گنجور

النوبة الثالثة

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الباء: برّ اللَّه لاهل السّعادة السّین: سبق الرّحمة لاهل الجهالة. المیم المقام المحمود لاهل الشّفاعة. با اشارتست ببرّ خداوند اهل سعادت را سین اشارتست بسبق رحمت اهل جهالت را. میم اشارتست بمقام محمود اهل شفاعت را. برّ او آنست که دلت را بنور معرفت بیاراست و در و چراغ توحید بیفروخت. قال اللَّه تعالی فَهُوَ عَلی‌ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ. سبق رحمت آنست که: در عهد ازل پیش از وجود آفرینش از بهر تو رحمت بر خود نبشت. قال اللَّه: کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ. مقام محمود آنست که: مصطفی عربی (ص) را گفت که: از بهر شفاعت عاصیان امّت را فردا ترا بقیامت بر پای کنم در مقامی که پیشینان و پسینان ترا در آن بستایند. قال اللَّه تعالی: عَسی‌ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً.

قوله تعالی: ن وَ الْقَلَمِ ن از حروف تهجّی است و حروف تهجّی لغات را اصلست و کلمات را وصل است و آیات را فصلست و همه دلیل کرم و فضلست، بعضی مجمل و بعضی مفصّل است. از لطف اشارتست، بمهر بشارتست، جرم را کفّارتست و دلهای دوستان را غارتست مایه سخنان است، پیرایه سخن گویان است، فهم آن نشان موافقانست. بر گردن دشمنان بارست و در چشم مبتدعان خارست. اعتقاد مؤمنانست که این حروف کلام خداوند جهانست. خداوندی که او را علم و قدرتست علم او بی فکرت، قدرت او بی آلت، ملک او بی نهایت، عنایت او بی رشوت عطاء او بی منّت. خداوندی که عالم را صانع و خلق را نگه دار است دشمن را دارنده و دوست را یارست، بصنع در دیده هر کس و در جان احبابش قرار است. هر امیدی را نقد و هر ضمانی را بسنده‌گارست هر چند بنده ز جرم گرانبارست او حلیم و بردبارست.

پیر طریقت در مناجات خویش گفته: «الهی هر چند که ما گنهکاریم، تو غفّاری، هر چند که ما زشت کاریم، تو ستّاری. ملکا گنج فضل تو داری، بی نظیر و بی یاری. سزد که جفاهای ما درگذاری».

ن وَ الْقَلَمِ «ن» دواتست و «قلم» خامه‌ای از نور، نویسنده خداوند غفور، لوح قلم زبرجد نوشت، بمداد نور بنوشت، بر دفتر یاقوت نوشت. قصّه و کردار مخلوق نوشت، دل عارف قلم کرم نوشت، بمداد فضل نوشت، بر دفتر لطف نوشت، صفت و نعت معروف نوشت. کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ لوح نوشت. و همه آن تو نوشت، دل نوشت همه وصف خود نوشت. آنکه از تو نوشت، به جبرئیل ننمود آنکه از خود نوشت به شیطان کی نماید؟!. بعضی مفسّران گفتند: ماهیی است بر آب زیر هفت طبقه زمین ماهی از گرانی بار زمین خم داد و خم گردید، بر مثال ن شد شکم بآب فرو برده و سر از مشرق برآورده و دنب از مغرب و خواست که از گرانباری بنالد، جبرئیل بانگ بر وی زد، چنان بترسید که گرانباری زمین فراموش کرد و تا بقیامت نیارد که بجنبد. ماهی چون بار برداشت و ننالید، ربّ العالمین او را دو تشریف داد: یکی آنکه بدو قسم یاد کرد، محلّ قسم خداوند جهان گشت دیگر تشریف آنست که: کارد از حلق او برداشت، همه جانوران را بکارد ذبح کنند و او را نکنند، تا عالمیان بدانند که هر که بار کشد رنج وی ضایع نشود. ای جوانمرد، اگر ماهی بار زمین کشید بنده مؤمن بار امانت مولی کشید. وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ ماهی که بار زمین برداشت، از کارد عقوبت ایمن گشت. چه عجب اگر مؤمن که بار امانت برداشت از کارد قطیعت ایمن گردد.

قوله تعالی: ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ. وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ. وَ إِنَّکَ لَعَلی‌ خُلُقٍ عَظِیمٍ عرض علیه مفاتیح الارض فلم یقبلها و رقّاه لیلة المعراج و اراه جمیع الملائکة و الجنّة فلم یلتفت الیها. قال اللَّه تعالی: ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی‌ ما التفت یمینا و شمالا فقال تعالی: وَ إِنَّکَ لَعَلی‌ خُلُقٍ عَظِیمٍ آن مهتر عالم، سیّد ولد آدم مرد کار بود، معتکف درگاه عزّت مجاور محلّت محبّت. درّی بود از صدف قدرت برآمده، آفتابی از فلک اقبال بتافته، آسمان و زمین بوی آراسته و نگاشته. شب معراج او را گفتند: ای سیّد بر خرام برین گلشن بلند که عالم قدس در انتظار قدم تست، جمال فردوسیان عاشق چهره جمال تست، آستان حضرت ما مشتاق قدم معرفت تست، الا طال شوق الأبرار الی لقایی و انی لاشد شوقا الیهم. آن مهتر عالم چون در خلوت «أَوْ أَدْنی‌» قدم بر بساط انبساط نهاد، خطاب آمد که: سلام علیک ایّها النّبی و رحمة اللَّه و برکاته. ای سیّد ما امشب خزینه دار السّلام را در لشگرگاه سینه تو نثار میکنیم. سیّد گفت: ما را از خداوند خزینه پروای خزینه نیست، آن بر گدایان و عاصیان امّت خویش ایثار کردیم و علی عباد اللَّه الصّالحین. گفتند: ای سیّد بآفرینش برون نگر که همه منتظر جمال تواند تا امشب بهره‌ای از تو بردارند. سیّد گفت: درین حضرت که سعادت ما را فرو آورد نیز ما را سر بحجره آدم و بهشت رضوان فرو نیاید. از حضرت عزّت ندا آمد که: وَ إِنَّکَ لَعَلی‌ خُلُقٍ عَظِیمٍ باش تا فردای قیامت که علم دولت او بعرصه عظمی برافرازند، قدم در رکاب براق آورده لباس فخر پوشیده، عمّامه فضل بر سر نهاده، لواء حمد در دست گرفته، آدم و هر که دون اوست از انبیاء و اولیا همه در زیر علم عزّت او و رایت قدر او درآمده، و از حضرت عزّت این ندا و نواخت همی آید که: یا محمد قل یسمع و سل تعطه و اشفع تشفع.

قدر آن حضرت مهتر عالم موسی دانست که در آن غیرت ازین عالم بیرون شد و دل بر آن نهاده بود که خادمی این مهتر را میان در بندد و درگاه مکه و مدینه بجاروب عاشقی می‌روبد و ازینجا بود که با عزرائیل منازعت کرد، آن گه که آمده بود تا قبض روح وی کند فلطمه لطمة لطمه ای بزد و یک چشم او بکند و از درد این غیرت که جان ما بر خواهد گرفت، و روی ما گرد سر کوی مصطفی ناگرفته. حسرت نارسیدن بحضرت این مهتر او را بدان آورد که با عزرائیل آن راه برفت. ای جوانمرد قدر آن مهتر که داند و کدام خاطر ببدایت او رسد؟ صد هزار و بیست و چهار هزار نقطه نبوّت که رفتند در برابر درجات او کواکب بودند و با آنکه او غائب بود همه نور نبوّت ازو گرفتند. چنان که آفتاب اگر چه غایب باشد کواکب نور از وی گیرند، لیکن چون آفتاب پیدا شود. کواکب در نور او همه ناپیدا شوند همچنین همه انبیا نور ازو گرفتند، لیکن چون محمد (ص) بعالم صورت درآمد ایشان همه گم شدند. شعر:

کانّک شمس و الملوک کواکب
اذا طلعت لم یبد منهنّ کوکب‌

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الباء: برّ اللَّه لاهل السّعادة السّین: سبق الرّحمة لاهل الجهالة. المیم المقام المحمود لاهل الشّفاعة. با اشارتست ببرّ خداوند اهل سعادت را سین اشارتست بسبق رحمت اهل جهالت را. میم اشارتست بمقام محمود اهل شفاعت را. برّ او آنست که دلت را بنور معرفت بیاراست و در و چراغ توحید بیفروخت. قال اللَّه تعالی فَهُوَ عَلی‌ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ. سبق رحمت آنست که: در عهد ازل پیش از وجود آفرینش از بهر تو رحمت بر خود نبشت. قال اللَّه: کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی‌ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ. مقام محمود آنست که: مصطفی عربی (ص) را گفت که: از بهر شفاعت عاصیان امّت را فردا ترا بقیامت بر پای کنم در مقامی که پیشینان و پسینان ترا در آن بستایند. قال اللَّه تعالی: عَسی‌ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً.
هوش مصنوعی: آیه‌ای که ذکر شده به بیان ارجمندی و رحمت خداوند نسبت به بندگانش اشاره دارد. در این متن به سه نکته مهم اشاره شده است. حرف "ب" به محبت و رحمت خداوند نسبت به اهل سعادت اشاره می‌کند. حرف "س" نشان‌دهنده این است که رحمت الهی بر اهل جهالت پیشی می‌گیرد، یعنی خداوند قبل از ایجاد آفرینش رحمت خود را برای آن‌ها نوشته است. حرف "م" به مقام محمود اشاره دارد که پیامبر اسلام (ص) در روز قیامت برای شفاعت گناهکاران امتش در جایگاهی ویژه قرار خواهد گرفت. به طور کلی، این متن به مفهوم رحمت گسترده و مقام بلند پیامبر (ص) در شفاعت پرداخته و به نور معرفت و توحید که خداوند در دل بندگانش می‌افروزد، اشاره دارد.
قوله تعالی: ن وَ الْقَلَمِ ن از حروف تهجّی است و حروف تهجّی لغات را اصلست و کلمات را وصل است و آیات را فصلست و همه دلیل کرم و فضلست، بعضی مجمل و بعضی مفصّل است. از لطف اشارتست، بمهر بشارتست، جرم را کفّارتست و دلهای دوستان را غارتست مایه سخنان است، پیرایه سخن گویان است، فهم آن نشان موافقانست. بر گردن دشمنان بارست و در چشم مبتدعان خارست. اعتقاد مؤمنانست که این حروف کلام خداوند جهانست. خداوندی که او را علم و قدرتست علم او بی فکرت، قدرت او بی آلت، ملک او بی نهایت، عنایت او بی رشوت عطاء او بی منّت. خداوندی که عالم را صانع و خلق را نگه دار است دشمن را دارنده و دوست را یارست، بصنع در دیده هر کس و در جان احبابش قرار است. هر امیدی را نقد و هر ضمانی را بسنده‌گارست هر چند بنده ز جرم گرانبارست او حلیم و بردبارست.
هوش مصنوعی: این آیه به معنای اهمیت و ارزش حروف الفبا اشاره دارد، به‌ویژه حروفی که در قرآن به کار رفته‌اند. این حروف پایه‌گذار زبان‌ها و کلمات هستند و معانی عمیق و زیبایی را منتقل می‌کنند. برخی از این حروف ممکن است مختصر باشند و برخی دیگر توضیح بیشتری داشته باشند. این حروف نماد رحمت و فضل الهی‌اند و می‌توانند بر دل‌های مومنان نورانی و دلگرم‌کننده باشند. در عین حال، این حروف برای دشمنان سنگینی بار می‌کنند و برای نواختگان به‌مثابه تحقیر ظاهر می‌شوند. ایمان به این حروف به‌عنوان کلام خداوند از سوی مومنان پذیرفته شده است. خداوندی که دانا و تواناست و علم و قدرت او بی‌نهایت و بدون نیاز به ابزار خاصی است. او خالق عالم و نگه‌دارنده موجودات است و به هر کسی که بخواهد یاری می‌رساند. حتی اگر بندگان گناهکار باشند، او بردباری و حلیم بودنش را نشان می‌دهد.
پیر طریقت در مناجات خویش گفته: «الهی هر چند که ما گنهکاریم، تو غفّاری، هر چند که ما زشت کاریم، تو ستّاری. ملکا گنج فضل تو داری، بی نظیر و بی یاری. سزد که جفاهای ما درگذاری».
هوش مصنوعی: پیر راه و روش خود در دعا و نیایش می‌گوید: «ای خدای من، هرچند که ما مرتکب گناه شده‌ایم، تو بخشنده و آمرزنده‌ای و هرچند که ما کارهای زشت انجام داده‌ایم، تو پوشاننده و ستر هستی. تو از فضل و بخشش خود گنجینه‌ای داری که نظیرش یافت نمی‌شود و هیچ یاری هم ندارد. شایسته است که بر جفاها و خطاهای ما بگذری».
ن وَ الْقَلَمِ «ن» دواتست و «قلم» خامه‌ای از نور، نویسنده خداوند غفور، لوح قلم زبرجد نوشت، بمداد نور بنوشت، بر دفتر یاقوت نوشت. قصّه و کردار مخلوق نوشت، دل عارف قلم کرم نوشت، بمداد فضل نوشت، بر دفتر لطف نوشت، صفت و نعت معروف نوشت. کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ لوح نوشت. و همه آن تو نوشت، دل نوشت همه وصف خود نوشت. آنکه از تو نوشت، به جبرئیل ننمود آنکه از خود نوشت به شیطان کی نماید؟!. بعضی مفسّران گفتند: ماهیی است بر آب زیر هفت طبقه زمین ماهی از گرانی بار زمین خم داد و خم گردید، بر مثال ن شد شکم بآب فرو برده و سر از مشرق برآورده و دنب از مغرب و خواست که از گرانباری بنالد، جبرئیل بانگ بر وی زد، چنان بترسید که گرانباری زمین فراموش کرد و تا بقیامت نیارد که بجنبد. ماهی چون بار برداشت و ننالید، ربّ العالمین او را دو تشریف داد: یکی آنکه بدو قسم یاد کرد، محلّ قسم خداوند جهان گشت دیگر تشریف آنست که: کارد از حلق او برداشت، همه جانوران را بکارد ذبح کنند و او را نکنند، تا عالمیان بدانند که هر که بار کشد رنج وی ضایع نشود. ای جوانمرد، اگر ماهی بار زمین کشید بنده مؤمن بار امانت مولی کشید. وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ ماهی که بار زمین برداشت، از کارد عقوبت ایمن گشت. چه عجب اگر مؤمن که بار امانت برداشت از کارد قطیعت ایمن گردد.
هوش مصنوعی: در این متن، به تصویرسازی‌های عمیق و رمزگونه در مورد نوشتن و تقدیر الهی پرداخته شده است. در آغاز به قلم و دوات اشاره می‌شود که نماد دانش و وحی الهی هستند. سپس به بنان‌هایی مانند لوح و دفتر نورانی اشاره می‌شود که در آنها سرنوشت مخلوقات و بخصوص بندگان مؤمن نوشته شده است. گفته می‌شود که این نوشتن، ناشی از رحم و لطف الهی است و هیچ چیزی در دانش خداوند از قلم نیفتاده است. در ادامه، داستان ماهی ذکر می‌شود که بار سنگین زمین را به دوش کشیده و از شدت بار به زمین خم شده است. اما وقتی جبرئیل به او می‌گوید که نترسد، او از ترس، بارش را فراموش می‌کند و دیگر نمی‌تواند حرکت کند. در نهایت، این ماهی مورد احترام الهی قرار می‌گیرد و از قساوت تقدیر عاری می‌شود. این متن به ما یادآوری می‌کند که امانت‌داری و تحمل بارهای سنگین در زندگی، موجب شرافت و احترام الهی می‌شود و مؤمنان که بار امانت خدا را به دوش می‌کشند، از خطرات و دشواری‌ها در امان خواهند بود.
قوله تعالی: ما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ. وَ إِنَّ لَکَ لَأَجْراً غَیْرَ مَمْنُونٍ. وَ إِنَّکَ لَعَلی‌ خُلُقٍ عَظِیمٍ عرض علیه مفاتیح الارض فلم یقبلها و رقّاه لیلة المعراج و اراه جمیع الملائکة و الجنّة فلم یلتفت الیها. قال اللَّه تعالی: ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغی‌ ما التفت یمینا و شمالا فقال تعالی: وَ إِنَّکَ لَعَلی‌ خُلُقٍ عَظِیمٍ آن مهتر عالم، سیّد ولد آدم مرد کار بود، معتکف درگاه عزّت مجاور محلّت محبّت. درّی بود از صدف قدرت برآمده، آفتابی از فلک اقبال بتافته، آسمان و زمین بوی آراسته و نگاشته. شب معراج او را گفتند: ای سیّد بر خرام برین گلشن بلند که عالم قدس در انتظار قدم تست، جمال فردوسیان عاشق چهره جمال تست، آستان حضرت ما مشتاق قدم معرفت تست، الا طال شوق الأبرار الی لقایی و انی لاشد شوقا الیهم. آن مهتر عالم چون در خلوت «أَوْ أَدْنی‌» قدم بر بساط انبساط نهاد، خطاب آمد که: سلام علیک ایّها النّبی و رحمة اللَّه و برکاته. ای سیّد ما امشب خزینه دار السّلام را در لشگرگاه سینه تو نثار میکنیم. سیّد گفت: ما را از خداوند خزینه پروای خزینه نیست، آن بر گدایان و عاصیان امّت خویش ایثار کردیم و علی عباد اللَّه الصّالحین. گفتند: ای سیّد بآفرینش برون نگر که همه منتظر جمال تواند تا امشب بهره‌ای از تو بردارند. سیّد گفت: درین حضرت که سعادت ما را فرو آورد نیز ما را سر بحجره آدم و بهشت رضوان فرو نیاید. از حضرت عزّت ندا آمد که: وَ إِنَّکَ لَعَلی‌ خُلُقٍ عَظِیمٍ باش تا فردای قیامت که علم دولت او بعرصه عظمی برافرازند، قدم در رکاب براق آورده لباس فخر پوشیده، عمّامه فضل بر سر نهاده، لواء حمد در دست گرفته، آدم و هر که دون اوست از انبیاء و اولیا همه در زیر علم عزّت او و رایت قدر او درآمده، و از حضرت عزّت این ندا و نواخت همی آید که: یا محمد قل یسمع و سل تعطه و اشفع تشفع.
هوش مصنوعی: آیه‌ای از خداوند به پیامبر اکرم اشاره دارد و می‌گوید که او به خاطر نعمت‌های پروردگارش دیوانه نیست و به او پاداشی بزرگ خواهد داد. همچنین او به داشتن اخلاقی نیکو مشهور است. در شب معراج، او به مرتبه بالایی رسید و تمامی فرشتگان و بهشت را به او نشان دادند، اما او به آن‌جا توجه نکرد. خداوند در ادامه می‌فرماید که چشم او به هیچ کجا نچرخید و فقط بر اخلاق عظیم خود تمرکز داشت. او پیشوای انسان‌ها و شخصی با اراده قوی است که در نزد خداوند مقام بلندی دارد. در آن شب مهم، به او گفته می‌شود که به بهشت بالا برود، چرا که عوالم قدسی منتظر او هستند. او در مقامش به خداوند می‌گوید که نیازی به نعمات دنیا ندارد و این نعمات را به بندگان صالح اهدا می‌کند. در نهایت، به او گفته می‌شود که او باید به صفات عظیم خود ادامه دهد تا در روز قیامت در بین بندگان خداوند با افتخار بر افرازای علم و مقام قرار گیرد و همه پیامبران و اولیا زیر سایه او جمع شوند. این ندا از سوی خداوند به پیامبر اکرم می‌رسد که او می‌تواند به دیگران شفاعت کند.
قدر آن حضرت مهتر عالم موسی دانست که در آن غیرت ازین عالم بیرون شد و دل بر آن نهاده بود که خادمی این مهتر را میان در بندد و درگاه مکه و مدینه بجاروب عاشقی می‌روبد و ازینجا بود که با عزرائیل منازعت کرد، آن گه که آمده بود تا قبض روح وی کند فلطمه لطمة لطمه ای بزد و یک چشم او بکند و از درد این غیرت که جان ما بر خواهد گرفت، و روی ما گرد سر کوی مصطفی ناگرفته. حسرت نارسیدن بحضرت این مهتر او را بدان آورد که با عزرائیل آن راه برفت. ای جوانمرد قدر آن مهتر که داند و کدام خاطر ببدایت او رسد؟ صد هزار و بیست و چهار هزار نقطه نبوّت که رفتند در برابر درجات او کواکب بودند و با آنکه او غائب بود همه نور نبوّت ازو گرفتند. چنان که آفتاب اگر چه غایب باشد کواکب نور از وی گیرند، لیکن چون آفتاب پیدا شود. کواکب در نور او همه ناپیدا شوند همچنین همه انبیا نور ازو گرفتند، لیکن چون محمد (ص) بعالم صورت درآمد ایشان همه گم شدند. شعر:
هوش مصنوعی: به وضوح می‌توان فهمید که آن حضرت از بزرگ‌ترین شخصیت‌های عالم هستی است و در شرایطی که محبت و عشقش از این عالم فراتر می‌رود، به فکر خدمت به او بود. این عشق و غیرت او باعث شد تا با عزرائیل به منازعت بپردازد، زمانی که برای قبض روح او آمده بود. در این درگیری، او به عزرائیل ضربه‌ای زد و یکی از چشمانش را آسیب زد. این مختصات نشان می‌دهد که شدت عشق و غیرت او به حدی بود که برای رسیدن به محبوبش حتی جانش را نیز فدای این عشق کرد. حسرت عدم رسیدن به آن حضرت او را به جدالی با عزرائیل واداشت. این عشق عظیم، از سال‌ها پیش در دل او وجود داشت و هیچ کس جز او نمی‌تواند ارزش و مقام آن حضرت را به درستی درک کند. حتی انبیا نیز نور خود را از او گرفته‌اند و همچون ستاره‌ها در برابر نور آفتاب مخفی می‌شوند. زمانی که محمد (ص) به دنیا آمد، همه انبیا در سایه نور او قرار گرفتند و از درخشش او محو شدند.
کانّک شمس و الملوک کواکب
اذا طلعت لم یبد منهنّ کوکب‌
هوش مصنوعی: شما مانند خورشید هستید و پادشاهان مانند ستاره‌ها؛ وقتی خورشید طلوع می‌کند، هیچ ستاره‌ای قابل رویت نمی‌شود.