گنجور

النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم من لم تتعطّر القلوب الّا بنسیم اقباله، و لم تتفطّر الدّموع الّا للوعة فراقه او روح وصاله، فدموعهم علی الحالتین منسکبة و قلوبهم فی عموم احوالهم ملتهبة، و عقولهم فی غالب اوقاتهم منتهبة.

تا عزّت «بسم اللَّه» جمال و جلال خویش درین سرای حکم آشکارا کرد، جهانیان دل از خواجگی خویش برگرفتند، تا رأیت دولت این نام از غیب ظاهر گشت، از عرش مجید تا بفرش مهید همه موجودات کمر استقبال بر میان بستند تا در بطحاء مکه این نواخت بآن مهتر عالم رسید. که اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ کس را درین عالم پروای خویش نماند.

آن عزیزی گفته در مناجات: ای پذیرنده عذر هر پشیمانی، ای سازنده کار هر بی درمانی، کدام دلست که در آتش شوق تو نیست؟ کدام دیده است که در انتظار دیدار تو نیست؟ کدام جانست که در مخلب باز عزّت تو نیست؟ کدام سر است که سرمست شراب محبّت تو نیست؟

در زاویه درویشان همه سوز طلب تو، در کوی خراباتیان همه درد نایافت تو، در کلیسای ترسایان همه نشاط جست و جوی تو، در آتش گاه گبران همه درد واماندگی از تو:

دلداده بسی بینم و دلدار یکی
جوینده یار بی‌عدد، یار یکی!

وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی‌ اللَّه تعالی شب را شرفی و مرتبتی داد که در قرآن مجید آن را محلّ قسم خود گردانید گفت: وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی‌ و این شرف از آن یافت که چون شب درآید دوستان خدای و خاصگیان درگاه پادشاه در مناجات شوند: تنها شان در نماز، دلهاشان در نیاز، جانهاشان در راز، همه شب شراب صفا می‌نوشند و خلعت رضا میپوشند و عتاب محبوب می‌نوشند. چون وقت سحر باشد فرمان، رسد، تا این درهای قبّه پیروزه باز گشایند و دامنهای سرادقات عرش مجید براندازند و مقرّبان حضرت بامر حقّ جلّ جلاله خاموش شوند. آن گه جبّار کائنات در علوّ و کبریاء خود خطاب کند: الا تدخلا کلّ حبیب بحبیبه فاین احبّای»؟ هر دوستی با دوست خود در خلوت و شادی آمدند، دوستان من کجااند؟

«اللّیل» داج و العصات نیام
و العابدون لذی الجلال قیام!

وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی‌ یک سرّ از اسرار این سوره آنست که حقّ جلّ جلاله اندرین سورة حالت دو کس بیان کرد و سیرت ایشان بنشان عیان کرد: یکی ابو بکر صدیق، او که «اتقی» وصف و نعت او دیگر بو جهل پر جهل، او که «اشقی» حالت و صفت او. سر همه معاندان در شقاوت بو جهل و صفت او در کتاب خدا «اشقی». سالار و مهتر همه مؤمنان ابو بکر است و نعت او در کتاب آسمان «اتقی». ابو بکر آراسته ایمان و اسلام و نام او در جریده اتقیا. بو جهل آلوده کفر و شرک و نام او در جریده اشقیا. از روی اشارت میگوید چنانک از اهل کفر و و زمره شقاوت کس را آن قسوت و جفا نیست که بو جهل را. نیز از اهل ایمان و ارباب معرفت کس را آن صدق و وفا نیست که ابو بکر را و در فاتحه سوره که ربّ العالمین گفت: وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی‌ وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی گویی از روی معنی شب و روز را در قسم از بهر آن یاد کرد در افتتاح سوره که صورت حال هر دو کس را در اثناء سورة یاد کرد. معنی چنانست که اندر شب فترت ضلالت کس را آن گمراهی نبود که بو جهل شقی را بود و اندر روز دعوت رسالت کس را آن ثبات قدم نبود که ابو بکر نفی را بود. اضداد در برابر یکدیگر کمال وصف بنمایند.

عناد بو جهل و اعتقاد ابو بکر هر دو را در یک سوره بیان کرد تا حقیقت شود اهل سنّت را بیان نصّ و منّت حقّ عزّ و جلّ در حال بو بکر صدّیق و این انوار و آثار که از وی پیدا شد، ثمره صحبت و ادب مراقبت بود و کمال یقین او که در اوامر حقّ کس را آن رتبت امتثال نبود که بو بکر را بود، هم در مجاهده و هم در مشاهده و چندان نور سرور در باطن وی استیلا یافت که هر چه داشت در برابر امر حق نثار کرد و اغیار را بر آن ایثار کرد لباس خویش در باخت مجرّد شد. حطام دنیا جمله برانداخت مفرد شد. سر را عمامه نگذاشت، تن را جامه نگذاشت، قدم را نعلین نگذاشت، گفت: محبّت رسول (ص) سرما را تاج بست، سینه ما را لباس تقوی بست و «لِباسُ التَّقْوی‌ ذلِکَ خَیْرٌ» لا جرم از حضرت عزّت امر آمد بمقرّبان آسمان و زمره عالم ملکوت که نظاره کنید مر حالت ابو بکر را! و ابو بکر بمجلس سیّد (ص) رسیده و هم بر آن حالت قرار گرفته و سیّد ولد آدم نظر رأفت بر اخلاق او گذاشته. آن ساعت جبرئیل امین فرو آمد از حضرت عزّت و گفت: یا سیّد ملک جلّ جلاله میگوید: سلام ما به ابو بکر برسان و با او بگو که: «انا عنک راض فهل انت عنّی راض»؟ بعد از انبیا و رسل در طبقات اولیا هرگز هیچکس را از حضرت عزّت ذو الجلال چنین تشریف و نواخت نیامد که ابو بکر را آمد.

و باش تا فردای قیامت که گویند: ای مقرّبان درگاه و ای چاوشان بارگاه عزّت! دست ابو بکر گیرید و او را در سراپرده زنبوری و قدس الهی آرید تا لطف جمال ما دیده اشتیاق صدق او را این توتیا درکشد که: یتجلی الرّحمن للنّاس عامّة و لابی بکر خاصّة.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم من لم تتعطّر القلوب الّا بنسیم اقباله، و لم تتفطّر الدّموع الّا للوعة فراقه او روح وصاله، فدموعهم علی الحالتین منسکبة و قلوبهم فی عموم احوالهم ملتهبة، و عقولهم فی غالب اوقاتهم منتهبة.
هوش مصنوعی: با نام خداوند بخشنده مهربان. دل‌ها هرگز خوشبو نمی‌شوند مگر با نسیم محبت او، و اشک‌ها تنها در فراق او یا وصل او به جوش می‌آیند. بنابراین، اشک‌های آنها در هر حالتی جاری است و دل‌هایشان در تمام شرایطشان داغ و متوّجه به اوست، و ذهن‌هایشان در بیشتر اوقات مشغول و درگیر اوست.
تا عزّت «بسم اللَّه» جمال و جلال خویش درین سرای حکم آشکارا کرد، جهانیان دل از خواجگی خویش برگرفتند، تا رأیت دولت این نام از غیب ظاهر گشت، از عرش مجید تا بفرش مهید همه موجودات کمر استقبال بر میان بستند تا در بطحاء مکه این نواخت بآن مهتر عالم رسید. که اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ کس را درین عالم پروای خویش نماند.
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی و عظمت «بسم اللَّه» خود را در این دنیا به نمایش گذاشت، مردم از وابستگی خود به دیگران دست برداشتند. وقتی که نشانه قدرت این نام از ناشناخته‌ها نمایان شد، همه موجودات از آسمان تا زمین به استقبال آن آمدند تا در سرزمین مکه این پیام به پیامبر رسید: که بخوان به نام پروردگارت و هیچ کس در این عالم دیگر نگران خویش نماند.
آن عزیزی گفته در مناجات: ای پذیرنده عذر هر پشیمانی، ای سازنده کار هر بی درمانی، کدام دلست که در آتش شوق تو نیست؟ کدام دیده است که در انتظار دیدار تو نیست؟ کدام جانست که در مخلب باز عزّت تو نیست؟ کدام سر است که سرمست شراب محبّت تو نیست؟
هوش مصنوعی: در مناجاتی، شخصی می‌گوید: ای کسی که عذر هر کس را می‌پذیری و به مشکلات هر انسانی رسیدگی می‌کنی، کدام دلی وجود دارد که در آتش عشق و شوق تو نسوزد؟ کدام چشمی هست که در انتظار دیدن تو نباشد؟ کدام انسانی است که در معرض عظمت تو قرار نگرفته باشد؟ و کدام سر وجود دارد که تحت تأثیر عشق و محبت تو مست نشده باشد؟
در زاویه درویشان همه سوز طلب تو، در کوی خراباتیان همه درد نایافت تو، در کلیسای ترسایان همه نشاط جست و جوی تو، در آتش گاه گبران همه درد واماندگی از تو:
هوش مصنوعی: در جمع درویشان، همه به شدت خواهان تو هستند، در محله خراباتیان، همه از ناتوانی تو رنج می‌برند، در کلیسای مسیحیان، همه به دنبال شادی ناشی از تو هستند و در آتشگاه زرتشتیان، همه از ناامیدی و فراق تو رنج می‌کشند.
دلداده بسی بینم و دلدار یکی
جوینده یار بی‌عدد، یار یکی!
هوش مصنوعی: بسیاری را می‌بینم که عاشق هستند، اما تنها یک معشوق وجود دارد. در میان بسیاری که به دنباله معشوق می‌گردند، تنها یک یار واقعی وجود دارد.
وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی‌ اللَّه تعالی شب را شرفی و مرتبتی داد که در قرآن مجید آن را محلّ قسم خود گردانید گفت: وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی‌ و این شرف از آن یافت که چون شب درآید دوستان خدای و خاصگیان درگاه پادشاه در مناجات شوند: تنها شان در نماز، دلهاشان در نیاز، جانهاشان در راز، همه شب شراب صفا می‌نوشند و خلعت رضا میپوشند و عتاب محبوب می‌نوشند. چون وقت سحر باشد فرمان، رسد، تا این درهای قبّه پیروزه باز گشایند و دامنهای سرادقات عرش مجید براندازند و مقرّبان حضرت بامر حقّ جلّ جلاله خاموش شوند. آن گه جبّار کائنات در علوّ و کبریاء خود خطاب کند: الا تدخلا کلّ حبیب بحبیبه فاین احبّای»؟ هر دوستی با دوست خود در خلوت و شادی آمدند، دوستان من کجااند؟
هوش مصنوعی: شب به خاطر ویژگی‌های خاص خود و نزدیکی به پروردگار مورد احترام است و در قرآن به آن قسم یاد شده است. زمانی که شب فرامی‌رسد، بندگان خاص خدا در دعا و نیایش مشغول می‌شوند؛ در حالیکه در نمازند، دل‌هایشان در حال نیایش و جان‌هایشان در حال راز و نیاز هستند. در این شب، آن‌ها به نوشیدن شراب صفای روح و پوشیدن لباس خشنودی محبوب مشغولند و از عتاب محبوب لذت می‌برند. با نزدیک شدن به سحر، فرمانی می‌رسد تا درهای بهشت باز شود و نزدیکان خدا در سکوت به حالت خضوع درمی‌آیند. سپس خدای بزرگ به علو و عظمت خود خطاب می‌زند و از دوستانش می‌پرسد: آیا همه دوستانم در خلوت و خوشی کنار یکدیگرند؟ دوستان من کجا هستند؟
«اللّیل» داج و العصات نیام
و العابدون لذی الجلال قیام!
هوش مصنوعی: شب در سکوت و آرامش فرورفته و در آن کسانی که در پرستش خداوند بزرگ مشغول عبادت هستند، ایستاده‌اند.
وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی‌ یک سرّ از اسرار این سوره آنست که حقّ جلّ جلاله اندرین سورة حالت دو کس بیان کرد و سیرت ایشان بنشان عیان کرد: یکی ابو بکر صدیق، او که «اتقی» وصف و نعت او دیگر بو جهل پر جهل، او که «اشقی» حالت و صفت او. سر همه معاندان در شقاوت بو جهل و صفت او در کتاب خدا «اشقی». سالار و مهتر همه مؤمنان ابو بکر است و نعت او در کتاب آسمان «اتقی». ابو بکر آراسته ایمان و اسلام و نام او در جریده اتقیا. بو جهل آلوده کفر و شرک و نام او در جریده اشقیا. از روی اشارت میگوید چنانک از اهل کفر و و زمره شقاوت کس را آن قسوت و جفا نیست که بو جهل را. نیز از اهل ایمان و ارباب معرفت کس را آن صدق و وفا نیست که ابو بکر را و در فاتحه سوره که ربّ العالمین گفت: وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی‌ وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی گویی از روی معنی شب و روز را در قسم از بهر آن یاد کرد در افتتاح سوره که صورت حال هر دو کس را در اثناء سورة یاد کرد. معنی چنانست که اندر شب فترت ضلالت کس را آن گمراهی نبود که بو جهل شقی را بود و اندر روز دعوت رسالت کس را آن ثبات قدم نبود که ابو بکر نفی را بود. اضداد در برابر یکدیگر کمال وصف بنمایند.
هوش مصنوعی: در این سوره، خداوند به وضوح حال دو شخصیت را بیان می‌کند: یکی ابو بکر صدیق که صفتی پاک و نیکو دارد و به عنوان «اتقی» شناخته می‌شود، و دیگری بو جهل که در جهل و شقاوت غوطه‌ور است و به عنوان «اشقی» معرفی شده است. ابو بکر، رهبری مؤمنان را بر عهده دارد و نشانه ایمان و اسلام است، در حالی که بو جهل مملو از کفر و شرک است. این دو شخصیت، به عنوان نمونه‌هایی از مؤمنان و کافران، مورد توجه قرار گرفته‌اند؛ چرا که کفر بو جهل به اندازه‌ای تیره و تار است که هیچ کافر دیگری به آن نمی‌رسد و در مقابل، صداقت و وفای ابو بکر به اندازه‌ای برجسته است که هیچ مؤمنی نمی‌تواند به آن دست یابد. در ابتدای سوره، اشاره به شب و روز، به نماد حال این دو شخصیت است؛ شب نمایانگر گمراهی بو جهل و روز نمایانگر ثبات قدم ابو بکر در دعوت رسالت است. این دو شخصیت، که به عنوان مخالفان یکدیگر معرفی شده‌اند، به خوبی ویژگی‌های خود را نشان می‌دهند.
عناد بو جهل و اعتقاد ابو بکر هر دو را در یک سوره بیان کرد تا حقیقت شود اهل سنّت را بیان نصّ و منّت حقّ عزّ و جلّ در حال بو بکر صدّیق و این انوار و آثار که از وی پیدا شد، ثمره صحبت و ادب مراقبت بود و کمال یقین او که در اوامر حقّ کس را آن رتبت امتثال نبود که بو بکر را بود، هم در مجاهده و هم در مشاهده و چندان نور سرور در باطن وی استیلا یافت که هر چه داشت در برابر امر حق نثار کرد و اغیار را بر آن ایثار کرد لباس خویش در باخت مجرّد شد. حطام دنیا جمله برانداخت مفرد شد. سر را عمامه نگذاشت، تن را جامه نگذاشت، قدم را نعلین نگذاشت، گفت: محبّت رسول (ص) سرما را تاج بست، سینه ما را لباس تقوی بست و «لِباسُ التَّقْوی‌ ذلِکَ خَیْرٌ» لا جرم از حضرت عزّت امر آمد بمقرّبان آسمان و زمره عالم ملکوت که نظاره کنید مر حالت ابو بکر را! و ابو بکر بمجلس سیّد (ص) رسیده و هم بر آن حالت قرار گرفته و سیّد ولد آدم نظر رأفت بر اخلاق او گذاشته. آن ساعت جبرئیل امین فرو آمد از حضرت عزّت و گفت: یا سیّد ملک جلّ جلاله میگوید: سلام ما به ابو بکر برسان و با او بگو که: «انا عنک راض فهل انت عنّی راض»؟ بعد از انبیا و رسل در طبقات اولیا هرگز هیچکس را از حضرت عزّت ذو الجلال چنین تشریف و نواخت نیامد که ابو بکر را آمد.
هوش مصنوعی: عناد بو جهل و اعتقاد ابو بکر هر دو در یک سوره بیان شده‌اند تا حقیقت اهل سنّت و موقعیت ابو بکر صدّیق روشن شود. این موضوع نشان‌دهنده نصرت و عنایت الهی است که در زمان ابو بکر وجود داشت. ویژگی‌های مثبت ابو بکر، از جمله ثمره صحبت و ادب و کمال یقین او، موجب شد که در برابر اوامر الهی، هیچ‌کس در آن سطح از اطاعت و امتثال قرار نداشت. او در مجاهدت و مشاهده به نور و شادی‌ای دست یافت که همه چیزش را در راه خدا بخشید. او تا حدی از دنیا دور شد که حتی لباس و نعلی برای خود نگذاشت و به جای آن، محبت رسول (ص) را به عنوان تاج و لباس تقوی در سینه‌اش پذیرفت. در این شرایط، از جانب خداوند به مقربان آسمانی فرمان داده شد که حال ابو بکر را مشاهده کنند. ابو بکر به مجلس رسول خدا (ص) رسید و در آن حالت باقی ماند. در این زمان، جبرئیل از سوی خداوند نازل شد و پیام سلام خداوند را به ابو بکر رساند و گفت که خداوند از او راضی است و از او خواست که آیا او هم از خداوند راضی است. پس از انبیا و رسولان، ابوبکر در زمره اولیا در مقام خاصی قرار گرفت که هیچ‌کس از جانب خداوند به آن شکل مورد تقدیر قرار نگرفته بود.
و باش تا فردای قیامت که گویند: ای مقرّبان درگاه و ای چاوشان بارگاه عزّت! دست ابو بکر گیرید و او را در سراپرده زنبوری و قدس الهی آرید تا لطف جمال ما دیده اشتیاق صدق او را این توتیا درکشد که: یتجلی الرّحمن للنّاس عامّة و لابی بکر خاصّة.
هوش مصنوعی: در روز قیامت ندا داده می‌شود که ای نزدیکان درگاه الهی و ای پیشکاران بارگاه عزت! ابو بکر را بگیرید و او را به محل مقدس و ویژه‌ای که مخصوص فرشتگان است ببرید تا نور و زیبایی ما را به او به نمایش بگذاریم و او بتواند عشق و حقیقت را درک کند. این تجلی رحمت خداوند برای عموم مردم است، اما برای ابو بکر به طور خاص خواهد بود.