گنجور

النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه کلمة من آمن بها امن زوال النّعمی، و من ذکرها ظفر بنعیم الدّنیا و العقبی، و من عرفها و اعتقدها سعد سعادة لا یشقی، و وجد ملکا لا یبلی، و بقی فی العزّ و العلی.

نام نامداری که نامش یادگار جانست، و دل را شادی جاودانست، و روح روح دوستان و آسایش غمگنان است. عنوان نامه‌ای که از دوست نشانست و مهر قدیم مضمون آنست. نامه‌ای که بیقرار را درمانست و از قطعیت امانست، نامه‌ای که هم گوی و هم چوگانست، مرکب او شوق و مهر او میدانست، گل او سوز و معرفت او بوستانست. نامه‌ای که درخت توحید را آبشخور است، و دوستی حقّ مر آن را میوه و بر است.

یقول اللَّه تعالی: (لا یزال العبد یذکرنی و اذکره حتّی یحبّنی و احبّه).

و گفته عزیزانست که: اذا ذکرت من انا احتقرت و اذا تذکّرت لمن انا افتخرت.

چون با خود نگرم و کردار خود بینم، گویم: از من زارتر کیست؟ چون با تو نگرم و خود را در بندگی تو بینم، گویم از من بزرگوارتر کیست؟

گاهی که بطینت خود افتد نظرم
گویم که: من از هر چه بعالم بترم‌
چون از صفت خویشتن اندر گذرم
از عرش همی بخویشتن در نگرم‌

پیر طریقت گفت: گاهی که بخود نگرم، همه سوز و نیاز شوم گاهی که بدو نگرم، همه ناز و راز شوم چون بخود نگرم گویم:

پر آب دو دیده و پر آتش جگرم
چه کند عرش که او غاشیه من نکشد؟
پر باد دو دستم و پر از خاک سرم‌
بوی جان آیدم از لب که حدیث تو کنم

چون بدو نگرم گویم:

چون بدل غاشیه حکم و قضای تو کشم؟!

شاخ عزّ رویدم از دل که بلای تو کشم!

الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ وَ ما أَدْراکَ مَا الْقارِعَةُ صفت روز رستاخیزست، روز محشر، روز عرض اکبر، روز جمع لشگر، روز احیاء صور، روز نشر بشر، روز جزاء خیر و شر، همه خلق بر انگیخته و از هیبت و سیاست خداوند ذو الجلال بزانو در آمده، ترازوی راستی آویخته، کرسی قضا نهاده، بساط هیبت باز گسترده، دوزخ‌ همی غرّد و زبانیه عاصی را میگیرد جرس هوس از گردن آفریدگان فرو گشاده، و جزای کردار هر کس در کنار او نهاده. بسا امیرا که آن روز اسیر شود، بسا اسیر که امیر شود، بسا عزیزا که ذلیل شود، بسا ذلیلا که عزیز شود، بسا پدر که از فرزند جدا شود، و فرزند از پدر جدا شود، بسا مادر که از فرزند بگریزد، و فرزند از مادر! هر کسی بخود درمانده و از دوستان و خویشان جدا گشته: کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ همچون پروانه پراکنده و افکنده و تنها مانده. مسکین آدمی که سر بمعصیت در نهاده، و از هول رستاخیز غافل مانده نمی‌داند که هر چه امروز در می‌بندد، فرداش می‌باید گشاد هر چه امروز املا کند، فرداش بر می‌باید خواند. ای مسکین باری آن املا کن که فردا بر توانی خواند و آن بار در بند که فردا بر توانی داشت، و آن کار کن که فردا طاقت جزای آن داری. آن روز مؤمنان را جامه از معاملت خواهد بود، مرکب از طاعت و تاج از خدمت وردا از حرمت و جمال روی از رنگ دل. هر کرا امروز دل بتوحید و معرفت روشن است، فردا روی وی سپید و روشن بود، چون ماه دو هفته، اگر چه امروز حبشی رنگ است. و هر کرا امروز دل در شک و شبهت فردا روی وی سیاه و تاریک بود، اگر چه امروز رومی رنگ است.

وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ از صعوبت و هیبت رستاخیز یکی آنست که این کوه‌های افراشته و این راسیات راسخات از بیخ بر آرند و زیر و زبر کنند، و چون پشم زده در هوا پرّان کنند، زلزله در زمین افتد، خاک فرا جنبش آید، کوه بلرزش آید، نه نشیب ماند نه فراز همه راست گشته، بالا و نشیب یکی شده.

قاعاً صَفْصَفاً لا تَری‌ فِیها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ آن کس که کردار وی بپسند اللَّه بود، و اللَّه از وی خشنود بود، اگر یک نفس از وی بر آید از سر سوز و نیاز بآن یک نفس ترازوی حسنات وی گران گرداند.

و آن کس که اللَّه از وی ناخشنود بود، و عنایت ازلی او را دستگیر نبود، اگر پری روزی زمین طاعت دارد در ترازوی وی پر پشه‌ای نسنجد. بسا خفته در خواب خوش‌ که از مرقد او تا فرقد فریشتگان پروا پر داده و میگویند: خداوندا بحرمت و حشمت و برکت نفس این آزاد مرد بر ما رحمت کن، و بسا بیدار چشم که ملائکه مقرّبین از نفس وی بفریاد آمده و می‌گویند: خداوندا ما را از زحمت و ظلمت نفس این بی‌حرمت بی‌رحمت فریاد رس. ای جوانمرد اگر با دلی پاک از خبائث و بدعت بخسبی به از آن که همه شب بیدار باشی و دل پر از هوا و شهوت بود! هر که اسیر دیو است همه روزگار او شب است. و هر که در حمایت دین است، همه شبهای او روز است.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه کلمة من آمن بها امن زوال النّعمی، و من ذکرها ظفر بنعیم الدّنیا و العقبی، و من عرفها و اعتقدها سعد سعادة لا یشقی، و وجد ملکا لا یبلی، و بقی فی العزّ و العلی.
هوش مصنوعی: عبارت "بسم اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحیم" جمله‌ای است که بر اساس آن، کسی که به این نام اعتقاد داشته باشد، از زوال نعمت‌ها در امان خواهد بود. همچنین، هر کس این عبارت را به یاد آورد، به نعمت‌های دنیوی و آخرتی دست خواهد یافت. کسی که این نام را بشناسد و به آن ایمان داشته باشد، در زندگی خود به خوشبختی و سعادت خواهد رسید، سلطنتی پایدار و بی‌زوال خواهد داشت و در عزت و عظمت باقی خواهد ماند.
نام نامداری که نامش یادگار جانست، و دل را شادی جاودانست، و روح روح دوستان و آسایش غمگنان است. عنوان نامه‌ای که از دوست نشانست و مهر قدیم مضمون آنست. نامه‌ای که بیقرار را درمانست و از قطعیت امانست، نامه‌ای که هم گوی و هم چوگانست، مرکب او شوق و مهر او میدانست، گل او سوز و معرفت او بوستانست. نامه‌ای که درخت توحید را آبشخور است، و دوستی حقّ مر آن را میوه و بر است.
هوش مصنوعی: نامی شناخته‌شده که یادآور زندگی است و خوشی جاودانی را به دل‌ها می‌آورد و برای دوستان روحی تازه و برای غم‌خواران آرامشی به ارمغان می‌آورد. این نام تجلّی نامه‌ای از دوست است که نشان‌دهنده رابطه‌ قدیمی و عمیق است. نامه‌ای که درد و بی‌قراری را تسکین می‌دهد و از قطع ارتباط جلوگیری می‌کند، نامه‌ای که هم به‌عنوان بازی و هم به‌عنوان هدف مطرح است. شوق و عشق مرکب آن است و معرفت گل‌چین شده‌اش در باغی زیبا جلوه‌گری می‌کند. این نامه بنیاد درخت توحید را سیراب می‌کند و دوستی حقّ میوه و برکت آن است.
یقول اللَّه تعالی: (لا یزال العبد یذکرنی و اذکره حتّی یحبّنی و احبّه).
هوش مصنوعی: خداوند عز و جل می‌فرماید: "بنده همیشه مرا یاد می‌کند و من نیز او را یاد می‌کنم تا اینکه او به من عشق ورزد و من نیز او را دوست بدارم."
و گفته عزیزانست که: اذا ذکرت من انا احتقرت و اذا تذکّرت لمن انا افتخرت.
هوش مصنوعی: اگر به یاد آورم که من چه کسی هستم، خود را حقیر می‌دانم و اگر به یاد آورم که برای چه کسی هستم، به خود افتخار می‌کنم.
چون با خود نگرم و کردار خود بینم، گویم: از من زارتر کیست؟ چون با تو نگرم و خود را در بندگی تو بینم، گویم از من بزرگوارتر کیست؟
هوش مصنوعی: وقتی به خودم نگاه می‌کنم و رفتارهایم را بررسی می‌کنم، فکر می‌کنم هیچ کس به اندازه من ضعيف نیست. اما وقتی به تو نگاه می‌کنم و خودم را در مقام خدمت به تو می‌بینم، احساس می‌کنم هیچ کس بزرگوارتر از من نیست.
گاهی که بطینت خود افتد نظرم
گویم که: من از هر چه بعالم بترم‌
هوش مصنوعی: گاهی که به باطن خود نگاه می‌کنم، به خودم می‌گویم که از هر چیزی در این دنیا بیزارم.
چون از صفت خویشتن اندر گذرم
از عرش همی بخویشتن در نگرم‌
هوش مصنوعی: زمانی که از ویژگی‌های خودم عبور می‌کنم، حتی از عرش نیز به خودم نگاه می‌کنم.
پیر طریقت گفت: گاهی که بخود نگرم، همه سوز و نیاز شوم گاهی که بدو نگرم، همه ناز و راز شوم چون بخود نگرم گویم:
هوش مصنوعی: مردی که در مسیر عرفان و طریقت قدم می‌زند، می‌گوید: هر وقت به خودم نگاه می‌کنم، احساس سوز و نیاز می‌کنم و هر زمان که به او نگاه می‌کنم، حس ناز و راز پیدا می‌کنم. وقتی به خودم می‌اندیشم، می‌گویم:
پر آب دو دیده و پر آتش جگرم
چه کند عرش که او غاشیه من نکشد؟
هوش مصنوعی: پیشانی درهم کشیده و دل آتشین من چه کار می‌تواند بکند وقتی که عرش و آسمان هم به کمک من نیاید؟
پر باد دو دستم و پر از خاک سرم‌
بوی جان آیدم از لب که حدیث تو کنم
هوش مصنوعی: دست‌های من پر از باد و سرم پر از خاک است؛ بویی که از لب‌هایم بلند می‌شود، مرا به یاد تو می‌اندازد تا از تو صحبت کنم.
چون بدو نگرم گویم:
هوش مصنوعی: زمانی که به تو نگاه می‌کنم، می‌گویم:
چون بدل غاشیه حکم و قضای تو کشم؟!
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم با این موضوع که بر روی من تأثیر می‌گذارد، کنار بیایم؟
شاخ عزّ رویدم از دل که بلای تو کشم!
هوش مصنوعی: از دل خود دوستی و ارادت تو را برمی‌دارم، که تحمل درد و رنج ناشی از عشق تو را دارم!
الْقارِعَةُ مَا الْقارِعَةُ وَ ما أَدْراکَ مَا الْقارِعَةُ صفت روز رستاخیزست، روز محشر، روز عرض اکبر، روز جمع لشگر، روز احیاء صور، روز نشر بشر، روز جزاء خیر و شر، همه خلق بر انگیخته و از هیبت و سیاست خداوند ذو الجلال بزانو در آمده، ترازوی راستی آویخته، کرسی قضا نهاده، بساط هیبت باز گسترده، دوزخ‌ همی غرّد و زبانیه عاصی را میگیرد جرس هوس از گردن آفریدگان فرو گشاده، و جزای کردار هر کس در کنار او نهاده. بسا امیرا که آن روز اسیر شود، بسا اسیر که امیر شود، بسا عزیزا که ذلیل شود، بسا ذلیلا که عزیز شود، بسا پدر که از فرزند جدا شود، و فرزند از پدر جدا شود، بسا مادر که از فرزند بگریزد، و فرزند از مادر! هر کسی بخود درمانده و از دوستان و خویشان جدا گشته: کَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ همچون پروانه پراکنده و افکنده و تنها مانده. مسکین آدمی که سر بمعصیت در نهاده، و از هول رستاخیز غافل مانده نمی‌داند که هر چه امروز در می‌بندد، فرداش می‌باید گشاد هر چه امروز املا کند، فرداش بر می‌باید خواند. ای مسکین باری آن املا کن که فردا بر توانی خواند و آن بار در بند که فردا بر توانی داشت، و آن کار کن که فردا طاقت جزای آن داری. آن روز مؤمنان را جامه از معاملت خواهد بود، مرکب از طاعت و تاج از خدمت وردا از حرمت و جمال روی از رنگ دل. هر کرا امروز دل بتوحید و معرفت روشن است، فردا روی وی سپید و روشن بود، چون ماه دو هفته، اگر چه امروز حبشی رنگ است. و هر کرا امروز دل در شک و شبهت فردا روی وی سیاه و تاریک بود، اگر چه امروز رومی رنگ است.
هوش مصنوعی: روز قیامت، روز محشر و روزی است که همه موجودات از خواب غفلت بیدار می‌شوند و در برابر عظمت خداوند سر به زمین می‌گذارند. در آن روز، ترازوی عدالت آویخته می‌شود و کرسی قضاوت برقرار می‌گردد. دوزخ به شدت فعال است و عذاب‌هایش نزدیک می‌شود. در این روز، هر کس جزای اعمال خود را دریافت می‌کند. ممکن است یک امیر به اسیری درآید و برعکس، یک اسیر به مقام امیری برسد. بسیاری از افراد از خانواده‌های خود جدا می‌شوند و هر کسی در آن روز فقط به فکر حال خود است و از دیگران بی‌خبر می‌ماند. انسان‌هایی که به معصیت آلوده هستند، نمی‌دانند که آنچه امروز انجام می‌دهند، فردا باید جوابگوی آن باشند. باید با توجه به عواقب کارها، از امروز به فکر فردا باشند و اعمالی انجام دهند که فردا پشیمان نشوند. در آن روز، مؤمنان با لباس‌های شایسته و جلوه‌ای زیبا ظاهر می‌شوند، در حالی که کسانی که در شک و شبهه بوده‌اند، با چهره‌ای تیره عرضه خواهند شد.
وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ از صعوبت و هیبت رستاخیز یکی آنست که این کوه‌های افراشته و این راسیات راسخات از بیخ بر آرند و زیر و زبر کنند، و چون پشم زده در هوا پرّان کنند، زلزله در زمین افتد، خاک فرا جنبش آید، کوه بلرزش آید، نه نشیب ماند نه فراز همه راست گشته، بالا و نشیب یکی شده.
هوش مصنوعی: در روز رستاخیز، کوه‌ها مانند پشم‌هایی که جابه‌جا شده‌اند، از زمین کنده می‌شوند و به هم می‌ریزند. زمین به شدت می‌لرزد و حرکت می‌کند، و هیچ نشیبی یا بلندی باقی نمی‌ماند. همه چیز یک‌دست و صاف می‌شود.
قاعاً صَفْصَفاً لا تَری‌ فِیها عِوَجاً وَ لا أَمْتاً فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَهُوَ فِی عِیشَةٍ راضِیَةٍ آن کس که کردار وی بپسند اللَّه بود، و اللَّه از وی خشنود بود، اگر یک نفس از وی بر آید از سر سوز و نیاز بآن یک نفس ترازوی حسنات وی گران گرداند.
هوش مصنوعی: قطعاً بهشتیان در مکانی صاف و یکدست قرار دارند که در آن هیچ انحراف و کجی وجود ندارد. کسانی که اعمالشان سنگینی کند، در زندگی رضایت‌بخشی خواهند بود. یعنی کسی که کارهایش مورد پسند خداوند باشد و خداوند از او راضی باشد، حتی اگر فقط یک نفس در طلب و نیاز از او برآید، این نفس ترازوی حسنات او را سنگین می‌کند.
و آن کس که اللَّه از وی ناخشنود بود، و عنایت ازلی او را دستگیر نبود، اگر پری روزی زمین طاعت دارد در ترازوی وی پر پشه‌ای نسنجد. بسا خفته در خواب خوش‌ که از مرقد او تا فرقد فریشتگان پروا پر داده و میگویند: خداوندا بحرمت و حشمت و برکت نفس این آزاد مرد بر ما رحمت کن، و بسا بیدار چشم که ملائکه مقرّبین از نفس وی بفریاد آمده و می‌گویند: خداوندا ما را از زحمت و ظلمت نفس این بی‌حرمت بی‌رحمت فریاد رس. ای جوانمرد اگر با دلی پاک از خبائث و بدعت بخسبی به از آن که همه شب بیدار باشی و دل پر از هوا و شهوت بود! هر که اسیر دیو است همه روزگار او شب است. و هر که در حمایت دین است، همه شبهای او روز است.
هوش مصنوعی: کسی که خدا از او ناراضی باشد و کمک‌های الهی شامل حالش نشود، حتی اگر در دنیا به ظاهر عباداتی داشته باشد، ارزشش در ترازوی الهی کمتر از پشه‌ای خواهد بود. بسیاری هستند که در خواب‌های خوش به سر می‌برند، در حالی که روح آنها از نظر فرشتگان مورد توجه قرار دارد و فرشتگان برای آن‌ها دعا می‌کنند. برعکس، افرادی هم هستند که در بیداری به سر می‌برند اما به خاطر ناپاکی‌های قلبشان، فرشتگان از آنها شکایت دارند و از خداوند یاری می‌طلبند. ای جوانمرد، اگر با دلی پاک و خالی از گناه بخوابی، ارزشمندتر است تا اینکه تمام شب بیدار باشی اما دل‌ات پر از خواهش‌های نفسانی باشد. هر کسی که تحت تسلط شیطان باشد، تمام روزهایش مثل شب است، در حالی که کسی که در حمایت دین قرار دارد، شب‌هایش همچون روزهاست.