گنجور

النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز ما استنارت الظّواهر الّا بآثار توفیقه و ما استضاءت السّرائر الّا بانوار تحقیقه، فبتوفیقه وصل العابدون الی مجاهدتهم و بتحقیقه وجد العارفون کمال مشاهدتهم، و بتمام مجاهدتهم وجدوا آجل مثوبتهم، و بدوام مشاهدتهم نالوا عاجل قربتهم نام خداوندی که نثار دل دوستان امید دیدار او، بهار جان درویشان در مرغزار ذکر و ثناء او. هر کس را بهاری و بهار مؤمنان یاد وصال او. هر کجا راستی است آن راستی بنام او. هر کجا شادی است آن شادی بصحبت او. هر کجا عیشی است آن عیش بیاد او. هر کجا سوزی است آن سوز بمهر او. ملک امروز یاد و شناخت او، ملک فردا دیدار و رضای او. اینت کرامت و منزلت، اینت سعادت و جلالت!

جلالتی نه تکلّف، سعادتی نه گزاف
حقیقتی نه مجاز و، مقالتی نه محال‌
در سرای طرب چون بکوفت دست غمان
ز چرخ و هم فروشد ستارگان خیال!

قوله: قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ عبد اللَّه عباس گفت: در قرآن سورتی نیست بر شیطان سختر و صعبتر ازین سوره، زیرا که توحید محض است و براءت از شرک. و توحید دو باب است: توحید اقرار و توحید معرفت.

توحید اقرار یکتا گفتن است. و توحید معرفت یکتا دانستن. یکتا گفتن آنست که: گواهی دهی اللَّه را بیکتایی و پاکی در ذات و صفات. در ذات از جفت و فرزند و انباز.

پاک، و در صفات از شبیه و نظیر و مشیر پاک. صفات او نامعقول، کیف آن نامفهوم، نامحاط و نامحدود. از اوهام و افهام بیرون و کس نداند که چون؟ و یکتا دانستن آنست که او را جلّ جلاله در آلاء و نعما یگانه دانی. وهّاب و معطی اوست. یگانه قسّام و منعم اوست. یگانه در گفت و کردار اوست. یگانه در فضل و در لطف اوست. یگانه در رحمت و در منّت اوست. یگانه نه کس را جز از وی شکرست و منّت و نه بکس جز از وی حولست و قوّت. نه دیگری را جز از وی منع است و منحت. بنده مؤمن موحّد که شعاع آفتاب توحید برو تافت. نشانش آنست که: مراقبت بر سکون و حرکت گمارد، یک نفس بی‌اجازت شریعت و طریقت نزند. ظاهر بمیزان شریعت برکشد، و باطن بمیدان حقیقت درکشد، و نقطه اصلی را از اعتماد بر هر دو پاک دارد که گفته‌اند: السّعید من له ظاهر موافق للشّریعة و باطن متابع للحقیقة. و هو متبرئ من الاعتماد علی شریعته و حقیقته. اگر ذرّه‌ای بر خودش اعتماد بود، مجوسیّت محض و یهودیّت صرف باشد. ای جوانمرد اگر از آنجا که اعلی العلی است تا آنجا که تحت الثّری است همه از طاعات و عبادات پر کنی، چنان نبود که ذرّه‌ای از خودی خود دست بداری و خویشتن را نبینی تا خود را باز پس‌ترین همه عالم ندانی، این راه را نشائی ابو القاسم نصرآبادی را گفتند: از مشایخ گذشته آنچه ایشان را بود ترا هیچ چیز هست؟ گفت: درد نایافت آن هست! در جمله ترا دلی باید که درو درد و مصیبت نایافت بود، یا شادی عزّ یافت انّ اللَّه تعالی یبغض الصّحیح الفارغ. عیسی مریم (ع) هیچ جای قرار نگرفتی، گرد عالم سیاحت کردی. گفتند: سبب چیست؟ گفت: بر امید آنکه قدم بر جایی نهم که روزی قدم صدّیقی آنجا رسیده باشد، تا آن قدمگاه گناه ما را شفیع بود! اگر درد همه اولیاء عالم و صدّیقان درهم گذارند، در گرد درد قدم عیسی پاک نرسد و نیاز و سوز او درین راه چنین بود! خزائننا مملوّة من الطّاعات فعلیک بذرّة من الافتقار و الانکسار.

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز ما استنارت الظّواهر الّا بآثار توفیقه و ما استضاءت السّرائر الّا بانوار تحقیقه، فبتوفیقه وصل العابدون الی مجاهدتهم و بتحقیقه وجد العارفون کمال مشاهدتهم، و بتمام مجاهدتهم وجدوا آجل مثوبتهم، و بدوام مشاهدتهم نالوا عاجل قربتهم نام خداوندی که نثار دل دوستان امید دیدار او، بهار جان درویشان در مرغزار ذکر و ثناء او. هر کس را بهاری و بهار مؤمنان یاد وصال او. هر کجا راستی است آن راستی بنام او. هر کجا شادی است آن شادی بصحبت او. هر کجا عیشی است آن عیش بیاد او. هر کجا سوزی است آن سوز بمهر او. ملک امروز یاد و شناخت او، ملک فردا دیدار و رضای او. اینت کرامت و منزلت، اینت سعادت و جلالت!
هوش مصنوعی: بنام خداوند رحمان و رحیم. نام این خداوند عزیز، نورانی است. تمام ظواهر عالم به برکت توفیق او روشن می‌شود و با انوار حقیقت او دل‌ها می‌تابد. به برکت این توفیق، عبادت‌کنندگان به تلاش‌های خود دست می‌یابند و عارفان به کمال مشاهداتشان نائل می‌شوند. با تمام تلاش‌هایشان، پاداش حقیقی خود را می‌یابند و به واسطه مشاهدات مداوم، به قربی که می‌جویند، می‌رسند. نام خداوندی است که دل‌های دوستانش را به امید دیدار خود سرشار می‌کند و بهار جان درویشان در باغ ذکر و ثنایش است. هر کسی بهاری دارد و بهار مؤمنان یاد وصال اوست. هر جا که صداقت وجود دارد، آن صداقت به نام اوست. هر جا شادی حاکم است، آن شادی از نزد اوست. هر کجا لذتی هست، آن لذت به یاد اوست و هر جا سوز و حسرتی وجود دارد، آن سوز به مهر اوست. امروز، یاد و معرفت اوست و فردا، دیدار و رضایت او. این است کرامت و مقام او، این است سعادت و عظمت او!
جلالتی نه تکلّف، سعادتی نه گزاف
حقیقتی نه مجاز و، مقالتی نه محال‌
هوش مصنوعی: این متن به توصیف حالتی اشاره دارد که در آن فرد به شکوه و عظمت دست یافته، بدون اینکه به تظاهر و خودنمایی متوسل شود. این سعادت به طور تصادفی به دست نیامده و بر پایه واقعیت‌های عمیق استوار است. در این حالت، سخنان و عقاید مطرح شده نیز بر اصولی محکم بنا شده و دور از غیرممکن‌ها و توهمات هستند. در کل، این عبارت به ارزش‌ها و حقایق بنیادی زندگی اشاره دارد که با صداقت و عمق همراه‌اند.
در سرای طرب چون بکوفت دست غمان
ز چرخ و هم فروشد ستارگان خیال!
هوش مصنوعی: در خانه شادی، وقتی که دست غم به در کوبید، چرخ روزگار و ستاره‌های خیال هم از حرکت بازمی‌ایستند.
قوله: قُلْ یا أَیُّهَا الْکافِرُونَ لا أَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ عبد اللَّه عباس گفت: در قرآن سورتی نیست بر شیطان سختر و صعبتر ازین سوره، زیرا که توحید محض است و براءت از شرک. و توحید دو باب است: توحید اقرار و توحید معرفت.
هوش مصنوعی: این آیه به توحید و نفی شرک اشاره دارد. عبد الله عباس معتقد است که در قرآن سوره‌ای وجود ندارد که دشوارتر و سخت‌تر از این سوره برای شیطان باشد، زیرا این سوره به خالص بودن توحید و اعلام برائت از شرک می‌پردازد. همچنین، توحید به دو دسته تقسیم می‌شود: یکی توحید در اقرار و دیگری توحید در معرفت.
توحید اقرار یکتا گفتن است. و توحید معرفت یکتا دانستن. یکتا گفتن آنست که: گواهی دهی اللَّه را بیکتایی و پاکی در ذات و صفات. در ذات از جفت و فرزند و انباز.
هوش مصنوعی: توحید یعنی این‌که خداوند را یگانه بشناسیم و به یگانگی او اعتراف کنیم. یگانه گفتن به معنای شهادت دادن به یک‌بودن و پاکی خدا در ویژگی‌ها و ذاتش است. این به این معناست که خدا نه همتایی دارد و نه فرزندی.
پاک، و در صفات از شبیه و نظیر و مشیر پاک. صفات او نامعقول، کیف آن نامفهوم، نامحاط و نامحدود. از اوهام و افهام بیرون و کس نداند که چون؟ و یکتا دانستن آنست که او را جلّ جلاله در آلاء و نعما یگانه دانی. وهّاب و معطی اوست. یگانه قسّام و منعم اوست. یگانه در گفت و کردار اوست. یگانه در فضل و در لطف اوست. یگانه در رحمت و در منّت اوست. یگانه نه کس را جز از وی شکرست و منّت و نه بکس جز از وی حولست و قوّت. نه دیگری را جز از وی منع است و منحت. بنده مؤمن موحّد که شعاع آفتاب توحید برو تافت. نشانش آنست که: مراقبت بر سکون و حرکت گمارد، یک نفس بی‌اجازت شریعت و طریقت نزند. ظاهر بمیزان شریعت برکشد، و باطن بمیدان حقیقت درکشد، و نقطه اصلی را از اعتماد بر هر دو پاک دارد که گفته‌اند: السّعید من له ظاهر موافق للشّریعة و باطن متابع للحقیقة. و هو متبرئ من الاعتماد علی شریعته و حقیقته. اگر ذرّه‌ای بر خودش اعتماد بود، مجوسیّت محض و یهودیّت صرف باشد. ای جوانمرد اگر از آنجا که اعلی العلی است تا آنجا که تحت الثّری است همه از طاعات و عبادات پر کنی، چنان نبود که ذرّه‌ای از خودی خود دست بداری و خویشتن را نبینی تا خود را باز پس‌ترین همه عالم ندانی، این راه را نشائی ابو القاسم نصرآبادی را گفتند: از مشایخ گذشته آنچه ایشان را بود ترا هیچ چیز هست؟ گفت: درد نایافت آن هست! در جمله ترا دلی باید که درو درد و مصیبت نایافت بود، یا شادی عزّ یافت انّ اللَّه تعالی یبغض الصّحیح الفارغ. عیسی مریم (ع) هیچ جای قرار نگرفتی، گرد عالم سیاحت کردی. گفتند: سبب چیست؟ گفت: بر امید آنکه قدم بر جایی نهم که روزی قدم صدّیقی آنجا رسیده باشد، تا آن قدمگاه گناه ما را شفیع بود! اگر درد همه اولیاء عالم و صدّیقان درهم گذارند، در گرد درد قدم عیسی پاک نرسد و نیاز و سوز او درین راه چنین بود! خزائننا مملوّة من الطّاعات فعلیک بذرّة من الافتقار و الانکسار.
هوش مصنوعی: خداوند پاک و بی‌همتاست و صفات او هیچ شبیه و نظیری ندارد. صفات او با عقل درک نمی‌شود و ماهیت او غیر قابل فهم و نه محدود به زمانی و مکانی است. هیچ کس نمی‌داند که او چگونه است، و دانستن یگانگی او در نعمت‌ها و آیاتش کافی است. او تنها بخشنده و عطا کننده است. در علم، در عمل، در فضل، در لطف، در رحمت و در نعمت، یگانه است. هیچ کسی نمی‌تواند شکر او را به جای آورد و هیچ نفس و نیرویی جز از او نیست. بنده مؤمن و یکتاپرست آن است که در تمامی حرکات و سکونش مراقبت کند و حتی یک لحظه بدون اجازه شریعت و راه حقیقت قدم نگذارد. ظاهر او باید مطابق شریعت و باطنش مطابق حقیقت باشد و از وابستگی به هر دو پاک باشد. اگر به خود اعتماد کند، به گمراهی می‌افتد. ای جوانمرد! حتی اگر همه عبادات و طاعات را انجام دهی، نباید ذره‌ای به خود تکیه کنی و خود را از همه عالم پست‌تر ندانسته، زیرا در این راه نباید دلی بی‌درد و مصیبت داشته باشی یا شادی‌های بی‌معنی را تجربه کنی. عیسی (ع) هیچ مکانی نداشت و در جستجوی جایی بود که قدم صدّیقین بر آن گذاشته باشد تا آن مکان شفیع گناهانش شود. اگر درد و نیاز اولیا و صدّیقین را در نظر بگیریم، هیچ‌گاه به درد عیسی (ع) نمی‌رسد. خزانه‌های ما پر از طاعات است، بنابراین باید ذره‌ای از نیاز و تواضع در خود داشته باشیم.