گنجور

النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز لربّ عزیز، سماعه یحتاج الی سمع عزیز و ذکره یحتاج الی وقت عزیز، و فهمه یحتاج الی قلب عزیز.

سمع بسماع الاغیار مبتذل و قلب بالاشتغال بالاغیار مستعمل، متی یصلح لسماع هذا الاسم العزیز.

نام خداوندی که قدر او بی منتهی است و صحبت او با دوستان بی بهاست، در قدر نهان و در صنع آشکارا است، از مانندگی دور و از اوهام جداست. دل را بدوستی و خرد را بهستی پیداست، نه در صفت او چون، نه در حکم او چراست. در شنوایی و بینایی و دانایی یکتاست.

ای خداوندی که در دل دوستانت نور عنایت پیداست، جانها در آرزوی وصالت حیران و شیداست. چون تو مولی کراست؟ چون تو دوست کجاست؟

هر چه دادی نشان است و آئین فرداست. آنچه یافتیم پیغام است و خلعت برجاست.

نشانت بی قراری دل و غارت جان است، خلعت وصال در مشاهده جمال چه گویم که چونست؟

روزی که سر از پرده برون خواهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد!
گر زیب و جمال ازین فزون خواهی کرد
یا ربّ چه جگرهاست که خون خواهی کرد

وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً الی آخرها، اشارتست بصنایع قدرت و بدایع فطرت و لطائف حکمت در آفرینش خلیفت و جمله محلّ نظر عوام است و سبب راه بردن ایشان. عامّه خلق بدیده سرّ بصنایع و بدایع نگرند، آثار رحمت و قدرت بینند. از صنع دلیل گیرند بر وجود صانع، از اسباب روش درگیرند تا برسند بحضرت مسبّب و الیه الاشارة بقوله: «أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»؟

«أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَی السَّماءِ فَوْقَهُمْ»؟ «أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا»؟ «فَانْظُرْ إِلی‌ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ»! «هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ آیاتِهِ»! «سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ» الآیة....

باز عارفان راه و صدیقان درگاه را حالی دیگر است و نظری دیگر، بدیده سرّ بصانع نگرند، اسرار عنایت بینند بدیده دل بمبدع نگرند انوار هدایت بینند.

بدیده جان بحقّ نگرند، رایت وجود بینند. بدیده شهود بمشهود نگرند، دوست را عیان بینند. ای مسکین تا کی در صنایع و بدایع نگری؟ یک بار در صانع و مبدع نگر تا عجایب لطایف بینی! از صنایع و بدایع آن بینی که از او خیزد، و از صانع و مبدع آن بینی که از او سزد. هر که نظاره گاه او جز شواهد صنایع نیست، او را در راه جوانمردان قدمی نیست و از این حدیث بمشام وی بویی رسیده نیست. بسیار بود که نه صنایع و نه بدایع، نه خلایق، نه علائق، نه زمان و نه زمین، نه مکان و نه مکین، نه عرش و نه فرش، نه سما و نه سمک، نه فلک و نه ملک، نه ماه و نه ماهی، نه اعیان و نه آثار، نه عیان و نه اخبار. حقّ بود حاضر و حقیقت حاصل، قیّوم پاینده بهیچ هست نماننده، بود و هست و خواهد بود، لم یزل و لا یزال، بی تغیّر و انتقال، موصوف بوصف جلال و جمال. هر چه خلق است همه نابودنی و فانی و خالق جلّ جلاله بجلال عزّ خود بودنی و باقی. «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی‌ وَجْهُ رَبِّکَ». «کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ». باش ای جوانمرد تا این قبّه اخضر فرو گشایند و این بساط اغبر در نوردند و عقد پروین تباه کنند، چهره ماه و خورشید سیاه کنند، سماک را بر سمک زنند تا این وعده نقد شود که: یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ و این خبر عیان گردد که: قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَةٌ أَبْصارُها خاشِعَةٌ. ای مسکین تغافل امروز تغابن فرداست. پیرایه‌ای پیش تو نهاده‌اند و سرمایه‌ای در دست تو داده. پیرایه نفس تو است و سرمایه نفس تو، نفس را در کار دار و نفس ضایع مگذار، این را عمارت کن و بدان تجارت کن، تا فردا ازین تجارت سودها بینی که نیکو گفته آن جوانمرد که این شعر گفت:

گر امروزم درین منزل ترا حالی زیان باشد
زهی سرمایه و سودا که فردا زین زیان بینی
ور از میدان شهوانی سوی ایوان عقل آیی
چو کیوان در میان خود را به هفتم آسمان بینی‌
و گر زین حضرت قدسی خرامان گردی از عزّت
ز دار الملک ربّانی جنیبتها روان بینی.

عبد الملک مروان خلیفه روزگار بود و بو حازم امام زاهد وقت بود. از وی پرسید که: یا حازم فردا حال و کار ما چون خواهد بود؟ گفت: اگر قرآن میخوانی، قرآن ترا جواب میگوید. گفت: کجا میگوید؟ گفت: فَأَمَّا مَنْ طَغی‌ وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوی‌ وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی‌ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی‌ بدانکه در دنیا هر نفسی را آتشی است که آن را آتش شهوت گویند، و در عقبی آتشی است که آن را آتش عقوبت گویند. هر که امروز بآتش شهوت سوخته گردد، فردا بآتش عقوبت رسد لا محاله، و هر که امروز بآب ریاضت و مجاهدت آتش شهوت را بنشاند، فردا بآب رحمت و نور معرفت آتش عقوبت را بنشاند تا بغایتی که از نور معرفت مؤمن بفریاد آید گوید: «جز یا مؤمن فقد اطفأ نورک لهبی». همچنین در دنیا در دل هر مؤمن بهشتی است که آن را بهشت عرفان گویند و در عقبی بهشتی است که آن را بهشت رضوان گویند. هر که امروز در دنیا بهشت عرفان بطاعت و عبادت و جهد و عبودیّت آراسته دارد، فردا به بهشت رضوان رسد. اینست که ربّ العالمین گفت: فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی‌ بنده مؤمن در آن منازل با رفعت و آن مساکن با سعت میان غرف و طرف بر تخت بخت تکیه زده، تاج مرصّع بجواهر عنایت بر سر نهاده، غلمان مخلّدون ولدان چون درّ مکنون سماطین بر کشیده، ساقیان با جام رحیق و تسنیم و ماء معین و شیر و می و انگبین پیش آمده و این وعده کرامت و عین لطافت نقد گشته که: «اعددت لعبادی الصّالحین ما لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر»

اجماع علماء سلف است و اتّفاق اهل سنّت که بهشت و دوزخ هر دو محدث‌اند ازلی نه، هر دو امروز آفریده‌اند فانی نه، بهشت با هر چه در وی است از حور و عین و دوزخ با هر چه در وی است از حیّات و عقارب، باقی‌اند همیشه. فنا را بایشان راه نه.

ربّ العالمین که آن را آفرید، بقا را آفرید نه فنا را. که این همه ثواب و عقاب‌اند و حقّ جلّ جلاله ثواب و عقاب اعمال بندگان باطل نکند و آنچه عین ثواب و عقاب بود فانی نشود بخلاف مالک و زبانیه و رضوان که بر ایشان مرگ روا است زیرا که نه عین ثواب و عقاب‌اند، بلکه رساننده ثواب و عقاب‌اند بحکم فرمان و اللَّه اعلم.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز لربّ عزیز، سماعه یحتاج الی سمع عزیز و ذکره یحتاج الی وقت عزیز، و فهمه یحتاج الی قلب عزیز.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که نام خدا به عنوان رحمان و رحیم، نشانه‌ای از عظمت و بزرگی خداوند است. برای درک این نام و معانی آن، نیاز به گوش شنوا، زمانی مخصوص و قلبی مملو از محبت و شناخت است.
سمع بسماع الاغیار مبتذل و قلب بالاشتغال بالاغیار مستعمل، متی یصلح لسماع هذا الاسم العزیز.
هوش مصنوعی: گوش سپردن به صحبت‌های دیگران بی‌ارزش و دل مشغولی به امور دیگران خسته‌کننده است. چنین وضعیتی چگونه می‌تواند برای شنیدن این نام گران‌بها مناسب باشد؟
نام خداوندی که قدر او بی منتهی است و صحبت او با دوستان بی بهاست، در قدر نهان و در صنع آشکارا است، از مانندگی دور و از اوهام جداست. دل را بدوستی و خرد را بهستی پیداست، نه در صفت او چون، نه در حکم او چراست. در شنوایی و بینایی و دانایی یکتاست.
هوش مصنوعی: خداوندی را نام می بریم که عظمتش هیچ حد و مرزی ندارد و سخن او با دوستانش بی‌قیمت است. او در راز و جمال خود خود را پنهان کرده و در خلق و آفرینش خود را نمایان نموده است. او از مشابهت دور و از خیالات جداست. محبت او در دل و حکمت او در عقل آشکار است. در صفات و احکامش هیچ گونه تردیدی وجود ندارد و در شنوایی، بینایی و دانایی، یکتاست.
ای خداوندی که در دل دوستانت نور عنایت پیداست، جانها در آرزوی وصالت حیران و شیداست. چون تو مولی کراست؟ چون تو دوست کجاست؟
هوش مصنوعی: ای خداوندی که در دل دوستانت نور رحمت و هدایت تجلی کرده، جان‌ها در انتظار وصل و نزدیکی به تو سرگردان و پر از عشق هستند. تو صاحب و مولای ما کیستی؟ تو دوست و محبوب کجایی؟
هر چه دادی نشان است و آئین فرداست. آنچه یافتیم پیغام است و خلعت برجاست.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به دیگران می‌دهی، نشانه‌ای از شخصیت و آینده توست. آنچه که به دست می‌آوریم، پیام و هدیه‌ای ارزشمند است.
نشانت بی قراری دل و غارت جان است، خلعت وصال در مشاهده جمال چه گویم که چونست؟
هوش مصنوعی: نشانه‌های بی‌قراری دل و افسردگی روح تو نمایان است. درباره‌ی لذت و شادی ناشی از دیدن زیبایی و وصال با معشوق، چه می‌توان گفت که توصیفش دشوار است؟
روزی که سر از پرده برون خواهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد!
هوش مصنوعی: وقتی که روزی از پرده‌ی پنهان بیرون بیایی، می‌دانم که دنیا را در برابر خود خوار و ذلیل خواهی کرد!
گر زیب و جمال ازین فزون خواهی کرد
یا ربّ چه جگرهاست که خون خواهی کرد
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی زیبایی و جمال بیشتری بیابی، ای خدا، چه دل‌های شکسته‌ای که به خاطر این خواسته خون خواهد شد.
وَ النَّازِعاتِ غَرْقاً وَ النَّاشِطاتِ نَشْطاً الی آخرها، اشارتست بصنایع قدرت و بدایع فطرت و لطائف حکمت در آفرینش خلیفت و جمله محلّ نظر عوام است و سبب راه بردن ایشان. عامّه خلق بدیده سرّ بصنایع و بدایع نگرند، آثار رحمت و قدرت بینند. از صنع دلیل گیرند بر وجود صانع، از اسباب روش درگیرند تا برسند بحضرت مسبّب و الیه الاشارة بقوله: «أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»؟
هوش مصنوعی: در این متن به زیبایی‌های قدرت و آثار خلقت اشاره شده است که در آفرینش انسان و جهان به چشم می‌خورد. مخلوقات به گونه‌ای طراحی شده‌اند که توجه اکثر مردم را جلب می‌کنند و این امر به آنها کمک می‌کند تا به درک عمیق‌تری از وجود خدا برسند. مردم با نگاهی عمیق به پدیده‌های طبیعی و آثار رحمت و قدرت خداوند می‌نگرند و از طریق این آثار به وجود خالق پی می‌برند. با مشاهده شگفتی‌های آفرینش، به جستجوی نشانه‌هایی از مولد می‌پردازند و به این ترتیب به مفهوم عمیق‌تری دست می‌یابند.
«أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَی السَّماءِ فَوْقَهُمْ»؟ «أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا»؟ «فَانْظُرْ إِلی‌ آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ»! «هُوَ الَّذِی یُرِیکُمْ آیاتِهِ»! «سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ» الآیة....
هوش مصنوعی: آیا به آسمان بالای سرشان نگاه نکرده‌اند؟ آیا در زمین قدم نزده‌اند تا بنگرند؟ به نشانه‌های رحمت خداوند توجه کنید! اوست که آیاتش را به شما نشان می‌دهد! ما نشانه‌های خود را در گوشه و کنار جهان به آنان خواهیم نشان داد...
باز عارفان راه و صدیقان درگاه را حالی دیگر است و نظری دیگر، بدیده سرّ بصانع نگرند، اسرار عنایت بینند بدیده دل بمبدع نگرند انوار هدایت بینند.
هوش مصنوعی: عارفان و صدیقین به گونه‌ای دیگر به دنیا و حقایق آن می‌نگرند. آن‌ها با چشم باطن و بصیرت، به خالق هستی نگاه می‌کنند و رازهای محبت و لطف او را می‌بینند. آن‌ها با دل خود به منبع هستی توجه می‌کنند و نورهای هدایت را درک می‌کنند.
بدیده جان بحقّ نگرند، رایت وجود بینند. بدیده شهود بمشهود نگرند، دوست را عیان بینند. ای مسکین تا کی در صنایع و بدایع نگری؟ یک بار در صانع و مبدع نگر تا عجایب لطایف بینی! از صنایع و بدایع آن بینی که از او خیزد، و از صانع و مبدع آن بینی که از او سزد. هر که نظاره گاه او جز شواهد صنایع نیست، او را در راه جوانمردان قدمی نیست و از این حدیث بمشام وی بویی رسیده نیست. بسیار بود که نه صنایع و نه بدایع، نه خلایق، نه علائق، نه زمان و نه زمین، نه مکان و نه مکین، نه عرش و نه فرش، نه سما و نه سمک، نه فلک و نه ملک، نه ماه و نه ماهی، نه اعیان و نه آثار، نه عیان و نه اخبار. حقّ بود حاضر و حقیقت حاصل، قیّوم پاینده بهیچ هست نماننده، بود و هست و خواهد بود، لم یزل و لا یزال، بی تغیّر و انتقال، موصوف بوصف جلال و جمال. هر چه خلق است همه نابودنی و فانی و خالق جلّ جلاله بجلال عزّ خود بودنی و باقی. «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی‌ وَجْهُ رَبِّکَ». «کُلُّ شَیْ‌ءٍ هالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ». باش ای جوانمرد تا این قبّه اخضر فرو گشایند و این بساط اغبر در نوردند و عقد پروین تباه کنند، چهره ماه و خورشید سیاه کنند، سماک را بر سمک زنند تا این وعده نقد شود که: یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ و این خبر عیان گردد که: قُلُوبٌ یَوْمَئِذٍ واجِفَةٌ أَبْصارُها خاشِعَةٌ. ای مسکین تغافل امروز تغابن فرداست. پیرایه‌ای پیش تو نهاده‌اند و سرمایه‌ای در دست تو داده. پیرایه نفس تو است و سرمایه نفس تو، نفس را در کار دار و نفس ضایع مگذار، این را عمارت کن و بدان تجارت کن، تا فردا ازین تجارت سودها بینی که نیکو گفته آن جوانمرد که این شعر گفت:
هوش مصنوعی: با دیده دل به حقیقت بنگر، آنگاه نشانه‌های وجود را خواهی دید. با چشم بصیرت به مشهودات بنگر و دوست را به وضوح خواهی شناخت. ای بیچاره، تا کی به آثار و زیبایی‌ها نگاه می‌کنی؟ یک بار به خالق و مبدأ نظر کن تا شگفتی‌های لطیف را ببینی! از آثار و زیبایی‌ها آنچه را ببینی که از او نشأت گرفته و از خالق و مبدأ، آنچه را ببینی که شایسته اوست. هر کس که فقط به نشانه‌های آثار نظر کند، قدمی در مسیر جوانمردی برنمی‌دارد و از این سخن بویی به مشامش نمی‌رسد. بسیار چیزها وجود دارد که نه جنبه‌ای از آثار وBeauties هستند، نه مردم و نه ارتباطات، نه زمان و نه مکان، نه عرش و فرش، نه آسمان و نه زمین، نه فلک و نه ملک، نه ماه و نه ستاره، نه مظاهر و نه نشانه‌ها، و نه اخبار. حقیقت ثابت و حاضر است، خدایی که به هیچ چیز شبیه نیست، هستی و وجود دارد، بی‌زمان و بی‌تحول، با صفات جلال و جمال. هر چه موجود است، نابود شدنی و فانی است و خالق عظیم‌الشأن با عظمتی که دارد، همیشه خواهد بود. «هر کس که بر روی زمین است، فناپذیر است و تنها وجه پروردگار تو باقی است». جوانمرد باش تا آن زمان که این گنبد سبز باز شود و این بساط خاکی برچیده شود و زنجیر ستاره را بگسلند، تا وعده محقق شود و روزی را ببینی که دل‌ها ترسان و چشم‌ها خاشعند. ای بیچاره، غفلت امروز، دچار غفلت فردا خواهد شد. زینتی به تو داده‌اند و سرمایه‌ای در اختیارت گذاشته‌اند. زینت نفس توست و سرمایه نیز نفس توست؛ پس به نفس بپرداز و آن را ضایع مکن. این نفس را بساز و با آن تجارت کن تا فردا از این تجارت سودهایی ببینی.
گر امروزم درین منزل ترا حالی زیان باشد
زهی سرمایه و سودا که فردا زین زیان بینی
هوش مصنوعی: اگر امروز در این موقعیت حال خوشی نداری، چه باک! سرمایه و معامله‌ای که فردا از این حال بد به سود می‌رسی، بسیار ارزشمند است.
ور از میدان شهوانی سوی ایوان عقل آیی
چو کیوان در میان خود را به هفتم آسمان بینی‌
هوش مصنوعی: اگر از دنیای شهوات و تمایلات نفسانی فاصله بگیری و به سوی عقل و اندیشه بیایی، مانند کیوان که در دل آسمان قرار دارد، خود را در مرتبه‌ای بلند و عالی خواهی دید.
و گر زین حضرت قدسی خرامان گردی از عزّت
ز دار الملک ربّانی جنیبتها روان بینی.
هوش مصنوعی: اگر از این مکان مقدس با طراوت و زیبایی قدم برداری، نعمت‌های الهی و عزت‌های بی‌پایان را در جلو چشمانت خواهید دید.
عبد الملک مروان خلیفه روزگار بود و بو حازم امام زاهد وقت بود. از وی پرسید که: یا حازم فردا حال و کار ما چون خواهد بود؟ گفت: اگر قرآن میخوانی، قرآن ترا جواب میگوید. گفت: کجا میگوید؟ گفت: فَأَمَّا مَنْ طَغی‌ وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِیَ الْمَأْوی‌ وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی‌ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی‌ بدانکه در دنیا هر نفسی را آتشی است که آن را آتش شهوت گویند، و در عقبی آتشی است که آن را آتش عقوبت گویند. هر که امروز بآتش شهوت سوخته گردد، فردا بآتش عقوبت رسد لا محاله، و هر که امروز بآب ریاضت و مجاهدت آتش شهوت را بنشاند، فردا بآب رحمت و نور معرفت آتش عقوبت را بنشاند تا بغایتی که از نور معرفت مؤمن بفریاد آید گوید: «جز یا مؤمن فقد اطفأ نورک لهبی». همچنین در دنیا در دل هر مؤمن بهشتی است که آن را بهشت عرفان گویند و در عقبی بهشتی است که آن را بهشت رضوان گویند. هر که امروز در دنیا بهشت عرفان بطاعت و عبادت و جهد و عبودیّت آراسته دارد، فردا به بهشت رضوان رسد. اینست که ربّ العالمین گفت: فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی‌ بنده مؤمن در آن منازل با رفعت و آن مساکن با سعت میان غرف و طرف بر تخت بخت تکیه زده، تاج مرصّع بجواهر عنایت بر سر نهاده، غلمان مخلّدون ولدان چون درّ مکنون سماطین بر کشیده، ساقیان با جام رحیق و تسنیم و ماء معین و شیر و می و انگبین پیش آمده و این وعده کرامت و عین لطافت نقد گشته که: «اعددت لعبادی الصّالحین ما لا عین رأت و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر»
هوش مصنوعی: عبد الملک مروان، خلیفه‌ای در زمان خود بود و بو حازم، امام زاهد آن دوران به شمار می‌رفت. او از بو حازم سؤال کرد که وضعیت و آینده ما چگونه خواهد بود. بو حازم پاسخ داد که اگر قرآن بخوانی، قرآن به تو پاسخ خواهد داد. وقتی عبد الملک پرسید کجا به این موضوع اشاره شده، بو حازم آیه‌ای از قرآن را خواند که می‌گوید: افرادی که به زندگی دنیوی گرایش دارند، عاقبت در جهنم خواهند بود، اما کسانی که از مقام پروردگار خود ترسانند و نفس خود را از خواسته‌های نفسانی بازدارند، بهشت محل سکونت آن‌ها خواهد بود. بدین معنی که هر فردی در این دنیا آتش شهوت را تجربه می‌کند و در آخرت هم با آتش عذاب مواجه خواهد شد. اگر کسی در این دنیا با ریاضت و تلاش آتش شهوات را خاموش کند، در آخرت با رحمت و نور معرفت، عذاب‌ها را به کنار خواهد زد. در دل هر مؤمن، بهشتی وجود دارد که آن را بهشت عرفان می‌نامند و در آخرت بهشت دیگری وجود دارد که بهشت رضوان نامیده می‌شود. کسی که در این دنیا با عبادت و کوشش به بهشت عرفان برسد، در آخرت نیز به بهشت رضوان خواهد رفت. خداوند در قرآن فرموده است که بهشت محل سکونت مؤمنان خواهد بود؛ جایی که آنان در قصرهایی با عظمت و راحتی نشسته، تاج‌هایی بر سر دارند و جوانان و خدمتکاران همواره در خدمت آن‌ها هستند. همچنین نعمت‌ها و مشروبات گوارا به دست آنان می‌رسد که هیچ چشمی آن‌ها را ندیده و هیچ گوشی نشنیده و هیچ قلب بشری به آن‌ها نیندیشیده است.
اجماع علماء سلف است و اتّفاق اهل سنّت که بهشت و دوزخ هر دو محدث‌اند ازلی نه، هر دو امروز آفریده‌اند فانی نه، بهشت با هر چه در وی است از حور و عین و دوزخ با هر چه در وی است از حیّات و عقارب، باقی‌اند همیشه. فنا را بایشان راه نه.
هوش مصنوعی: تمامی علمای قدیم و اهل سنت بر این عقیده هستند که بهشت و دوزخ ازلی نیستند و امروزه ایجاد شده‌اند. این دو مکان از بین نمی‌روند و همواره باقی خواهند ماند. بهشت با تمام نعمت‌هایش و دوزخ با تمام عذاب‌هایش، هیچ‌گاه فنا نخواهند شد.
ربّ العالمین که آن را آفرید، بقا را آفرید نه فنا را. که این همه ثواب و عقاب‌اند و حقّ جلّ جلاله ثواب و عقاب اعمال بندگان باطل نکند و آنچه عین ثواب و عقاب بود فانی نشود بخلاف مالک و زبانیه و رضوان که بر ایشان مرگ روا است زیرا که نه عین ثواب و عقاب‌اند، بلکه رساننده ثواب و عقاب‌اند بحکم فرمان و اللَّه اعلم.
هوش مصنوعی: خالق جهان، چیزی را خلق کرده که پایدار است، نه زوال‌پذیر. تمام پاداش‌ها و عذاب‌ها نیز از همین قبیل هستند و خداوند هرگز پاداش و عذاب اعمال بندگان را نادیده نخواهد گرفت. همچنین، آنچه به عنوان پاداش و عذاب حقیقی شناخته می‌شود، از بین نمی‌رود. اما موجوداتی مانند مالک و زبانیه و رضوان ماندگار نیستند چون خودشان پاداش و عذاب به حساب نمی‌آیند، بلکه تنها واسطه‌هایی برای انتقال این پاداش‌ها و عذاب‌ها هستند بر اساس فرمان خداوند.