گنجور

النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه روح للرّوح و شفاء للقلب المجروح. طوبی لمن یغدو بذکره و یروح فالرّبّ علیه مطّلع و الباب له مفتوح:

بین الصّبابة و الهجران مطروح
قلب بحدّ سنان الشّوق مجروح‌
اندر همه عمر من شبی وقت صبوح
آمد بر من خیال آن راحت روح‌
پرسید ز من که: چون شدی ای مجروح
گفتم که: ز عشق تو همین بود فتوح!

خداوندا بنشانت بینندگانیم، بنامت زندگانیم، بفضلت شادانیم، بمهرت نازانیم مست مهر از جام تو مائیم، صید عشق در دام تو مائیم:

زنجیر معنبر تو دام دل ماست
عنبر ز نسیم او غلام دل ماست‌
در عشق تو چون خطی بنام دل ماست
گویی که همه جهان بکام دل ماست‌

الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ قیامت و رستاخیز چه گوئیم که چیست، آن قیامت و آن رستاخیز حقّست و بودنی، راست است و افتادنی، هر کس برسد بآنچه سزای اوست و پاداش گیرد از نیک و بد که در جریده اوست. گفته‌اند که قیامت دواست: یکی امروز و یکی فردا. امروز مرگست که در خبر می‌آید من مات فقد قامت قیامته هر که بمرگ رسید قیامت او در رسید هر که این قیامت را یقین بود همیشه در هول و هراس مرگ بود، همواره از نهیب این قیامت سوخته و گداخته بود. پیوسته در برگ‌ راه و ساز آن سفر بود. بزرگان دین چنین گفته‌اند که: آدمی از دو بیرون نیست، یا بر مثال ستوری است در اصطبلی باز داشته، یا بر مثال مرغی در زندان قفص کرده آن بیچاره کو بر مثال ستورست، از مرگ میترسد و میلرزد، داند که ستور را چون از اصطبل بیرون بزند در بار کشند و آن جوانمرد که بر مثال مرغ است، پیوسته در انتظار مرگست زیرا که همه شادی و راحت مرغ از شکستن قفص بود چنانک آن جوانمرد گفت:

کی باشد کین قفص بپردازم
در باغ الهی آشیان سازم.

امّا قیامت فردا خاست رستاخیز است که خلق اوّلین و آخرین را در آن صعید هیبت جمع کنند، چنان که ربّ العزّة گفت: وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً روزی عظیم و کاری صعب و سیاستی بی نهایت. ایوان کبریا برکشیده، میزان عدل درآویخته، صراط راستی باز کشیده، فرادیس جمال آراسته، دوزخ هیبت برآشفته.

روزی که پرده‌ها بردارند و رازها آشکارا کنند و تاجهای هزل بخاک اندازند و کلاههای هوس فرو نهند. و پندارها از آب و خاک بیفشانند و پاداش نیک و بد در کنار نهند. کار از دو بیرون نبود، یا بر بنده سلام کنند و نعمت سلامت اسلام بر وی تمام کنند و نامه وی بدست راست دهند که: فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ.

یا اسیر عذاب و غرام کنند، و لذّات و راحات بر وی حرام کنند، و نامه کردار وی بدست چپ دهند که: وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ.

آن را که نامه بدست راست دهند از عالم ملکوت هر لحظه‌ای هزار شربت کرامت و لطافت بر دست وی نهند، در آسمانها حدیث وی کنند، در حوالی عرش با مقرّبان مباهات از بهر وی کنند، آن گه او را بجنّات عدن برند، با حورا و عینا و ولدان و غلمان بنشانند. تاج وقار بر سرش نهند، بر مائده خلدش آرام دهند و از حضرت عزّت این ندا روان گشته که: کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخالِیَةِ می‌خورید و می‌آشامید ازین نعیم بهشت چنانک خواهید، از فزع اکبر ایمن گشته و بمقعد صدق رسیده کس را با شما حساب نه و ما را با شما عتاب نه. ایشان چون این ندا شنوند، آواز برآرند و گویند: الحمد للَّه الّذی صدقنا وعده. حمد آن خداوند را که وعده خود راست گردانید و ما را شراب وصل چشانید.

و آن را که نامه بدست چپ دهند، ندای قهر آید بخازنان دوزخ که: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ گیرید او را به قهر و عنف، کشید او را بدوزخ، دست و پای در غل کرده و در زنجیر هفتاد گزی کشیده، و از رحمت حقّ نومید شده، و بسقر رسیده. اگر شرری از آن آتش که در سقر است بدنیا فرستند، همه اهل دنیا بیطاقت شوند پس چون بود حال کسی که در میان آن آتش بود؟ مصطفی (ص) گفت: بآن خدای که جان من بید اوست که اگر یک حلقه از آن سلاسل و اغلال بر کوه‌های دنیا نهند همه کوه‌ها بگدازد و بزمین فرو شود، پس چون بود حال کسی مرو را بدین سلاسل و اغلال بند کنند؟ و اگر یک جامه از آن جامهای قطران که قرآن از آن خبر می‌دهد که: «سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ» از آسمان دنیا بیاویزند همه اهل زمین از گند آن بمیرند. پس چگونه بود حال کسی که این جامه لباس وی بود؟ نه از گزاف رسول خدا صلّی اللَّه علیه و سلّم گفتی: «الحمد للَّه علی کلّ حال و اعوذ باللّه من حال اهل النّار».

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بسم اللَّه روح للرّوح و شفاء للقلب المجروح. طوبی لمن یغدو بذکره و یروح فالرّبّ علیه مطّلع و الباب له مفتوح:
هوش مصنوعی: این جمله در مورد نام خداوند است و به نوعی به اهمیت ذکر خدا اشاره دارد. به این معنی که ذکر خداوند می‌تواند روح را جلا دهد و به قلب‌های آسیب‌دیده آرامش بخشد. کسانی که صبح و عصر به یاد خدا هستند، مورد توجه خاص خداوند قرار می‌گیرند و درهای رحمت و لطف او به رویشان باز است.
بین الصّبابة و الهجران مطروح
قلب بحدّ سنان الشّوق مجروح‌
هوش مصنوعی: بین احساس کنجکاوی و دوری، قلبی آسیب‌دیده مانند نیزه‌ای از شوق به زمین افتاده است.
اندر همه عمر من شبی وقت صبوح
آمد بر من خیال آن راحت روح‌
هوش مصنوعی: در تمام زندگی‌ام، یک شب در صبحگاه، تصور آن آرامش روح به سراغم آمد.
پرسید ز من که: چون شدی ای مجروح
گفتم که: ز عشق تو همین بود فتوح!
هوش مصنوعی: از من پرسیدند که چطور این‌قدر زخمی شده‌ای؟ من پاسخ دادم که این نتیجه عشق توست که به من نیکی و موفقیت بخشید!
خداوندا بنشانت بینندگانیم، بنامت زندگانیم، بفضلت شادانیم، بمهرت نازانیم مست مهر از جام تو مائیم، صید عشق در دام تو مائیم:
هوش مصنوعی: خداوندا، تماشاگران ما را در کنار خود بنشان. به نام تو زندگی می‌کنیم و به خاطر لطف تو شاد و خوشحال هستیم. با مهر تو در عشق غوطه‌ور هستیم و در دام عشق تو گرفتار آمده‌ایم.
زنجیر معنبر تو دام دل ماست
عنبر ز نسیم او غلام دل ماست‌
هوش مصنوعی: زنجیر عشق تو دل ما را به خود وابسته کرده و عطر وجود تو دل ما را در تسخیر خود دارد.
در عشق تو چون خطی بنام دل ماست
گویی که همه جهان بکام دل ماست‌
هوش مصنوعی: در عشق تو، به نظر می‌رسد که هر چیزی در جهان به خواسته‌های دل ما پاسخ می‌دهد و همه چیز تحت تأثیر احساسات ماست.
الْحَاقَّةُ مَا الْحَاقَّةُ قیامت و رستاخیز چه گوئیم که چیست، آن قیامت و آن رستاخیز حقّست و بودنی، راست است و افتادنی، هر کس برسد بآنچه سزای اوست و پاداش گیرد از نیک و بد که در جریده اوست. گفته‌اند که قیامت دواست: یکی امروز و یکی فردا. امروز مرگست که در خبر می‌آید من مات فقد قامت قیامته هر که بمرگ رسید قیامت او در رسید هر که این قیامت را یقین بود همیشه در هول و هراس مرگ بود، همواره از نهیب این قیامت سوخته و گداخته بود. پیوسته در برگ‌ راه و ساز آن سفر بود. بزرگان دین چنین گفته‌اند که: آدمی از دو بیرون نیست، یا بر مثال ستوری است در اصطبلی باز داشته، یا بر مثال مرغی در زندان قفص کرده آن بیچاره کو بر مثال ستورست، از مرگ میترسد و میلرزد، داند که ستور را چون از اصطبل بیرون بزند در بار کشند و آن جوانمرد که بر مثال مرغ است، پیوسته در انتظار مرگست زیرا که همه شادی و راحت مرغ از شکستن قفص بود چنانک آن جوانمرد گفت:
هوش مصنوعی: قیامت و رستاخیز موضوعی است که باید به آن توجه کنیم. این واقعه حقیقتی است که اتفاق خواهد افتاد و هر شخصی مطابق با اعمالش، چه خوب و چه بد، پاداش خواهد گرفت. در اینجا گفته شده که قیامت دو نوع است: یکی در روز مرگ و دیگری در روز رستاخیز. وقتی فردی بمیرد، قیامت او آغاز می‌شود. اگر کسی به این قیامت ایمان داشته باشد، همیشه در هراس و نگرانی از مرگ خواهد بود. او باید همواره آماده سفر به دنیای دیگر باشد. بزرگترهای دین نیز می‌گویند که انسان در دو حالت قرار دارد: یا مانند حیوانی در اصطبل نگهداری می‌شود و از مرگ می‌ترسد، یا مانند پرنده‌ای در قفس است که تنها در انتظار آزادی از قفس و مرگ است و تمام خوشی‌اش به همین آزادی بستگی دارد.
کی باشد کین قفص بپردازم
در باغ الهی آشیان سازم.
هوش مصنوعی: کی می‌توانم از این قفس رها شوم و در باغ الهی جایی برای زندگی بسازم؟
امّا قیامت فردا خاست رستاخیز است که خلق اوّلین و آخرین را در آن صعید هیبت جمع کنند، چنان که ربّ العزّة گفت: وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً روزی عظیم و کاری صعب و سیاستی بی نهایت. ایوان کبریا برکشیده، میزان عدل درآویخته، صراط راستی باز کشیده، فرادیس جمال آراسته، دوزخ هیبت برآشفته.
هوش مصنوعی: روز قیامت، روزی است که همه انسان‌ها از اولین تا آخرین در یک مکان بزرگ جمع خواهند شد. این روز بسیار بزرگ و دشوار است و دارای نظم و قدرتی بی‌پایان خواهد بود. در این روز، عرش الهی برپا می‌شود، میزان عدالت نصب می‌شود، راه حقیقت گشوده می‌گردد، باغ‌های زیبا به مخاطبان نمایش داده می‌شود و جهنم با حالتی ترسناک و پر قدرت نمایان خواهد شد.
روزی که پرده‌ها بردارند و رازها آشکارا کنند و تاجهای هزل بخاک اندازند و کلاههای هوس فرو نهند. و پندارها از آب و خاک بیفشانند و پاداش نیک و بد در کنار نهند. کار از دو بیرون نبود، یا بر بنده سلام کنند و نعمت سلامت اسلام بر وی تمام کنند و نامه وی بدست راست دهند که: فَأَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِیَمِینِهِ.
هوش مصنوعی: روزی llegará که پرده‌ها کنار برود و حقایق فاش شود و تاج‌های دروغین به زمین بیفتد و کلاه‌های آرزو کنار گذاشته شود. در آن روز اندیشه‌ها از میان آب و خاک پخش خواهد شد و پاداش‌های خوب و بد در کنار هم قرار می‌گیرد. در آن زمان، دو حالت بیشتر نخواهد بود: یا بر بندگان سلام می‌شود و نعمت آرامش و سلامت اسلام بر آنها تمام می‌گردد و نامه‌ای در دست راستشان قرار می‌گیرد که نشان‌دهنده اجر و پاداش آنان است.
یا اسیر عذاب و غرام کنند، و لذّات و راحات بر وی حرام کنند، و نامه کردار وی بدست چپ دهند که: وَ أَمَّا مَنْ أُوتِیَ کِتابَهُ بِشِمالِهِ.
هوش مصنوعی: افرادی که در عذاب و کیفر گرفتار می‌شوند و از لذت‌ها و آسایش‌ها محروم می‌مانند، به گونه‌ای مجازات می‌شوند که نامه اعمالشان به دست چپشان داده می‌شود.
آن را که نامه بدست راست دهند از عالم ملکوت هر لحظه‌ای هزار شربت کرامت و لطافت بر دست وی نهند، در آسمانها حدیث وی کنند، در حوالی عرش با مقرّبان مباهات از بهر وی کنند، آن گه او را بجنّات عدن برند، با حورا و عینا و ولدان و غلمان بنشانند. تاج وقار بر سرش نهند، بر مائده خلدش آرام دهند و از حضرت عزّت این ندا روان گشته که: کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِی الْأَیَّامِ الْخالِیَةِ می‌خورید و می‌آشامید ازین نعیم بهشت چنانک خواهید، از فزع اکبر ایمن گشته و بمقعد صدق رسیده کس را با شما حساب نه و ما را با شما عتاب نه. ایشان چون این ندا شنوند، آواز برآرند و گویند: الحمد للَّه الّذی صدقنا وعده. حمد آن خداوند را که وعده خود راست گردانید و ما را شراب وصل چشانید.
هوش مصنوعی: کسی که نامه‌اش به دست راست داده شود، از عالم ملکوت در هر لحظه هزاران شربت کرامت و لطافت بر دستش قرار می‌گیرد. در آسمان‌ها سخن او گفته می‌شود و در کنار عرش با مقام‌های بلند مقام خود افتخار می‌شود. سپس او را به باغ‌های بهشت می‌برند و در کنار حورالعین و جوانان بهشتی می‌نشاندند. تاجی از وقار بر سرش می‌گذارند و بر سفره بهشت به او آرامش می‌دهند. از جانب عظمت، ندا به او می‌رسد که: "بخورید و بنوشید به راحتی از آنچه که در روزهای گذشته انجام داده‌اید." او از ترس بزرگ در امان است و به مقام صدق رسیده است. هیچ حساب و کتابی برای او نیست و هیچ عتابی از سوی ما نخواهد بود. وقتی این ندا را بشنوند، صدایی بلند کرده و می‌گویند: "ستایش خداوندی را که وعده‌اش را برای ما تحقق بخشید و ما را به شراب وصالش مشرف کرد."
و آن را که نامه بدست چپ دهند، ندای قهر آید بخازنان دوزخ که: خُذُوهُ فَغُلُّوهُ ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُها سَبْعُونَ ذِراعاً فَاسْلُکُوهُ گیرید او را به قهر و عنف، کشید او را بدوزخ، دست و پای در غل کرده و در زنجیر هفتاد گزی کشیده، و از رحمت حقّ نومید شده، و بسقر رسیده. اگر شرری از آن آتش که در سقر است بدنیا فرستند، همه اهل دنیا بیطاقت شوند پس چون بود حال کسی که در میان آن آتش بود؟ مصطفی (ص) گفت: بآن خدای که جان من بید اوست که اگر یک حلقه از آن سلاسل و اغلال بر کوه‌های دنیا نهند همه کوه‌ها بگدازد و بزمین فرو شود، پس چون بود حال کسی مرو را بدین سلاسل و اغلال بند کنند؟ و اگر یک جامه از آن جامهای قطران که قرآن از آن خبر می‌دهد که: «سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ» از آسمان دنیا بیاویزند همه اهل زمین از گند آن بمیرند. پس چگونه بود حال کسی که این جامه لباس وی بود؟ نه از گزاف رسول خدا صلّی اللَّه علیه و سلّم گفتی: «الحمد للَّه علی کلّ حال و اعوذ باللّه من حال اهل النّار».
هوش مصنوعی: اگر نامه‌ای به دست چپ داده شود، عذاب سختی برای آن شخص در انتظار خواهد بود. از سوی جهنم فرمان می‌رسد که او را بگیرند و در زنجیر کنند و به جهنم ببرند. او به شدت عذاب خواهد دید و از رحمت خدا ناامید می‌شود. اگر تنها شعله‌ای از آتش جهنم به زمین فرستاده شود، همه مردم دنیا طاقت تحمل آن را نخواهند داشت. حال کسی که در میان خود این آتش باشد، چقدر دردناک‌تر خواهد بود! پیامبر (ص) فرمود که اگر حتی یک حلقه از زنجیرهای جهنم بر کوه‌های زمین بیفتد، تمام کوه‌ها نابود می‌شوند. همچنین اگر یک تکه از لباس‌های عذاب‌آور جهنم بر زمین بیفتد، مردم از بوی بد آن می‌میرند. بنابراین، شرایط کسی که این لباس‌ها را بر تن دارد، بسیار سخت و غیرقابل تصور خواهد بود. پیامبر خدا (ص) به درستی گفت: «سپاس خدا را به هر حال و به او پناه می‌برم از حال اهل جهنم».