گنجور

النوبة الثالثة

قوله تعالی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز من عبده الف سهاده، من طلبه ودّع و ساده، من عرفه انکر احبابه، من صحبه ترک محابّه، من ذکره نسی اسمه، من شهده فقد عقله و لبّه، من عرفه اعترف انّه وراء ما وصفه. بنام او که رستگاری بندگان در رضای او، دل مشتاقان بسته بند وفای او، بنام او که سعادت سعدا بفرّ فضل او، شقاوت اشقیا از اثر عدل او، بنام او که بقای عالمیان بمشیّت او، فنای آدمیان بارادت او، هفت آسمان رفیع ایوان درگاه او، هفت زمین باز گسترده مقرّ خاصگیان او، خورشید عالم آرا بحکمت او، هیکل ماه گهی چون نعل زرین و گهی چون ورقه سیمین بقدرت او. هر کجا عزیزی است آراسته خلعت کرم او. هر کجا ذلیلی است خسته تیر قهر او.

پیر طریقت در مناجات گفته: الهی در الهیّت یکتایی و در احدیّت بی همتایی و در ذات و صفات از خلق جدایی، متّصف ببهایی، متّحد بکبریایی، مایه هر بینوا و پناه هر گدایی، همه را خدایی تا دوست کرائی:

در چشم منی روی بمن ننمایی
و اندر دلمی هیچ بمن نگرایی‌
ای جان و دل و دیده و ای بینایی
چون از دل و دیده در کنارم نایی.

إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی‌ قَوْمِهِ حقّ جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه و تعالت صفاته چون بعلم قدیم دانسته بود و تقدیر کرده بود که اعمال و افعال و احوال آدمی بعضی سبب شقاوت است و بعضی سبب سعادت و بعضی زیان جان و بعضی خسران ایمان. و دانست که آدمی بخرد خویش راه بمصالح دین خویش نبرد و اسباب سعادت از شقاوت باز نداند، بحکم فضل و کرم خویش پیغمبرانی را که در ازل بسعادت ایشان حکم کرده بود برگزید و ایشان را ازین راز آگاه کرد و ایشان را پیغام داد و بخلق فرستاد: «لیبیّن لهم ما یتّقون» تا راه خوف و رجا بایشان نمایند و زهر و پازهر دین از هم جدا کنند و نفع و ضرّ ایمان بیان کنند. قومی را که ایمان آرند، بفضل کبیر بشارت دهند. قومی را که از ایمان سر باز زنند، بعذاب الیم نذارت کنند. چنان که ربّ العزّة گفت: «رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» تا هیچکس را حجّت نماند. و اگر اللَّه خواستی همه خلق را بی واسطه و بی رسول ایمان دادی لیکن خواست که گروهی را از بندگان خود برسالت و نبوّت گرامی گرداند و هر یکی را بنوعی کرامت مخصوص کند. آدم را صفوت دهد، نوح را کرامت، ابراهیم را خلّت موسی را مکالمت، عیسی را رفعت، مصطفی را (ص) محبّت و باین خصایص عزّ و مرتبت ایشان خواست، نه نظام ملک خویش که عزّت و جلال او مستغنی است ان لم یکن ثمّ کان. حضرت عزّت او را از نبود بس بود، پیوندی می در نباید. دوام ملک او را آسمان و آسمانیان، زمین و زمینیان می درنباید. کبریای او را عزّت او بس.

جلال او را جمال او بس:

فلوجهها من وجهها قمر

و لعینها من عینها کحل‌

إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی‌ قَوْمِهِ جای دیگر گفت: إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی‌ نُوحٍ یا محمد ما ترا پیغام دادیم چنان که نوح را پیغام دادیم امّا پیغام نوح تهدید عقوبت بود، و پیغام محمد بشارت رحمت بود. نوح را گفت: أَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ. محمد را گفت: بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً. در پیغام نوح هم عقوبت فرا پیش داشت، گفت: أَنْذِرْ قَوْمَکَ آن گه بآخر حدیث مغفرت کرد گفت: یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ و در پیغام محمد (ص) بشارت رحمت فرا پیش داشت و ذکر بیم وا پس داشت که: إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً.

نوح قوم خود را وعده عذاب داد گفت: إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ایشان گفتند: «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا» بیار آن عقوبت که ما را وعده میدهی و می‌ترسانی.

ربّ العالمین وعده او راست کرد که: فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ اجمعین مصطفی عربی (ص) امّت خود را وعده مغفرت و فضل داد که: وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا مؤمنان گفتند: ربنا آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی‌ رُسُلِکَ خداوندا وعده‌ای که بر زبان پیغامبر ما را داده‌ای وفای آن را منتظریم. ربّ العالمین وعده راست کرد گفت: لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ نوح چون از قوم خود برنجید بتظلّم بدرگاه عزّت شد ایشان را سعایت کرد گفت: رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلًا وَ نَهاراً فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائِی إِلَّا فِراراً. مصطفی محمد (ص) چون از قوم خود برنجید، دست شفقت بر سر ایشان نهاد. ایشان را شفاعت کرد که: اللهم اهد قومی فانهم لا یعلمون.

لا جرم قوم نوح بسعایت نوح درین جهان هلاک شدند و در آن جهان بعقوبت رسیدند أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً و امّت محمد بشفاعت وی درین جهان هدایت یافتند: یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ و در آن جهان بمغفرت رسیدند. لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ. چون نوح از قوم خویش بنالید و بدرگاه عزّت تظلّم کرد، ربّ العالمین لختی نعمت و تربیت خویش با یاد آن قوم داد و ایشان را بر کفران و ناسپاسی آن توبیخ و ملامت کرد که: ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً چه رسید شما را که شکر نعمت نمیگزارید و حقّ تربیت ما نمی‌شناسید و خود میدانید که شما را از چه آفریدند و چون آفریدند حالا فحالا و طورا فطورا. اوّل نطفه‌ای از صلب ضعیفی برحم ضعیفی آوردم اندر آن قرار مکین و مکان حصین بداشتم. بنگر که بقلم قدرت چون نگاشتم. آن قطره‌ای آب را خون گردانیدم آن خون را گوشت گردانیدم. آن گه استخوان در آوردم. بهم پیوند کردم چون قالب مصوّر مقدّر تمام گشت جان لطیف را فرمان دادم تا بتن درآمد چنان که سلطانی بقصری یا همایی به وکری، تا هر عضوی خلعتی داد. بینایی بچشم، گفتار بزبان، سماع بگوش، گرفتن بدست، رفتن بپای، ای بنده نیکوت بیاراستم فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ. قد تو بپیراستم، از همه مکوّنات ترا نیکوتر آفریدم. و از همه موجودات ترا زیباتر نگاشتم:

چون صورت تو بت ننگارند بکشور
چون قامت تو سرو نکارند بکشمر
چون نقش تو پیش بت آزر بنگارند
از شرم فرو ریزد نقش بت آزر.

کردگار حکیم، خداوند کریم، جلّ جلاله که ترا جمال صورت افزود و بدایع قدرت در فطرت تو بنمود و دلت بتوحید بیاراست و زنگار انکار ازو بزدود، چه گویی از حکمت او و رحمت او سزد که آراسته و پیراسته خود را بسوزد؟ کلّا و لمّا چون درین حال تأمّل کنی و در صنع آفریدگار تدبّر کنی بزبان شکر بگوی:

از قطره آب نطفه بنگاشت مرا
بر خدمت خود بفضل بگماشت مرا
از جمله خلق سر بر افراشت مرا
شکر ایزد را که بس نکو داشت مرا.

نوح چون آن همه نعمت و کرامت حقّ با یاد ایشان داد و از ایشان شکر نشنید و جز کفر و تکذیب ایشان را نیفزود، روی ازیشان بگردانید و گفت: رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً خداوندا مرا بیامرز و دو زاینده من و هر که بایمان در آمد در عهد من وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ و آن مؤمنان امّت احمد مردان و زنان ایشان که بآخر عهد در وجود آیند بهینه همه امم و پسندیده تو خداوند.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اسم عزیز من عبده الف سهاده، من طلبه ودّع و ساده، من عرفه انکر احبابه، من صحبه ترک محابّه، من ذکره نسی اسمه، من شهده فقد عقله و لبّه، من عرفه اعترف انّه وراء ما وصفه. بنام او که رستگاری بندگان در رضای او، دل مشتاقان بسته بند وفای او، بنام او که سعادت سعدا بفرّ فضل او، شقاوت اشقیا از اثر عدل او، بنام او که بقای عالمیان بمشیّت او، فنای آدمیان بارادت او، هفت آسمان رفیع ایوان درگاه او، هفت زمین باز گسترده مقرّ خاصگیان او، خورشید عالم آرا بحکمت او، هیکل ماه گهی چون نعل زرین و گهی چون ورقه سیمین بقدرت او. هر کجا عزیزی است آراسته خلعت کرم او. هر کجا ذلیلی است خسته تیر قهر او.
هوش مصنوعی: به نام خداوند بخشنده مهربان، کسی که عزیز من است و در یادش گم شده‌ام، کسی که از عشق و سادگی او بهره‌مندم، کسی که دوستانش را فراموش نکرده است و در همکاری با آنان از محبت چشم نمی‌پوشد. کسی که به یادش، نامش را فراموش نمی‌کنم و هر که با او دیدار کند، عقل و دلش را از دست می‌دهد. کسی که به او آشناست، تصدیق می‌کند که فراتر از توصیف‌های ماست. به نام او که رستگاری بندگان در خوشنودی اوست و دل‌های مشتاقان به عهد و وفای او گره خورده است. به نام او که خوشبختی خوشبختان به خاطر لطف اوست و بدبختی بدبختان به سبب عدل او. به نام او که بقای جهان به اراده اوست و نابودی انسان‌ها به خواست او. هفت آسمان بلند به عنوان درگاه او و هفت زمین وسیع به عنوان محل خاصان او گسترده شده است. خورشید که به زیبایی می‌درخشد به حکمت اوست و ماه گهگاه به شکل نعل زرین و گاه به شکل ورقه‌ای نقره‌ای به قدرت او. هرجا عزت و خیر باشد به خاطر بخشش اوست و هرجا ذلت و خستگی باشد به خاطر قهر اوست.
پیر طریقت در مناجات گفته: الهی در الهیّت یکتایی و در احدیّت بی همتایی و در ذات و صفات از خلق جدایی، متّصف ببهایی، متّحد بکبریایی، مایه هر بینوا و پناه هر گدایی، همه را خدایی تا دوست کرائی:
هوش مصنوعی: ای خداوند، تو در یکتایی خود بی‌نظیر هستی و در وجود واحد خود مشابهی نداری. در ذات و صفات از آفریدگان فاصله داری و دارای جمالی بی‌نظیر هستی. تو را با عظمت و کبریایی می‌شناسیم و تو مایه‌ی امید هر بینوا و پناه هر نیازمند هستی. تمامی مخلوقات در نزد توست تا به دوستی تو نایل آیند.
در چشم منی روی بمن ننمایی
و اندر دلمی هیچ بمن نگرایی‌
هوش مصنوعی: تو در چشمان من هستی، اما خود را به من نشان نمی‌دهی و در دل من حضور داری ولی به من توجهی نمی‌کنی.
ای جان و دل و دیده و ای بینایی
چون از دل و دیده در کنارم نایی.
هوش مصنوعی: ای جان و دل و بینایی من، وقتی که از دل و چشمانم دوری، چگونه می‌توانی در کنارم حضور داشته باشی؟
إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی‌ قَوْمِهِ حقّ جلّ جلاله و تقدّست اسماؤه و تعالت صفاته چون بعلم قدیم دانسته بود و تقدیر کرده بود که اعمال و افعال و احوال آدمی بعضی سبب شقاوت است و بعضی سبب سعادت و بعضی زیان جان و بعضی خسران ایمان. و دانست که آدمی بخرد خویش راه بمصالح دین خویش نبرد و اسباب سعادت از شقاوت باز نداند، بحکم فضل و کرم خویش پیغمبرانی را که در ازل بسعادت ایشان حکم کرده بود برگزید و ایشان را ازین راز آگاه کرد و ایشان را پیغام داد و بخلق فرستاد: «لیبیّن لهم ما یتّقون» تا راه خوف و رجا بایشان نمایند و زهر و پازهر دین از هم جدا کنند و نفع و ضرّ ایمان بیان کنند. قومی را که ایمان آرند، بفضل کبیر بشارت دهند. قومی را که از ایمان سر باز زنند، بعذاب الیم نذارت کنند. چنان که ربّ العزّة گفت: «رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» تا هیچکس را حجّت نماند. و اگر اللَّه خواستی همه خلق را بی واسطه و بی رسول ایمان دادی لیکن خواست که گروهی را از بندگان خود برسالت و نبوّت گرامی گرداند و هر یکی را بنوعی کرامت مخصوص کند. آدم را صفوت دهد، نوح را کرامت، ابراهیم را خلّت موسی را مکالمت، عیسی را رفعت، مصطفی را (ص) محبّت و باین خصایص عزّ و مرتبت ایشان خواست، نه نظام ملک خویش که عزّت و جلال او مستغنی است ان لم یکن ثمّ کان. حضرت عزّت او را از نبود بس بود، پیوندی می در نباید. دوام ملک او را آسمان و آسمانیان، زمین و زمینیان می درنباید. کبریای او را عزّت او بس.
هوش مصنوعی: ما نوح را به سوی قومش فرستادیم، زیرا خداوند از ابتدا می‌دانست و تقدیر کرده بود که اعمال و رفتار انسان‌ها ممکن است برخی به شقاوت و برخی به سعادت منجر شود، همچنین ممکن است زیان جان و خسران ایمان به بار آورد. او می‌دانست که انسان‌ها به تنهایی نمی‌توانند راه‌های صحیح دین را درک کنند و از عواقب سعادت و شقاوت آگاهی یابند. به همین دلیل، با لطف و کرم خود پیامبرانی را که در ازل برای سعادتشان انتخاب کرده بود، برگزید و آن‌ها را از این راز آگاه کرد و به خلق فرستاد تا به آن‌ها نشان دهند که باید از چه چیزهایی بپرهیزند و راه امید و ترس را به آن‌ها نمایان کنند و نفع و ضرر ایمان را بیان کنند. به گروهی که ایمان می‌آورند، بشارت دهند و به گروهی که از ایمان سر باز می‌زنند، هشدار دهند. خداوند فرستادگان را به گونه‌ای قرار داد که برای مردم هیچ‌گونه حجتی بعد از آنان بر خداوند باقی نماند. اگر خدا می‌خواست، همه خلق را بدون واسطه ایمان می‌داد، اما خواست که برخی از بندگانش را به رسولی و نبوت گرامی گرداند و هر یک را با نوعی کرامت خاص کند. او آدم را برگزید و نوح را کرامت بخشید، ابراهیم را خلیل متحده کرد، موسی را با او سخن گفت و عیسی را به مقام رفیع رساند و رسول اکرم (ص) را به محبت ویژه‌ای گرامی داشت. این اعمال نه به خاطر نیاز خداوند به نظام ملکش بلکه به خاطر عزت و جلال او بود که حتی اگر هیچ‌کس نبود، وجودش کافی است. سلطنت او به آسمان‌ها و زمین وابسته نیست و بزرگی او به عزت اوست.
جلال او را جمال او بس:
هوش مصنوعی: جلال، زیبایی او را درخشان می‌سازد.
فلوجهها من وجهها قمر
هوش مصنوعی: با پیوستن به آن، زیبایی‌هایش را مانند زیبایی‌های ماه مشاهده خواهید کرد.
و لعینها من عینها کحل‌
هوش مصنوعی: و لعنت بر او که به چشمانش به عنوان سرمه نگاه می‌کند.
إِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی‌ قَوْمِهِ جای دیگر گفت: إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلی‌ نُوحٍ یا محمد ما ترا پیغام دادیم چنان که نوح را پیغام دادیم امّا پیغام نوح تهدید عقوبت بود، و پیغام محمد بشارت رحمت بود. نوح را گفت: أَنْذِرْ قَوْمَکَ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ. محمد را گفت: بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلًا کَبِیراً. در پیغام نوح هم عقوبت فرا پیش داشت، گفت: أَنْذِرْ قَوْمَکَ آن گه بآخر حدیث مغفرت کرد گفت: یَغْفِرْ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ و در پیغام محمد (ص) بشارت رحمت فرا پیش داشت و ذکر بیم وا پس داشت که: إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً.
هوش مصنوعی: ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و مانند آنچه به او وحی کردیم، به تو نیز وحی کردیم، ای محمد. با این حال، پیام نوح تهدید عذاب بود و پیام محمد بشارت رحمت. به نوح گفتیم: قوم خود را از عذاب دردناک آگاه کن. اما به محمد گفتیم: به مؤمنان بشارت بده که از سوی خداوند پاداش بزرگی خواهند داشت. در پیام نوح ابتدا به عذاب اشاره شد و سپس به بخشش خداوند اشاره کرد که می‌فرماید: او از گناهان شما خواهد گذشت. اما در پیام محمد (ص)، ابتدا بشارت رحمت داده شده و سپس از خطرات یاد شده است که می‌فرماید: ما تو را شاهد و بشارت‌دهنده و نذیر فرستادیم.
نوح قوم خود را وعده عذاب داد گفت: إِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ ایشان گفتند: «فَأْتِنا بِما تَعِدُنا» بیار آن عقوبت که ما را وعده میدهی و می‌ترسانی.
هوش مصنوعی: نوح به قومش هشدار داد و گفت: «من از عذابی که بر شما خواهد آمد، می‌ترسم؛ عذابی در روز بزرگ.» آنها پاسخ دادند: «اگر راست می‌گویی، آن عذابی که می‌گویی را برای ما بیاور.»
ربّ العالمین وعده او راست کرد که: فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ اجمعین مصطفی عربی (ص) امّت خود را وعده مغفرت و فضل داد که: وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا مؤمنان گفتند: ربنا آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلی‌ رُسُلِکَ خداوندا وعده‌ای که بر زبان پیغامبر ما را داده‌ای وفای آن را منتظریم. ربّ العالمین وعده راست کرد گفت: لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ نوح چون از قوم خود برنجید بتظلّم بدرگاه عزّت شد ایشان را سعایت کرد گفت: رَبِّ إِنِّی دَعَوْتُ قَوْمِی لَیْلًا وَ نَهاراً فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائِی إِلَّا فِراراً. مصطفی محمد (ص) چون از قوم خود برنجید، دست شفقت بر سر ایشان نهاد. ایشان را شفاعت کرد که: اللهم اهد قومی فانهم لا یعلمون.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ وعده‌اش را راست کرد که از دشمنان انتقام گرفت و آن‌ها را به طور کامل غرق کرد. پیامبر اسلام (ص) نیز به امتش وعده بخشش و فضل داد و مؤمنان گفتند: «خدایا، آنچه را که بر پیامبران خود وعده داده‌ای، به ما عطا کن.» خداوند وعده‌اش را تحقق بخشید و فرمود: «برای آن‌ها درجاتی بلند و بخشش و روزی‌های باکرامت وجود دارد.» هنگامی که نوح از قوم خود رنجیده شد، به درگاه خدا شکایت کرد و گفت: «پروردگارا، من شب و روز به قومم درسدعا کردم، اما دعایم تنها باعث فرار آن‌ها شد.» و وقتی پیامبر محمد (ص) از قومش رنجید، با محبت و شفقت بر سر آن‌ها دست گذاشت و برایشان شفاعت کرد و گفت: «خدایا، قوم مرا هدایت کن، زیرا آن‌ها نمی‌دانند.»
لا جرم قوم نوح بسعایت نوح درین جهان هلاک شدند و در آن جهان بعقوبت رسیدند أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً و امّت محمد بشفاعت وی درین جهان هدایت یافتند: یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ و در آن جهان بمغفرت رسیدند. لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ. چون نوح از قوم خویش بنالید و بدرگاه عزّت تظلّم کرد، ربّ العالمین لختی نعمت و تربیت خویش با یاد آن قوم داد و ایشان را بر کفران و ناسپاسی آن توبیخ و ملامت کرد که: ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً وَ قَدْ خَلَقَکُمْ أَطْواراً چه رسید شما را که شکر نعمت نمیگزارید و حقّ تربیت ما نمی‌شناسید و خود میدانید که شما را از چه آفریدند و چون آفریدند حالا فحالا و طورا فطورا. اوّل نطفه‌ای از صلب ضعیفی برحم ضعیفی آوردم اندر آن قرار مکین و مکان حصین بداشتم. بنگر که بقلم قدرت چون نگاشتم. آن قطره‌ای آب را خون گردانیدم آن خون را گوشت گردانیدم. آن گه استخوان در آوردم. بهم پیوند کردم چون قالب مصوّر مقدّر تمام گشت جان لطیف را فرمان دادم تا بتن درآمد چنان که سلطانی بقصری یا همایی به وکری، تا هر عضوی خلعتی داد. بینایی بچشم، گفتار بزبان، سماع بگوش، گرفتن بدست، رفتن بپای، ای بنده نیکوت بیاراستم فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ. قد تو بپیراستم، از همه مکوّنات ترا نیکوتر آفریدم. و از همه موجودات ترا زیباتر نگاشتم:
هوش مصنوعی: قوم نوح به خاطر تلاش‌های نوح در این دنیا هلاک شدند و در آن دنیا به عذاب گرفتار آمدند. آن‌ها غرق شدند و به آتش وارد شدند. اما امت محمد به شفاعت او در این دنیا هدایت شدند و در آن دنیا مورد بخشش قرار گرفتند. آ‌ن‌ها دارای مغفرت و پاداش بزرگی هستند. وقتی نوح از قوم خود شکایت کرد و به درگاه خداوند تضرّع نمود، خداوند به یاد آن قوم نعمت و تربیت خود را بر آن‌ها یادآوری کرد و آن‌ها را به خاطر کفران و ناسپاسی‌شان سرزنش کرد. خدا فرمود: چه شده که شما از خدا احترامی نمی‌گذارید در حالی که شما را به صورت‌های مختلف خلق کرده است. آیا نمی‌دانید که شکر نعمت را باید گذارد و حق تربیت ما را شناخت؟ من شما را از نطفه‌ای ضعیف در رحم ضعیفی قرار دادم و در مکانی امن و محکم تربیت کردم. به قدرت خود بنگر که چگونه شما را خلق کردم. آن قطره آب را به خون تبدیل کردم، سپس آن خون را به گوشت تبدیل کردم و بعد استخوان‌ها را به هم پیوند زدم. سپس به جوهر لطیف شما فرمان دادم که به بدن درآید، مانند سلطانی که در کاخی قرار می‌گیرد. هر عضوی را به زیبایی آفریدم؛ چشم را بینا، زبان را گوینده، گوش را شنوا و دست را توان گیرنده دادم. ای بنده نیک من، تو را در بهترین شکل آفریدم و از همه مخلوقات زیباتر خلق کردم.
چون صورت تو بت ننگارند بکشور
چون قامت تو سرو نکارند بکشمر
هوش مصنوعی: وقتی صورتت را به زیبایی می‌کشند، مانند یک معشوقه، و قامتت را به دلنشینی سرو توصیف می‌کنند، پس زیبایی تو بهتر از هر چیز دیگری است.
چون نقش تو پیش بت آزر بنگارند
از شرم فرو ریزد نقش بت آزر.
هوش مصنوعی: وقتی که تصویر تو را در مقابل بت آزر ترسیم کنند، آن بت از شرم نقش خود را می‌ریزد.
کردگار حکیم، خداوند کریم، جلّ جلاله که ترا جمال صورت افزود و بدایع قدرت در فطرت تو بنمود و دلت بتوحید بیاراست و زنگار انکار ازو بزدود، چه گویی از حکمت او و رحمت او سزد که آراسته و پیراسته خود را بسوزد؟ کلّا و لمّا چون درین حال تأمّل کنی و در صنع آفریدگار تدبّر کنی بزبان شکر بگوی:
هوش مصنوعی: خدای حکیم و بخشنده، که زیبایی را به چهره‌ات افزوده و شگفتی‌های قدرتش را در ذات تو نمایان کرده، دل تو را با ایمان به یگانه‌گی زینت داده و زنگار انکار را از آن پاک کرده است. آیا شایسته نیست که از حکمت و رحمت او سخن بگویی و خود را با این نعمت‌ها در آتش عشق بسوزانی؟ به طور کلی، زمانی که در این وضعیت بیندیشی و در آفرینش پروردگار تدبّر کنی، با زبان شکر به او بگوی.
از قطره آب نطفه بنگاشت مرا
بر خدمت خود بفضل بگماشت مرا
هوش مصنوعی: از یک قطره آب، خاستگاه وجود من را شکل داد و با فیض خود، مرا به خدمت خود گماشت.
از جمله خلق سر بر افراشت مرا
شکر ایزد را که بس نکو داشت مرا.
هوش مصنوعی: در میان مردم، من نیز وجود دارم و از خداوند سپاسگزارم که به من ارزش و منزلت زیادی داده است.
نوح چون آن همه نعمت و کرامت حقّ با یاد ایشان داد و از ایشان شکر نشنید و جز کفر و تکذیب ایشان را نیفزود، روی ازیشان بگردانید و گفت: رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً خداوندا مرا بیامرز و دو زاینده من و هر که بایمان در آمد در عهد من وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ و آن مؤمنان امّت احمد مردان و زنان ایشان که بآخر عهد در وجود آیند بهینه همه امم و پسندیده تو خداوند.
هوش مصنوعی: نوح وقتی دید که مردم او از تمام نعمت‌ها و رحمت‌های خدا بهره‌مند شده‌اند اما نه تنها شکرگزاری نمی‌کنند بلکه به کفر و انکار ادامه می‌دهند، از آن‌ها روی گرداند و گفت: «خداوند، مرا ببخش و والدینم را و هر کسی که با ایمان وارد خانه من شود و همچنین مؤمنان و مؤمنات را، به‌ویژه آن مؤمنانی که در آینده خواهند آمد و از بهترین امت‌ها هستند و مورد پسند تو، ای خداوند».