قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه کلمة من ذکرها نال فی الدّنیا و العقبی بهجته و من عرفها بذل فی طلبه مهجته. کلمة اذا استولت علی قلب عطّلته عن کلّ شغل و اذا واظب علی ذکرها عبد آمنته من کلّ هول. بنام او که بر پادشاهان پادشاه است و پادشاهی وی نه بهحشم و سپاه است، دوربین و نزدیک دان و از نهان آگاه است. بینا بهر چیز، دانا بهر کار، و آگاه بهر گاه است؟ چه بانگ بلند او را، چه سرّ دل چه روز روشن، چه شب سیاهست. بنام او که از لطف اوست که بهمشتاق خود مشتاق است، و از نیک خدایی اوست کش بار هی خود عهد و میثاق است:
آب و گل را زَهرهٔ مِهر تو کی بودی اگر
هم بهلطف خود نکردی در ازلشان اختیار؟
اگر نه بهلطف او بودی، که یارستی که ذکر او بهخواب اندر بدیدن؟ ور نه عنایت او بودی، کهرا بودی بهحضرت او رسیدن؟
پیر طریقت گفت در مناجات خویش: «الهی کدام زبان به ستایش تو رسد؟ کدام خرد صفت تو برتابد؟ کدام شکر با نیکوکاری تو برابر آید؟ کدام بنده بگزارد عبادت تو رسد؟ الهی از ما هر کرا بینی همه معیوب بینی، هر کردار که بینی همه با تقصیر بینی، با این همه نه باران برّ می باز ایستد، نه جز گُل کرم میروید. چون با دشمن با سخط به چندین برّی، پس سود پسندیدگان را چه اندازه و آیین محبّان را چه پایان؟
مقام عارفان را چه حدّ؟ و شادی دوستان را چه کران؟
وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً ربّ العالمین جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه و تعالت صفاته درین آیات خود را بتوانایی و دانایی و مهربانی بهخلق تعریف میکند و منتهای خود در کفایت خود بر ایشان میپیدا کند. حجّت خود بر دشمن آشکارا میکند و دوستان را نیک خدایی خود بیان میکند، تا نه دوست را ریبت ماند، نه دشمن را معذرت.
وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً اللَّه تعالی و تقدّس سوگند یاد میکند بهچهار باد مختلف به طبعهای مختلف، از مخارج مختلف: یکی مرسلات، دیگر عاصفات، سوم ناشرات، چهارم فارقات. یکی گرم و نرم فصل بهار را، سبز گردانیدن باغها را، نشاط دادن درختان را، آراستن دشت و کوه را، آشکارا کردن نهانیهای زمین را، پیدا کردن قدرت و توانایی خود را. دیگر عاصفات، به طبع گرم و خشک، فصل تابستان را، زمین خشک گردانیدن را، میوه پختن و غلّه رسانیدن را، عاهت و آفت زمین سوختن را رنگها به نبات و میوه سپردن را، عزّت و قدرت خود آشکار کردن را. سوم ناشرات است سرد و نرم، فصل خریف را، سموم از هوا شستن را، و طبع زمستانی به رِفق با تابستان آمیختن را، و طبع تابستان بهلطف با طبع زمستان پیوستن را. چهارم فارقات است، بهطبع سرد و خشک فصل زمستان را، دهان زمین باز گشادن را، و عفونت از خاک بر گرفتن را، و خزائن درختان مهر کردن را، و تف از پوست آدمی بهباطن او گردانیدن را، قدرت و عزّت خود با خلق نمودن را. این چهار باد است جهان، از چهار روی جهان، در یک سرای نهان. فرو میگشاید جوق جوق، میفزاید موج موج، نه پیدا که از کجا در رسید، چون فرو نشست «۳» برسید، نرم تر از آب، گرم تر از آتش، سخت تر از سنگ، بی لون و بی بوی و بی درنگ، برخاسته مکتوم و آرمیده معدوم.
و از این عجبتر آن دو باد است که از بینی و لب خیزد، گاه سرد و گاه گرم.
بر اندازه میراند، گرم سرد میگرداند، و سرد گرم، تر خشک میکند و خشک تر، نرم سخت میسازد و سخت نرم، عزّت خود آشکارا میکند و قدرت خود مینماید. مؤمنان و موحّدان که در ازل ایشان را رقم سعادت کشیدهاند، و در سرای محبّت ایشان را بار دادهاند، و حیات طیّبه تحفه روزگار ایشان گردانیدهاند که: «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» چون درین آیات و رایات قدرت تأمّل کنند و عجائب حکمت و لطائف نعمت بینند، بهار توحید از دلهای ایشان سر بر زند، درخت معرفت بهبار آید، سایه انس افکند، چشمه حکمت گشاید، نرگس خلوت روید، یاسمن شوق بر دهد. اینست که ربّ العالمین گفت: إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی ظِلالٍ وَ عُیُونٍ، الیوم فی ظلال التّوحید، و غدا فی ظلال حسن المزید الیوم فی ظلال المعارف، و غدا فی ظلال اللّطائف، الیوم فی ظلال التّعریف و غدا فی ظلال التّشریف، یقال لهم: کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ الیوم یشربون علی ذکره و غدا یشربون علی شهوده، الیوم یشربون علی محبّته و غدا یشربون علی مشاهدته. بهجلال عزّ بار خدا که در خاصگیان او دل هست که در روزی سیصد و شصت بار از آن دل چنین بهاری با حضرت برند که بویی از آن دل بهآفرینش ندهد و لهذا
یقول الحقّ جلّ جلاله: اولیائی فی قبابی لا یعرفهم غیری
یکی از ایشان شیخ بسطام است، قدّس روحه. شبی در مناجات بود، جهانی دید آرمیده مهتاب روشن میتافت و ستارگان میرخشیدند، سکونی و آرامی در عالم افتاده نه از کس آوازی، نه از هیچ گوشه رازی و نیازی، با خود گفت: دریغا درگاهی بدین بزرگواری و چنین خالی؟ از غیب ندایی شنید که: ای بایزید تو پنداری که خالی است، پرده از گوشت برگرفتند، گوش فرا دار تا نالهٔ سوختگان و زارندگان شنوی. بو یزید گفت: چهار گوشه عالم پیش من نهادند و از هر گوشهای نالهای شنیدم، از هر زاویهای سوزی و نیازی و از هر طرفی دردی و گدازی، همه جهان ناله اوّاهان گرفته و از زمین تا به آسمان یا ربها روان گشته. بو یزید خود را در جنب ایشان ناچیز دید، چون قطرهای در دریایی یا ذرّهای در هوایی. زبان حسرت و حیرت بگشاد، گفت: خداوندا در دریای شوق تو بسی غرق شدگانند، در بادیه ارادت تو بسی متحیّرانند، بر درگاه جلال تو بسی کشتگاناند، بر امید وصال تو بسی دلشدگانند، نه هیچ طالب را آرام و نه هیچ قاصد را رسیدن بهکام. پیر طریقت اینجا سخنی نغز گفته، بهزبان انکسار، بهنعت افتقار، لایق حال.
میگوید: الهی این سوز ما امروز دردآمیز است، نه طاقت بهسر بردن نه جای گریز است. الهی این چه تیغ است که چنین تیز است؟ نه جای آرام و نه روی پرهیزست! الهی هر کس بر چیزی و من ندانم بر چهام؟! بیمم آنست که کی پدید آید که من کیام! الهی کانِ حسرت است این تن من، مایهٔ درد و غم است این دل من، مینیارم گفت کاین همه چرا بهره من، نه دست رسد مرا بر معدن چاره من.
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه کلمة من ذکرها نال فی الدّنیا و العقبی بهجته و من عرفها بذل فی طلبه مهجته. کلمة اذا استولت علی قلب عطّلته عن کلّ شغل و اذا واظب علی ذکرها عبد آمنته من کلّ هول. بنام او که بر پادشاهان پادشاه است و پادشاهی وی نه بهحشم و سپاه است، دوربین و نزدیک دان و از نهان آگاه است. بینا بهر چیز، دانا بهر کار، و آگاه بهر گاه است؟ چه بانگ بلند او را، چه سرّ دل چه روز روشن، چه شب سیاهست. بنام او که از لطف اوست که بهمشتاق خود مشتاق است، و از نیک خدایی اوست کش بار هی خود عهد و میثاق است:
هوش مصنوعی: بنام خداوند بخشنده مهربان. گفتن این اسم، کلید به دست آوردن شادی در دنیا و آخرت است. کسی که این نام را بشناسد، برای رسیدن به مقاصدش تمام وجودش را به کار میگیرد. این نام هنگامی که بر دل کسی حاکم شود، او را از هر نوع کار و مشغلهای باز میدارد و اگر کسی به یاد آن مداومت کند، از هر اضطرابی در امان خواهد بود. او که خدماتگر پادشاهان است و پادشاهیاش نه به لشکر و قدرت بلکه با دیدی دوربین و دانشی عمیق بر همه چیز است. او از رازها آگاه و بینا به کارها و زمانهاست. چه در فریاد او، چه در مخفیترین اندیشهها، چه در روشنی روز و چه در تاریکی شب. اوست که با لطفش به دلهای مشتاق، شوق میبخشد و از نیکیهای اوست که بندگانش با او پیمان و عهد دارند.
آب و گل را زَهرهٔ مِهر تو کی بودی اگر
هم بهلطف خود نکردی در ازلشان اختیار؟
هوش مصنوعی: آب و گل به خودی خود نمیتوانستند زیبایی و جذابیت تو را داشته باشند، مگر اینکه تو با لطف و محبتت در ابتدای خلقت بر آنها تأثیر گذاشته باشی.
اگر نه بهلطف او بودی، که یارستی که ذکر او بهخواب اندر بدیدن؟ ور نه عنایت او بودی، کهرا بودی بهحضرت او رسیدن؟
هوش مصنوعی: اگر لطف و کرم او نبود، آیا حتی در خواب هم ممکن بود یاد او را ببینیم؟ و اگر محبت او نبود، چه کسی میتوانست به حضور او برسد؟
پیر طریقت گفت در مناجات خویش: «الهی کدام زبان به ستایش تو رسد؟ کدام خرد صفت تو برتابد؟ کدام شکر با نیکوکاری تو برابر آید؟ کدام بنده بگزارد عبادت تو رسد؟ الهی از ما هر کرا بینی همه معیوب بینی، هر کردار که بینی همه با تقصیر بینی، با این همه نه باران برّ می باز ایستد، نه جز گُل کرم میروید. چون با دشمن با سخط به چندین برّی، پس سود پسندیدگان را چه اندازه و آیین محبّان را چه پایان؟
هوش مصنوعی: پیر طریقت در دلنوشتههای خود میگوید: «خداوندا، کدام زبان میتواند تو را ستایش کند؟ کدام اندیشه میتواند صفات تو را درک کند؟ کدام سپاس میتواند با نیکیهای تو برابر باشد؟ کدام بنده به درستی میتواند عبادت تو را بهجا آورد؟ خداوندا، هر کسی را که ببینی، معیوب و ناقص است، هر عملی که مشاهده کنی، دچار تقصیر است. با این حال، نه باران خیر و خوبی از آسمان قطع میشود و نه جز گلِ محبت، چیزی روی میدهد. اگر با دشمنان با خشمی شدید مواجه میشویم، پس پاداش افرادی که پسندیدهاند چقدر است و سرنوشت عاشقان تو به کجا خواهد انجامید؟»
مقام عارفان را چه حدّ؟ و شادی دوستان را چه کران؟
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه عارفان تا کجا است؟ و شادی دوستان تا چه اندازه میتواند باشد؟
وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً ربّ العالمین جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه و تعالت صفاته درین آیات خود را بتوانایی و دانایی و مهربانی بهخلق تعریف میکند و منتهای خود در کفایت خود بر ایشان میپیدا کند. حجّت خود بر دشمن آشکارا میکند و دوستان را نیک خدایی خود بیان میکند، تا نه دوست را ریبت ماند، نه دشمن را معذرت.
هوش مصنوعی: در این آیات، ربالعالمین (خداوند بزرگ) ویژگیهایی از قبیل قدرت، دانش و مهربانیاش به مخلوقات را ذکر میکند و نشان میدهد که همه چیز در دست اوست. او به وضوح بر دشمنان خود دلایلش را بیان میکند و خوبیهای خود را برای دوستان به نمایش میگذارد، بهگونهای که هیچکس نتواند در محبت او شک کند یا برای دشمنان توجیهی برای رفتارشان بیاورد.
وَ الْمُرْسَلاتِ عُرْفاً اللَّه تعالی و تقدّس سوگند یاد میکند بهچهار باد مختلف به طبعهای مختلف، از مخارج مختلف: یکی مرسلات، دیگر عاصفات، سوم ناشرات، چهارم فارقات. یکی گرم و نرم فصل بهار را، سبز گردانیدن باغها را، نشاط دادن درختان را، آراستن دشت و کوه را، آشکارا کردن نهانیهای زمین را، پیدا کردن قدرت و توانایی خود را. دیگر عاصفات، به طبع گرم و خشک، فصل تابستان را، زمین خشک گردانیدن را، میوه پختن و غلّه رسانیدن را، عاهت و آفت زمین سوختن را رنگها به نبات و میوه سپردن را، عزّت و قدرت خود آشکار کردن را. سوم ناشرات است سرد و نرم، فصل خریف را، سموم از هوا شستن را، و طبع زمستانی به رِفق با تابستان آمیختن را، و طبع تابستان بهلطف با طبع زمستان پیوستن را. چهارم فارقات است، بهطبع سرد و خشک فصل زمستان را، دهان زمین باز گشادن را، و عفونت از خاک بر گرفتن را، و خزائن درختان مهر کردن را، و تف از پوست آدمی بهباطن او گردانیدن را، قدرت و عزّت خود با خلق نمودن را. این چهار باد است جهان، از چهار روی جهان، در یک سرای نهان. فرو میگشاید جوق جوق، میفزاید موج موج، نه پیدا که از کجا در رسید، چون فرو نشست «۳» برسید، نرم تر از آب، گرم تر از آتش، سخت تر از سنگ، بی لون و بی بوی و بی درنگ، برخاسته مکتوم و آرمیده معدوم.
هوش مصنوعی: خداوند به چهار نوع باد که هر یک ویژگیهای خاص خود را دارند، سوگند یاد میکند. بادهای مرسلات بهاری، عاصفات تابستانی، ناشرات پاییزی و فارقات زمستانی. بادهای بهاری باعث رشد و سرسبزی باغها و درختان میشوند و زندگی را به زمین بازمیگردانند. بادهای تابستانی، گرمای خود را به زمین منتقل میکنند و محصولاتی چون میوه و غله را بارور میسازند، اما همزمان ممکن است آسیبهایی نیز به زمین وارد کنند. بادهای پاییزی هوای سرد و ملایمی را به همراه میآورند و از آلودگیها میکاهند و با تغییرات فصول همراه هستند. بادهای زمستانی، سرما را به همراه دارند و زمین را آماده میکنند و ذخایر درختان را حفظ میکنند. این چهار باد به نوعی تجلی قدرت الهی هستند که در جنبشها و تغییرات طبیعت نمایان میشوند و در عین حال به صورت ناپیدا و نامشخص در دنیای پیرامون وجود دارند.
و از این عجبتر آن دو باد است که از بینی و لب خیزد، گاه سرد و گاه گرم.
هوش مصنوعی: عجیبتر این است که دو نوع هوا از بینی و لب خارج میشود، گاهی سرد و گاهی گرم.
بر اندازه میراند، گرم سرد میگرداند، و سرد گرم، تر خشک میکند و خشک تر، نرم سخت میسازد و سخت نرم، عزّت خود آشکارا میکند و قدرت خود مینماید. مؤمنان و موحّدان که در ازل ایشان را رقم سعادت کشیدهاند، و در سرای محبّت ایشان را بار دادهاند، و حیات طیّبه تحفه روزگار ایشان گردانیدهاند که: «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» چون درین آیات و رایات قدرت تأمّل کنند و عجائب حکمت و لطائف نعمت بینند، بهار توحید از دلهای ایشان سر بر زند، درخت معرفت بهبار آید، سایه انس افکند، چشمه حکمت گشاید، نرگس خلوت روید، یاسمن شوق بر دهد. اینست که ربّ العالمین گفت: إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی ظِلالٍ وَ عُیُونٍ، الیوم فی ظلال التّوحید، و غدا فی ظلال حسن المزید الیوم فی ظلال المعارف، و غدا فی ظلال اللّطائف، الیوم فی ظلال التّعریف و غدا فی ظلال التّشریف، یقال لهم: کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ الیوم یشربون علی ذکره و غدا یشربون علی شهوده، الیوم یشربون علی محبّته و غدا یشربون علی مشاهدته. بهجلال عزّ بار خدا که در خاصگیان او دل هست که در روزی سیصد و شصت بار از آن دل چنین بهاری با حضرت برند که بویی از آن دل بهآفرینش ندهد و لهذا
هوش مصنوعی: خداوند بر همه چیز مسلط است و نوسانات دما و شرایط مختلف را به وجود میآورد. او که به مومنان و توحیدگرایان سعادتی خاص بخشیده، زندگی پاک و معنوی را به آنها عطا کرده است. زمانی که این افراد به نشانهها و نشانههای قدرت الهی توجه میکنند، دلهایشان با حس توحید پر میشود و آگاهی و معرفت در وجودشان شکوفا میگردد. خداوند به مؤمنان وعده داده که در سایههای محبت و نعمتهایش آرام خواهند گرفت و از برکات علم و لطف بهرهمند خواهند شد. این افراد در دنیای فعلی از عشق و دوستی خداوند فیض میبرند و در آینده نیز از مشاهدهی جمال و بزرگی او لذت خواهند برد. در حقیقت، خداوند در وجود خاص خود به قلبی اشاره دارد که همواره در حال تجربه بخشش و قرب الهی است.
یقول الحقّ جلّ جلاله: اولیائی فی قبابی لا یعرفهم غیری
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ میفرماید: دوستان من در قبههای من هستند و هیچکس جز من آنها را نمیشناسد.
یکی از ایشان شیخ بسطام است، قدّس روحه. شبی در مناجات بود، جهانی دید آرمیده مهتاب روشن میتافت و ستارگان میرخشیدند، سکونی و آرامی در عالم افتاده نه از کس آوازی، نه از هیچ گوشه رازی و نیازی، با خود گفت: دریغا درگاهی بدین بزرگواری و چنین خالی؟ از غیب ندایی شنید که: ای بایزید تو پنداری که خالی است، پرده از گوشت برگرفتند، گوش فرا دار تا نالهٔ سوختگان و زارندگان شنوی. بو یزید گفت: چهار گوشه عالم پیش من نهادند و از هر گوشهای نالهای شنیدم، از هر زاویهای سوزی و نیازی و از هر طرفی دردی و گدازی، همه جهان ناله اوّاهان گرفته و از زمین تا به آسمان یا ربها روان گشته. بو یزید خود را در جنب ایشان ناچیز دید، چون قطرهای در دریایی یا ذرّهای در هوایی. زبان حسرت و حیرت بگشاد، گفت: خداوندا در دریای شوق تو بسی غرق شدگانند، در بادیه ارادت تو بسی متحیّرانند، بر درگاه جلال تو بسی کشتگاناند، بر امید وصال تو بسی دلشدگانند، نه هیچ طالب را آرام و نه هیچ قاصد را رسیدن بهکام. پیر طریقت اینجا سخنی نغز گفته، بهزبان انکسار، بهنعت افتقار، لایق حال.
هوش مصنوعی: یکی از شخصیتهای بزرگ عرفانی شیخ بسطام است. شبی در حال مناجات بود و در آن لحظه جهانی آرام و خاموش را دید که مهتاب روشن و زیبایی میتابید و ستارهها در آسمان میدرخشیدند. سکوت و آرامش بر همه جا حاکم بود و هیچ صدایی به گوش نمیرسید. او با خود فکر کرد: افسوس، چگونه ممکن است در چنین مکانی آنقدر با عظمت، این همه سکوت و خلأ وجود داشته باشد؟ ناگهان صدایی از عالم غیب به او رسید که گفت: ای بایزید، تو فکر میکنی اینجا خالی است، ولی پرده از گوش تو کنار رفته است، گوش کن تا نالههای سوختگان و زارندگان را بشنوی. بو یزید با شنیدن این صدا متوجه شد که در چهار گوشه عالم نالههای درد و نیاز وجود دارد. از هر طرف سوزی و دردی وجود دارد و تمام جهان در ناله و فریاد است. او خود را در برابر این همه نیاز و درد، ناچیز احساس کرد، مانند قطرهای در دریا یا ذرهای در آسمان. با حالتی از حسرت و شگفتی به خداوند گفت: پروردگارا، در دریای شوق تو بسیاری غرق شدهاند و در سرزمینی که به تو ارادت دارند، بسیار متحیرند. در درگاه جلال تو بسیاری کشته شدهاند و در امید وصال تو دلها در عذاباند، نه کسی آرامش دارد و نه هیچ قاصدی به مطلوب خود میرسد. پیر طریقت در اینجا سخنی بجا و عمیق بیان کرده است.
میگوید: الهی این سوز ما امروز دردآمیز است، نه طاقت بهسر بردن نه جای گریز است. الهی این چه تیغ است که چنین تیز است؟ نه جای آرام و نه روی پرهیزست! الهی هر کس بر چیزی و من ندانم بر چهام؟! بیمم آنست که کی پدید آید که من کیام! الهی کانِ حسرت است این تن من، مایهٔ درد و غم است این دل من، مینیارم گفت کاین همه چرا بهره من، نه دست رسد مرا بر معدن چاره من.
هوش مصنوعی: میگوید: خداوندا، این دردها و سوزشهایی که امروز دارم، بسیار سخت و غیرقابل تحمل است. نه میتوانم تحمل کنم و نه راه فراری وجود دارد. خدایا، این چه تیغی است که اینقدر تیز و خطرناک است؟ نه جایی برای آرامش وجود دارد و نه میتوان از مشکلات دوری جست! خدایا، دیگران بر چیزهایی غمگیناند، اما من نمیدانم به چه چیزی دچارم! نگرانم که روزی متوجه شوم که واقعاً کیستم! خدایا، این وجود من تنها حسرت است و دل من پر از درد و غم است. نمیتوانم بگویم که چرا این همه غم و اندوه نصیب من شده، و دستم به هیچ چارهای نمیرسد.