گنجور

النوبة الاولى

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.

قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ بگو یا محمد آگاهی دادند مرا أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ که نیوشیدند گروهی از پریان. فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً (۱) گفتند که: ما قرآنی شنیدیم شگفت.

یَهْدِی إِلَی الرُّشْدِ که راه مینماید براستی. فَآمَنَّا بِهِ بگرویدیم بآن. وَ لَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنا أَحَداً (۲) و انباز نگیریم با خداوند خویش هیچ کسی.

وَ أَنَّهُ تَعالی‌ جَدُّ رَبِّنا برتر است و پاک و بزرگوارتر خداوند ما مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً (۳) نه زن گرفت بزنی و نه فرزند.

وَ أَنَّهُ کانَ یَقُولُ سَفِیهُنا عَلَی اللَّهِ شَطَطاً (۴) و آن بیخرد نابکار گوی ما بر خدای می دروغ گفت.

وَ أَنَّا ظَنَنَّا و ما چنان می‌پنداشتیم أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَی اللَّهِ کَذِباً (۵) که آدمی و پری بر خدای دروغ نگوید.

وَ أَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ و مردانی بودند از مردمان یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ که فریاد میخواستند بمردانی از پریان از شرّ بدان ایشان. فَزادُوهُمْ رَهَقاً (۶) پریان را غلط افزودند و فریب.

وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا کَما ظَنَنْتُمْ و پریان چنان پنداشتند که شما پنداشتید.

أَنْ لَنْ یَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً (۷) که اللَّه هیچکس را بپیغام نخواهد فرستاد.

وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ و ما در آسمان جستیم فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِیداً آسمان را پر کرده یافتیم از گوشوانان بزور وَ شُهُباً (۸) و شاخه‌های آتش.

وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ و ما بروزگار نشستگاهها داشتیم در درهای آسمان نیوشیدن را فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ هر که اکنون نیوشد. یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً (۹) خویشتن را شاخ آتش دیدبان یابد و گوشوان.

وَ أَنَّا لا نَدْرِی و ما ندانیم اکنون أَ شَرٌّ أُرِیدَ بِمَنْ فِی الْأَرْضِ که باهل زمین بدی خواسته‌اند. أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً (۱۰) یا خداوند ایشان بایشان نیکی خواسته.

وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ و از ما هست گروهی نیکان. وَ مِنَّا دُونَ ذلِکَ و هست از ما جز از آن کُنَّا طَرائِقَ قِدَداً (۱۱) ما جوق جوق بودیم از هم جدا.

وَ أَنَّا ظَنَنَّا و ما درست بدانستیم و یقین. أَنْ لَنْ نُعْجِزَ اللَّهَ فِی الْأَرْضِ که از اللَّه پیش نشینیم در زمین. وَ لَنْ نُعْجِزَهُ هَرَباً (۱۲) و نتوانیم که ازو گریزیم.

وَ أَنَّا لَمَّا سَمِعْنَا الْهُدی‌ و ما چون پیغام راست شنیدیم آمَنَّا بِهِ بگرویدیم بآن فَمَنْ یُؤْمِنْ بِرَبِّهِ هر که بگروید بخداوند خویش. فَلا یَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً (۱۳) گوی مترس از کاستن مزد و گرفتاری بگناه کسی یا فرمودن بکاری ناتوان.

وَ أَنَّا مِنَّا الْمُسْلِمُونَ و هست از ما مسلمانان وَ مِنَّا الْقاسِطُونَ و هست از ما کژ راهان بر خویشتن ستمکاران فَمَنْ أَسْلَمَ هر که مسلمان شد و گردن نهاد فَأُولئِکَ تَحَرَّوْا رَشَداً (۱۴) ایشان آنند که بهینه گزیدند و راستی جستند.

أَمَّا الْقاسِطُونَ‌ و امّا کژراهان و ستمکاران بر خودکانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَباً (۱۵)

ایشان دوزخ را هیزم‌اند.

وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَی الطَّرِیقَةِ و اگر ایشان بایستند بر راه کفر لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً (۱۶) ما ایشان را آب دولت و نعمت روانیم و عیش فراخ خوش دهیم. لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ تا ایشان را در آن آزمایش کنیم. وَ مَنْ یُعْرِضْ عَنْ ذِکْرِ رَبِّهِ و هر که از یاد خداوند خویش و پرستش خداوند خویش روی گرداند یَسْلُکْهُ عَذاباً صَعَداً (۱۷) او را در عذابی افکند سخت.

وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ و جای نماز اللَّه راست.

فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً (۱۸) با اللَّه خدای دیگر مخوانید.

وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ یَدْعُوهُ و چون بر پای خاست بنده خدای و او را میخواند کادُوا یَکُونُونَ عَلَیْهِ لِبَداً (۱۹) نزدیک بودید که پریان ور افتادندی.

قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّی بگو: من خداوند خویش را خوانم و پرستم وَ لا أُشْرِکُ بِهِ أَحَداً (۲۰) و با او انباز نگیرم هیچکس.

قُلْ إِنِّی لا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً (۲۱) گوی بدست من نیست، نه پادشاهم و نتوانم شما را نه گزندی و نه کاری راست در خور و بچم.

قُلْ إِنِّی لَنْ یُجِیرَنِی مِنَ اللَّهِ أَحَدٌ (۲۲) گوی مرا از خدای کس نگه ندارد وَ لَنْ أَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً (۲۳) و نیابم فرود از او بازگشتنگاهی و زینهار جای.

إِلَّا بَلاغاً مِنَ اللَّهِ وَ رِسالاتِهِ مگر رسانیدن از اللَّه و آورد پیغام او وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و هر که سر کشد از خدا و رسول او فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ او راست آتش دوزخ خالِدِینَ فِیها أَبَداً (۲۴) جاویدان در آن.

حَتَّی إِذا رَأَوْا ما یُوعَدُونَ تا آنچه ایشان را وعده میدادند به بینند فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً آری آگاه شوند که کیست که سست‌یارترست وَ أَقَلُّ عَدَداً (۲۵) و اندک سپاه‌تر.

قُلْ إِنْ أَدْرِی گوی من ندانم أَ قَرِیبٌ ما تُوعَدُونَ که این رستاخیز که شما را وعده میدهند نزدیکست أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّی أَمَداً یا اللَّه آن را هنگامی نهاده یا درنگی.

عالِمُ الْغَیْبِ آن دانای نهان فَلا یُظْهِرُ عَلی‌ غَیْبِهِ أَحَداً (۲۶) آگاه نکند از نهان خویش هیچکس را.

إِلَّا مَنِ ارْتَضی‌ مِنْ رَسُولٍ مگر آن رسول پسندیده فَإِنَّهُ یَسْلُکُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ اللَّه میراند پیش آن رسول و از پس او رَصَداً (۲۷) گوشوانان.

لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ تا محمد بداند که ایشان که پیغام رسانیدند از خداوند او رسانیدند. وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ و اللَّه خود داناست بآنچه نزدیک فریشتگانست و بآنچه نزدیک شیاطین است وَ أَحْصی‌ کُلَّ شَیْ‌ءٍ عَدَداً (۲۸).

و خود دانسته بود هر چیز پیش از آن چیز و چند آن و چون آن.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

حاشیه ها

1401/06/16 18:09
ابراهیم ازبک

در آیه آخر . لیعلم را «تا محمد بداند » ترجمه کرده صحیح «تا‌ آن رسول بداند» رسولی که از اعداد آگاه می شود تا بداند که از جانب رب بوده.