گنجور

النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ باسم من لا غرض له فی افعاله و لا عوض عنه فی جلاله و جماله، باسم من لا یجد الفقیر من دونه قرارا و لا یجد احد من حکمه فرارا.

نام خداوندی که نامش مونس مفلسان است، یادش راحت دل مریدانست، مهرش قوّت جان مشتاقانست، یافتش روز دولت طالبان و سور و سرور درویشانست.

عزیز قدر و عظیم شانست، ملک او جاودان و عزّت او بی‌کرانست. سماع نامش بهار جان عاشقان و روح روح دوستانست. خداوندی که چراغ توحید در کلبه دل دوستان فضل او افروزد، سرشتهای پنداشت از ساحت دوستان نار عدل او سوزد. گاه نور ایمان در پرده کفر و ظلمت بدارد، گاه زحمت ظلمت کفر بنور ایمان بردارد.

خدای همه آفریدگان اوست آن کند که خود خواهد. دارنده و داننده اوست هر کس را آن دهد که سزای او بود. مالک الملک اوست، یکی را ملک دهد تا پیوسته در روح و ریحان بود یکی را ملک نفس دهد تا همیشه در ظلمت عصیان بود. طوبی کسی را که فردا مهمان دل وفادار نیکوکار بود. ویل بر آن کس که فردا در زندان نفس غدّار مکّار بود! از عدل او برین یکی حکم شقاوت رفته و جور نه، از فضل او بر آن یکی حکم سعادت رفته و میل نه.

لِإِیلافِ قُرَیْشٍ «إِیلافِهِمْ...» درین سوره اصحاب ایلاف که سروران قریش بودند، اللَّه تعالی نام ایشان برده و همچنین خانه کعبه که قبله عالمیانست نام برده.

زخم عدل ازلی بر اصحاب ایلاف آمد، سرافرازی و مهتری ایشان بر عالمیان و قرابت رسول (ص) مر ایشان را هیچ سود نداشت. اثر فضل و لطف خداوندی روی بدان خانه سنگین بی‌جان آورد تا بدین تخصیص و این تشریف مشرّف و مکرّم گشت که: رب هذَا الْبَیْتِ‌ و در آن سوره دیگر گفت: «وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ». درین سوره اضافت ربوبیّت با خانه کرد که:بَّ هذَا الْبَیْتِ‌ خداوند این خانه. و در آن سوره اضافت خانه با خود کرد که: «وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ» پاک کن و پاک دار خانه من. این چنانست که خانه را گفت: من آن توام، تو آن من. ازین عجبتر هر که قصد خانه کعبه دارد، بحجّ و عمره، ایشان را کسان خویش خواند و زائران، تا بر لسان نبوّت برفت که: «الحاجّ وفد اللَّه علی بیته و العمّار زوّار اللَّه و حقّ علی المزوران یکرم زائره». ارباب معارف را اندرین معنی زبانی دیگرست گفتند: حجّ دو نوع است: یکی از خانه خود شود به بیت الحرام، یکی از نهاد خود برخیزد بدرگاه ذو الجلال و الاکرام. آن یکی تا عرفاتست، و این یکی تا بمعرفت معروف. آنجا چشمه زمزم است، اینجا اقداح شراب لطف دمادم. آنجا قدمگاه خلیل است، اینجا نظرگاه خداوند جلیل. آنجا آیات بیّنات است، و اینجا رایات و لآیات. آنجا رکن شامی و یمانی است، اینجا گنج معانی. آنجا بقدم روند، اینجا بهم روند:

آری بسرای دوست بس راهی نیست
آن را که جز از دوست نظر گاهی نیست.

آن یکی را حاجّ مکّه گویند، این یکی را حاجّ حقّ. ایشان کعبه از راه بادیه جستند، اینان از راه دل. در خبرست که فریشتگان حاجّ مکّه را استقبال کنند، راکبان را مصافحه کنند، پیادگان را معانقه کنند. امّا حاجّ حقّ آن قوم باشند که فریشتگان ایشان را نبینند، آسمان و زمین بوی ایشان نشنود، عرش و کرسی بر ساق دولت ایشان نرسد! ای مسکین اگر قوّت آن نداری که با مسافران راه حقیقت در بادیه صفت سفر کنی، باری سفر بادیه صورت را میان در بند که اللَّه تعالی چنین میگوید: وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ کم از آن نباشد که با ساکنان کوی ما بخانه ما آیی. اگر پیل نتوانی بود، باری از پشّه‌ای کم مباش که بر صورت پیل است! گوید: اگر بقوّت پیل نیستم که بار کشم، باری بصورت پیلم که بار خویش بر کس نیفکنم.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ باسم من لا غرض له فی افعاله و لا عوض عنه فی جلاله و جماله، باسم من لا یجد الفقیر من دونه قرارا و لا یجد احد من حکمه فرارا.
هوش مصنوعی: بنام خدای رحمت‌خواه و رحیم، به نام کسی که در کارهایش هیچ‌گونه هدفی برای خود ندارد و نه هیچ‌گونه پاداشی در عظمت و زیبایی‌اش. به نام کسی که هیچ گدا و نیازمندی جز او جایی برای آرامش ندارد و هیچ‌کس نمی‌تواند از حکم او فرار کند.
نام خداوندی که نامش مونس مفلسان است، یادش راحت دل مریدانست، مهرش قوّت جان مشتاقانست، یافتش روز دولت طالبان و سور و سرور درویشانست.
هوش مصنوعی: نام خداوندی که یادش آرامش‌بخش دل‌های بی‌پناه است و محبتش نیروی زندگی علاقه‌مندان به اوست. او را در روزی که خوشبختی و شادی به دلیری‌ها می‌آید، می‌توان یافت.
عزیز قدر و عظیم شانست، ملک او جاودان و عزّت او بی‌کرانست. سماع نامش بهار جان عاشقان و روح روح دوستانست. خداوندی که چراغ توحید در کلبه دل دوستان فضل او افروزد، سرشتهای پنداشت از ساحت دوستان نار عدل او سوزد. گاه نور ایمان در پرده کفر و ظلمت بدارد، گاه زحمت ظلمت کفر بنور ایمان بردارد.
هوش مصنوعی: عزیز و باارزش است، پادشاهی او جاویدان و مقامش بی‌پایان است. نام او مانند بهاری برای دل عاشقان و روحی برای دوستان است. خدایی که نور توحید را در دل دوستانش روشن می‌کند، نقص‌های آن‌ها را با عدالت خود سوزانده و پاک می‌گرداند. گاهی ایمان در سایه کفر و تاریکی قرار می‌گیرد و گاهی تاریکی کفر با نور ایمان روشن می‌شود.
خدای همه آفریدگان اوست آن کند که خود خواهد. دارنده و داننده اوست هر کس را آن دهد که سزای او بود. مالک الملک اوست، یکی را ملک دهد تا پیوسته در روح و ریحان بود یکی را ملک نفس دهد تا همیشه در ظلمت عصیان بود. طوبی کسی را که فردا مهمان دل وفادار نیکوکار بود. ویل بر آن کس که فردا در زندان نفس غدّار مکّار بود! از عدل او برین یکی حکم شقاوت رفته و جور نه، از فضل او بر آن یکی حکم سعادت رفته و میل نه.
هوش مصنوعی: خدای همه مخلوقات، آنچه بخواهد را انجام می‌دهد. او دانشمند و صاحب اختیار است و به هر کسی چیزی می‌دهد که سزاوار آن است. او مالک مطلق است؛ به برخی ملک و سلطنت می‌دهد تا در آرامش و خوشی زندگی کنند و به برخی دیگر سلطنت نفس می‌دهد تا همیشه در تاریکی و نافرمانی غرق باشند. خوشا به حال کسی که فردا مهمان دل وفادار و نیکوکار باشد. اما وای به حال کسی که فردا در زندان نفس خیانتکار و مکار گرفتار شود! در میان عدل خداوند، برای برخی حکمی از شقاوت صادر شده و برای برخی دیگر حکمی از سعادت، هر دو بدون هیچ‌گونه ناعدالتی.
لِإِیلافِ قُرَیْشٍ «إِیلافِهِمْ...» درین سوره اصحاب ایلاف که سروران قریش بودند، اللَّه تعالی نام ایشان برده و همچنین خانه کعبه که قبله عالمیانست نام برده.
هوش مصنوعی: در این سوره، خداوند به سروران قریش که معروف به اصحاب ایلاف هستند، اشاره کرده و همچنین از خانه کعبه که قبله مسلمانان و مورد توجه جهانیان است، نام می‌برد.
زخم عدل ازلی بر اصحاب ایلاف آمد، سرافرازی و مهتری ایشان بر عالمیان و قرابت رسول (ص) مر ایشان را هیچ سود نداشت. اثر فضل و لطف خداوندی روی بدان خانه سنگین بی‌جان آورد تا بدین تخصیص و این تشریف مشرّف و مکرّم گشت که: رب هذَا الْبَیْتِ‌ و در آن سوره دیگر گفت: «وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ». درین سوره اضافت ربوبیّت با خانه کرد که:بَّ هذَا الْبَیْتِ‌ خداوند این خانه. و در آن سوره اضافت خانه با خود کرد که: «وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ» پاک کن و پاک دار خانه من. این چنانست که خانه را گفت: من آن توام، تو آن من. ازین عجبتر هر که قصد خانه کعبه دارد، بحجّ و عمره، ایشان را کسان خویش خواند و زائران، تا بر لسان نبوّت برفت که: «الحاجّ وفد اللَّه علی بیته و العمّار زوّار اللَّه و حقّ علی المزوران یکرم زائره». ارباب معارف را اندرین معنی زبانی دیگرست گفتند: حجّ دو نوع است: یکی از خانه خود شود به بیت الحرام، یکی از نهاد خود برخیزد بدرگاه ذو الجلال و الاکرام. آن یکی تا عرفاتست، و این یکی تا بمعرفت معروف. آنجا چشمه زمزم است، اینجا اقداح شراب لطف دمادم. آنجا قدمگاه خلیل است، اینجا نظرگاه خداوند جلیل. آنجا آیات بیّنات است، و اینجا رایات و لآیات. آنجا رکن شامی و یمانی است، اینجا گنج معانی. آنجا بقدم روند، اینجا بهم روند:
هوش مصنوعی: زخم ایلاب بر اصحاب آن‌ها اثر گذاشت و مقام و برتریشان در عالم فایده‌ای نداشت. ارتباط نزدیکشان با پیامبر (ص) نیز نتوانست نجاتشان دهد. فضل و لطف خداوند بر خانه‌ای در مکانی که مرده بود، تأثیر گذاشت و آن خانه را مورد احترام و تقدس قرار داد. خداوند خود را به این خانه مرتبط کرد و به آن دستور داد که پاک باشد. این ارتباط به نوعی است که گویا خانه می‌گوید: "من متعلق به توام و تو متعلق به من". نکته جالب‌تر این است که هر کس که به زیارت خانه کعبه می‌آید، مانند میهمانانی است که به خانه خدا آمده‌اند. پیامبر (ص) نیز گفت که حجاج میهمانان خدا هستند. در این زمینه، عالمان فرمودند که حج دو نوع دارد: یکی از خانه خود به بیت الحرام و دیگری از وجود خود به درگاه خداوند. نوع اول به عرفات می‌رسد و نوع دوم به معرفت. در یکی چشمه زمزم وجود دارد و در دیگری شراب محبت. یکی قدمگاه ابراهیم است و دیگری نظرگاه خداوند کریم. یکی نشانه‌های واضح دارد و دیگری معانی عمیق. در یکی تا خانه می‌روند و در دیگری به معرفت می‌رسند.
آری بسرای دوست بس راهی نیست
آن را که جز از دوست نظر گاهی نیست.
هوش مصنوعی: بله، بنای عشق و دوستی تنها از طریق دوست ممکن است، زیرا هر لحظه و هر نظری که به دور از دوست باشد، بی‌معنی است.
آن یکی را حاجّ مکّه گویند، این یکی را حاجّ حقّ. ایشان کعبه از راه بادیه جستند، اینان از راه دل. در خبرست که فریشتگان حاجّ مکّه را استقبال کنند، راکبان را مصافحه کنند، پیادگان را معانقه کنند. امّا حاجّ حقّ آن قوم باشند که فریشتگان ایشان را نبینند، آسمان و زمین بوی ایشان نشنود، عرش و کرسی بر ساق دولت ایشان نرسد! ای مسکین اگر قوّت آن نداری که با مسافران راه حقیقت در بادیه صفت سفر کنی، باری سفر بادیه صورت را میان در بند که اللَّه تعالی چنین میگوید: وَ لِلَّهِ عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ کم از آن نباشد که با ساکنان کوی ما بخانه ما آیی. اگر پیل نتوانی بود، باری از پشّه‌ای کم مباش که بر صورت پیل است! گوید: اگر بقوّت پیل نیستم که بار کشم، باری بصورت پیلم که بار خویش بر کس نیفکنم.
هوش مصنوعی: یکی از گروه‌ها را حاجی مکه می‌گویند و گروه دیگر حاجی حق. این‌ها از راه صحرایی به کعبه می‌روند و آن‌ها از طریق دل خود به حقیقت می‌رسند. در روایت آمده است که فرشتگان حاجیان مکه را استقبال می‌کنند و با سواران مصافحه می‌کنند و با پیاده‌ها دست می‌دهند. اما حاجی حق کسانی هستند که فرشتگان آن‌ها را نمی‌بینند، آسمان و زمین بوی آن‌ها را احساس نمی‌کنند و عرش و کرسی به مقام آن‌ها نمی‌رسند! ای بیچاره، اگر قدرت این را نداری که با مسافران راه حقیقت همسفر شوی، لااقل در سفر ظاهر، به شکل ظاهری مثل دیگران در بند باش، چرا که خداوند می‌فرماید: «و برای خدا بر مردم حج خانه واجب است». بنابراین اگر نمی‌توانی با اهل حقیقت در سفر باشی، حداقل سعی کن در ظاهر هم اگر نمی‌توانی به عنوان فیل باشی، مانند یک پشه باش که ظاهری مشابه فیل دارد! می‌گوید: اگر نمی‌توانم به قدرت فیل بار بکشم، حداقل سعی می‌کنم به صورت فیل باشم و بار خود را بر دوش کسی نگذارم.