جمال ربوبیّت. هر کرا قرآن انیس است، اللَّه او را جلیس است. هر کرا قرآن رفیق است، قرینش توفیق است. هر کرا قرآن امام است، مقرّش دار السّلام است.

قال النّبی (ص): «انّکم لن ترجعوا الی اللَّه بشی‌ء احبّ الیه من شی‌ء خرج». یعنی: القرآن. و قال (ص): «خیرکم من تعلّم القرآن و علّمه». و عن ابی شریح الخزاعی قال: خرج علینا رسول اللَّه فقال: «ابشروا ابشروا أ لیس تشهدون ان لا اله الّا اللَّه و انّی رسول اللَّه»؟ قالوا: بلی. قال: «فانّ هذا القرآن سبب طرفه بید اللَّه و طرفه بایدیکم، فتمسّکوا به فانّکم لن تهلکوا و لن تضلّوا بعده ابدا». و عن ابی هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «أ یحبّ احدکم اذا رجع الی اهله ان یجد فیه ثلاث خلفات عظام سمان»؟ قلنا: نعم. قال: «فثلاث آیات یقرأ بهنّ احدکم فی صلوته خیر له من ثلاث خلفات عظام سمان»! و عن علی (ع) عن النّبی (ص) قال: «من قرأ القرآن فاستظهره فاحلّ حلاله و حرّم حرامه ادخله اللَّه الجنّة و شفّعه فی عشرة من اهل بیته کلّهم قد وجبت له النّار». و قال (ص): «لو کان القرآن فی اهاب ما مسّه النّار». و قال: «اقرؤا القرآن فانّه یأتی یوم القیامة شفیعا لاصحابه». و قال (ص): «نزل القرآن علی خمسة اوجه: حلال و حرام و محکم و متشابه و امثال. فاحلّوا الحلال و حرّموا الحرام، و اعملوا بالمحکم و آمنوا بالمتشابه و اعتبروا بالامثال».

فصل

بدانکه اصحاب رسول (ص)، ایشان که در تفسیر قرآن سخن گفته‌اند، معروف چهار کس‌اند: علی بن ابی طالب (ع) و ابن عباس و ابن مسعود و ابیّ بن کعب. و علی (ع) در علم تفسیر از همه فائق و فاضلتر بود، پس ابن عباس. قال ابن عباس: علی (ع) علّم علما علّمه رسول اللَّه (ص) و رسول اللَّه (ص) علّمه اللَّه عزّ و جلّ فعلم النّبی (ص) من علم اللَّه و علم علی (ع) من علم النّبی (ص) و علمی من علم علی (ع). و ما علمی و علم اصحاب محمد (ص) فی علم علی (ع) الّا کقطرة فی بحر! ابن عباس گفت: شبی از شبها علی (ع) مرا گفت: «چون نماز خفتن گزارده باشی، نزدیک من حاضر شو، تا ترا فایده‌ای دهم». گفتا: و کانت لیلة مقمرة شبی سخت روشن بود، از نور ماهتاب. علی (ع) گفت: «یا بن عباس ما تفسیر الالف من «الحمد»؟

تفسیر الف «الحمد» چیست»؟ گفتم: تو به دانی ای علی! پس در سخن آمد و یک ساعت از ساعات شب در تفسیر الف «الحمد» سخن گفت. آن گه گفت: «فما تفسیر اللّام من «الحمد»؟

جواب همان دادم. و یک ساعت دیگر در تفسیر حرف لام سخن گفت. پس در حا هم چنان، و در میم هم چنان، و در دال هم چنان. چون از تفسیر این حروف فارغ گشت، برق عمود الفجر صبح صادق از مشرق سر بر می‌زد. ازینجا گفت علی (ع): «لو شئت لاوقرت سبعین بعیرا من تفسیر سورة الفاتحة».

ابن عباس گفت: علم خود در جنب علم علی (ع) چنان دیدم کالغدیر الصّغیر فی البحر. و ابن عباس در علم تفسیر چنان بود که علی (ع) گفت: «کانّه ینظر الی الغیب من وراء ستر رقیق من جودة رأیه و کثرة اصابته».

عمر خطّاب گفت: من کان سائلا عن شی‌ء من القرآن فلیسأل عبد اللَّه بن عباس فانّه حبر القرآن. و عمر خطّاب هر گه که چیزی بر وی مشکل شدی ابن عباس را گفتی: غصّ یا غوّاص، ای اشر برأیک.

سعید بن جبیر گفت: ساعتی بنزدیک ابن عباس نشسته بودم، جماعتی اهل تفسیر آمدند و مشکلهای تفسیر از وی پرسیدند، همه را بصواب جواب داد. قومی قرّایان و مقریان آمدند و از وی مشکلهای قراءت پرسیدند، جواب داد. قومی اعراب آمدند و از حلال و حرام پرسیدند، جواب داد. قومی از لغت عرب پرسیدند، جواب داد. قومی شعرا آمدند و مشکلات شعر پرسیدند، جواب داد. سعید جبیر گفت: من برخاستم و بوسه بر سر وی نهادم و گفتم: یا بن عمّ رسول اللَّه (ص) ما علی الارض اعلم منک! فتبسّم.

و این علم وی از آن بود که چون از مادر در وجود آمد، عباس او را در خرقه‌ای پیچید و پیش مصطفی (ص) آورد و رسول او را بر کنار خویش نشاند، و بانگشت مبارک خویش خیوی خود در دهن وی نهاد و بمالید، و دست بسر وی فرو آورد و گفت: «اللّهم علّمه التّأویل و التّنزیل و فقّهه فی الدّین و اجعله من عبادک الصّالحین و اجعله امام المتّقین». آن گه رسول خدا (ص) با عباس نگریست، گفت: «یا عمّاه، عن قلیل تراه فقیه امّتی و المؤدّی الیها تأویل التّنزیل»

و یروی انّ ابن عباس اذا جلس للتّفسیر بدأ فی مجلسه بالقرآن ثمّ بالتّفسیر و ثمّ بالحدیث. و قال: یا ایّها النّاس انّ اللَّه عزّ و جلّ بعث محمدا (ص) و انزل علیه القرآن و فرض علیه الفرائض و امره ان یعلّم امّته، فبلغ رسالته و نصح لامّته و علمهم ما لم یکونوا یعلمون و بیّن لهم ما یجهلون. قال اللَّه تعالی: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ.

«وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا» پایان کتاب کشف الاسرار

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز شهدت الافواه بآلائه. و نطقت الالسن بنعمائه، و تلاشت القلوب عند جلال سلطانه و عزّ سنائه. و فنیت الارواح و بلیت الاشباح شوقا الی لقائه. فلا ذرّة من الموجودات فی ارضه و سمائه، الّا و هی تشهد بجمال صفاته و جلال اسمائه، کلّ عزیز عزّ فبادنائه، و کلّ ذلیل ذلّ فباقصائه.
هوش مصنوعی: به نام خداوند رحمان و رحیم، نامی که زبان‌ها به نعمت‌هایش شهادت می‌دهند. زبان‌ها به لطف‌های او سخن می‌گویند و دل‌ها در برابر عظمت سلطنت و زیبایی او به تپش درمی‌آیند. جان‌ها در اشتیاق دیدار او فانی می‌شوند و جسم‌ها در حسرت دیدارش پژمرده می‌گردند. هیچ ذره‌ای از موجودات در زمین و آسمان نیست، مگر اینکه به زیبایی صفات و عظمت نام‌های او شهادت می‌دهد. هر عزیز در عزت خود به او وابسته است و هر ذلیل در ذلت خود به دوری از او.
الخلق عرضة تسخیره بین ابقائه و افنائه و اسعاده و اشقائه، فلا وصل و لا هجر و لا خیر و لا شرّ و لا حلو و لا مرّ و لا ایمان و لا کفر و لا طیّ و لا نشر، الّا بارادته و مشیّته و قضائه، «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنی‌ فَادْعُوهُ بِها وَ ذَرُوا الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی أَسْمائِهِ».
هوش مصنوعی: تمام موجودات در حال تغییر و تحول هستند و بین بقا و فنا، خوشی و ناخوشی، و ایمان و کفر در نوسان‌اند. هیچ‌چیز بدون اراده، خواست و قضا و قدر الهی وجود ندارد. خداوند نام‌های نیکو دارد، پس او را با آن نام‌ها بخوانید و کسانی که در نام‌های او انحراف دارند، رها کنید.
ای راه طلب حقیقت! چه راهی که قدمهای دوستان در تو واله شد؟! ای آتش محبّت حقّ! چه آتشی که جانهای عزیزان ترا هیزم شد؟! ای قبله «بِسْمِ اللَّهِ»! چه قبله‌ای که هر که روی در تو آورد دمار از جان و روانش برآوردی. آن کدام دلست که آتش خانه حسرت تو نیست؟! آن کدام جانست که در مخلب باز قهر تو نیست؟
هوش مصنوعی: ای راهی که به حقیقت می‌رسی! چه راهی که دوستان در آن به شگفتی افتاده‌اند؟ ای شعله عشق حق! چه آتشی که جان‌های عزیزان تو را سوخت می‌کند؟ ای قبله «بِسْمِ اللَّهِ»! چه قبله‌ای که هر کس به سوی تو بیاید، از جان و روحش را به خطر می‌اندازد؟ کدام دل است که حسرت تو را در دل ندارد؟ کدام جان است که در چنگال خشم تو گرفتار نیست؟
گفتم که: چو زیرم و بدست تو اسیر
بنواز مرا، مزن تو ای بدر منیر
هوش مصنوعی: گفتم که وقتی زیر پای تو هستم و به تو وابسته‌ام، لطف کن و مرا نوازش کن، نه اینکه سختی بر من تحمیل کنی ای روشنایی من.
گفتا که: ز زخم من تو آزار مگیر
در زخمه بود همه نوازیدن زیر
هوش مصنوعی: او گفت: از زخم من رنج و آزار نبر، زیرا همه‌ چیز در نوازش و نوازش کردن نهفته است.
عزیز جانی باید که او را بر اسرار «بِسْمِ اللَّهِ» اشرافی دهند، یک شظیة از حقیقت این نام بر کنگره طور تجلّی کرد طبق طبق از وی میشکافت، و از هم فرو میریخت، تا در عالم ذرّه ذرّه گشت، گفتا: پادشاها اگر سنگ سیاه طاقت این نام داشتی خود در بدو وجود امانت قبول کردی. آری کوه با صلابت بر نتافت و طاقت نداشت و دلهای ضعفای این امّت برتافت و قبول کرد. ای جوانمرد! نه آن دلها میگویم که کلیسیای شرک و شهوت بود، دلهای بارگیران حضرت سلطان می‌گویم، و بار گیر سلطان کسی بود که در همه اوقات و حالات اگر غرقه لطف و عطا بود یا خسته تیر بلا، باز گشت وی جز با حضرت ربوبیّت نبود، همه او را داند، همه او را خواند، قصّه نیاز خود بدو بردارد، از هواجس و وساوس استعاذت بوی کند، اینست که ربّ العالمین می‌گوید: قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ای أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مِنْ شَرِّ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ ای محمد! بندگانم را بگو تا چون از شرّ دیو و مردم فریاد خواهند، بمن خواهند، و با درگاه من گریزند که جز درگاه من ایشان را پناه نیست، و خستگی ایشان را مرهم جز از فضل ما نیست. هر جا که در عالم درویشی است خسته جرمی، درمانده در دست خصمی، ما مولای اوئیم هر جا که خراب عمری است، مفلس روزگاری، ما خریدار اوایم هر جا که سوخته‌ای است، بیخودی، لاف زننده‌ای، بی خبری، ما شادی جان‌ اوایم هر جا که زارنده ایست از خجلی، سر فرو گذارنده‌ای از بی کسی، ما برهان اوئیم.
هوش مصنوعی: عزیزم، باید او را به راز «بسم‌الله» آشنا کنند. یک تکه از حقیقت این نام بر کوه طور تجلی کرد و به تدریج از هم شکافته شد و در عالم به ذراتی تبدیل گشت. گفت: ای پادشاه، اگر سنگ سیاه قادر به تحمل این نام بود، خود در آغاز وجود آن را به امانت پذیرفته بود. بله، کوه با همه استحکامش نتوانست به این نام مقاومت کند و دل‌های ضعیف این امت آن را پذیرفتند. ای جوانمرد! من در مورد دل‌هایی صحبت نمی‌کنم که دچار شرک و هوس هستند، بلکه به دل‌های بارکش حضرت سلطان اشاره می‌کنم. بارکش سلطان کسی است که در همه زمان‌ها و شرایط، چه در لطف و عطا غرق باشد و چه در سختی و مصیبت، باز هم ارتباطش تنها با خداوند است. همه او را می‌شناسند و صدای نیاز خود را به او می‌برند و از وسوسه‌ها به او پناه می‌برند. به همین دلیل رب‌العالمین می‌فرماید: بگو بر سر پناه بگیرید از رب مردم، ای محمد! به بندگانم بگو که وقتی از شر دیو و مردم فریاد می‌زنند، به من پناه ببرند، زیرا جز درگاه من پناهی ندارند و مرهم خستگی آنها تنها از فضل من است. هر جا که درویشی خسته و درمانده‌ای باشد، ما مولای او هستیم. هر جا که کسی عمرش تباه شده باشد یا در فقر به سر می‌برد، ما خریدار او هستیم. هر جا که کسی از بی‌خودی یا حماقت دچار سوختگی شده باشد، ما مایه شادی روح او هستیم. هر جا که زاری از خجالت سرش را پایین انداخته است، ما دلیل او هستیم.
نعت ما چیست؟ فرش فضل بباد افکندن، در تربت افلاس تخم بر پراکندن، در بادیه بیخودی جوی جود کندن، بر لب جوی احسان باغ دوستی کشتن! سه جایگاه درین سوره خود را جلّ جلاله ببندگان اضافت کرد، و نام خود فرانام ایشان پیوست. گفت: بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ إِلهِ النَّاسِ دارنده و پروراننده شما منم، پادشاه و کاردان و کارساز شما منم، خداوند رهنمای دلگشای شما منم. گاه گوید جلّ جلاله: شمائید بندگان من، گاه گوید: منم خداوند شما. چه کرامت است بندگان را بزرگوارتر از آن که خود گوید بجلال عزّ خویش که: شما آن من‌اید و من آن شما!! بنده چون بدین مقام رسید و قدم برین بساط قرب نهاد، توفیق موافق و سعادت مساعد او گردد، دست اغیار از او کوتاه شود، وسواس خنّاس از شعاع شمع شوق او بگریزد، سلطان محبّت در سرای خاصّ او نزول کند. آثار و انوار لطف اللَّه بر حال او ظاهر شود تا هر که در نگرد، داند که نواخته فضل اوست و افروخته لطف او.
هوش مصنوعی: نعت به چه معنی است؟ به معنای پخش کردن نعمت و فضل در هر جا، کاشتن بذر محبت در دل‌ها، و جستجوی بخشش و generosity در جاده‌های زندگی است. در این متن به سه موقعیت اشاره شده که خداوند خود را به بندگانش معرفی می‌کند و می‌گوید: من پروردگار شما هستم، پادشاه و حاکم شما هستم. او همچنین تأکید می‌کند که بندگان او هستند و خود را به آنها مرتبط می‌سازد. این ارتباط نشان‌دهنده کرامت و عزت بندگان است و این که خداوند با جلال خود می‌گوید: شما از من هستید و من از شما. وقتی بنده به این مقام عالی رسید و به قرب خدا نائل شد، توفیق و سعادت نیز با او همراه می‌شود. در این حالت، موانع از او دور می‌شوند و عشق و محبت الهی در دلش می‌نشیند. آثار و نشانه‌های لطف الهی در او نمایان می‌شود، به طوری که هر کس او را ببیند، متوجه نعمت‌های خداوند در زندگی‌اش می‌شود.
روی ابو هریرة: قال: قال رسول اللَّه (ص): «اعربوا القرآن و التمسوا غرائبه، فانّ اللَّه یحبّ ان یعرب».
هوش مصنوعی: ابو هریره نقل می‌کند که پیامبر اسلام (ص) فرموده‌اند: «قرآن را با زبان عربی خوب بخوانید و به دنبال نکات جذاب آن باشید، زیرا خداوند دوست دارد که قرآن به درستی خوانده شود.»
و قال اللَّه عزّ و جلّ: وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً یعنی: تفسیر القرآن. و قال مجاهد: احبّ الخلق الی اللَّه اعلمهم بما انزل. و قال ابن عباس: تفسیر القرآن علی اربعة اوجه: تفسیر یعلمه العلماء، و تفسیر تعرفه العرب، و تفسیر لا یعذر احد بجهالته، یعنی: من الحلال و الحرام، و تفسیر لا یعلم تأویله الّا اللَّه، من ادّعی علمه فهو کذّاب. مفسّر دیگرست و حاکی تفسیر دیگر، نه هر که حکایت کند از گفت مفسّران او را رسد که خود تفسیر کند. خلافست میان علما که هر عالمی را رسد که قرآن را تفسیر کند بذات خویش یا نه؟ قومی گفتند: هیچ کس را نرسد و اگر چه فائق و فاضل بود و احکام و ادلّه شناسد، و اخبار و آثار داند بلکه از تفسیر آن باید گفت که از رسول خدا (ص) حکایت کردند، یا از صحابه که در نزول قرآن حاضر بودند، یا از تابعین که از صحابه شنیدند و گرفتند و حجّت این قوم آنست که مصطفی (ص) گفت: «من فسّر القرآن برأیه فاصاب فقد اخطأ».
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: کسی که حکمت به او داده شود، به حقیقت خیر زیادی به او عطا شده است. مجاهد گفته است: محبوب‌ترین خلق نزد خدا، کسی است که بیشتر از آنچه نازل شده آگاه باشد. ابن عباس بیان کرده است که تفسیر قرآن چهار نوع دارد: نوعی که علمای دین آن را می‌دانند، نوعی که عرب‌ها آن را می‌شناسند، نوعی که هیچ کسی به جهل نسبت به آن معذور نیست، یعنی درباره حلال و حرام، و نوعی که هیچ‌کس جز خدا تأویل آن را نمی‌داند و کسی که ادعای علم به آن را کند دروغ‌گوست. برخی مفسران دیگر با تفسیرهای دیگری نیز اظهار نظر کرده‌اند، اما هر کسی که بخواهد به تفسیر بپردازد نباید فقط به نقل اقوال مفسران اکتفا کند. در میان علما بحث شده که آیا هر دانشمندی می‌تواند به تفسیر قرآن بپردازد یا خیر. عده‌ای بر این باورند که هیچ‌کس حتی اگر فاضل و دانشمند باشد، نمی‌تواند به تفسیر پردازد و باید فقط به نقل سخنان پیامبر (ص) یا صحابه و تابعین که در زمان نزول قرآن بودند، اکتفا کند. استدلال این گروه این است که پیامبر (ص) فرمود: «هرکس قرآن را به رأی خود تفسیر کند، اگر درست بگوید خطا کرده است».
و قومی گفتند: هر که ادبی دارد وسیع و فضلی تمام، او را رسد که قرآن تفسیر کند، و حجّت ایشان اینست که ربّ العزّة گفت: کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ امّا محقّقان گفتند: این هر دو مذهب سر بغلوّ و تقصیر باز می‌نهد، هر که بر منقول مجرّد اقتصار کند فقد ترک کثیرا ممّا یحتاج الیه. و هر که جائز دارد هر کسی را که در علم تفسیر خوض کند فقد عرّضه للتّخلیط و لم یعتبر حقیقة قوله: لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ. پس کسی را رسد که در تفسیر خوض کند که او را ده علم حاصل بود. علم لغت و علم اشتقاق و علم نحو و علم قراءت و علم سیر و علم حدیث و علم اصول فقه و علم احکام و علم معامله و علم موهبت. چون این ده علم حاصل شد، از آن بیرون شد که: «فسّر القرآن برأیه»، پس او را رسد که قرآن را تفسیر کند. اگر کسی‌ سؤال کند و گوید: چه حکمت است که قرآن بعضی محکم آمد و بعضی متشابه؟ اگر همه محکم بودی مؤنت نظر کفایت بودی و خطا و زلّت در نظر و اندیشه نیفتادی؟ جواب آنست که: این بآن ماند که کسی گوید: چرا ربّ العزّة نعیم این جهان که بما داد نه بی مؤنت و بی مشقّت دادی تا نعمت وی هنی‌ء بودی و عطاء وی بی رنج بودی! گویند: این از حکمت خالی نیست. حقّ تعالی که آدمی را آفرید او را بفکرت و تمییز مخصوص کرد که هیچ آفریده دیگر را این دو خصلت نیست. و آدمی را باین دو خصلت مشرّف و مکرّم گردانید، گفت: وَ فَضَّلْناهُمْ عَلی‌ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلًا و باین تشریف و تکریم شایسته خلافت زمین کرد چنان که حقّ تعالی گفت: وَ یَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْضِ.
هوش مصنوعی: گروهی بر این باورند که هر فردی که از آداب و دانشی وسیع برخوردار باشد، می‌تواند قرآن را تفسیر کند و دلیل آن را به کلام خداوند استناد می‌دهند که می‌فرماید کتابی مبارک نازل کرده‌ایم تا مردم در آیات آن تدبّر کنند و صاحبان بصیرت یاد بگیرند. اما محققان بر این عقیده‌اند که این نگرش منجر به افراط و تفریط می‌شود. آن‌ها معتقدند اگر کسی تنها به متون موجود بسنده کند، بسیاری از مسائل مهم را رها کرده است و اگر بپذیریم که هر کسی می‌تواند در علم تفسیر ورود کند، او را به اشتباه و آمیختگی در فهم دچار می‌کند. بنابراین، تنها کسی شایسته تفسیر قرآن است که به ده علم زیر تسلط داشته باشد: علم زبان‌شناسی، علم اشتقاق، علم نحو، علم قرائت، علم تاریخ، علم حدیث، علم اصول فقه، علم احکام، علم معاملات و علم هدایا. پس از تسلط بر این علوم، فرد می‌تواند از تفسیر به رأی خود پرهیز کند و تفسیر قرآن را انجام دهد. اگر کسی بپرسد چرا در قرآن آیات محکم و متشابه وجود دارد، در پاسخ باید گفت که می‌توانست تمام آیات محکم باشند و در این صورت افراد دچار خطا یا اشتباه نمی‌شدند. پاسخ به این سوال این است که این موضوع به حکمت خداوند برمی‌گردد. خداوند آدم را به تفکر و تمییز اختصاص داده که این دو ویژگی در هیچ موجود دیگری وجود ندارد؛ بنابراین، آدمی با این ویژگی‌ها شایسته احترام و کرامت است و به خلافت بر زمین مفتخر شده است، چنان که در قرآن آمده است.
و همچنین آدمی را صفاتی داد که خود جلّ جلاله بدان موصوفست و مسمّی. چون علم و حکمت و حلم. پس چون او را باین دو خصلت فکر و رویّت مخصوص کرد، هر چه بوی داد از درجه کمال قاصر داد، تا بفکرت و رویّت خود آن را تمام گرداند و فائده آن فکرت و رویّت پدید آید و مستحقّ ثواب گردد. و این علی الخصوص در حقّ آدمی است. و حقّ جلّ جلاله از آن منزّه و مقدّس. و مثال این مأکولات و مشروباتست که اصول اغذیه از بهر ما بیافرید. و آن گه بفضل خود ما را تمییز و هدایت داد تا از آن اصول و مفردات مرکّبات سازیم، چنان که خواهیم و بدان حاجت بود، و اللَّه اعلم.
هوش مصنوعی: انسان را صفاتی بخشید که خود خداوند به آن صفات شناخته می‌شود، مانند علم، حکمت و حلم. خداوند با این دو ویژگی انسان را مخصوص کرد و هر چیزی که از کمالات در اختیار او گذاشت، ناقص است تا انسان با فکر و تأمل خود آن را کامل کند و از این تفکر و تأمل بهره‌مند شود و شایسته پاداش گردد. این امر به‌ویژه در مورد انسان صادق است و خداوند از هر عیبی منزه است. نمونه این موضوع در غذاها و نوشیدنی‌هاست که خداوند آن‌ها را به عنوان مواد اولیه برای ما خلق کرد و سپس با لطف خود به ما ذوق و هدایت داد تا از آن مواد اولیه ترکیباتی بسازیم که به آن‌ها نیاز داریم. خداوند داناتر است.
فصل فی بیان عدد سور القرآن و حروفه و کلماته و بیان ما فیها من الخلاف و الاختلاف.
هوش مصنوعی: این فصل به توضیح تعداد سوره‌های قرآن، حروف و کلمات آن می‌پردازد و همچنین به اختلافات و تنوع‌هایی که در این زمینه وجود دارد اشاره می‌کند.
عبد اللَّه مسعود گفت: جمله سورتهای قرآن صد و دوازده است، از بهر آنکه قُلْ أَعُوذُ دوگانه از جمله سور نشمرد و در مصحف خویش ننوشت. گفتا: کلام ربّ العالمین است، قدیم نامخلوق، از آسمان منزل، هم چنان که گفت جلّ جلاله: «قسمت الصّلاة بینی و بین عبدی نصفین». و قال تعالی: اعددت لعبادی الصالحین مالا عین رأت‌ و قال تعالی: انا اغنی الشرکاء عن الشرک. و بسبب آنکه رسول خدا (ص) باین دو سوره رقیه بسیار کردی، بر وی مشتبه شد که از قرآن است یا نه از قرآن، و آن گه در مصحف ننوشت. مجاهد گفت: سورتهای قرآن صد و شانزده است، زیرا که وی دو سوره قنوت از قرآن شمرد: یکی: «اللّهم انّا نستعینک» الی قوله: «من یفجرک»، دیگر: «اللّهم ایّاک نعبد» الی قوله: «ملحق». زید ثابت گفت: سورتهای قرآن صد و چهارده‌اند و قول درست اینست و جمهور صحابه برین مذهب‌اند. و در مصحف امام که علماء اسلام بر آن متّفق‌اند، همچنین است. ازین صد و چهارده سوره هشتاد و چهار مکیّات‌اند و سی سوره مدنیّات، و در بعضی از آن اختلاف علما است، و در تفسیر شرح آن بجای خویش گفته‌ایم.
هوش مصنوعی: عبدالله مسعود بیان کرد که تعداد سوره‌های قرآن 112 سوره است. او توضیح داد که آیات «قُلْ أَعُوذُ» به عنوان دو سوره مستقل شمرده نمی‌شوند و در مصحف (نسخه قرآن) نوشته نشده‌اند. او به کلام خداوند اشاره کرد که قدیم و غیرمخلوق است و از آسمان نازل شده است. همچنین به آیات مختلفی از قرآن استناد کرد که نشان‌دهنده جایگاه ویژه عباد صالح است و اینکه خداوند از شرک بی‌نیاز است. به دلیل اینکه پیامبر اسلام (ص) بر این دو سوره بسیار تأکید کرده بود، آیا این سوره‌ها جزء قرآن هستند یا نه، وضوح نداشت و به همین خاطر در مصحف نوشته نشدند. مجاهد نظر دیگری داشت و گفت که تعداد سوره‌ها 116 سوره است و دو سوره قنوت را نیز به حساب آورد. زید ثابت گفت که تعداد سوره‌ها 114 سوره است و این نظر مورد توافق بیشتر صحابه است. در مصحف امام نیز که دانشمندان اسلام بر آن توافق دارند، همین تعداد سوره وجود دارد. از این 114 سوره، 84 سوره مکی و 30 سوره مدنی هستند و در بعضی موارد نیز بین علما اختلاف نظر وجود دارد که در تفسیر نیز به تفصیل بحث شده است.
و گفته‌اند: اوّل سوره که به مکّه فرو آمد: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ است و آخر سوره که به مکّه‌ فرو آمد: سوره «العنکبوت» و اوّل سوره که به مدینه فرو آمد: وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ است، و آخر سوره که به مدینه فرو آمد: براءة و اوّل سوره که رسول خدا (ص) در انجمن قریش آشکار کرد سوره وَ النَّجْمِ إِذا هَوی‌.
هوش مصنوعی: گفته‌اند که اولین سوره‌ای که در مکه نازل شد «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ» بود و آخرین سوره‌ای که در مکه نازل شد «العنکبوت» است. همچنین، اولین سوره‌ای که در مدینه نازل گشت «وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ» بود و آخرین سوره‌ای که در مدینه نازل شد «براءة» است. علاوه بر این، اولین سوره‌ای که پیامبر (ص) در جمع قریش به طور علنی خواند سوره «وَ النَّجْمِ إِذا هَوی» بود.
و قال حمید الاعرج: حسبت القرآن بالحروف فوجدت النّصف عند قوله فی سورة «الکهف». قال: إِنَّکَ لَنْ تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْراً الّذی بعده وَ کَیْفَ تَصْبِرُ. و قال غیره من المتقدّمین: وجدت النّصف عند قوله: وَ لْیَتَلَطَّفْ فاللّام فی النّصف الاوّل و الطّاء و الفاء فی النّصف الثّانی. و قال جماعة من القرّاء: النّصف عند قوله: لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاً نُکْراً.
هوش مصنوعی: حمید الاعرج گفته است: وقتی تعداد حروف قرآن را محاسبه کردم، نصف آن را در آیه‌ای از سوره کهف یافتم. آیه این است: «این‌که تو هرگز نمی‌توانی با من صبر کنی» و سپس پرسیده است که چگونه می‌توانی صبر کنی. برخی از پیشینیان نیز عنوان کرده‌اند که نیمه قرآن را در آیه‌ای یافته‌اند که می‌گوید: «بگذارید مدارا کنند». در اینجا حرف لام در نیمه اول و حروف طاء و فاء در نیمه دوم قرار دارند. همچنین برخی از خوانندگان قرآن گفته‌اند که نیمه قرآن را در آیه‌ای پیدا کرده‌اند که می‌گوید: «به‌راستی تو چیز شگفت‌‌انگیزی آورده‌ای».
امّا عدد آیات قرآن بر عداد کوفیان، و هو العدد المنسوب الی علی بن ابی طالب (ع)، شش هزار و دویست و سی و شش آیت و بر عدد بصریان شش هزار و دویست و چهار آیت، و بر قول جمهور اهل علم شش هزار و ششصد و شصت و شش آیت.
هوش مصنوعی: طبق شمارش کوفی‌ها که به علی بن ابی‌طالب (ع) نسبت داده می‌شود، تعداد آیات قرآن شش هزار و دویست و سی و شش آیه است. اما بر اساس شمارش بصریان، این عدد شش هزار و دویست و چهار آیه است. همچنین، نظر اکثر اهل علم این است که تعداد آیات قرآن به شش هزار و ششصد و شصت و شش آیه می‌رسد.
و در کلمات قرآن علماء مختلف‌اند و اختیار قول عطاء بن یسار است: هفتاد و هفت هزار و چهار صد و سی و نه کلمه. و در حروف اختلافست. ابن عباس گفت: سیصد هزار و بیست و سه هزار و ششصد و هفتاد و یک حرف. مجاهد گفت: سیصد هزار و بیست و یک هزار و صد و بیست حرف. عبد اللَّه مسعود گفت: سیصد هزار و بیست و دو هزار و ششصد و هفتاد حرف. قال: و لتالی القرآن بکلّ حرف عشر حسنات.
هوش مصنوعی: در مورد تعداد کلمات قرآن، نظرات متفاوتی وجود دارد. به گفته یکی از علماء، تعداد کلمات قرآن به هفتاد و هفت هزار و چهارصد و سی و نه کلمه می‌رسد. اما درباره تعداد حروف اختلاف نظر وجود دارد؛ برای مثال، ابن عباس تعداد حروف را سیصد هزار و بیست و سه هزار و ششصد و هفتاد و یک می‌داند، در حالی که مجاهد این عدد را سیصد هزار و بیست و یک هزار و صد و بیست می‌داند و عبد اللَّه مسعود نیز تعداد حروف را سیصد هزار و بیست و دو هزار و ششصد و هفتاد ذکر می‌کند. همچنین گفته شده که برای هر حرف قرآن، ده حسنه نوشته می‌شود.
جماعتی اهل تفسیر حروف قرآن از الف تا یا بر شمرده‌اند. گفتند: عدد الف، چهل و هشت هزار و هشتصد و هفتاد و دو است.
هوش مصنوعی: گروهی از مفسران به بررسی معنا و تفسیر حروف قرآن پرداخته‌اند و تعداد حروف الف تا یا را شمرده‌اند. آن‌ها بیان کرده‌اند که عدد حرف الف برابر با چهل و هشت هزار و هشتصد و هفتاد و دو است.
عدد با یازده هزار و چهار صد و بیست و هشت است.
عدد شین دو هزار و دویست و پنجاه و سه است.
هوش مصنوعی: عدد یازده هزار و چهارصد و بیست و هشت و عدد دو هزار و دویست و پنجاه و سه هستند.
عدد تا ده هزار و صد و نود و نه است.
عدد صاد دو هزار و سیزده است.
هوش مصنوعی: عدد مربوط به یک عدد خاص است که تا ۱۰۹۹۹ ادامه دارد و عدد دیگری به اسم صاد به ارزش ۲۰۱۳ اشاره دارد.
عدد ثا هزار و دویست و هفتاد و شش است.
عدد ضاد هزار و ششصد و هفده است.
هوش مصنوعی: عدد 3276 و عدد 1617.
عدد جیم سه هزار و دویست و هفتاد و سه است.
عدد طا هزار و دویست و هفتاد و چهار است.
هوش مصنوعی: عدد جیم برابر با ۳۲۷۳ است و عدد طا برابر با ۳۲۷۴ است.
عدد حا سه هزار و نهصد و نود و سه است.
عدد ظا هشتصد و چهل و دو است.
هوش مصنوعی: عدد چهار هزار و نود و سه عددی بزرگ و قابل توجه است. عدد هشتصد و چهل و دو نیز عددی معنادار و خاص به خود است.
عدد خا دو هزار و چهار صد و شانزده است.
عدد عین نه هزار و دویست و بیست است.
هوش مصنوعی: عدد ۴۱۶ به عدد ۹۲۲ مرتبط است.
عدد دال پنج هزار و ششصد و چهل و دو است.
عدد غین دو هزار و دویست و هشت است.
هوش مصنوعی: عدد دال برابر با 5642 است و عدد غین معادل 2208 است.
عدد ذال چهار هزار و ششصد و نود و هفت است.
عدد فا هشت هزار و چهار صد و نود و نه است.
هوش مصنوعی: عدد ذال برابر با چهار هزار و ششصد و نود و هفت و عدد فا برابر با هشت هزار و چهارصد و نود و نه است.
عدد را یازده هزار و هفصد و نود و سه است.
عدد قاف شش هزار و هشتصد و سیزده است.
هوش مصنوعی: عدد 11793 و عدد قاف 6813 است.
عدد زای هزار و پانصد و نود است.
عدد کاف نه هزار و پانصد است.
هوش مصنوعی: عدد زای به معنای حاصل ضرب یا نتیجه یک محاسبه در نهایت به عدد ۱۵۹۰ می‌رسد. در حالی که عدد کاف به عدد ۹۵۰۰ اشاره دارد.
عدد سین پنج هزار و هشتصد و نود و یک است.
عدد لام سی هزار و چهار صد و سی و دو است.
هوش مصنوعی: عدد سین به مقدار پنج هزار و هشتصد و نود و یک اشاره دارد و عدد لام به مقدار سی هزار و چهار صد و سی و دو اشاره می‌کند.
عدد میم بیست و شش هزار و صد و سی و پنج است.
هوش مصنوعی: عدد 26135 را نشان می‌دهد.
عدد نون بیست و شش هزار و پانصد و شصت است.
هوش مصنوعی: عدد 26560 است.
عدد واو بیست و پنج هزار و پانصد و سی و شش است.
هوش مصنوعی: عدد واو، بیست و پنج هزار و پانصد و سی و شش می‌باشد.
عدد ها هفده هزار و هفتاد است.
هوش مصنوعی: عددها به صورت هفده هزار و هفتاد نوشته می‌شوند.
عدد لام الف چهار هزار و هفصد و بیست است.
هوش مصنوعی: عدد لام الف چهار هزار و هفتصد و بیست است.
عدد یا بیست و پنج هزار و نهصد و نوزده است.
هوش مصنوعی: عدد مربوطه بیست و پنج هزار و نهصد و نوزده می‌باشد.
در هر حرفی ارادتی، در هر کلمتی اشارتی، در هر آیتی زیادتی، در هر سورتی سعادتی، در هر حرفی بدایتی، در هر کلمتی هدایتی، در هر آیتی رعایتی، در هر سورتی سرایتی، در هر الفی آلایی، در هر بایی بهایی، در هر تایی تحفه‌ای، در هر ثائی ثوابی، در هر جیمی جزائی، در هر حائی حیاتی، در هر خائی خیالی، در هر دالی دوائی، در هر ذالی ذوقی، در هر رائی راحتی، در هر زایی زیادتی، در هر سینی سنایی، در هر شینی شعاعی، در هر صادی صفایی، در هر ضادی ضیائی، در هر طائی طهارتی، در هر ظایی ظرافتی، در هر عینی عنایتی، در هر غینی غبنی، در هر فایی فایدتی، در هر قافی قربتی، در هر کافی کرامتی، در هر لامی لوائی، در هر میمی منایی، در هر نونی نوری، در هر واوی ولایی، در هر هایی هوایی، در هر لام الفی الفی و لطفی، در هر یائی یمنی. که داند لطائف قرآن؟ که دریابد عجائب قرآن؟!! اگر مردی بصفاء اعتقاد و یقین درست قرآن بر کوه خواند، از بیخ بر آید! مصطفی (ص) گفت: «و الّذی نفسی بیده لو انّ رجلا موقنا قراه علی جبل لزال».
هوش مصنوعی: در هر حرفی عشق و محبت وجود دارد، در هر کلمه دلیلی برای هدایت نهفته است، در هر آیه افزایشی برای علم و آگاهی وجود دارد، و در هر صورت زیبایی و نیکبختی آشکار است. هر حرفی می‌تواند آغازگری باشد، هر کلمه راهنمایی برای شناخت بهتر است، در هر آیه احترامی و تعادلی وجود دارد، و در هر صورت لمحه‌ای از سرزمین امید است. در هر الف، زیبایی و تأثیر خاصی نهفته است، در هر بایی ارزش و قیمتی وجود دارد، در هر تایی هدایتی و تحفه‌ای هست و در هر ثایی پاداشی به چشم می‌خورد. هر جیمی می‌تواند نتیجه‌ای داشته باشد، هر حائی حیات خوش و پر ثمری را به ارمغان می‌آورد، و هر خائی حسی از خیال را به انسان می‌دهد. هر دالی دارویی برای دردهاست، هر ذالی لذتی را می‌تواند به همراه داشته باشد، در هر رائی آرامشی نهفته و در هر زایی افزایشی وجود دارد. هر سینی صحنه‌ای از هنر است، هر شینی نوری از کمال است، هر صادی صفایی و هر ضادی ضیایی دارد. در هر طائی پاکی و در هر ظایی لطافت خاصی نهفته است. در هر عینی توجهی و در هر غینی پیوندی وجود دارد، و هر فایی فایده‌ای به همراه می‌آورد. در هر قافی نزدیکی به حقیقت است، و هر کافی کرامتی دارد. در هر لام زمینه‌ای برای نور و در هر میمی نمایانگر منزلت است. در هر نونی نوری وجود دارد و هر واوی وابستگی به عشق و محبت را نشان می‌دهد. در هر هایی فضای روحی و معنوی وجود دارد که آرامش خاطر به ارمغان می‌آورد. این همه زیبایی و لطافت در قرآن است و اگر کسی با اعتقاد و یقین محکم آن را بخواند، قدرتی فوق‌العاده خواهد داشت. پیامبر (ص) نیز فرموده‌اند که اگر کسی با یقین آن را بر کوه قرائت کند، آن کوه از ریشه‌هایش برخواهد خیزد.
قرآن آموز را حساب نبود. قرآن دان را حجاب نبود، قرآن خوان را عذاب نبود.
هوش مصنوعی: آموزش قرآن هیچ هزینه‌ای ندارد. کسی که قرآن را می‌داند، در برابر محدودیت‌ها قرار نمی‌گیرد و کسی که قرآن را می‌خواند، به عذاب و گرفتاری دچار نمی‌شود.
هر که دست در قرآن زد، دست در عروه وثقی زد، و هر که دست در عروه وثقی زد، کار وی بعلی است، تماشاگاه وی بستان عزّت مولی است، و از حضرت عزّت او را باسم سعادت نداست! مصطفی (ص) گفت: «انّ للَّه عزّ و جلّ اهلین من النّاس». قالوا: یا رسول اللَّه من اهل اللَّه؟ قال: «اهل القرآن هم اهل اللَّه عزّ و جلّ».
هوش مصنوعی: هر کسی که به قرآن دست بزند، به چیز گرانی دست زده و هر کسی که به این چیز دست بزند، به علی (ع) مرتبط است. نگاه او به باغ عزت مولا خواهد بود و از آن حضرت به عنوان انسان سعادتمند یاد خواهد شد! پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «خداوند عزّ و جلّ اهلینی از مردم دارد». از ایشان پرسیدند: ای رسول خدا، اهل خدا کیستند؟ فرمودند: «اهل قرآن، اهل خداوند عزّ و جلّ هستند».
کسان اللَّه و خاصگیان او خوانندگان قرآن‌اند، دانایان به قرآن‌اند، معتقدان در قرآن‌اند. چون خواهی که باللّه تقرّب کنی، هم بکلام او کن، که کلام او هم ازوست. منه بدأ و الیه یعود، قرآن اصل ایمانست، و اساس معرفت قرآن برهان نبوّت است و معنی رسالت.
هوش مصنوعی: کسانی که به خدا نزدیک‌تر هستند و ویژه او محسوب می‌شوند، خوانندگان و دانایان قرآن هستند و به آن ایمان دارند. اگر می‌خواهی به خدا نزدیک شوی، باید با کلام او رابطه برقرار کنی، زیرا کلام او نیز از خودش نشأت می‌گیرد. قرآن پایه ایمان و اساس شناخت است و دلیل نبوت و معنای رسالت را تشکیل می‌دهد.
قرآن منشور هدایت است، و قانون حکمت. قرآن نامه تذکرت است، و صحیفه رحمت. قرآن شاهد حقّ است و مایه حقیقت. قرآن بیان جلال الوهیّت است، و نشان جمال ربوبیّت. هر کرا قرآن انیس است، اللَّه او را جلیس است. هر کرا قرآن رفیق است، قرینش توفیق است. هر کرا قرآن امام است، مقرّش دار السّلام است.
هوش مصنوعی: قرآن کتابی است که راهنمایی و حکمت را به همراه دارد. این متن، یادآوری برای انسان‌ها و نشان‌دهنده رحمت خداوند است. قرآن حقیقت را شهادت می‌دهد و تجلی‌دهنده عظمت خداوندی و زیبایی ربوبیت است. کسی که قرآن را، دوست و همراه خود بداند، خداوند همواره در کنار او خواهد بود. هر کس با قرآن انس بگیرد، موفقیت‌های او را حمایت می‌کند و هر کسی که قرآن را پیشوای خود قرار دهد، در امان و آرامش زندگی خواهد کرد.
قال النّبی (ص): «انّکم لن ترجعوا الی اللَّه بشی‌ء احبّ الیه من شی‌ء خرج». یعنی: القرآن. و قال (ص): «خیرکم من تعلّم القرآن و علّمه». و عن ابی شریح الخزاعی قال: خرج علینا رسول اللَّه فقال: «ابشروا ابشروا أ لیس تشهدون ان لا اله الّا اللَّه و انّی رسول اللَّه»؟ قالوا: بلی. قال: «فانّ هذا القرآن سبب طرفه بید اللَّه و طرفه بایدیکم، فتمسّکوا به فانّکم لن تهلکوا و لن تضلّوا بعده ابدا». و عن ابی هریرة قال: قال رسول اللَّه (ص): «أ یحبّ احدکم اذا رجع الی اهله ان یجد فیه ثلاث خلفات عظام سمان»؟ قلنا: نعم. قال: «فثلاث آیات یقرأ بهنّ احدکم فی صلوته خیر له من ثلاث خلفات عظام سمان»! و عن علی (ع) عن النّبی (ص) قال: «من قرأ القرآن فاستظهره فاحلّ حلاله و حرّم حرامه ادخله اللَّه الجنّة و شفّعه فی عشرة من اهل بیته کلّهم قد وجبت له النّار». و قال (ص): «لو کان القرآن فی اهاب ما مسّه النّار». و قال: «اقرؤا القرآن فانّه یأتی یوم القیامة شفیعا لاصحابه». و قال (ص): «نزل القرآن علی خمسة اوجه: حلال و حرام و محکم و متشابه و امثال. فاحلّوا الحلال و حرّموا الحرام، و اعملوا بالمحکم و آمنوا بالمتشابه و اعتبروا بالامثال».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمود: «شما هیچ چیز را به خدا باز نمی‌گردانید که محبوب‌تر از چیزی باشد که از شما خارج شده است»، که منظور قرآن است. همچنین فرمود: «بهترین شما کسی است که قرآن را یاد بگیرد و به دیگران آموزش دهد». ابوشریح خزاعی نقل می‌کند که پیامبر به آن‌ها فرمود: «خوشحال باشید! آیا گواهی نمی‌دهید که جز خدا الهی نیست و من رسول او هستم؟» آن‌ها پاسخ دادند: «بله». پیامبر ادامه داد: «این قرآن، واسطه‌ای است که یک طرف آن به دست خدا و طرف دیگر به دست شماست، پس به آن چنگ بزنید، زیرا بعد از آن هرگز دچار هلاکت و گمراهی نخواهید شد». همچنین ابوهریره گفت: پیامبر سؤال کرد: «آیا هیچ‌یک از شما دوست دارد وقتی به خانه‌اش برمی‌گردد، سه شتر چاق و بزرگ در آن ببیند؟» پاسخ دادند: «بله». پیامبر فرمود: «سه آیه‌ای که یکی از شما در نماز می‌خواند، از سه شتر چاق و بزرگ برای او بهتر است!» علی (ع) از پیامبر نقل کرده که فرمود: «هرکس قرآن را بخواند و به احکام آن عمل کند، خدا او را به بهشت می‌برد و شفاعت کند برای ده نفر از اهل بیتش که همه واجب‌العلعذاب هستند». پیامبر بیان فرمود: «اگر قرآن در پوستی هم بود، آتش به آن نمی‌رسید». او همچنین گفت: «قرآن را بخوانید، زیرا در روز قیامت شفیع یارانش خواهد بود». پیامبر اشاره کرد: «قرآن به پنج وجه نازل شده است: حلال، حرام، محکم، متشابه و امثال. پس حلال را حلال و حرام را حرام کنید، به محکمات عمل کنید، به متشابهات ایمان بیاورید و از امثال عبرت بگیرید».
فصل
هوش مصنوعی: شما تا آبان 1402 تحت آموزش داده‌ها قرار گرفته‌اید.
بدانکه اصحاب رسول (ص)، ایشان که در تفسیر قرآن سخن گفته‌اند، معروف چهار کس‌اند: علی بن ابی طالب (ع) و ابن عباس و ابن مسعود و ابیّ بن کعب. و علی (ع) در علم تفسیر از همه فائق و فاضلتر بود، پس ابن عباس. قال ابن عباس: علی (ع) علّم علما علّمه رسول اللَّه (ص) و رسول اللَّه (ص) علّمه اللَّه عزّ و جلّ فعلم النّبی (ص) من علم اللَّه و علم علی (ع) من علم النّبی (ص) و علمی من علم علی (ع). و ما علمی و علم اصحاب محمد (ص) فی علم علی (ع) الّا کقطرة فی بحر! ابن عباس گفت: شبی از شبها علی (ع) مرا گفت: «چون نماز خفتن گزارده باشی، نزدیک من حاضر شو، تا ترا فایده‌ای دهم». گفتا: و کانت لیلة مقمرة شبی سخت روشن بود، از نور ماهتاب. علی (ع) گفت: «یا بن عباس ما تفسیر الالف من «الحمد»؟
هوش مصنوعی: برابر با نقل قولی که از اصحاب پیامبر (ص) وجود دارد، چهار نفر در زمینه تفسیر قرآن شناخته شده‌اند: علی بن ابی‌طالب (ع)، ابن عباس، ابن مسعود و ابی بن کعب. در این میان، علی (ع) در علم تفسیر از دیگران برتر و دانشمندتر بود و پس از او، ابن عباس قرار داشت. ابن عباس بیان کرده است که علی (ع) به او آموخت که علم او از رسول‌الله (ص) به دست آمده و رسول‌الله (ص) نیز این علم را از خداوند آموخته است. بنابراین، علم پیامبر (ص) متکی بر علم خداوند و علم علی (ع) مبتنی بر علم پیامبر (ص) است و علم ابن عباس و دیگر اصحاب پیامبر هم به نوعی از علم علی (ع) نشأت گرفته است، به طوری که می‌توان آن را تنها به اندازه یک قطره در دریای علم علی (ع) دانست. ابن عباس همچنین گفته است که روزی علی (ع) به او گفت که وقتی نماز خوابیده‌اید، نزد او بیاید تا فایده‌ای به او برساند. آن شب ماه کامل بود و علی (ع) از او پرسید که تفسیر «الف» در سوره «حمد» چیست؟
تفسیر الف «الحمد» چیست»؟ گفتم: تو به دانی ای علی! پس در سخن آمد و یک ساعت از ساعات شب در تفسیر الف «الحمد» سخن گفت. آن گه گفت: «فما تفسیر اللّام من «الحمد»؟
هوش مصنوعی: تفسیر حرف «الف» در کلمه «الحمد» چیست؟ من پاسخ دادم: تو خود می‌دانی، ای علی! سپس او شروع به صحبت کرد و حدود یک ساعت درباره تفسیر حرف «الف» در «الحمد» صحبت کرد. سپس پرسید: پس تفسیر حرف «لام» در «الحمد» چیست؟
جواب همان دادم. و یک ساعت دیگر در تفسیر حرف لام سخن گفت. پس در حا هم چنان، و در میم هم چنان، و در دال هم چنان. چون از تفسیر این حروف فارغ گشت، برق عمود الفجر صبح صادق از مشرق سر بر می‌زد. ازینجا گفت علی (ع): «لو شئت لاوقرت سبعین بعیرا من تفسیر سورة الفاتحة».
هوش مصنوعی: جواب همان را دادم و یک ساعت دیگر درباره تفسیر حرف لام صحبت کردم. پس درباره حروف حا، میم و دال هم به همین ترتیب ادامه دادم. وقتی از تفسیر این حروف فارغ شدم، نور صبح صادق از سمت مشرق سر زد. در اینجا علی (ع) گفت: «اگر می‌خواستم، می‌توانستم هفتاد شتر از تفسیر سوره فاتحه بار کنم».
ابن عباس گفت: علم خود در جنب علم علی (ع) چنان دیدم کالغدیر الصّغیر فی البحر. و ابن عباس در علم تفسیر چنان بود که علی (ع) گفت: «کانّه ینظر الی الغیب من وراء ستر رقیق من جودة رأیه و کثرة اصابته».
هوش مصنوعی: ابن عباس می‌گوید که دانایی او در مقایسه با دانش علی (ع) مانند قطره‌ای کوچک در کنار دریا است. او همچنین در علم تفسیر به گونه‌ای بود که علی (ع) می‌فرمود: «گویی که او به غیب نگاه می‌کند از پشت پرده‌ای نازک، به دلیل دقت نظر و فراوانی درستی نظراتش».
عمر خطّاب گفت: من کان سائلا عن شی‌ء من القرآن فلیسأل عبد اللَّه بن عباس فانّه حبر القرآن. و عمر خطّاب هر گه که چیزی بر وی مشکل شدی ابن عباس را گفتی: غصّ یا غوّاص، ای اشر برأیک.
هوش مصنوعی: عمر خطّاب می‌گوید: هر کس سوالی درباره قرآن دارد، باید از عبد اللَّه بن عباس بپرسد زیرا او عالم بزرگ قرآن است. هر وقت هم که موضوعی برایش دشوار می‌شد، به ابن عباس مراجعه می‌کرد و از او می‌خواست که اظهارنظر کند.
سعید بن جبیر گفت: ساعتی بنزدیک ابن عباس نشسته بودم، جماعتی اهل تفسیر آمدند و مشکلهای تفسیر از وی پرسیدند، همه را بصواب جواب داد. قومی قرّایان و مقریان آمدند و از وی مشکلهای قراءت پرسیدند، جواب داد. قومی اعراب آمدند و از حلال و حرام پرسیدند، جواب داد. قومی از لغت عرب پرسیدند، جواب داد. قومی شعرا آمدند و مشکلات شعر پرسیدند، جواب داد. سعید جبیر گفت: من برخاستم و بوسه بر سر وی نهادم و گفتم: یا بن عمّ رسول اللَّه (ص) ما علی الارض اعلم منک! فتبسّم.
هوش مصنوعی: سعید بن جبیر نقل می‌کند که مدتی در کنار ابن عباس نشسته بود و گروهی از کسانی که به تفسیر قرآن می‌پرداختند، به نزد او آمدند و سوالاتشان را مطرح کردند. ابن عباس به همه‌ی سوالاتشان با دقت پاسخ داد. سپس گروهی از قاریان و کسانی که به قرائت قرآن مشغول بودند، آمدند و از او مشکلات مربوط به قرائت پرسیدند که باز هم جواب داد. بعد از آن، اعراب (کسانی که در مورد مسائل حلال و حرام سوال می‌کردند) آمدند و ابن عباس پاسخ‌های مناسبی ارائه داد. بعد از آن، افرادی از حوزه لغت عرب به نزد او آمدند و سوالاتی را مطرح کردند که او به آن‌ها نیز پاسخ داد. در ادامه، شاعران نیز از او مشکلات ادبی و شعریشان را پرسیدند و ابن عباس به سؤالات آن‌ها هم پاسخ داد. در پایان، سعید بن جبیر گفت که برخاست و بر سر ابن عباس بوسه‌ای زد و گفت: «ای پسر عموی پیامبر خدا، کسی در روی زمین بیشتر از تو عالم نیست!» که ابن عباس با لبخندی پاسخ داد.
و این علم وی از آن بود که چون از مادر در وجود آمد، عباس او را در خرقه‌ای پیچید و پیش مصطفی (ص) آورد و رسول او را بر کنار خویش نشاند، و بانگشت مبارک خویش خیوی خود در دهن وی نهاد و بمالید، و دست بسر وی فرو آورد و گفت: «اللّهم علّمه التّأویل و التّنزیل و فقّهه فی الدّین و اجعله من عبادک الصّالحین و اجعله امام المتّقین». آن گه رسول خدا (ص) با عباس نگریست، گفت: «یا عمّاه، عن قلیل تراه فقیه امّتی و المؤدّی الیها تأویل التّنزیل»
هوش مصنوعی: پس از تولد او، عباس او را در یک لباس پیچید و پیش پیامبر (ص) آورد. پیامبر او را کنار خود نشاند، با انگشت مبارکش چیزی از خود به او داد و بر سرش کشید. سپس دعا کرد: «خداوندا، او را علم تأویل و تنزیل بیاموز و در دینش فهیم گردان و او را از بندگان صالح خود قرار بده و او را پیشوای پرهیزکاران قرار ده.» سپس پیامبر به عباس نگاه کرد و فرمود: «ای عمو! به زودی او را فقیه امتم و ناقل تأویل کتاب می‌بینی.»
و یروی انّ ابن عباس اذا جلس للتّفسیر بدأ فی مجلسه بالقرآن ثمّ بالتّفسیر و ثمّ بالحدیث. و قال: یا ایّها النّاس انّ اللَّه عزّ و جلّ بعث محمدا (ص) و انزل علیه القرآن و فرض علیه الفرائض و امره ان یعلّم امّته، فبلغ رسالته و نصح لامّته و علمهم ما لم یکونوا یعلمون و بیّن لهم ما یجهلون. قال اللَّه تعالی: وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ.
هوش مصنوعی: ابن عباس وقتی برای تفسیر قرآن نشسته بود، ابتدا آیات قرآن را می‌خواند و سپس به تفسیر و بعد به حدیث می‌پرداخت. او می‌گفت: ای مردم، خداوند متعال پیامبر اسلام، محمد (ص)، را فرستاد و قرآن را بر او نازل کرد. او واجبات را بر عهده او گذاشت و دستور داد تا آن‌ها را به مردم بیاموزد. پیامبر رسالت خود را به بهترین شکل انجام داد و برای امت خود خیرخواهی کرد و به آن‌ها چیزهایی را یاد داد که نمی‌دانستند و آنچه را که نمی‌دانستند، برایشان تبیین کرد. خداوند فرموده است: "و ما را به سوی تو وحی کردیم تا برای مردم آنچه بر آنان نازل شده را روشن کنی و شاید آنها بیندیشند."
«وَ تَمَّتْ کَلِمَةُ رَبِّکَ صِدْقاً وَ عَدْلًا» پایان کتاب کشف الاسرار
هوش مصنوعی: و سخن پروردگارت به حقیقت و انصاف به پایان رسید.