گنجور

النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ افلح من عرف «بسم اللَّه» و ما ربح من بقی عن «بسم اللَّه». من صحب لسانه ذکر «بسم اللَّه» و صحب جنانه حبّ «بسم اللَّه» کفی له شفیعا «بسم اللَّه» الی من تعبّدنا بذکر اللَّه.

در هر کلمه‌ای از کلمات «بسم اللَّه» اسرار ازل و ابد تعبیه است، امّا در حجب عزّت متواری است تا سمع هر ناسزایی بدو نرسد و هر نامحرمی راه بدو نبرد. نه هر چه بسمع ظاهر رسد جان و دل آن را قبول کند، ظاهر شنیدن دیگرست و باطن پذیرفتن دیگر.

شبلی روزی در خدمت جنید گفت: اللَّه! جنید گفت: آنچه میگویی ذکر زبانست، یا ذکر جان؟ اگر ذکر جانست، زبان خود تابع آنست ور نه که مجرّد زبانست، این آسان کاری است. ابلیس همان میگوید که تو میگویی، تو بر وی چه فضل داری؟ این بارگاه عامّ است، ببارگاه عامّ هم دوست فرو آید، هم دشمن هم آشنا، هم بیگانه. مردمی باید که بر بساط ملوک در درون پرده جای یابد، ور نه ببارگاه عامّ هر کسی و هر خسی رسد:

هر خسی از رنگ و گفتاری بدین ره کی رسد؟
درد باید پرده سوز و مرد باید گام زن!

درد پرده سوز درد دین است، و مرد گامزن مرد دیندار. آن کافر مدبر که دین بدروغ داشت و اسلام پس پشت انداخت، بنگر که ربّ العالمین با مصطفی (ص) حبیب خویش از بهر آن مدبر چه خطاب می‌کند و کافر را چه بیم میدهد: أَ رَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ ای محمد می‌بینی آن مرد شقیّ ولید بلید و بو جهل پر جهل که دین اسلام را جحود می‌آرند و نبوّت ترا و معجزات ترا انکار می‌کنند؟! ای محمد دین را چه زیان دارد که ایشان آن را نپذیرند و از ناپذیرفتن ایشان در دین چه نقصان آید؟ «انّ هذا الدّین متین» دین اسلام دست آویزی استوارست، آن را گسستن و شکستن نیست «لَا انْفِصامَ لَها» محجّة وسطی است و عروة وثقی. بر لسان اهل حقیقت دین آنست که: در راه عبودیّت انقیاد کلّی پیش گیری و روی از همه درگاه‌ها بگردانی، پناه بازو دهی و درو گریزی.

یکی از علماء طریقت گفته: معنی: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ آنست که هر چه دون حقّ است برای او بگذاری و حقّ او برای هیچیز بنگذاری. خبر درست است از رسول خدا (ص): «الدّین یسر»

دین همه آسانی است، زیرا که بعاقبت رساننده بآسانی است. و در خبرست: «ملاک الدّین الورع»

نظام دین اسلام و نوای عالم ایمان در ورع است ورع پرهیز باشد از محرّمات و خویشتن داری باحتراز از نابایست و ناشایست و مشغول بودن بشایست و بایست. هر دین که درو ورع نیست، آن را در حضرت قرب محلّ قبول نیست. ورع بحقیقت ورع حواسّ است، هر چه ترا گزیرست که نبینی، دیده از آن نگاهداری و هر چه داغ رضاء حق ندارد، دیده بر آن مطّلع نگردانی تا فردا از دیدار حقّ جلّ جلاله باز نمانی.

حبیب عجمی کنیزکی داشت، سی سال بود که روی او تمام بندیده بود. روزی کنیزک را گفت: ای مستوره کنیزک ما را آواز ده! گفت: نه من کنیزک توام؟! گفت: ما را درین سی سال زهره آن نبودست که بدون او بچیزی نگاه کنیم! و همچنین سمع نگاه دار، تا صوتی که ملائم دین نباشد نشنود و اگر صوتی بیگانه بسمع درآید و قصد دل کند، توحید که دربان دلست آن را در دل نگذارد و سمع بآب استغفار بشوید. همچنین زبان نگاه دارد تا هر چه را در راه حقّ نباید، از آن نگوید. و دست نگاه دارد، تا جز بدامن حقیقت نزند. و قدم نگاه دارد، تا جز بر زمین فرمان نرود.

و این هنوز ورع عامّ است. امّا ورع خاصّ ورع دلست. و ورع دل آنست که: هر چه نه عالم حقیقت بود در آن فکرت نکند و اگر خاطری بدو در آید که نه وارد حقّ باشد آن را بجاروب توبه و استغفار از درگاه دل بروبد، و آن آرزوها که شهوات در دل افکند بدست توکّل و خوف از دل محو کند. و آنجا که فرمان حقّ نباشد، بدل آنجا سفر نکند تا در مکان خویش بین اصبعین من اصابع الرّحمن ثابت بماند. هر دل که جایی بباطل سفر کند، مثال شاهی بود که از تخت عزّ خویش و از میان سپاه خویش برود و در عالم اعداء سفر کند. این چنین دل هرگز بسلامت نبود. و فرق میان ورع ظاهر و ورع باطن آنست که: متورّع ظاهر فردا دیده باز کند، حقّ را نبیند و متورّع باطن امروز دیده فراز کرده حقّ را می‌بیند. عمر خطّاب دل از هر چه دون حقّ خالی کرد، لا جرم تجلّی حقّ جلّ جلاله بر ساحت دلش تافت، تا می‌گفت: رأی قلبی ربّی.

فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ الَّذِینَ هُمْ یُراؤُنَ وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ سیاق این سخن بر سبیل تهدید و وعید است، کسی را که نماز نکند و زکاة ندهد یا کسی که نماز بنفاق و غفلت کند و زکاة بریا و کراهیت دهد.

خبر ندارد این غافل بی‌حاصل که نماز شعار اسلام است و زکاة قنطره دین. هر کرا بینی که ظاهرش از حلیت و زینت این دو فرمان مهمل است، بدانکه باطنش از عقیده دین معطّل است. نماز مقام مناجات است و ترقّی درجات و سبب نجات. زکاة پیرایه شریعت است و نور قیامت و قانون کرامت. بنده مؤمن موحّد چون خطاب شرع و امر حقّ در فرائض نماز و زکاة بر وی متوجّه گردد بر گزارد آن و محافظت حدود و اوقات آن مواظبت نماید بجدّی بلیغ و جهدی تمام شرائط جواز و شرائط قبول در آن بجای آرد، لا جرم ظاهر او پیراسته ادب دین گردد و باطن او آراسته صدق و اخلاص.

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ افلح من عرف «بسم اللَّه» و ما ربح من بقی عن «بسم اللَّه». من صحب لسانه ذکر «بسم اللَّه» و صحب جنانه حبّ «بسم اللَّه» کفی له شفیعا «بسم اللَّه» الی من تعبّدنا بذکر اللَّه.
هوش مصنوعی: به نام خداوند رحمان و رحیم، کسی که «بسم اللَّه» را بشناسد، رستگار خواهد شد و کسی که از «بسم اللَّه» غافل باشد، ضرر کرده است. اگر زبانش به ذکر «بسم اللَّه» عادت کرده و دلش با محبت به «بسم اللَّه» همراه باشد، این ذکر برای او شفیع خواهد بود تا به سوی کسی که به ذکر خداوند عبادت می‌کند، برود.
در هر کلمه‌ای از کلمات «بسم اللَّه» اسرار ازل و ابد تعبیه است، امّا در حجب عزّت متواری است تا سمع هر ناسزایی بدو نرسد و هر نامحرمی راه بدو نبرد. نه هر چه بسمع ظاهر رسد جان و دل آن را قبول کند، ظاهر شنیدن دیگرست و باطن پذیرفتن دیگر.
هوش مصنوعی: در هر کلمه از عبارت «بسم اللَّه» اسرار و نکات عمیق و جاویدان نهفته است، اما این اسرار در پرده‌ای از عظمت پنهان شده‌اند تا هیچ فرد بی‌لیاقتی به آن‌ها دسترسی پیدا نکند و هیچ فرد نا‌آشنا نتواند به آن راه یابد. آنچه به ظاهر به ما می‌رسد، لزوماً مورد قبول جان و دل ما نیست؛ زیرا تفاوتی میان شنیدن ظاهری و پذیرش باطنی وجود دارد.
شبلی روزی در خدمت جنید گفت: اللَّه! جنید گفت: آنچه میگویی ذکر زبانست، یا ذکر جان؟ اگر ذکر جانست، زبان خود تابع آنست ور نه که مجرّد زبانست، این آسان کاری است. ابلیس همان میگوید که تو میگویی، تو بر وی چه فضل داری؟ این بارگاه عامّ است، ببارگاه عامّ هم دوست فرو آید، هم دشمن هم آشنا، هم بیگانه. مردمی باید که بر بساط ملوک در درون پرده جای یابد، ور نه ببارگاه عامّ هر کسی و هر خسی رسد:
هوش مصنوعی: شبلی روزی به جنید گفت: "خدا!" جنید پاسخ داد: "آیا آنچه می‌گویی، ذکر زبان است یا ذکر دل؟ اگر ذکر دل است، زبان باید تابع آن باشد، وگرنه اگر فقط ذکر زبان باشد، کار آسانی است. ابلیس هم همان چیزی را که تو می‌گویی، می‌گوید، پس تو چه فضیلت و برتری بر او داری؟ این یک مجلس عمومی است که در آن هم دوست، هم دشمن، هم آشنا و هم بیگانه وارد می‌شود. باید مردمی وجود داشته باشند که در اندرون پرده ملوک بنشینند، در غیر این صورت، هر کسی و هر ناچیزی به این مجلس عمومی راه می‌یابد."
هر خسی از رنگ و گفتاری بدین ره کی رسد؟
درد باید پرده سوز و مرد باید گام زن!
هوش مصنوعی: هر کس با ویژگی‌ها و رفتارهای ناپسند، نمی‌تواند به این مسیر دست یابد. برای رسیدن به مقصد، لازم است که احساسات عمیق و سوزان داشته باشی و باید فردی دلیر و شجاع باشی که به پیش برود.
درد پرده سوز درد دین است، و مرد گامزن مرد دیندار. آن کافر مدبر که دین بدروغ داشت و اسلام پس پشت انداخت، بنگر که ربّ العالمین با مصطفی (ص) حبیب خویش از بهر آن مدبر چه خطاب می‌کند و کافر را چه بیم میدهد: أَ رَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ ای محمد می‌بینی آن مرد شقیّ ولید بلید و بو جهل پر جهل که دین اسلام را جحود می‌آرند و نبوّت ترا و معجزات ترا انکار می‌کنند؟! ای محمد دین را چه زیان دارد که ایشان آن را نپذیرند و از ناپذیرفتن ایشان در دین چه نقصان آید؟ «انّ هذا الدّین متین» دین اسلام دست آویزی استوارست، آن را گسستن و شکستن نیست «لَا انْفِصامَ لَها» محجّة وسطی است و عروة وثقی. بر لسان اهل حقیقت دین آنست که: در راه عبودیّت انقیاد کلّی پیش گیری و روی از همه درگاه‌ها بگردانی، پناه بازو دهی و درو گریزی.
هوش مصنوعی: دردی که در مورد دین وجود دارد، درد واقعی است و مردانی که در این راه گام برمی‌دارند، دینداران واقعی هستند. به کافری که به دین پشت کرده و نادرستی آن را می‌پذیرد، از طرف خداوند چه بنابراین‌هایی داده می‌شود و چه هشدارهایی درباره‌اش وجود دارد! ای محمد می‌بینی آن شخص بدبخت و نادانی را که به دین اسلام کفر می‌ورزد و معجزات تو را انکار می‌کند؟ آیا دین از این که این افراد آن را نپذیرند آسیب می‌بیند یا از رد آن‌ها ضرر می‌کند؟ قطعاً این دین محکم و استوار است و هیچ چیز نمی‌تواند آن را شکسته یا متزلزل کند. این دین راهی برای هدایت است و به عنوان یک رشته محکم و قابل اعتماد شناخته می‌شود. حقیقت دین این است که باید با تسلیم کامل به سوی عبودیت رفت و از تمامی درگاه‌های دیگر فاصله گرفت و در پناه خداوند قرار گرفت.
یکی از علماء طریقت گفته: معنی: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ آنست که هر چه دون حقّ است برای او بگذاری و حقّ او برای هیچیز بنگذاری. خبر درست است از رسول خدا (ص): «الدّین یسر»
هوش مصنوعی: یکی از علما گفته است که معنای این جمله این است که آدم باید هر چیزی که به اندازه‌ی کمتری از حق است را کنار بگذارد و حق او را به هیچ چیز دیگری ندهد. همچنین این نکته از پیامبر اسلام (ص) نقل شده که دین آسان است.
دین همه آسانی است، زیرا که بعاقبت رساننده بآسانی است. و در خبرست: «ملاک الدّین الورع»
هوش مصنوعی: دین باید آسان باشد، زیرا در نهایت به سادگی و راحتی منتهی می‌شود. همچنین در حدیثی آمده است که معیار دین، پرهیزکاری است.
نظام دین اسلام و نوای عالم ایمان در ورع است ورع پرهیز باشد از محرّمات و خویشتن داری باحتراز از نابایست و ناشایست و مشغول بودن بشایست و بایست. هر دین که درو ورع نیست، آن را در حضرت قرب محلّ قبول نیست. ورع بحقیقت ورع حواسّ است، هر چه ترا گزیرست که نبینی، دیده از آن نگاهداری و هر چه داغ رضاء حق ندارد، دیده بر آن مطّلع نگردانی تا فردا از دیدار حقّ جلّ جلاله باز نمانی.
هوش مصنوعی: نظام دین اسلام و اصول ایمان به پرهیزگاری وابسته است. پرهیزگاری به معنای دوری از محرمات و کنترل نفس در مقابل چیزهای ناپسند و اشتغال به کارهایی است که شایسته و لازم هستند. هر دینی که در آن پرهیزگاری وجود ندارد، در نزد خداوند پذیرش نخواهد داشت. پرهیزگاری به شایستگی حواس مربوط می‌شود؛ یعنی باید از چیزهایی که برای تو ناپسند و مضر است، دوری کنی و چشمانت را از دیدن آنها بازداری. همچنین، باید از چیزهایی که موجب رضایت حق نیستند، غافل شوی تا روزی از دیدن خداوند دور نمانی.
حبیب عجمی کنیزکی داشت، سی سال بود که روی او تمام بندیده بود. روزی کنیزک را گفت: ای مستوره کنیزک ما را آواز ده! گفت: نه من کنیزک توام؟! گفت: ما را درین سی سال زهره آن نبودست که بدون او بچیزی نگاه کنیم! و همچنین سمع نگاه دار، تا صوتی که ملائم دین نباشد نشنود و اگر صوتی بیگانه بسمع درآید و قصد دل کند، توحید که دربان دلست آن را در دل نگذارد و سمع بآب استغفار بشوید. همچنین زبان نگاه دارد تا هر چه را در راه حقّ نباید، از آن نگوید. و دست نگاه دارد، تا جز بدامن حقیقت نزند. و قدم نگاه دارد، تا جز بر زمین فرمان نرود.
هوش مصنوعی: حبیب عجمی کنیزکی داشت که سی سال پرورش داده بود. روزی از او خواست که آواز بخواند، اما کنیزک پاسخ داد که او کنیز اوست. حبیب توضیح داد که در این مدت هیچ وقت جرات نداشته‌اند که بدون او به چیزی نگاه کنند. او همچنین توصیه کرد که گوش خود را از اصواتی که با دین سازگار نیستند، دور نگه‌دارند و اگر صدای غریبی به گوششان رسید، ایمانشان را در دل حفظ کنند و با استغفار آن را پاک‌سازی کنند. او تاکید کرد که زبان خود را باید کنترل کنند و فقط چیزهایی را بگویند که در مسیر حق است. همچنین باید دستانشان را از هر چیزی که به حقیقت آسیب می‌زند، دور نگه‌دارند و پاهایشان فقط باید بر روی زمین‌هایی بروند که در راستای حق هستند.
و این هنوز ورع عامّ است. امّا ورع خاصّ ورع دلست. و ورع دل آنست که: هر چه نه عالم حقیقت بود در آن فکرت نکند و اگر خاطری بدو در آید که نه وارد حقّ باشد آن را بجاروب توبه و استغفار از درگاه دل بروبد، و آن آرزوها که شهوات در دل افکند بدست توکّل و خوف از دل محو کند. و آنجا که فرمان حقّ نباشد، بدل آنجا سفر نکند تا در مکان خویش بین اصبعین من اصابع الرّحمن ثابت بماند. هر دل که جایی بباطل سفر کند، مثال شاهی بود که از تخت عزّ خویش و از میان سپاه خویش برود و در عالم اعداء سفر کند. این چنین دل هرگز بسلامت نبود. و فرق میان ورع ظاهر و ورع باطن آنست که: متورّع ظاهر فردا دیده باز کند، حقّ را نبیند و متورّع باطن امروز دیده فراز کرده حقّ را می‌بیند. عمر خطّاب دل از هر چه دون حقّ خالی کرد، لا جرم تجلّی حقّ جلّ جلاله بر ساحت دلش تافت، تا می‌گفت: رأی قلبی ربّی.
هوش مصنوعی: ورع عمومی به معنای پرهیز از گناهان و موارد ناپسند است، اما ورع خاص به پرهیز قلبی مربوط می‌شود. ورع دل یعنی اینکه فرد به هیچ چیز غیر از حقیقت فکر نکند و اگر خاطره‌ای غیر واقعی به ذهنش خطور کند، با توبه و استغفار آن را از دل می‌زاید. آرزوها و شهوات باید با توکل و ترس از خداوند از دل پاک شوند. جایی که فرمان خدا وجود ندارد، دل نباید به آنجا سفر کند تا در حال خود باقی بماند و به حقیقت نزدیکتر شود. دلی که به باطل می‌پردازد، شبیه به پادشاهی است که از جایگاه خود در میان سپاهش خارج می‌شود و به سرزمینی دشمن سفر می‌کند و این دل از سلامت برخوردار نخواهد بود. تفاوت ورع ظاهری و باطنی در این است که فرد متورع ظاهر روز آینده را می‌بیند و حقیقت را درک نمی‌کند، در حالی که متورع باطن امروز به حقیقت دست می‌یابد. عمر بن خطاب با خالی کردن دل از هر چه غیر از حق بود، نور حقیقت بر دلش تابید و توانست حقیقت را درک کند.
فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ الَّذِینَ هُمْ یُراؤُنَ وَ یَمْنَعُونَ الْماعُونَ سیاق این سخن بر سبیل تهدید و وعید است، کسی را که نماز نکند و زکاة ندهد یا کسی که نماز بنفاق و غفلت کند و زکاة بریا و کراهیت دهد.
هوش مصنوعی: وای بر نمازگزارانی که از نمازهای خود غافلند، آنان که فقط در ظاهر نماز می‌خوانند و زکات را از روی ریا و بیزاری می‌دهند. این سخن به‌عنوان تهدید و هشدار بیان شده و به افرادی اشاره دارد که نماز نمی‌خوانند و زکات نمی‌دهند یا کسانی که نماز را به نفاق و غفلت می‌خوانند و زکات را به خاطر نمایش و با بی‌میلی پرداخت می‌کنند.
خبر ندارد این غافل بی‌حاصل که نماز شعار اسلام است و زکاة قنطره دین. هر کرا بینی که ظاهرش از حلیت و زینت این دو فرمان مهمل است، بدانکه باطنش از عقیده دین معطّل است. نماز مقام مناجات است و ترقّی درجات و سبب نجات. زکاة پیرایه شریعت است و نور قیامت و قانون کرامت. بنده مؤمن موحّد چون خطاب شرع و امر حقّ در فرائض نماز و زکاة بر وی متوجّه گردد بر گزارد آن و محافظت حدود و اوقات آن مواظبت نماید بجدّی بلیغ و جهدی تمام شرائط جواز و شرائط قبول در آن بجای آرد، لا جرم ظاهر او پیراسته ادب دین گردد و باطن او آراسته صدق و اخلاص.
هوش مصنوعی: این فرد بی‌خبر است که نماز نماد اسلام و زکات پل ارتباطی دین است. اگر کسی را ببینی که ظاهرش از این دو عمل عبادی خالی است، بدان که درونش هم از اصول دین تهی است. نماز محلی برای نیایش و ارتقاء درجات انسانی و نجات از مشکلات است. زکات نیز زینت‌بخش شریعت، نور روز قیامت و نماد کرامت انسانی است. وقتی بنده مؤمن به دستورات دینی در مورد نماز و زکات عمل کند و به حفظ آداب و زمان‌های آن اهمیت دهد، به یقین ظاهر او از ادب دینی پر می‌شود و باطنش نیز با صدق و اخلاص تزئین می‌گردد.