این سوره هفتاد و هفت حرفست، بیست کلمه و پنج آیه. جمله به مکّه فرو آمد و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست. و در خبرست از ابی کعب از پیغامبر (ص): «هر که این سوره برخواند، امید میدارم که او را با بو لهب اندر دوزخ جمع نکنند».
قوله: تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ کنی ابا لهب فی القرآن لانّه کاذب الاسم، کان اسمه عبد العزی و العزی شجرة کانت تعبدها ثقیف بالطّائف، قطعها خالد بن الولید. و یقال: ابو لهب لقب، انّما کانت کنیته ابا عتبة کنی بابنه الاکبر عتبة و کنیة عتبة ابو واسع الّذی قتله الاسد. قال هذا القائل: کنی بابی لهب لجماله و حسنه و کان احول و کان عمّ رسول اللَّه (ص) و کان اشدّ النّاس علی رسول اللَّه و اخبثهم لسانا. قال اهل التّفسیر: لمّا نزلت: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ
اتی رسول اللَّه (ص) الصّفا فصعد علیه ثمّ نادی: «یا صباحاه» فاجتمع النّاس الیه بین رجل یجیء و بین رجل یبعث رسوله: فقال رسول اللَّه (ص): «یا بنی عبد مناف یا بنی عبد المطّلب أ رأیتم لو اخبرتکم انّ خیلا بسفح هذا الجبل ترید ان تغیّر علیکم أ کنتم مصدّقی»؟ قالوا: نعم ما جرّبنا علیک کذبا.
قال: «فانّی نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ» .
فقال ابو لهب: تبّا لک انّما جمعتنا لهذا؟! فانزل اللَّه تعالی تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ. و قیل: جمع الاقربین من اهل بیته و نفرا من عظماء قریش و اطعمهم ثمّ دعاهم الی اللَّه و الی تصدیقه و وعدهم علیه طاعة العرب و ملک الدّنیا و عزّ الابد. فقال ابو لهب من بینهم: أ لهذا جمعتنا؟ تبّا لک! فنزلت: تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ ای خابت و خسرت. اسند الفعل الی الید و المراد به نفسه علی عادة العرب فی التّعبیر ببعض الشّیء عن کلّه، کقوله: «بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ» و قیل: المراد به ماله و ملکه. یقال: فلان قلیل ذات الید یعنون به المال. و قیل: تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ لعنة علی ماله و ولده «وَ تَبَّ» لعنة علی نفسه. و قیل: الاوّل دعاء و الثّانی خبر، کما یقال: غفر اللَّه لک و قد فعل اهلکه اللَّه و قد فعل. قرأ ابن کثیر «ابی لهب» ساکنة الهاء و هی لغة مثل نهر و نهر. و قیل: انّما اضاف التّباب الی یدیه لانّه اخذ حجرا فرمی به رسول اللَّه (ص). و عن ابن عباس قال: لمّا خلق اللَّه القلم قال: «اکتب ما هو کائن»، فکتب فیما کتب.
تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ قال اهل التّفسیر: لمّا انذرهم رسول اللَّه (ص) قال بو لهب: ان کان ما یقوله ابن اخی حقّا فانّی افتدی نفسی بما لی! فانزل اللَّه عزّ و جلّ: ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ ای ما یغنی. قال ابو العالیة: یعنی اغنامه، و کان صاحب سائمة و مواش وَ ما کَسَبَ یعنی: و ما ولد. و فی الخبر عن النّبی (ص): «ولد الرّجل من کسبه» ثمّ اوعده بالنّار.
فقال: سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ ای سیدخل نارا تلتهب علیه، ای سیدخله اللَّه نارا ذات اشتعال. وَ امْرَأَتُهُ امّ جمیل بنت حرب بن امیّة اخت ابی سفیان و کانت عوراء حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ای نقّالة الحدیث و الکذب. قال ابن عبّاس: کانت تأتی بالشّوک فتطرحه باللّیل فی طریق رسول اللَّه (ص) و اصحابه لتعقرهم. و قال السّدیّ: کانت تمشی بالنّمیمة فتلقی العداوة بین النّاس من قول العرب: فلان یحتطب علی النّاس.
این چنانست که پارسیان گویند: «تو هیزم بر منه». یعنی: بر میاغال.
قال النّبی (ص): «لا یدخل الجنّة قتّات».
و فی روایة اخری: «لا یدخل الجنّة نمّام».
و حکی عن الشّافعی انّه قال: من اطراک فی وجهک بما لیس فیک فقد شتمک، و من نقل الیک نقل عنک، و من نمّ عندک نمّ بک، و من اذا ارضیته قال فیک ما لیس فیک فکذلک اذا اسخطته قال فیک ما لیس فیک. و قیل فی قوله: حَمَّالَةَ الْحَطَبِ کانت تعیّر رسول اللَّه (ص) بالفقر و تحتطب هی علی ظهرها من ضیق القلب فسبّت بذلک. قرأ عاصم حَمَّالَةَ بالنّصب علی الذّم کقوله: «مَلْعُونِینَ». و قرأ الآخرون بالرّفع و له وجهان احدهما: سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ هو وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ و الثّانی: وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ فی النّار ایضا قوله: فِی جِیدِها ای فی عنقها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ سلسلة من حدید ذرعها سبعون ذراعا تدخل فی فیها و تخرج من دبرها و یلوی سائرها فی عنقها و اصله من المسد و هو الفتل فالمسد ما فتل و احکم من ایّ شیء کان، یعنی: السّلسلة الّتی فی عنقها فتلت من الحدید فتلا محکما. و قال مقاتل: «مِنْ مَسَدٍ» ای من لیف. قال الضّحاک: فی الدّنیا من لیف و فی الآخرة من نار، و ذلک اللّیف هو الحبل الّذی کانت تحتطب به فبینما هی ذات یوم حاملة حزمة فاعیت فقعدت علی حجر تستریح فاتاها ملک فجذبها من خلفها فاهلکها.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
این سوره هفتاد و هفت حرفست، بیست کلمه و پنج آیه. جمله به مکّه فرو آمد و درین سوره ناسخ و منسوخ نیست. و در خبرست از ابی کعب از پیغامبر (ص): «هر که این سوره برخواند، امید میدارم که او را با بو لهب اندر دوزخ جمع نکنند».
هوش مصنوعی: این سوره دارای هفتاد و هفت حرف، بیست کلمه و پنج آیه است. این سوره در مکه نازل شده و هیچ آیهای در آن به طور کامل منسوخ نشده است. در یک روایت از ابی کعب نقل شده که پیامبر (ص) فرمودند: «هر کسی این سوره را بخواند، امیدوارم او را با ابولهب در دوزخ جمع نکنند».
قوله: تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ کنی ابا لهب فی القرآن لانّه کاذب الاسم، کان اسمه عبد العزی و العزی شجرة کانت تعبدها ثقیف بالطّائف، قطعها خالد بن الولید. و یقال: ابو لهب لقب، انّما کانت کنیته ابا عتبة کنی بابنه الاکبر عتبة و کنیة عتبة ابو واسع الّذی قتله الاسد. قال هذا القائل: کنی بابی لهب لجماله و حسنه و کان احول و کان عمّ رسول اللَّه (ص) و کان اشدّ النّاس علی رسول اللَّه و اخبثهم لسانا. قال اهل التّفسیر: لمّا نزلت: وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ
هوش مصنوعی: این متن درباره ابا لهب، عموی پیامبر اسلام (ص) است. ابا لهب در قرآن به دلیل شخصیت منفی و باطلش به این نام مشهور شده است. نام واقعی او عبد العزی بوده و او مربوط به قبیله ثقیف در طائف بوده است که به درختی به نام العزی عبادت میکردهاند. خالد بن ولید، یکی از فرماندهان اسلام، این درخت را قطع کرده است. ابا لهب به عنوان یک لقب شناخته میشود و او به خاطر زیبایی ظاهریاش به این نام مشهورت شده است، اما به طور کلی فردی خبیث و دشنامدهنده بود و شدیداً با پیامبر اسلام مخالفت میکرد. مفسران قرآن اشاره دارند که وقتی آیهای نازل شد که پیامبر را به هشدار به نزدیکانش دعوت میکرد، ابا لهب از جمله کسانی بود که به شدت علیه او موضع گرفت.
اتی رسول اللَّه (ص) الصّفا فصعد علیه ثمّ نادی: «یا صباحاه» فاجتمع النّاس الیه بین رجل یجیء و بین رجل یبعث رسوله: فقال رسول اللَّه (ص): «یا بنی عبد مناف یا بنی عبد المطّلب أ رأیتم لو اخبرتکم انّ خیلا بسفح هذا الجبل ترید ان تغیّر علیکم أ کنتم مصدّقی»؟ قالوا: نعم ما جرّبنا علیک کذبا.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) بر بالای صفا رفت و فریاد زد: «ای مردم!». مردم به دور او جمع شدند و هر کس به سوی او میآمد یا پیامبری به نزد او میفرستاد. سپس پیامبر (ص) فرمود: «ای فرزندان عبد مناف و عبدالمطلب! اگر به شما بگویم که گروهی از سواران در دامنه این کوه قصد حمله به شما دارند، آیا به من 믿 میکنید؟» آنها پاسخ دادند: «بله، ما هرگز دروغی از تو ندیدهایم».
قال: «فانّی نَذِیرٌ لَکُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدِیدٍ» .
هوش مصنوعی: او گفت: «من هشداردهندهای برای شما هستم در پیشگاه عذابی سخت.»
فقال ابو لهب: تبّا لک انّما جمعتنا لهذا؟! فانزل اللَّه تعالی تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ. و قیل: جمع الاقربین من اهل بیته و نفرا من عظماء قریش و اطعمهم ثمّ دعاهم الی اللَّه و الی تصدیقه و وعدهم علیه طاعة العرب و ملک الدّنیا و عزّ الابد. فقال ابو لهب من بینهم: أ لهذا جمعتنا؟ تبّا لک! فنزلت: تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ ای خابت و خسرت. اسند الفعل الی الید و المراد به نفسه علی عادة العرب فی التّعبیر ببعض الشّیء عن کلّه، کقوله: «بِما قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ» و قیل: المراد به ماله و ملکه. یقال: فلان قلیل ذات الید یعنون به المال. و قیل: تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ لعنة علی ماله و ولده «وَ تَبَّ» لعنة علی نفسه. و قیل: الاوّل دعاء و الثّانی خبر، کما یقال: غفر اللَّه لک و قد فعل اهلکه اللَّه و قد فعل. قرأ ابن کثیر «ابی لهب» ساکنة الهاء و هی لغة مثل نهر و نهر. و قیل: انّما اضاف التّباب الی یدیه لانّه اخذ حجرا فرمی به رسول اللَّه (ص). و عن ابن عباس قال: لمّا خلق اللَّه القلم قال: «اکتب ما هو کائن»، فکتب فیما کتب.
هوش مصنوعی: ابولهب گفت: "تو ما را برای این گرد آوردی؟!" بعد از آن این آیه نازل شد: "دستهای ابولهب تباه باد." همچنین گفته شده است که پیامبر (ص) خانوادهاش و تعدادی از بزرگان قریش را جمع کرد و از آنها پذیرایی کرد و سپس به خدا و صداقت او دعوت کرد و به آنها وعده داد که اگر او را بپذیرند، عزت و سلطهی عرب را به آنها میدهد. ابولهب از میان آنها گفت: "آیا برای این موضوع ما را جمع کردهای؟ لعنت بر تو!" و این آیه نازل شد که اشاره به ناکامی و ضرر ابولهب دارد. در اینجا منظور از "دستها" خود اوست، به خاطر شیوه تعبیر عرب که بعضی از چیزها را به آنچه مربوط به آن است نسبت میدهند. همچنین گفته شده که منظور از "دستها" ثروت و دارایی اوست. در ضمن، ابولهب به دلیل اینکه سنگی به سمت پیامبر پرتاب کرد، مستحق این لعن است. ابن عباس نیز نقل کرده که زمانی که خدا قلم را خلق کرد، فرمود: "بنویس آنچه خواهد بود" و آنچه باید نوشته میشد، نوشته شد.
تَبَّتْ یَدا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ قال اهل التّفسیر: لمّا انذرهم رسول اللَّه (ص) قال بو لهب: ان کان ما یقوله ابن اخی حقّا فانّی افتدی نفسی بما لی! فانزل اللَّه عزّ و جلّ: ما أَغْنی عَنْهُ مالُهُ ای ما یغنی. قال ابو العالیة: یعنی اغنامه، و کان صاحب سائمة و مواش وَ ما کَسَبَ یعنی: و ما ولد. و فی الخبر عن النّبی (ص): «ولد الرّجل من کسبه» ثمّ اوعده بالنّار.
هوش مصنوعی: دستهای ابولهب نابود باد و او نیز نابود خواهد شد. مفسران گفتهاند که زمانی که رسول خدا (ص) او را انذار کرد، ابولهب گفت: اگر آنچه پسر برادرم میگوید راست باشد، من با مالهایم جانم را نجات میدهم! پس خداوند عزوجل فرمود: ثروتش هیچ فایدهای برایش نخواهد داشت. ابو العالیه میگوید: منظور از ثروت، دامها و حیواناتش است، زیرا او صاحب گله و دام بود، و منظور از "آنچه کسب کرده"، فرزندانش است. در حدیثی از پیامبر (ص) آمده است: "فرزند انسان از کسب اوست"، سپس او را به آتش تهدید کرده است.
فقال: سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ ای سیدخل نارا تلتهب علیه، ای سیدخله اللَّه نارا ذات اشتعال. وَ امْرَأَتُهُ امّ جمیل بنت حرب بن امیّة اخت ابی سفیان و کانت عوراء حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ای نقّالة الحدیث و الکذب. قال ابن عبّاس: کانت تأتی بالشّوک فتطرحه باللّیل فی طریق رسول اللَّه (ص) و اصحابه لتعقرهم. و قال السّدیّ: کانت تمشی بالنّمیمة فتلقی العداوة بین النّاس من قول العرب: فلان یحتطب علی النّاس.
هوش مصنوعی: او گفت: به زودی به آتش شعلهور خواهد افتاد، آتشی که به شدت میسوزد. و همسر او، امجمیل دختر حرب بن امیّه، خواهر ابوسفیان، بینا نبود و باربردار هیزم بود، یعنی به شایعات و دروغها دامن میزد. ابن عباس گفت: او بوتههای خاردار را به طور شبانه در مسیر پیامبر (ص) و یارانش میریخت تا به آنها آسیب برساند. سدّی گفته است که او با نیرنگها حرف میزد و کینهورزی را بین مردم برمیانگیخت، از قول عربها: فلانی از دیگران هیزم میآورد.
این چنانست که پارسیان گویند: «تو هیزم بر منه». یعنی: بر میاغال.
هوش مصنوعی: این مشابه به سخنی است که پارسیان میگویند: «تو هیزم بر من مگذار»، که به معنای مشغول کردن یا مزاحم شدن است.
قال النّبی (ص): «لا یدخل الجنّة قتّات».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «کسی که به جداییافکنی و فتنهانگیزی میپردازد، وارد بهشت نخواهد شد».
و فی روایة اخری: «لا یدخل الجنّة نمّام».
هوش مصنوعی: در یک روایت دیگر آمده است: «غیبتکننده به بهشت وارد نمیشود».
و حکی عن الشّافعی انّه قال: من اطراک فی وجهک بما لیس فیک فقد شتمک، و من نقل الیک نقل عنک، و من نمّ عندک نمّ بک، و من اذا ارضیته قال فیک ما لیس فیک فکذلک اذا اسخطته قال فیک ما لیس فیک. و قیل فی قوله: حَمَّالَةَ الْحَطَبِ کانت تعیّر رسول اللَّه (ص) بالفقر و تحتطب هی علی ظهرها من ضیق القلب فسبّت بذلک. قرأ عاصم حَمَّالَةَ بالنّصب علی الذّم کقوله: «مَلْعُونِینَ». و قرأ الآخرون بالرّفع و له وجهان احدهما: سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ هو وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ و الثّانی: وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ فی النّار ایضا قوله: فِی جِیدِها ای فی عنقها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ سلسلة من حدید ذرعها سبعون ذراعا تدخل فی فیها و تخرج من دبرها و یلوی سائرها فی عنقها و اصله من المسد و هو الفتل فالمسد ما فتل و احکم من ایّ شیء کان، یعنی: السّلسلة الّتی فی عنقها فتلت من الحدید فتلا محکما. و قال مقاتل: «مِنْ مَسَدٍ» ای من لیف. قال الضّحاک: فی الدّنیا من لیف و فی الآخرة من نار، و ذلک اللّیف هو الحبل الّذی کانت تحتطب به فبینما هی ذات یوم حاملة حزمة فاعیت فقعدت علی حجر تستریح فاتاها ملک فجذبها من خلفها فاهلکها.
هوش مصنوعی: ابن شافعی بیان کرده است که اگر کسی به تو چیزی بگوید که در تو نیست، به معنی توهین به توست. اگر کسی خبری به تو برساند، او نیز خبری از تو را منتقل میکند. اگر کسی نزد تو غیبت کند، او خود نیز غیبتش خواهد شد. اگر به کسی با خوشایندی سخن بگویی و او بگوید چیزهایی در مورد تو که درست نیست، به همین ترتیب وقتی او را عصبانی کنی، باز هم در مورد تو چیزهایی خواهد گفت که درست نیست. در مورد آیه «حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» هم میگویند که آن شخص پیامبر (ص) را به خاطر فقرش عیبجویی میکرد و خود او، بار سنگینی را بر دوش میکشید. نوعی قرائت این آیه، به گونهای است که به معنی تحقیر است. قرائت دیگر میتواند نشان دهد که او در آتش عذاب میسوزد. در این آیه به گردن او زنجیری از مسد (متن نازک و مستحکم) اشاره شده که در واقع نوعی زنجیر محکم است. برخی مفسران نیز میگویند این زنجیر از لیف است و در دنیا از لیف و در آخرت از آتش خواهد بود. در داستانی آمده که او روزی در حال جمعآوری هیزم بر روی سنگی نشسته بود و فرشتهای به او حمله کرد و او را از بین برد.