گنجور

النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز تنصّل الیه المذنبون فغفرهم، و توکّل علیه العابدون فجبرهم، و توسّل الیه المطیعون فوصلهم و نصرهم، و تعرّف الیه العالمون فبصّرهم، و تقرّب الیه العارفون فقرّبهم، لکنّه فی جلاله حیّرهم.

هزاران سال گذشت تا خلق عالم در سماع این نام سرگردانند، غایت و نهایت ذات و صفات وی می‌ندانند، قومی در میدان‌اند و قومی بیرون میدان‌اند همه بسته امر، خسته نهی، در قید تکلیف، در انتظار وعد، در بند وعید، بر امید یافت، و حضرت صمدیّت منزّه از ادراک اوهام، مقدّس از احاطت افهام. عقلی که از جلال وی اندیشد معقول شود، فهمی که از جمال وی ادراک جوید ذلیل گردد، و همی که از کمال وی علم خواهد متحیّر گردد، عقل عاجز و فهم قاصر و وهم متحیّر و علم مقصّر و طبع ذلیل و قلب کسیر و سرّ اسیر و جمال او بر قدر جلال او، و جلال او بر وفق جمال او:

بیار پور مغانه، بده بپور مغان
که روستم را هم رخش روستم کشدا.
و لوجهها من وجهها قمر
و لعینها من عینها کحل.

قوله تعالی: لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ نزول این آیت در شأن قومی است که ایمان آوردند از هر دو فریق، از اهل کتاب و مشرکان قریش.

ربّ العزّة از ایشان خبر داد که در کفر و شرک مانده بودند، تا بوقت بعثت مصطفی (ص). چون آفتاب وحی سر از مطلع خویش بر زد و آن مهتر کونین و سیّد خافقین را کسوت نبوّت و رسالت پوشانیدند و طلعت رسالت چهره جمال خویش بخلق نمود، رأفت و رحمت نبوّت که: بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ دست کرم بر سر آن قوم نهاد تا از آلایش کفر پاک شدند و بعزّ اسلام و آرایش ایمان عزیز گشتند. آن روز که سرا پرده شریعت احمد مرسل در بطحاء مکه نصب کردند، دست فضل محمدی بیامد و نقش تخلیط کفّار قریش محو کرد و تلبیس ابلیس را ناچیز کرد. منادی دولت محمد مصطفی (ص) ببازار زمانه برآمد و این نداء عهد در داد که: رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً فِیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ. رسول خدا، سیّد انبیا، مقدّم اصفیا، تاج اولیا که در فلک نبوّت ماه است و لشگر انبیا را شاه است و عاصیان را پناه است، در چهار بالش دولت نبوّت و مسند عزّ رسالت نشست و صحیفه شریعت از هم باز کرد. کتاب آسمانی و نامه ربّانی بر خلق میخواند و نثار توحید بر سر مؤمنان می‌افشاند.

این ندا و این آواز باسماع دوستان رسید، همه از میقات نهاد خود بیکبار لبّیک اسلام برآوردند. بلال حبشی با روی سیاه و دلی چون ماه رنج میدید و جفای مشرکان می‌کشید، گرد مکه همی‌گردید و بامید جمال آن مهتر عالم همی‌دوید که این چه بوی است که در حبشه بمشام من رسید؟! صهیب رومی می‌تاخت با دلی پر درد و رخی زرد که چه سلسله لطف است که ما را از روم بکشید؟ سلمان فارسی میگفت که: این عطری است که جز در بازار نیاز ما نفروشند! عمّار یاسر آواز می‌داد که: «انّی لاجد ریح یوسف» بو ذر غفاری فریاد همی کرد که:

باد جوی مولیان آید همی
بوی یار مهربان آید همی‌

ای دریغا که آن مهتر بدین عالم در آمد و رفت و کس قدر وی بحقیقت نشناخت! ای دریغا که آن آفتاب جمال در میان میغ نهان شد و کس را از وی بحقیقت خبر نه:

ای درّ بچنگ آمده در عمر دراز
آورده ترا ز قعر دریا بفراز
غوّاص ترا نهاده بر دست ز ناز
افتاده ز دست و باز دریا شده باز!

وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ اللَّه تعالی درین آیت بندگان را عبادت میفرماید و در عبادت اخلاص میفرماید. روش اخلاص در عبادت چون روش رنگست در گوهر. هر گوهر که رنگ ندارد، سنگی بود بی قیمت، هر عبادت که با وی اخلاص نبود جان کندنی بود بی مثوبت. اخلاص آتشی است که در سینه مؤمن برافروزند تا هر آنچه در آن سینه دون حقّ بود بسوزد، دست وی از محارم برشته اخلاص استوار کنند تا دست جز بحلال نبرد. بدیده در اغیار ننگرد، بسینه از دنیا و عقبی نیندیشد، قوّت شهوت منقاد وی گردد. مخلص اوست که نفس وی در وی متحیّر شده، حرص را وداع کرده، بخل بهزیمت شده، بیخ حسد از سینه بر کنده، خلق عالم را برادر گشته، کبر از سر فرو نهاده، لباس تواضع پوشیده، زبان نصیحت گشاده، گل شفقت شکفته، اسباب تفرقت از راه وی برخاسته، چون قدم اینجا رسید، بسر راه اخلاص رسید. یک رکن از ارکان عبادت قیام کردنست بفرائض و سنن، چنان که گفت جلّ جلاله: وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ دین پاینده آنست که نماز بپای دارند بهنگام، شرائط و ارکان آن بجای آورده، خضوع و خشوع در دل آورده که: فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ. نظر اللَّه پیش چشم خویش داشته که: المصلی یناجی ربه. در ساعت تکبیر روی بعالم کبریا آورده، بسلاح «اعوذ باللّه» شیطان را هزیمت کرده، بدام بسم اللَّه یمن و برکت صید کرده، سوره فاتحه را مفتاح خیرات کرده، بخواندن سوره سیرت ملائکه گرفته، در صف نماز صفهای اهل صفوت یاد کرده، در رکوع خشوع آورده، در سجود بمحلّ شهود رسیده، در تشهّد حقّ را مشاهد گشته، روح پیغامبر را ریحان صلوات فرستاده، بسلام خلق را از بلاء خود مسلّم داشته. چنین نماز کننده متابع رسول (ص) بود و چنین نماز مستوجب قبول بود و حاصلش رضوان خداوند غفور بود. اینست که در آخر سوره گفته: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ.

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز تنصّل الیه المذنبون فغفرهم، و توکّل علیه العابدون فجبرهم، و توسّل الیه المطیعون فوصلهم و نصرهم، و تعرّف الیه العالمون فبصّرهم، و تقرّب الیه العارفون فقرّبهم، لکنّه فی جلاله حیّرهم.
هوش مصنوعی: بنام خداوند بخشنده و مهربان، نامی است محترم که خطاکاران به آن پناه می‌برند و او آنها را می‌بخشد. عابدان به او اعتماد می‌کنند و او آنها را تقویت می‌کند. اطاعت‌کنندگانی که به او رو می‌آورند به او وصل می‌شوند و یاری می‌گیرند. دانایان به او توجه می‌کنند و او به آنها بصیرت می‌دهد. عارفان به او نزدیک می‌شوند و او نیز آنها را به خود نزدیک‌تر می‌کند، اما عظمتی که او دارد، همگان را حیران و متحیر می‌سازد.
هزاران سال گذشت تا خلق عالم در سماع این نام سرگردانند، غایت و نهایت ذات و صفات وی می‌ندانند، قومی در میدان‌اند و قومی بیرون میدان‌اند همه بسته امر، خسته نهی، در قید تکلیف، در انتظار وعد، در بند وعید، بر امید یافت، و حضرت صمدیّت منزّه از ادراک اوهام، مقدّس از احاطت افهام. عقلی که از جلال وی اندیشد معقول شود، فهمی که از جمال وی ادراک جوید ذلیل گردد، و همی که از کمال وی علم خواهد متحیّر گردد، عقل عاجز و فهم قاصر و وهم متحیّر و علم مقصّر و طبع ذلیل و قلب کسیر و سرّ اسیر و جمال او بر قدر جلال او، و جلال او بر وفق جمال او:
هوش مصنوعی: هزاران سال گذشت و انسان‌ها در حیرت نام خاصی قرار دارند و سعی می‌کنند ذات و صفات او را درک کنند. برخی در میدان جست‌وجو هستند و برخی دیگر بیرون از آن؛ همه تحت تأثیر فرمانی هستند، خسته از محدودیت‌ها، در انتظار وعده‌ها و تربیت‌شده بر اساس امید و ترس. آنها برای درک حقیقتی تلاش می‌کنند که همیشه فراتر از فهم آنهاست. عقل و درک آنها در برابر جلال و زیبایی او ناتوان و درمانده می‌شود. هر گونه کوششی برای شناخت کمال او به حیرت و محدودیت می‌انجامد. به همین ترتیب، عقل و فهم بشری ناتوان از رسیدن به آن مقام است و در عین حال، زیبایی و جلال او با یکدیگر تناسب دارند.
بیار پور مغانه، بده بپور مغان
که روستم را هم رخش روستم کشدا.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به جذب و افرادی که از طریق می نوشیدن و لذت بردن از خوشی‌ها در پی بهبود و شادی در زندگی هستند. در اینجا صحبت از نوشیدنی‌ای است که به سرشار کردن روح و جسم کمک می‌کند. درست مانند رستم که در طول داستان‌هایش به قدرت و هیبت خود مشهور است، این متن نیز به تمایل و نیاز به شور و نشاط اشاره دارد. در نهایت، این بیت به نوعی دعوت به جشن و شادمانی می‌باشد.
و لوجهها من وجهها قمر
و لعینها من عینها کحل.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت چهره و چشمان فرد اشاره دارد. شاعر می‌گوید که چهره او به قدری زیباست که مانند ماه می‌درخشد و چشمانش به اندازه کحل، که نشانه‌ای از زیبایی است، دلفریب و گیرا هستند.
قوله تعالی: لَمْ یَکُنِ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ نزول این آیت در شأن قومی است که ایمان آوردند از هر دو فریق، از اهل کتاب و مشرکان قریش.
هوش مصنوعی: این آیه درباره گروهی نازل شده است که به ایمان آورده‌اند، و این گروه شامل هم اهل کتاب و هم مشرکان قریش می‌شود.
ربّ العزّة از ایشان خبر داد که در کفر و شرک مانده بودند، تا بوقت بعثت مصطفی (ص). چون آفتاب وحی سر از مطلع خویش بر زد و آن مهتر کونین و سیّد خافقین را کسوت نبوّت و رسالت پوشانیدند و طلعت رسالت چهره جمال خویش بخلق نمود، رأفت و رحمت نبوّت که: بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ دست کرم بر سر آن قوم نهاد تا از آلایش کفر پاک شدند و بعزّ اسلام و آرایش ایمان عزیز گشتند. آن روز که سرا پرده شریعت احمد مرسل در بطحاء مکه نصب کردند، دست فضل محمدی بیامد و نقش تخلیط کفّار قریش محو کرد و تلبیس ابلیس را ناچیز کرد. منادی دولت محمد مصطفی (ص) ببازار زمانه برآمد و این نداء عهد در داد که: رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا صُحُفاً مُطَهَّرَةً فِیها کُتُبٌ قَیِّمَةٌ. رسول خدا، سیّد انبیا، مقدّم اصفیا، تاج اولیا که در فلک نبوّت ماه است و لشگر انبیا را شاه است و عاصیان را پناه است، در چهار بالش دولت نبوّت و مسند عزّ رسالت نشست و صحیفه شریعت از هم باز کرد. کتاب آسمانی و نامه ربّانی بر خلق میخواند و نثار توحید بر سر مؤمنان می‌افشاند.
هوش مصنوعی: خداوند از وضعیت آن مردم خبر داد که در جهل و کفر به سر می‌بردند تا زمان ظهور پیامبر اسلام. زمانی که نور وحی بر دل‌ها تابید و پیامبر بزرگ، با لباس نبوت فراخوانده شد، رحمت و محبت نبوت بر آنها نازل گشت و سبب شد که از آلودگی کفر پاک شوند و به عظمت و زیبایی ایمان دست یابند. روزی که شریعت پیامبر در مکه اعلام شد، لطف محمدی آمد و آثاری از کافران قریش را محو کرد و فریب ابلیس را ناکار کرد. ندای دولت پیامبر در زمانه‌ی خود برخاست و اعلام کرد که پیامبری از جانب خداوند به قرائت صحف پاک مشغول است که حاوی کتاب‌های ارزشمند می‌باشد. رسول خدا، سردار انبیا و تاج سر اولیا، بر تخت نبوت نشسته و آیات آسمانی را بر مردم می‌خواند و نغمه‌ی توحید را بر سر مؤمنان می‌ریخت.
این ندا و این آواز باسماع دوستان رسید، همه از میقات نهاد خود بیکبار لبّیک اسلام برآوردند. بلال حبشی با روی سیاه و دلی چون ماه رنج میدید و جفای مشرکان می‌کشید، گرد مکه همی‌گردید و بامید جمال آن مهتر عالم همی‌دوید که این چه بوی است که در حبشه بمشام من رسید؟! صهیب رومی می‌تاخت با دلی پر درد و رخی زرد که چه سلسله لطف است که ما را از روم بکشید؟ سلمان فارسی میگفت که: این عطری است که جز در بازار نیاز ما نفروشند! عمّار یاسر آواز می‌داد که: «انّی لاجد ریح یوسف» بو ذر غفاری فریاد همی کرد که:
هوش مصنوعی: این ندا و آواز خوش به دوستان رسید و همه یکباره به ندای اسلام پاسخ دادند. بلال حبشی، با چهره‌ای سیاه و دلی باصفا، در حالی که رنج‌ها و سختی‌های مشرکان را تحمل می‌کرد، دور مکه می‌چرخید و به امید دیدن آن ماه تابان می‌دوید و از خود می‌پرسید که این چه بویی است که به من از حبشه می‌رسد؟ صهیب رومی با دل پر از درد و چهره‌ای زرد می‌تاخت و می‌پرسید که چه لطفیست که ما را از روم به اینجا کشانده‌اند؟ سلمان فارسی می‌گفت که این عطر تنها در بازار نیاز ما عرضه می‌شود. عمّار یاسر در حالیکه فریاد می‌زد، می‌گفت: «من بوی یوسف را می‌شناسم» و بو ذر غفاری نیز با صدا فریاد می‌کرد.
باد جوی مولیان آید همی
بوی یار مهربان آید همی‌
هوش مصنوعی: باد از سمت جوی مولیان می‌وزد و بوی یار مهربان به مشام می‌رسد.
ای دریغا که آن مهتر بدین عالم در آمد و رفت و کس قدر وی بحقیقت نشناخت! ای دریغا که آن آفتاب جمال در میان میغ نهان شد و کس را از وی بحقیقت خبر نه:
هوش مصنوعی: ای کاش که آن بزرگوار به این دنیا آمد و رفت، اما هیچ کس حقیقت او را نشناخت! ای کاش که آن خورشید زیبایی در میان ابرها پنهان شد و هیچ کس از حقیقت او آگاهی پیدا نکرد.
ای درّ بچنگ آمده در عمر دراز
آورده ترا ز قعر دریا بفراز
هوش مصنوعی: ای الماسی که در طول زندگی‌ام به دست آمده‌ای، تو را از عمق دریا به دست آورده‌ام و به اوج می‌برم.
غوّاص ترا نهاده بر دست ز ناز
افتاده ز دست و باز دریا شده باز!
هوش مصنوعی: غواصی که در دریا به جستجوی گنج‌ها مشغول بود، به خاطر ناز و لذت‌های زندگی به دست و پایش گرفتار شده و حالا دریا دوباره به حال خودش برگشته است.
وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ اللَّه تعالی درین آیت بندگان را عبادت میفرماید و در عبادت اخلاص میفرماید. روش اخلاص در عبادت چون روش رنگست در گوهر. هر گوهر که رنگ ندارد، سنگی بود بی قیمت، هر عبادت که با وی اخلاص نبود جان کندنی بود بی مثوبت. اخلاص آتشی است که در سینه مؤمن برافروزند تا هر آنچه در آن سینه دون حقّ بود بسوزد، دست وی از محارم برشته اخلاص استوار کنند تا دست جز بحلال نبرد. بدیده در اغیار ننگرد، بسینه از دنیا و عقبی نیندیشد، قوّت شهوت منقاد وی گردد. مخلص اوست که نفس وی در وی متحیّر شده، حرص را وداع کرده، بخل بهزیمت شده، بیخ حسد از سینه بر کنده، خلق عالم را برادر گشته، کبر از سر فرو نهاده، لباس تواضع پوشیده، زبان نصیحت گشاده، گل شفقت شکفته، اسباب تفرقت از راه وی برخاسته، چون قدم اینجا رسید، بسر راه اخلاص رسید. یک رکن از ارکان عبادت قیام کردنست بفرائض و سنن، چنان که گفت جلّ جلاله: وَ یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکاةَ وَ ذلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ دین پاینده آنست که نماز بپای دارند بهنگام، شرائط و ارکان آن بجای آورده، خضوع و خشوع در دل آورده که: فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ. نظر اللَّه پیش چشم خویش داشته که: المصلی یناجی ربه. در ساعت تکبیر روی بعالم کبریا آورده، بسلاح «اعوذ باللّه» شیطان را هزیمت کرده، بدام بسم اللَّه یمن و برکت صید کرده، سوره فاتحه را مفتاح خیرات کرده، بخواندن سوره سیرت ملائکه گرفته، در صف نماز صفهای اهل صفوت یاد کرده، در رکوع خشوع آورده، در سجود بمحلّ شهود رسیده، در تشهّد حقّ را مشاهد گشته، روح پیغامبر را ریحان صلوات فرستاده، بسلام خلق را از بلاء خود مسلّم داشته. چنین نماز کننده متابع رسول (ص) بود و چنین نماز مستوجب قبول بود و حاصلش رضوان خداوند غفور بود. اینست که در آخر سوره گفته: رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ.
هوش مصنوعی: الهی تعالی در این آیه بندگان خود را به عبادت دعوت می‌کند و در مورد لزوم اخلاص در عبادت تأکید می‌نماید. اخلاص در عبادت مانند رنگی است که به گوهری ارزش می‌بخشد؛ هر گوهری که رنگ نداشته باشد بی‌ارزش خواهد بود و هر عبادتی که بدون اخلاص انجام گیرد، نتیجه‌ای نخواهد داشت. اخلاص مانند آتش در دل مؤمن می‌درخشد و تمام خواهش‌ها و اموری که به حق ارتباطی ندارند را می‌سوزاند. مؤمن باید با اخلاص، دست از محرومیت‌ها بکشد و جز به حلال دست نزند. او نباید به دیگران چشم بدوزد یا به دنیا و آخرت فکر کند و باید بر شهوت و خواسته‌های نفسانی خود غلبه کند. مخلص کسی است که درونش پر از حیرت است، حرص و بخل را کنار گذاشته و نسبت به خلق دنیا محبت می‌ورزد. او باید تواضع را به تن کرده و زبانش به نصیحت گشوده باشد و کینه و تفرقه را از دل بزداید. وقتی به این حالت رسید، به مرحله اخلاص وارد شده است. یکی از ارکان عبادت، برپاداشتن واجبات و مستحبات است. خداوند فرموده است که فریضه‌هایی چون نماز و زکات را برپا دارند. دین پایدار دینی است که نماز به‌طور صحیح و با خضوع و خشوع انجام شود. نمازگزار باید همیشه به یاد خدا باشد و در لحظه تکبیر، توجهش به بالا باشد و با «اعوذ بالله» به شیطان پوزخند بزند. او باید با بسم‌الله برکات را جلب کند و فاتحه را کلید خیر بداند. نمازگزار باید در رکوع و سجود حالت خضوع را حفظ کرده و در تشهد حق را مشاهده کند. با فرستادن صلوات بر پیامبر، طلب مغفرت کند و با سلام به دیگران اطمینان ببخشد. چنین نمازگزاری از پیروان رسول (ص) است و نماز او مورد قبول خواهد بود و نتیجه‌اش رضایت خداوند خواهد بود. در انتهای سوره بیان می‌شود که خدا از آن‌ها راضی است و آن‌ها هم از خدا راضی‌اند؛ این پاداش کسانی است که از خداوندش می‌ترسند.

حاشیه ها

1403/01/13 03:04
محمدامین جامعی فرد

بسم تعالی

چنین نوشته باز گرفته را دیگر نمیتوان حاشیه برد که خود نزدیک ترین حاشیه از آیه رو با بیانی نیک اومده بیان می‌کنه.بقیه اش دیگه  آیه های الله می‌باشد که از زبان پیغمبر جاری شده برای پر شدن حوضهای خالی بشریت بشارت دهنده ای اشاره کننده به منبع منابع فرستاده که از نهرهای که سیراب میشویم و خاشعانه در برابر کلماتی که مات کننده از هوالحق هستند بنشینیم.تا زنده شوند در روح و روانمون به نوعی و بفهمیم چگونه زنده میکند انسان های مرده شده را و درست تسلیم شویم و به راه آییم و برکاتش رو از دست ندهیم و با ندامت و جهل در جهان پیشینیان بی خبر نباشیم که قیامت خبر از قامت بلند قامتی خواهد داد قیام او باید کرد در نمازمون رو به نازکی به اون ادا و ادبی نشان دهیم و قولی که خوانده برامون رو بخوانیم تا نجاتی از جنایتی که در حالت نادانی در جناتش مرتکب شده ایم رو بیاد آوریم و توبه کنان غرق در رحمتش به امید ننشینیم مگر با اعمال و عمل صالح نوشی بر نیش دردناک نفس پیرو کننده شیاطین شهوت طلب که شهامت رو از گستاخی باز شناسیم بدانیم ما فرزندان آدمیم و از آن دم دنباله از مهدی خاندان محمد که پیغامی از نامهای الله برای هدایت که در نامش رمز هادی برایمان باز شده به آمادگی دیدن روی مبارک پر برکتش از حضرت حظورش را برخوردار شویم و چشمان درونمان بینا به غیب گردد هم اکنون.

اگر نقص املایی بود ببخشید یهو نوشتم شما به بزرگواری املایش کنید