قوله تعالی: لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِینَ بیّن اللَّه تعالی انّ الفیء لمن هو، و التّقدیر: کی لا یکون ما افاء اللَّه علی رسوله دولة بین الاغنیاء منکم و لکن یکون للفقراء المها جرین، الّذین تولّوا الدّیار و الاموال و الاهلین و العشائر فخرجوا حبّا للَّه و رسوله و اختاروا الاسلام علی ما کانوا فیه من الشدّة حتی کان الرّجل یعصب الحجر علی بطنه لیقیم صلبه من الجوع و کان یتّخذ الحفیرة فی الشّتاء ماله دثار غیرها. قال سعید بن جبیر: کان ناس من المهاجرین لاحد هم الذّار و الزّوجة و العبد و النّاقة یحجّ علیها و یغزو فنسبهم اللَّه الی انّهم فقراء و جعل لهم سهما فی الزّکاة. یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ ای یطلبون رزقا من اللَّه و هو الغنیمة. وَ رِضْواناً. ای: مرضات ربّهم بالجهاد فی سبیله مع رسوله.
وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ بمجاهدة الاعداء أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ فی ایمانهم و وفوا بعهود هم و عقود هم مع اللَّه هؤلاء المهاجرین الّذین اخرجهم المشرکون من مکة و کانوا نحوا من مائة رجل و صحّ عن رسول اللَّه (ص) انّه کان یستفتح بصعالیک المهاجرین و قال صلی اللَّه علیه و سلّم: «ابشروا یا معشر صعالیک المهاجرین بالنّور التّام یوم القیامة تدخلون الجنّة قبل الاغنیاء بنصف یوم و ذلک مقدار خمسمائة عامّ»
ثمّ ذکر الانصار فقال: وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ ای لزموا المدینة و دورهم بها، وَ الْإِیمانَ منصوب بفعل مضمر یعنی: و قبلوا الایمان و آثروه و قیل: معناه لزموا المدینة و مواضع الایمان و ذکر النقاش انّ الایمان اسم المدینة سمّاها النبی (ص) به. مِنْ قَبْلِهِمْ ای من قبل قدوم المهاجرین علیهم اتّخذوا فی دورهم المساجد بسنتین ربّوا الاسلام کما یربّی الطّیر الفرخ و عن انس قال: قال رسول اللَّه (ص): «آیة الایمان حبّ الانصار، آیة النّفاق بغض الانصار»
و عن زید بن ارقم قال: قال رسول اللَّه (ص): «اللّهم اغفر للانصار و لابناء الانصار و ابناء ابناء الانصار»
و قال: «خیر دور الانصار بنو النّجار ثمّ بنو عبد الاشهل ثمّ بنو الحارث بن الخزرج ثمّ بنو ساعدة و فی کلّ دور الانصار خیر»
و «یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ» کنایت است از مهمان دوستی انصار که مهاجران را بجان بپذیرفتند و بهمگی دل دوست داشتند و خان و مان خود از ایشان دریغ نداشتند. و بهر چه داشتند از مال و وطن ایشان را شریک خود ساختند و کام و مراد و بینیازی ایشان بر فقر و فاقه خود اختیار کردند. و این غایت جود است و کمال سخا که ربّ العالمین از ایشان بپسندید و ایشان را در آن بستود و گفت: یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حاجَةً ای حسدا و غیظا مِمَّا أُوتُوا: ای ممّا اعطی المهاجرون من الفیء، آن روز که رسول خدا (ص) غنیمت بنی النضیر میان مهاجران قسمت کرد و بانصار نداد، مگر سه کس را از ایشان هیچ حسدی و غیظی پدید نیامد و بتخصیص مهاجران در آن اموال کراهیتی ننمودند. و بآن قسمت راضی شدند هر چند که ایشان را حاجت و دربایست بود و بغایت خصاصت و فقر و فاقت رسیده بودند، اما حقّ مهاجران بر حقّ خود مقدّم داشتند و راه ایثار رفتند اینست که ربّ العالمین گفت: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ. و فی الخبر: «لم یجتمع فی الدّنیا قوم قطّ الّا و فیهم اسخیاء و بخلاء الّا فی الانصار فانّهم کلّهم اسخیاء، ما فیهم من بخیل».
خبر درست است از بو هریرة، گفت: رسول خدا (ص) را مهمانی رسید، کس فرستاد بخانههای مادران مؤمنان تا هیچ طعامی بود آن مهمان را؟ و در همه خانههای ایشان هیچ طعام نبود. پس رسول گفت: «من یضیف هذا هذه اللیلة؟»: کیست که یک امشب این مهمان را بخانه برد و او را مهمانی کند؟ مردی انصاری گفت: من او را مهمانی کنم یا رسول اللَّه. او را بخانه برد و با اهل خویش گفت: هذا ضیف رسول اللَّه، اینک آوردم مهمان رسول خدای، او را گرامی دار و عزیز دار. اهل او گفت: در خانه ما طعام بیش از آن نیست که قوت ما و این کودکان باشد، مگر این کودکان را ببهانهای در خواب کنیم و ما بوی ایثار کنیم، تا وی را کفایت باشد. آن گه چراغ بیفروختند و مهمان را بنشاندند و طعام پیش نهادند، و عادت ایشان چنان بود که میزبان با مهمان بهم طعام خورند، مرد با اهل خویش گفت: اگر ما با وی خوریم، او را کفایت نباشد و نه خوب بود که مهمان رسول (ص) در خانه ما طعام سیر نخورد تو برخیز در میانه و ببهانه آنکه چراغ را اصلاح میکنم، چراغ فروکش، تا ما در تاریکی دهان میجنبانیم و او چنان پندارد که ما طعام میخوریم هم چنان کردند و خود گرسنه در خواب شدند. بامداد که بحضرت نبوّت و رسالت صلّی اللَّه علیه و سلّم رسیدند، رسول در ایشان نگرست و تبسم کرد و گفت: «ضحک اللَّه اللّیلة»
و فی روایة: «عجب اللَّه من فعالکما»
فانزل اللَّه عزّ و جلّ: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ ابن عباس گفت: رسول خدا آن روز که اموال بنی النضیر قسمت میکرد، انصار را گفت: اگر خواهید شما را در این قسمت آرم، تا مشارک ایشان باشید، درین مال بشرط آنکه مهاجران نیز مشارک شما باشند در مال و ضیاع شما. و اگر خواهید این غنیمت جمله بمهاجران تسلیم کنیم و در ضیاع و مال شما مشارک نباشند. ازین هر دو خصلت آن یکی که خواهید اختیار کنید. ایشان راه جوانمردی و ایثار رفتند، گفتند: نه که ما در قسمت غنیمت با ایشان مشارک نباشیم و همه بایشان تسلیم کنیم و ایشان با ما مشارک باشند در خان و مان و ضیاع و اسباب ما. ربّ العالمین ایثار ایشان بپسندند و در شأن ایشان آیت فرستاد: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ و قال انس بن مالک: اهدی لبعض الصحابة رأس شاة مشویّة و کان مجهودا له فوجّه به الی جار له فتداولته تسعة انفس، ثمّ عاد الی الاوّل فانزل اللَّه جلّ ذکره وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ. و قال وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: الشّح، منع الواجب و قیل: اکل مال الغیر ظلما. و قال النبی (ص): بریء من الشحّ من آتی الزکاة و قری الضیف و اعطی فی النّائبة.
و قیل: الشحّ: ان تطمح عین الرجل الی ما لیس له، فقال صلّی اللَّه علیه و سلم: «من الشحّ، نظرک الی امرأة غیرک».
قال الحسن: هو العمل بمعاصی اللَّه. و قال طاوس: الشحّ بما فی ید غیرک، و البخل بما فی یدک.
و روی أنّ رجلا قال لعبد اللَّه بن مسعود انّی اخاف أن اکون قد هلکت، فقال و ما ذاک؟ قال اسمع اللَّه یقول: وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ. فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ و انا رجل شحیح لا یکاد یخرج من یدی شیء فقال عبد اللَّه: لیس ذاک بالشح الذی ذکر اللَّه عزّ و جلّ فی القرآن و لکن الشحّ ان تأکل مال اخیک ظلما، و لکن ذاک البخل و بئس الشیء البخل. و عن جابر بن عبد اللَّه قال قال رسول اللَّه (ص): «اتّقوا الظلم، فان الظلم ظلمات یوم القیامة و اتّقوا الشحّ فانّ الشّحّ اهلک من کان قبلکم حملهم علی ان یسفکوا دماءهم و استحلّوا محارمهم.
و قال صلّی اللَّه علیه و سلّم: «لا یجتمع الشّحّ و الایمان فی قلب عبد ابدا».
وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یعنی: التابعین و هم الذین یجیئون بعد المهاجرین و الانصار الی یوم القیامة ثمّ ذکر انّهم یدعون لانفسهم و لمن سبقهم بالایمان بالمغفرة فقال: یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا غشّا و حسدا و بغضا. لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ و کلّ من کان فی قلبه غلّ لاحد من الصحابة و لم یترحّم علی جمیعهم فانّه لیس من عناه اللَّه بهذه الآیة، لانّ اللَّه رتّب المؤمنین علی ثلاثة منازل: المهاجرین، و الانصار، و التابعین الموصوفین بما ذکر اللَّه، فمن لم یکن من التابعین بهذه الصفة کان خارجا من اقسام المؤمنین. قال ابن ابی لیلی: النّاس علی ثلاثة منازل: الفقراء، المهاجرون وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِیمانَ وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ فاجهد ان لا تکون خارجا من هذه المنازل و روی عن عائشة رضی اللَّه عنها قالت: امرتم بالاستغفار لاصحاب محمد (ص) فسبّبتموهم سمعت نبیّکم (ص): «لا تذهب هذه الامّة حتی یلعن آخرها اوّلها».
و عن جابر قال قال رسول اللَّه (ص): «اذا لعن آخر هذه الامّة اوّلها فلیظهر الّذی عنده العلم فانّ کاتم العلم یومئذ ککاتم ما انزل اللَّه علی محمد (ص)
و عن ابن عمر قال قال رسول اللَّه (ص): «کلّ الناس یرجو النجاة الّا من سبّ اصحابی فانّ اهل الموقف یلعنهم.
و قال مالک بن انس: تفاضلت الیهود و النصاری علی الرّافضه بخصلة. سئلت الیهود من خیر اهل ملّتکم؟ فقالت: اصحاب موسی. سئلت النصاری من خیر اهل ملّتکم؟ فقالت: حواری عیسی و سئلت الرافضة من شرّ اهل ملّتکم؟
فقالوا: اصحاب محمد. امروا بالاستغفار فسبّوهم فالسیف علیهم مسلول الی یوم القیامة لا تقوم لهم رایة و لا یثبت لهم قدم و لا تجتمع لهم کلمة، کلّما اوقدوا نارا للحرب أطفأها اللَّه بسفک دمائهم و تفریق شملهم و ادحاض حجّتهم. اعاذنا اللَّه و ایّاکم من الاهواء المضلّة. و عن ابن عمر قال قال رسول اللَّه (ص): «اذا رأیتم الّذین یسبّون اصحابی، فقولوا: لعن اللَّه شرّکم، و عن عطا قال قال رسول اللَّه (ص): «من حفظنی فی اصحابی کنت له یوم القیامة حافظا، و من شتم اصحابی فعلیه لعنة اللَّه و الملائکة و الناس اجمعین».
أَ لَمْ تَرَ یا محمد. إِلَی الَّذِینَ نافَقُوا و هم عبد اللَّه بن ابی بن سلول و رفاعة بن تابوت عاضدوا قریظة علی رسول اللَّه (ص) بعد اجلاء بنی النضیر بسنتین و عاقدوهم علی ما فی الآیة و سمّاهم اخوانا لهم لانّهم ساووهم فی الکفر، قالوا: لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ من المدینة. لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَ لا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَداً سألنا خلافکم و خذلانکم أَبَداً یعنی محمد (ص) ای لا نمتثل امره فی ایذانکم وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ ای: ان قاتلکم محمد (ص) لَنَنْصُرَنَّکُمْ و لنعاوننّکم احسن المعاونة. وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ فی قولهم ذلک فانّهم اخرجوا من دیارهم و لم یخرج المنافقون معهم و قوتلوا فلم ینصروهم فذلک قوله: لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا یَنْصُرُونَهُمْ و قوله: وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ ای: لو قصدوا نصر الیهود لَیُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ منهزمین. ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ یعنی: بنی قریظة لا یصیرون منصورین اذا انهزم ناصروهم. معنی آنست که: اگر تقدیرا بنصرت ایشان برخیزید، پشت بهزیمت برگردانند و آن گه نه نصرت ایشان باشد که آن خذلان ایشان باشد. و قیل: وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ ای: لو ارادوا نصرهم کقوله عزّ و جلّ: إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ ای: اذا اردتم ان تقوموا الی الصلاة إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ ای: اردتم ان تناجوا. اگر منافقان خواهند که ایشان را یاری دهند نتوانند، و اللَّه ایشان را در آن قصد و خواست یاری ندهد، منافق نه یاری دهنده است نه یاری داده نه کس او را یاراست نه خدا او را یار.
لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ای: لانتم یا اصحاب محمد اشدّ رهبة فی قلوب هؤلاء المنافقین من رهبة اللَّه عزّ و جلّ ای اوقع اللَّه الرعب فی قلوبهم. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ لا یعلمون معانی خطاب اللَّه و لا یعرفون شدّة بأس اللَّه و لا یعلمون حقیقة ما یوعدهم اللَّه به.
لا یُقاتِلُونَکُمْ جَمِیعاً یعنی: الیهود، لا یحاربونکم مؤتلفین مجتمعین.
إِلَّا فِی قُریً مُحَصَّنَةٍ ای: اذا اجتمعوا لقتالکم لم یجسروا علی البروز و انّما یقاتلونکم من وراء حصونهم المحصّنة بالسور أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بالنبل و الحجر.
قرأ ابن کثیر و ابو عمرو جدار علی الواحد و قرأ الآخرون جدر بضمّ الجیم و الدال علی الجمع. بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ ای: هم متعادون مختنقون عداوة بعضهم بعضا شدیدة. و قیل: نکایتهم فیما بینهم شدید. اذا تحاربوا فامّا معکم فاللّه ارهبهم منکم فلا یغنون شیئا: و قیل: هذا امتنان من اللَّه عزّ و جلّ ای هم مع قوّتهم و شدّتهم یخافون منکم. تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً یعنی: المنافقین و الیهود جمیعا مجتمعین فی الرأی وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّی مختلفة متفرقة. قال مجاهد: اراد انّ دین المنافقین یخالف دین الیهود. و قال: قتادة: اهل الباطل مختلفة اهواؤهم، مختلفة شهاداتهم، مختلفة اعمالهم و هم مجتمعون. قال ابن بحر: القی اللَّه فی قلوبهم البأس الشدید فتفرّقوا خلاف ما فعل بالمؤمنین من قوله و الّف بین قلوبهم. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ امره و نهیه.
کَمَثَلِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِیباً ای: مثل و عیدی لقریظة مثل ما القی بنو النضیر و کان بینهما سنتان. و قیل: مثل هؤلاء الیهود کمثل مشرکی مکة. ذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ یعنی: القتل ببدر و کان قبل غزوة بنی النضیر قاله مجاهد. وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ: مع ذلک فی النار ثمّ ضرب مثلا للمنافقین و الیهود جمیعا فی تخاذلهم فقال: کَمَثَلِ الشَّیْطانِ ای: مثل المنافقین فی وعدهم بنی قریظة بالغرور کمثل الشیطان فی وعده الانسان بالغرور فلمّا احتاج الیه اسلمه للهلاک. فقیل یراد بالانسان الجنس و معناه الّذی یوسوس الیهم بالکفر و یدعوهم الی الجحد. فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ یتبرّأ منه اذا رای العذاب یوم القیامة و یقول: إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ و قیل: شبّههم بتسویل الشّیطان الیهم فی قوله: لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ. الآیة کذلک هؤلاء المنافقون غرّوا الیهود بوعد النصرة ثمّ قعدوا عنها وقت الاحتیاج. جماعتی مفسّران گفتند: انسان درین آیه برصیصاء عابد است، راهبی بود در بنی اسرائیل در روزگار فترت صومعهای ساخته بود، هفتاد سال در آن صومعه مجاور گشته و خدای را عزّ و جلّ پرستیده و ابلیس در کار وی فرومانده و از اضلال وی بازمانده و از سر آن درماندگی روزی مرده شیاطین را جمع کرد و گفت: من یکفینی امر هذا الرجل؟ آن کیست از شما که کار این مرد را کفایت کند؟ یکی از آن مرده شیاطین گفت: من این کار کفایت کنم و مراد تو از وی حاصل کنم. بدر صومعه وی رفت بر زیّ و آسای راهبان و متعبّدان. گفت: من مردی راهبم عزلت و خلوت میطلبم، ترا چه زیان اگر من بصحبت تو بیاسایم و درین خلوت خدای را عزّ و جلّ عبادت کنم؟ برصیصا بصحبت وی تن در نداد و گفت: انّی لفی شغل عنک، مرا در عبادت اللَّه چندان شغل است که پروای صحبت تو نیست. و عادت برصیصا آن بود که چون در نماز شدی ده روز از نماز بیرون نیامدی و روزهدار بود و هر بده روز افطار کردی. شیطان برابر صومعه وی در نماز ایستاد و جهد و عبادت خود بر جهد و عبادت برصیصا بیفزود چنانک بچهل روز از نماز بیرون آمدی و هر بچهل روز افطار کردی آخر برصیصا او را بخود راه داد، چون آن عبادت و جهد فراوان وی دید و خود را در جنب وی قاصر دید. آن گه شیطان بعد از یک سال گفت: مرا رفیقی دیگر است و ظنّ من چنان بود که تعبّد.
و اجتهاد تو از آن وی زیادتست اکنون که ترا دیدم نه چنانست که میپنداشتم و با نزدیک وی میروم! برصیصا مفارقت وی کراهیت داشت و بصحبت وی رغبت تمام مینمود. شیطان گفت: مرا ناچار است برفتن، اما ترا دعائی آموزم که هر بیمار و مبتلی و دیوانه که بر وی خوانی اللَّه تعالی او را شفا دهد و ترا این به باشد از هر عبادت که کنی که خلق خدای را از تو نفع باشد و راحت. برصیصا گفت: این نه کار منست که آن گه از وقت و ورد خود بازمانم و سیرت و سریرت من در سر شغل مردم شود.
شیطان تا آن گه میکوشید که آن دعا وی را در آموخت و او را بر سر آن شغل داشت.
شیطان از وی بازگشت و با ابلیس گفت: قد و اللَّه اهلکت الرجل. پس برفت و مردی را تخنیق کرد، چنان که دیو با مردم کند. آن گه بصورت طبیبی برآمد بر در آن خانه گفت: انّ بصاحبکم جنونا أ فأعالجه؟ این مرد شما دیو او را رنجه دارد، اگر خواهید او را معالجه کنم؟ چون او را دید گفت: انّی لا اقوی علی جنّیه. من با دیو او بر نیایم، لکن شما را ارشاد کنم بکسی که او را دعا کند و شفا یابد و او برصیصاء راهب است که در صومعه نشیند. او را بر وی بردند و دعا کرد و آن دیو از وی باز شد. پس شیطان برفت و زنی را از دختران ملوک بنی اسرائیل رنجه کرد تا بسان دیوانگان گشت. آن زن جمالی بکمال داشت و او را سه برادر بود. شیطان بصورت طبیب پیش ایشان رفت و آن دختر را بوی نمودند، گفت: انّ الّذی عرض لها مارد لا یطاق و لکن سأرشدکم الی من یدع اللَّه لها. گفت: دیوی است ستنبه او را رنجه داشته و من با وی برنیایم، بر آن راهب شوید که کار از وی است، تا دعا کند و شفا یابد. ایشان گفتند: ترسیم که راهب این نکند و فرمان ما نبرد. گفت: صومعهای سازید در جنب صومعه وی و زن در آن صومعه بخوابانید و با وی گوئید که این امانت است بنزدیک تو نهادیم و ما رفتیم، از بهر خدا و امید ثواب را نظر از وی باز مگیر و دعا کن تا شفا یابد.
ایشان هم چنان کردند و راهب از صومعه خود بزیر آمد و او را دید زنی بغایت جمال.
از جمال وی در فتنه افتاد. شیطان آن ساعت او را وسوسه کرد که: واقعها ثمّ تب!
کام خود از وی بر باید داشت آن گه توبه باید کرد که در توبه گشاده و رحمت خدا فراوان! راهب بفرمان شیطان کام خود از وی برداشت و زن بار گرفت. راهب پشیمان گشت و از فضیحت ترسید. همان شیطان در دل وی افکند که این زن را بباید کشت و پنهان باید کرد، چون برادران آیند گویم: دیو او را ببرد و ایشان مرا براست دارند و از فضیحت ایمن گردم. آن گه از زنا و از قتل توبه کنم. برصیصا آن نموده شیطان بجای آورد و او را کشت و دفن کرد. چون برادران آمدند و خواهر را ندیدند گفت: جاء شیطانها فذهب بها و لم اقو علیه: شیطان او را ببرد و من با وی برنیامدم! ایشان او را براست داشتند و بازگشتند. شیطان آن برادران را بخواب بنمود که راهب خواهر شما را کشت و در فلان جایگه دفن کرد. سه شب پیاپی ایشان را چنین بخواب مینمود، تا ایشان رفتند و خواهر را کشته از خاک برداشتند. برادران او را از صومعه بزیر آوردند و صومعه خراب کردند و او را پیش پادشاه وقت بردند، تا بفعل و گناه خود مقرّ آمد. و پادشاه بفرمود تا او را بر دار کردند. آن ساعت شیطان برابر وی آمد و گفت: این همه ساخته و آراسته منست، اگر آنچه فرمایم بجای آری ترا نجات دهم و خلاص پدید کنم. گفت: هر چه فرمایی ترا فرمان برم! گفت: مرا سجودی کن. آن بدبخت او را سجود کرد و کافر گشت و او را در کفر بردار کردند و شیطان آن گه گفت: إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ.
فَکانَ عاقِبَتَهُما یعنی شیطان و برصیصاء العابد کان اخر امرهما أَنَّهُما فِی النَّارِ مقیمین لا یبرحان وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمِینَ الکافرین قال ابن عباس: ضرب اللَّه هذا المثل لیهود بنی النضیر و المنافقین من اهل المدینة و ذلک انّ اللَّه عزّ و جلّ امر نبیّه (ع) أن یجلی بنی النضیر عن المدینة فدسّ المنافقون الیهم فقالوا: لا تجیبوا محمدا الی ما دعاکم و لا تخرجوا من دیارکم فان قاتلکم کنّا معکم و أن اخرجکم اخرجنا معکم. قال: فاطاعوهم و تحصّنوا فی دیارهم رجاء نصر المنافقین حتی جاءهم النبی (ص) فناصبوه الحرب یرجون نصر المنافقین فخذلوهم و تبرّؤوا منهم کما تبرّأ الشیطان من برصیصا و خذله. قال ابن عباس: فکانت الرهبان فی بنی اسرائیل لا یمشون الّا بالتقیة و الکتمان و طمع اهل الفجور و الفسق فی الاخیار فرموهم بالبهتان و القبیح، حتی کان امر جریح الراهب فلمّا برأ اللَّه جریحا الراهب ممّا رموه به انبسطت بعدها الرهبان و ظهروا للنّاس.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ باداء فرائضه و اجتناب معاصیه «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ» یعنی لیوم القیامة. ای لینظر احدکم الّذی قدّم لنفسه عملا صالحا ینجیه ام سیّئا یردیه. اتَّقُوا اللَّهَ کرّر تعظیما لتحذیره. إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ و فی الاثر انّ ابن آدم اذا مات قال الناس: ما خلف؟ و قالت الملائکة ما قدّم؟ و قیل: وَ اتَّقُوا اللَّهَ انّما کرّر الامر بالتقوی، لانّ الاوّل اراد به تقوی الکفر و اجتناب الجحد. و الثانی اراد به تقوی المراقبة و العلم، و قیل: معناه اتّقوا مخالفتی فان لم تفعلوا فاتقوا مفارقتی. و معاقبتی. و قیل: للتقوی مقامات فدعاهم الی مرتبة بعد اخری، و قیل: المراد بالاوّل البدایة به و بالثانی الثبات علیه.
لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ یعنی المنافقین ترکوا ذکر اللَّه و طاعته فانسیهم ما فیه النجاة انفسهم و خلاصها بحرمان حظوظهم من الخیر. و قیل: نسوا اللَّه بترک ذکره و شکره. فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ بالعذاب الّذی نسی به بعضهم بعضا. أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ: الخارجون عن طاعة اللَّه سبحانه.
لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ للآیة معنیان: احدهما لا یتساوی الکافر و المؤمن لانّ المؤمن فی النعیم المقیم و الکافر فی العذاب الالیم، المؤمن من اولیاء اللَّه و الکافر من اعداء اللَّه. و المعنی الثانی: لا یستوی اصحاب النار فی النار بل فیها درکات و لا اصحاب الجنة فی الجنة بل فیها درجات و به قرأ ابن مسعود لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ. أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ الناجون.
لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ قیل: هذا توبیخ للنّاس. ای لو جعل فی الجبل تمییز و انزل علیه القرآن لخشع و تصدّع و تشفّق من خشیة اللَّه مع صلابته و رزانته حذرا من ان لا یؤدّی حقّ اللَّه عزّ و جل فی تعظیم القرآن و الکافر یعرض عمّا فیه من العبر کان لم یسمعها یصفه بقساوة القلب و قیل: هذا امتنان علی النبی (ص) ای لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لما ثبت له و تصدّع لنزوله علیه و قد انزلناه علیک و ثبّتناک له کقوله: ما نثبّت به فؤادک و کذلک یسّر و سهّل و خفّف علی بنی آدم ما ثقله علی السماوات و الارضین. و قد روی عن ابن عباس: انّ السّماء اطّت من ثقل الالواح لمّا وضعها اللَّه سبحانه علیها فی وقت موسی (ع) فبعث اللَّه لکلّ حرف منها ملکا فلم یطیقوا حملها فخفّفها علی موسی و کذلک الانجیل علی عیسی (ع) و الفرقان علی محمد (ص). وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ. فی امثال اللَّه و یتّعظون و لا یعصون اللَّه.
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ. قال الزجاج: هذا یرجع الی اوّل السورة حیث قال: سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ثمّ قال: هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ قادر علی اختراع الاعیان و لا مستحقّ لکمال التعظیم و نعوت الجلال. إِلَّا هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ یعنی السرّ و العلانیة، و قیل: الغیب ما غاب عن العباد فلم یعاینوه و لم یعلموه، و الشهادة: ما عاینوه و علموه. هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ ذو الرّحمة الکاملة.
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الّذی له الملک و حقیقته القدرة علی ایجاد و ان یکون له التصرف فی الملک له من غیر حجّة علیه. الْقُدُّوسُ الطاهر عمّا اضافوا الیه ممّا لا یلیق به و القدس الطهارة و منه قوله: نقدّس لک: ای ننزّهک عن الصفات الذّمیمة.
السَّلامُ الّذی ینال عباده منه. السّلامة: سلم المؤمنون من عذابه، و قیل: سمّی نفسه سلاما لسلامته من کلّ آفة. الْمُؤْمِنُ الّذی أمن الناس من ظلمه و أمن من آمن به من عذابه. و قیل: الایمان: التصدیق. ای هو الّذی یصدّق عبده فی توحیده و اقراره بوحدانیّته و یصدّق رسله باظهار المعجزة علیهم و هو المصدّق لنفسه فی اخباره الْمُهَیْمِنُ ای القائم علی خلقه باعمالهم و ارزاقهم و آجالهم و انّما قیامه علیهم باطلاعه و حفظه، و قیل: معناه الرّقیب یقال: هیمن یهیمن هیمنة اذا کان رقیبا علی الشیء.
و قیل: هو فی الاصل مئیمن قلبت الهمزة هاء کقوله: «ارقت و هرقت» و معناه: المؤمن. الْعَزِیزُ: المنیع الّذی لا یقدر علیه احد. و الغالب لا یغلب. و العزّة فی اللّغة الشّدّة، و قیل: العزیز الّذی لا مثل له من قولهم عزّ الطّعام اذا قلّ وجوده، و قیل:العزیز بمعنی المعزّ کالألیم بمعنی المولم. الْجَبَّارُ: هو العظیم و جبروت اللَّه عظمته ای هو العظیم الشّأن فی الملک و السلطان: و قیل: هو من الجبر و هو الاصلاح فهو یغنی الفقیر و یصلح الکسیر و قیل: هو الّذی یقهر النّاس و یجبرهم علی ما اراد ینفذ مشیّته علی سبیل الاجبار فی کلّ احد و لا ینفذ فیه مشیّة احد. الْمُتَکَبِّرُ المتعظّم عن مجانسة خلقه و تعظّم من مشابهة فعله و تقدّس عن صفات الذّمّ فی نعوته و هو المستحق لصفات التّعظیم و قیل: ذو الکبریاء و هو الملک، من قوله: «و یکون لکما الکبریاء فی الارض». سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ نزّه نفسه تعالی و تقدّس عمّا یلحدون فی اسمائه و یجهلون من اوصافه.
روی عن عبد اللَّه بن عمر قال: رأیت رسول اللَّه (ص) قائما علی هذا المنبر، یعنی منبر رسول اللَّه (ص)، و هو یحکی عن ربّه تعالی فقال «انّ اللَّه عزّ و جلّ اذا کان یوم القیامة جمع السماوات و الارضین فی قبضته تبارک و تعالی ثمّ قال: هکذا و شدّ قبضته ثمّ بسطها ثمّ یقول: انا اللَّه، انا الرّحمن، انا الرّحیم، انا الملک، انا القدّوس، انا السّلام، انا المؤمن، انا المهیمن، انا العزیز، انا الجبار، انا المتکبر، انا الّذی بدأت الدّنیا و لم تک شیئا، انا الّذی اعدتها. این الملوک این الجبابره؟!».
قوله: هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ کلّ ما یخرج من العدم الی الوجود یفتقر الی التقدیر اوّلا و الی الایجاد علی وفق التقدیر ثانیا و الی التصویر بعد الایجاد ثالثا، و اللَّه تعالی خالق من حیث انّه مقدّر و بارئ من حیث انّه مرتّب صور المخترعات احسن ترتیبا. لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی لانّها مشتقّة من افعال کلّها حسنة. و قیل: وصفها بالحسنی لانّها تدلّ علی کمال نعوته و جلالة اوصافه. یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ امّا بیانا و نطقا و امّا برهانا و خلقا. وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.. ختم السورة بما فتحها به فسبحان اللَّه علی کلّ حال.
روی معقل بن یسار عن النّبی (ص) من قال حین یصبح ثلاث مرّات: «اعوذ باللّه السّمیع العلیم من الشیطان الرجیم» و قرأ الثلاث آیات من اخر سورة الحشر وکل اللَّه به سبعین الف ملک یصلّون علیه حتی یمسی، فان مات من ذلک الیوم مات شهیدا و من قال حین یمسی کان بتلک المنزلة.
وعن ابی امامة یقول قال رسول اللَّه (ص): من قرأ خواتیم الحشر من لیل او نهار فقبض فی ذلک الیوم او اللیلة فقد اوجب الجنّة.
و عن ابی هریرة قال سألت حبی رسول اللَّه (ص) عن اسم اللَّه الاعظم. فقال: علیک بآخر سورة الحشر فاکثر قراءتها فاعدت علیه فاعاد علیّ.
برگردان به زبان ساده
قوله تعالی: لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِینَ بیّن اللَّه تعالی انّ الفیء لمن هو، و التّقدیر: کی لا یکون ما افاء اللَّه علی رسوله دولة بین الاغنیاء منکم و لکن یکون للفقراء المها جرین، الّذین تولّوا الدّیار و الاموال و الاهلین و العشائر فخرجوا حبّا للَّه و رسوله و اختاروا الاسلام علی ما کانوا فیه من الشدّة حتی کان الرّجل یعصب الحجر علی بطنه لیقیم صلبه من الجوع و کان یتّخذ الحفیرة فی الشّتاء ماله دثار غیرها. قال سعید بن جبیر: کان ناس من المهاجرین لاحد هم الذّار و الزّوجة و العبد و النّاقة یحجّ علیها و یغزو فنسبهم اللَّه الی انّهم فقراء و جعل لهم سهما فی الزّکاة. یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ ای یطلبون رزقا من اللَّه و هو الغنیمة. وَ رِضْواناً. ای: مرضات ربّهم بالجهاد فی سبیله مع رسوله.
هوش مصنوعی: خداوند در این آیه به فقراء مهاجران اشاره کرده و بیان کرده است که غنائم باید به این افراد داده شود. منظور این است که نباید ثروتهای به دست آمده در اختیار ثروتمندان قرار گیرد، بلکه باید به فقراء مهاجران اختصاص پیدا کند. این افرادی هستند که از وطن و خانواده و مال خود به خاطر خدا و پیامبرشان هجرت کردهاند و اسلام را به زندگی پیشین خود ترجیح دادهاند. بهطوریکه برخی از آنها به خاطر گرسنگی، سنگی را به دور کمر خود میچسباندند تا گرسنگی را تحمل کنند و در فصل زمستان نیز به دنبال پناهگاهی میگشتند. همچنین، برخی از این مهاجران تنها داراییهای خود را داشتند و با همانها به حج و جهاد میپرداختند، بنابراین خداوند آنها را فقیر دانسته و سهمی برای آنها از زکات تعیین کرده است. آنها در جستجوی روزی از جانب خدا و همچنین رضایت پروردگار از طریق جهاد در راه خدا و همکاری با پیامبرش هستند.
وَ یَنْصُرُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ بمجاهدة الاعداء أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ فی ایمانهم و وفوا بعهود هم و عقود هم مع اللَّه هؤلاء المهاجرین الّذین اخرجهم المشرکون من مکة و کانوا نحوا من مائة رجل و صحّ عن رسول اللَّه (ص) انّه کان یستفتح بصعالیک المهاجرین و قال صلی اللَّه علیه و سلّم: «ابشروا یا معشر صعالیک المهاجرین بالنّور التّام یوم القیامة تدخلون الجنّة قبل الاغنیاء بنصف یوم و ذلک مقدار خمسمائة عامّ»
هوش مصنوعی: آنها در راه خدا و رسولش با جهاد در برابر دشمنان میجنگند. این افراد، راستگویان در ایمان خود هستند و به عهدها و پیمانهای خود با خدا وفا میکنند. در مورد این مهاجران گفته شده که در مکّه با تعدادی نزدیک به صد نفر از سوی مشرکان آواره شدند. همچنین، از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: «ای گروه صعلوکهای مهاجرین، خوشحال باشید! شما در روز قیامت با نور کامل وارد بهشت میشوید و قبل از ثروتمندان، به اندازه نیم روز (حدود پانصد سال) وارد بهشت میشوید.»
ثمّ ذکر الانصار فقال: وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ ای لزموا المدینة و دورهم بها، وَ الْإِیمانَ منصوب بفعل مضمر یعنی: و قبلوا الایمان و آثروه و قیل: معناه لزموا المدینة و مواضع الایمان و ذکر النقاش انّ الایمان اسم المدینة سمّاها النبی (ص) به. مِنْ قَبْلِهِمْ ای من قبل قدوم المهاجرین علیهم اتّخذوا فی دورهم المساجد بسنتین ربّوا الاسلام کما یربّی الطّیر الفرخ و عن انس قال: قال رسول اللَّه (ص): «آیة الایمان حبّ الانصار، آیة النّفاق بغض الانصار»
هوش مصنوعی: سپس به انصار اشاره کرد و گفت: آنهایی که در مدینه جای گرفته و به آن متعهد شدند، و ایمان بهعنوان یک فعل مضمری در نظر گرفته شده که به معنای این است که آنها ایمان را پذیرفتند و بر آن ترجیح دادند. برخی گفتهاند که این به معنای استقرار در مدینه و مکانهای ایمان است. همچنین، نقاش گفته است که ایمان به عنوان نام مدینه شناخته شده است که پیامبر (ص) آن را چنین نامیده است. قبل از آمدن مهاجران، انصار در خانههایشان مساجد را برای پرورش اسلام به وجود آوردند، همانطور که پرندگان جوجههای خود را تربیت میکنند. انس نقل کرده که رسول خدا (ص) فرمودند: «نشانه ایمان، دوستی انصار و نشانه نفاق، دشمنی با انصار است.»
و عن زید بن ارقم قال: قال رسول اللَّه (ص): «اللّهم اغفر للانصار و لابناء الانصار و ابناء ابناء الانصار»
هوش مصنوعی: زید بن ارقم میگوید: رسول الله (ص) فرمود: «خدایا، انصار و فرزندان انصار و نوههای انصار را ببخش.»
و قال: «خیر دور الانصار بنو النّجار ثمّ بنو عبد الاشهل ثمّ بنو الحارث بن الخزرج ثمّ بنو ساعدة و فی کلّ دور الانصار خیر»
هوش مصنوعی: او گفت: «بهترین خانهها در میان انصار، خانههای بنینجار هستند، سپس بنیعبدالاشهل، سپس بنیحارث بن خزرج و بعد از آن بنیساعده. و در تمام خانههای انصار خیر و نیکی وجود دارد.»
و «یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ» کنایت است از مهمان دوستی انصار که مهاجران را بجان بپذیرفتند و بهمگی دل دوست داشتند و خان و مان خود از ایشان دریغ نداشتند. و بهر چه داشتند از مال و وطن ایشان را شریک خود ساختند و کام و مراد و بینیازی ایشان بر فقر و فاقه خود اختیار کردند. و این غایت جود است و کمال سخا که ربّ العالمین از ایشان بپسندید و ایشان را در آن بستود و گفت: یُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَیْهِمْ وَ لا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حاجَةً ای حسدا و غیظا مِمَّا أُوتُوا: ای ممّا اعطی المهاجرون من الفیء، آن روز که رسول خدا (ص) غنیمت بنی النضیر میان مهاجران قسمت کرد و بانصار نداد، مگر سه کس را از ایشان هیچ حسدی و غیظی پدید نیامد و بتخصیص مهاجران در آن اموال کراهیتی ننمودند. و بآن قسمت راضی شدند هر چند که ایشان را حاجت و دربایست بود و بغایت خصاصت و فقر و فاقت رسیده بودند، اما حقّ مهاجران بر حقّ خود مقدّم داشتند و راه ایثار رفتند اینست که ربّ العالمین گفت: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ. و فی الخبر: «لم یجتمع فی الدّنیا قوم قطّ الّا و فیهم اسخیاء و بخلاء الّا فی الانصار فانّهم کلّهم اسخیاء، ما فیهم من بخیل».
هوش مصنوعی: در این متن به محبت و مهماننوازی انصار نسبت به مهاجران اشاره شده است. آنها با کمال میل مهاجران را پذیرفتند و هیچ چیزی از خود برای آنها کم نگذاشتند. انصار تمام داراییها و امکانات خود را با مهاجران تقسیم کردند و حتی در دشوارترین شرایط، نیازهای آنها را بر نیازهای خود مقدم دانستند. نتیجه این سخاوت و ایثار نیز مورد پسند خداوند قرار گرفت و او این خصیصه را ستود. در واقع، حتی زمانی که اموالی میان مهاجران توزیع شد و انصار از آن بیبهره ماندند، هیچگونه حسادت یا ناراحتی از خود بروز ندادند. آنها برغم فقر و نیاز خود، حق مهاجران را محترم شمردند و آنها را ارجح دانستند. در نتیجه، انصار به عنوان یک قوم سخاوتمند و بیقراری توصیف شدهاند که هیچ بخیلی در میانشان وجود نداشت.
خبر درست است از بو هریرة، گفت: رسول خدا (ص) را مهمانی رسید، کس فرستاد بخانههای مادران مؤمنان تا هیچ طعامی بود آن مهمان را؟ و در همه خانههای ایشان هیچ طعام نبود. پس رسول گفت: «من یضیف هذا هذه اللیلة؟»: کیست که یک امشب این مهمان را بخانه برد و او را مهمانی کند؟ مردی انصاری گفت: من او را مهمانی کنم یا رسول اللَّه. او را بخانه برد و با اهل خویش گفت: هذا ضیف رسول اللَّه، اینک آوردم مهمان رسول خدای، او را گرامی دار و عزیز دار. اهل او گفت: در خانه ما طعام بیش از آن نیست که قوت ما و این کودکان باشد، مگر این کودکان را ببهانهای در خواب کنیم و ما بوی ایثار کنیم، تا وی را کفایت باشد. آن گه چراغ بیفروختند و مهمان را بنشاندند و طعام پیش نهادند، و عادت ایشان چنان بود که میزبان با مهمان بهم طعام خورند، مرد با اهل خویش گفت: اگر ما با وی خوریم، او را کفایت نباشد و نه خوب بود که مهمان رسول (ص) در خانه ما طعام سیر نخورد تو برخیز در میانه و ببهانه آنکه چراغ را اصلاح میکنم، چراغ فروکش، تا ما در تاریکی دهان میجنبانیم و او چنان پندارد که ما طعام میخوریم هم چنان کردند و خود گرسنه در خواب شدند. بامداد که بحضرت نبوّت و رسالت صلّی اللَّه علیه و سلّم رسیدند، رسول در ایشان نگرست و تبسم کرد و گفت: «ضحک اللَّه اللّیلة»
هوش مصنوعی: خبر درست است از بو هریرة که گفت: هنگامی که مهمانی به نزد رسول خدا (ص) آمد، ایشان پیامی به خانههای مادران مؤمنان فرستادند تا ببینند آیا غذایی برای آن مهمان دارند؟ اما در هیچیک از خانهها غذایی پیدا نشد. سپس رسول خدا (ص) فرمودند: «کیست که امشب این مهمان را بپذیرد و مهماننوازی کند؟» مردی انصاری گفت: «من او را مهمان میکنم، ای رسول خدا.» او مهمان را به خانهاش برد و به خانوادهاش گفت: «این مهمان رسول خداست، او را گرامی بدارید.» خانوادهاش پاسخ دادند که تنها غذایی که در خانه داریم برای خودمان و بچههایمان کافی است، اما میتوانیم بچهها را بهانه کنیم که خوابشان ببریم و خودمان ایثار کنیم تا آن مهمان سیر شود. بنابراین، چراغ را روشن کردند و مهمان را نشاندند، و چون عادت آنها این بود که میزبان و مهمان همزمان غذا بخورند، مرد به خانوادهاش گفت: «اگر ما با او بخوریم، او سیر نمیشود و مناسب نیست که مهمان رسول خدا در خانهمان سیر نماند. شما بلند شوید بهانه کنید که چراغ را مرتب میکنم و چراغ را خاموش کنید تا ما در تاریکی بخوریم و او فکر کند که ما داریم غذا میخوریم.» آنها چنین کردند و خودشان گرسنه خوابشان برد. صبح که به حضور پیامبر خدا (ص) رسیدند، رسول خدا به آنان نگریست و خندید و فرمود: «خداوند شب گذشته بر شما خندید.»
و فی روایة: «عجب اللَّه من فعالکما»
هوش مصنوعی: در یک روایت آمده است: «خدای متعالی از کارهای شما تعجب میکند».
فانزل اللَّه عزّ و جلّ: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ ابن عباس گفت: رسول خدا آن روز که اموال بنی النضیر قسمت میکرد، انصار را گفت: اگر خواهید شما را در این قسمت آرم، تا مشارک ایشان باشید، درین مال بشرط آنکه مهاجران نیز مشارک شما باشند در مال و ضیاع شما. و اگر خواهید این غنیمت جمله بمهاجران تسلیم کنیم و در ضیاع و مال شما مشارک نباشند. ازین هر دو خصلت آن یکی که خواهید اختیار کنید. ایشان راه جوانمردی و ایثار رفتند، گفتند: نه که ما در قسمت غنیمت با ایشان مشارک نباشیم و همه بایشان تسلیم کنیم و ایشان با ما مشارک باشند در خان و مان و ضیاع و اسباب ما. ربّ العالمین ایثار ایشان بپسندند و در شأن ایشان آیت فرستاد: وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ و قال انس بن مالک: اهدی لبعض الصحابة رأس شاة مشویّة و کان مجهودا له فوجّه به الی جار له فتداولته تسعة انفس، ثمّ عاد الی الاوّل فانزل اللَّه جلّ ذکره وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ. و قال وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: الشّح، منع الواجب و قیل: اکل مال الغیر ظلما. و قال النبی (ص): بریء من الشحّ من آتی الزکاة و قری الضیف و اعطی فی النّائبة.
هوش مصنوعی: خداوند متعال میفرماید: «آنها بر خودشان ترجیح میدهند، هرچند که خودشان به تنگنا بیفتند.» ابن عباس نقل میکند که روزی حضرت رسول (ص) در تقسیم اموال بنیالنضیر به انصار فرمودند: اگر میخواهید، میتوانید در این تقسیم شرکت کنید به شرطی که مهاجران نیز در اموال و داراییهای شما شریک باشند. اما اگر میخواهید، میتوانیم کل این غنیمت را به مهاجران واگذار کنیم و آنان در داراییهای شما شریک نخواهند بود. انصار نشان دادند که جوانمردی و ایثار را انتخاب کرده و گفتند که ما نمیخواهیم در تقسیم غنیمت با مهاجران شریک نباشیم و تمام غنیمت را به آنها خواهیم داد و آنان نیز در خانه و دارایی ما شریک باشند. خداوند ایثار آنها را پسندید و آیهای دربارهشان نازل کرد: «آنها بر خودشان ترجیح میدهند، هرچند که خودشان به تنگنا بیفتند.» انس بن مالک نیز نقل میکند که به یکی از صحابه گوشتی از یک بره بریان هدیه داده شد و او آن را به همسایهاش فرستاد، و این هدیه بین نه نفر رد و بدل شد و دوباره به شخص اول بازگشت. خداوند در این باره آیهای نازل کرد: «آنها بر خودشان ترجیح میدهند، هرچند که خودشان به تنگنا بیفتند.» همچنین، خداوند میفرماید: «و کسی که از حرص نفس خود محفوظ باشد، آنان همان رستگارند.» حرص به معنای جلوگیری از پرداخت واجب و همچنین به معنای خوردن مال دیگران به ظلم است. پیامبر (ص) فرمودند: «کسی که زکات بدهد و به مهمان احترام کند و در مواقع نیاز به دیگران کمک کند، از حرص بری است.»
و قیل: الشحّ: ان تطمح عین الرجل الی ما لیس له، فقال صلّی اللَّه علیه و سلم: «من الشحّ، نظرک الی امرأة غیرک».
هوش مصنوعی: افراد خودخواه به چیزی که متعلق به آنها نیست، تمایل پیدا میکنند. پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «از مصادیق خودخواهی این است که به زن دیگری غیر از همسرت نگاه کنی»، که نشاندهندهی ناپسند بودن این رفتار است.
قال الحسن: هو العمل بمعاصی اللَّه. و قال طاوس: الشحّ بما فی ید غیرک، و البخل بما فی یدک.
هوش مصنوعی: حسن میگوید: معصیت کردن نسبت به خداوند. و طاوس میگوید: بخیل بودن نسبت به آنچه در دست دیگران است، و همچنین بخیل بودن نسبت به آنچه در دست خودت است.
و روی أنّ رجلا قال لعبد اللَّه بن مسعود انّی اخاف أن اکون قد هلکت، فقال و ما ذاک؟ قال اسمع اللَّه یقول: وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ. فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ و انا رجل شحیح لا یکاد یخرج من یدی شیء فقال عبد اللَّه: لیس ذاک بالشح الذی ذکر اللَّه عزّ و جلّ فی القرآن و لکن الشحّ ان تأکل مال اخیک ظلما، و لکن ذاک البخل و بئس الشیء البخل. و عن جابر بن عبد اللَّه قال قال رسول اللَّه (ص): «اتّقوا الظلم، فان الظلم ظلمات یوم القیامة و اتّقوا الشحّ فانّ الشّحّ اهلک من کان قبلکم حملهم علی ان یسفکوا دماءهم و استحلّوا محارمهم.
هوش مصنوعی: یک مرد به عبد اللَّه بن مسعود گفت که نگران است ممکن است هلاک شود. عبد اللَّه پرسید دلیل این نگرانی چیست. مرد پاسخ داد که خداوند در قرآن میفرماید: «و هر کس از خُسران نفس خود در امان بماند، اینها رستگارانند» و او خود را فردی بخیل میداند که به سختی چیزی را از دست میدهد. عبد اللَّه در پاسخ گفت که این نوع خساست که او دربارهاش صحبت میکند، خساست واقعی نیست، بلکه آنچه خداوند در قرآن ذکر کرده، این است که اگر مال برادرش را به ناحق بخورد، این نشانه شحّ است. او همچنین بیان کرد که بخیل بودن یک ویژگی ناپسند است. همچنین جابر بن عبد اللَّه نقل کرد که رسول خدا فرمودند: «از ظلم بپرهیزید، زیرا ظلم در روز قیامت تاریکیهایی خواهد بود و از شحّ بپرهیزید، زیرا شحّ باعث هلاکت اقوام پیشین شد و آنها را به خونریزی و تعدی به حرامها کشاند.»
و قال صلّی اللَّه علیه و سلّم: «لا یجتمع الشّحّ و الایمان فی قلب عبد ابدا».
هوش مصنوعی: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هرگز حسد و ایمان در دل یک بنده جمع نمیشود».
وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ یعنی: التابعین و هم الذین یجیئون بعد المهاجرین و الانصار الی یوم القیامة ثمّ ذکر انّهم یدعون لانفسهم و لمن سبقهم بالایمان بالمغفرة فقال: یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالْإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلًّا غشّا و حسدا و بغضا. لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ و کلّ من کان فی قلبه غلّ لاحد من الصحابة و لم یترحّم علی جمیعهم فانّه لیس من عناه اللَّه بهذه الآیة، لانّ اللَّه رتّب المؤمنین علی ثلاثة منازل: المهاجرین، و الانصار، و التابعین الموصوفین بما ذکر اللَّه، فمن لم یکن من التابعین بهذه الصفة کان خارجا من اقسام المؤمنین. قال ابن ابی لیلی: النّاس علی ثلاثة منازل: الفقراء، المهاجرون وَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِیمانَ وَ الَّذِینَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ فاجهد ان لا تکون خارجا من هذه المنازل و روی عن عائشة رضی اللَّه عنها قالت: امرتم بالاستغفار لاصحاب محمد (ص) فسبّبتموهم سمعت نبیّکم (ص): «لا تذهب هذه الامّة حتی یلعن آخرها اوّلها».
هوش مصنوعی: افرادی که بعد از صحابه پیامبر اسلام (ص) ظهور کردند، به آنها تابعین گفته میشود و آنها تا روز قیامت، به کسانی که قبل از خودشان آمدهاند ایمان دارند. آنها دعا میکنند که خداوند آنها و برادرانشان که پیش از آنها ایمان آوردهاند، مورد رحمت قرار دهد و از دلهایشان کینه و حسد نسبت به مؤمنان را پاک کند. خداوند در این آیات تأکید کرده است که مؤمنان به سه دسته تقسیم میشوند: مهاجران، انصار و تابعین که ویژگیهای خاصی دارند. هر کسی که نسبت به صحابه کینهای در دل داشته باشد و بر آنها رحمت نکند، شامل این دسته مؤمنان نیست. ابن ابی لیلی هم به تقسیم مردم به سه گروه اشاره کرده و بر لزوم پرهیز از خارج شدن از این گروهها تأکید کرده است. همچنین عایشه رضیالله عنها بیان میکند که ما مأمور به طلب مغفرت برای صحابه پیامبر (ص) هستیم و نباید به آنها آسیب برسانیم، زیرا پیامبر فرمودند که این امت تا زمانی نخواهد ماند که آخرین افراد آن، اولینهای آن را لعنت نکنند.
و عن جابر قال قال رسول اللَّه (ص): «اذا لعن آخر هذه الامّة اوّلها فلیظهر الّذی عنده العلم فانّ کاتم العلم یومئذ ککاتم ما انزل اللَّه علی محمد (ص)
هوش مصنوعی: جابر نقل میکند که رسول الله (ص) فرمودند: «زمانی که آخرین فرد این امت، اولین فرد آن را لعن کند، کسی که علم در اختیار دارد باید آن را بیان کند، زیرا کسی که علم را پنهان کند، مانند کسی است که آنچه را خدا بر محمد (ص) نازل کرده است، پنهان کرده است.»
و عن ابن عمر قال قال رسول اللَّه (ص): «کلّ الناس یرجو النجاة الّا من سبّ اصحابی فانّ اهل الموقف یلعنهم.
هوش مصنوعی: ابن عمر نقل میکند که پیامبر (ص) فرمود: «تمام مردم امیدوار به نجات هستند، مگر کسانی که به اصحاب من توهین کردهاند، زیرا در روز قیامت این افراد مورد لعن قرار خواهند گرفت.»
و قال مالک بن انس: تفاضلت الیهود و النصاری علی الرّافضه بخصلة. سئلت الیهود من خیر اهل ملّتکم؟ فقالت: اصحاب موسی. سئلت النصاری من خیر اهل ملّتکم؟ فقالت: حواری عیسی و سئلت الرافضة من شرّ اهل ملّتکم؟
هوش مصنوعی: مالک بن انس اظهار داشت که یهود و مسیحیان بر رافضیان (شیعیان) از لحاظی برتری دارند. از یهود پرسیدند که بهترین افراد ملت شما چه کسانی هستند؟ و آنها پاسخ دادند: اصحاب موسی. سپس از مسیحیان سوال کردند که بهترین افراد ملت شما چه کسانی هستند؟ و آنها گفتند: حواریون عیسی. و وقتی از رافضیان پرسیدند که بدترین افراد ملت شما چه کسانی هستند؟
فقالوا: اصحاب محمد. امروا بالاستغفار فسبّوهم فالسیف علیهم مسلول الی یوم القیامة لا تقوم لهم رایة و لا یثبت لهم قدم و لا تجتمع لهم کلمة، کلّما اوقدوا نارا للحرب أطفأها اللَّه بسفک دمائهم و تفریق شملهم و ادحاض حجّتهم. اعاذنا اللَّه و ایّاکم من الاهواء المضلّة. و عن ابن عمر قال قال رسول اللَّه (ص): «اذا رأیتم الّذین یسبّون اصحابی، فقولوا: لعن اللَّه شرّکم، و عن عطا قال قال رسول اللَّه (ص): «من حفظنی فی اصحابی کنت له یوم القیامة حافظا، و من شتم اصحابی فعلیه لعنة اللَّه و الملائکة و الناس اجمعین».
هوش مصنوعی: گفته شد: اینها یاران محمد هستند. به آنها دستور داده شده که استغفار کنند، اما به آنها دشنام میدهند. شمشیر بر آنان بهمدت روز قیامت کشیده خواهد بود و هیچ پرچمی برای آنان بر پا نخواهد شد و قدمی از آنان ثابت نخواهد ماند و کلامشان جمع نخواهد شد. هر بار که برای جنگ آتشی روشن کنند، خداوند آن را با ریختن خونشان خاموش خواهد کرد و صفوفشان را متفرق خواهد ساخت و دلایلشان را باطل خواهد کرد. از خداوند میخواهیم که ما و شما را از هوای نفسهای گمراهکننده حفظ کند. همچنین ابن عمر نقل میکند که رسول خدا (ص) فرمودند: «وقتی دیدید کسانی که به یاران من دشنام میدهند، بگویید: لعنت خدا بر شما باد.» و عطا نقل میکند که رسول خدا (ص) فرمودند: «هر کس از یاران من دفاع کند، من روز قیامت از او دفاع میکنم، و هر کس یاران من را دشنام دهد، لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر او باد.»
أَ لَمْ تَرَ یا محمد. إِلَی الَّذِینَ نافَقُوا و هم عبد اللَّه بن ابی بن سلول و رفاعة بن تابوت عاضدوا قریظة علی رسول اللَّه (ص) بعد اجلاء بنی النضیر بسنتین و عاقدوهم علی ما فی الآیة و سمّاهم اخوانا لهم لانّهم ساووهم فی الکفر، قالوا: لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ من المدینة. لَنَخْرُجَنَّ مَعَکُمْ وَ لا نُطِیعُ فِیکُمْ أَحَداً سألنا خلافکم و خذلانکم أَبَداً یعنی محمد (ص) ای لا نمتثل امره فی ایذانکم وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ ای: ان قاتلکم محمد (ص) لَنَنْصُرَنَّکُمْ و لنعاوننّکم احسن المعاونة. وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ فی قولهم ذلک فانّهم اخرجوا من دیارهم و لم یخرج المنافقون معهم و قوتلوا فلم ینصروهم فذلک قوله: لَئِنْ أُخْرِجُوا لا یَخْرُجُونَ مَعَهُمْ وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا یَنْصُرُونَهُمْ و قوله: وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ ای: لو قصدوا نصر الیهود لَیُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ منهزمین. ثُمَّ لا یُنْصَرُونَ یعنی: بنی قریظة لا یصیرون منصورین اذا انهزم ناصروهم. معنی آنست که: اگر تقدیرا بنصرت ایشان برخیزید، پشت بهزیمت برگردانند و آن گه نه نصرت ایشان باشد که آن خذلان ایشان باشد. و قیل: وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ ای: لو ارادوا نصرهم کقوله عزّ و جلّ: إِذا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ ای: اذا اردتم ان تقوموا الی الصلاة إِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ ای: اردتم ان تناجوا. اگر منافقان خواهند که ایشان را یاری دهند نتوانند، و اللَّه ایشان را در آن قصد و خواست یاری ندهد، منافق نه یاری دهنده است نه یاری داده نه کس او را یاراست نه خدا او را یار.
هوش مصنوعی: آیا نمیبینی ای محمد که به کسانی که نفاق دارند، مانند عبدالله ابن ابی و رفاعة ابن تابوت، چگونه به یاری قریظه پرداختهاند؟ این افراد بعد از بیرون کردن بنی نضیر از مدینه، به آنها وفادار شدند و نسبت به مسلمین اعلام کردند که اگر طرد شوند، با آنها همراه خواهند شد و از محمد (ص) اطاعت نخواهند کرد. آنها گفتند که در صورت جنگ، به یاری یهودیان خواهند شتافت و به آنها کمک خواهند کرد. اما خداوند گواهی میدهد که در این سخنانشان دروغ میگویند؛ زیرا وقتی که آنها از دیارشان رانده شدند، منافقان با آنان نیامدند و در جنگها هم به یاری آنها نرفتند. پس درواقع، اگر یاری به یهودیان داشتند، در نبرد فرار میکردند و به هیچ وجه پیروز نخواهند شد. این بدین معناست که اگر تصمیم به کمک بگیرند، به عقب بازمیگردند و در واقع به آنها کمکی نخواهند کرد. در کل، هرگاه که منافقان بخواهند یاری کنند، نخواهند توانست و خداوند نیز آنها را در این خواسته یاری نمیکند؛ چرا که منافق نه یاری دهنده است و نه یاری شونده.
لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِی صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ ای: لانتم یا اصحاب محمد اشدّ رهبة فی قلوب هؤلاء المنافقین من رهبة اللَّه عزّ و جلّ ای اوقع اللَّه الرعب فی قلوبهم. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ لا یعلمون معانی خطاب اللَّه و لا یعرفون شدّة بأس اللَّه و لا یعلمون حقیقة ما یوعدهم اللَّه به.
هوش مصنوعی: شما در دلهای این افراد از عنایت و قدرت الهی ترس بیشتری ایجاد کردهاید، بهطوریکه ترس شما از ترس خداوند در دلهایشان بیشتر است. این موضوع به این دلیل است که آنها قومی نادان هستند و مفهوم کلام خدا را درک نمیکنند. آنها قدرت الهی و شدت عذابهایی را که خداوند وعده داده است، نمیشناسند.
لا یُقاتِلُونَکُمْ جَمِیعاً یعنی: الیهود، لا یحاربونکم مؤتلفین مجتمعین.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که یهودیان به صورت یکپارچه و جمعی با شما مقابله نمیکنند و در جنگ با شما متحد نیستند.
إِلَّا فِی قُریً مُحَصَّنَةٍ ای: اذا اجتمعوا لقتالکم لم یجسروا علی البروز و انّما یقاتلونکم من وراء حصونهم المحصّنة بالسور أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍ بالنبل و الحجر.
هوش مصنوعی: تنها در شهرهای محکم و защищ شده، زمانی که دشمنان برای جنگیدن با شما جمع میشوند، جرأت نمیکنند به میدان بیایند. آنها فقط از پشت دیوارهای مستحکم و با استفاده از تیر و سنگ به شما حمله میکنند.
قرأ ابن کثیر و ابو عمرو جدار علی الواحد و قرأ الآخرون جدر بضمّ الجیم و الدال علی الجمع. بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ ای: هم متعادون مختنقون عداوة بعضهم بعضا شدیدة. و قیل: نکایتهم فیما بینهم شدید. اذا تحاربوا فامّا معکم فاللّه ارهبهم منکم فلا یغنون شیئا: و قیل: هذا امتنان من اللَّه عزّ و جلّ ای هم مع قوّتهم و شدّتهم یخافون منکم. تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً یعنی: المنافقین و الیهود جمیعا مجتمعین فی الرأی وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّی مختلفة متفرقة. قال مجاهد: اراد انّ دین المنافقین یخالف دین الیهود. و قال: قتادة: اهل الباطل مختلفة اهواؤهم، مختلفة شهاداتهم، مختلفة اعمالهم و هم مجتمعون. قال ابن بحر: القی اللَّه فی قلوبهم البأس الشدید فتفرّقوا خلاف ما فعل بالمؤمنین من قوله و الّف بین قلوبهم. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ امره و نهیه.
هوش مصنوعی: ابن کثیر و ابو عمرو به شکل متفاوتی درباره کلمه "جدار" خواندهاند، در حالی که باقی افراد آن را به صورت "جدر" با تأکید بر جمع قرائت کردهاند. عبارت "بَأْسُهُمْ بَیْنَهُمْ شَدِیدٌ" به این معناست که آنها نسبت به یکدیگر دشمنی و کینه بسیار شدیدی دارند. همچنین بیان شده که وقتی درگیر جنگ میشوند، خداوند از شما به آنها میترساند و به همین دلیل قدرت و تواناییشان به تنهایی نخواهد توانست به آنها کمک کند. عبارت "تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً" به این معناست که منافقین و یهود به نظر متحد میآیند، اما در واقع دلهایشان بر سر مسائل مختلف با یکدیگر متفاوت است. مجاهد بیان کرده که دین منافقین با دین یهود تضاد دارد، و قتاده نیز اشاره کرده که اهل باطل در نظرات و اعمال خود ناهمسو و متفاوت هستند. ابن بحر گفته که خداوند وحشتی شدید در دلهای آنها انداخته است که باعث میشود از یکدیگر جدا شوند، در حالی که بر اساس آیات دیگر، مؤمنین با هم وحدت دارند. این ناشی از این است که آنها قومی هستند که در درک امر و نواهی خداوند عاجز هستند.
کَمَثَلِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِیباً ای: مثل و عیدی لقریظة مثل ما القی بنو النضیر و کان بینهما سنتان. و قیل: مثل هؤلاء الیهود کمثل مشرکی مکة. ذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ یعنی: القتل ببدر و کان قبل غزوة بنی النضیر قاله مجاهد. وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ: مع ذلک فی النار ثمّ ضرب مثلا للمنافقین و الیهود جمیعا فی تخاذلهم فقال: کَمَثَلِ الشَّیْطانِ ای: مثل المنافقین فی وعدهم بنی قریظة بالغرور کمثل الشیطان فی وعده الانسان بالغرور فلمّا احتاج الیه اسلمه للهلاک. فقیل یراد بالانسان الجنس و معناه الّذی یوسوس الیهم بالکفر و یدعوهم الی الجحد. فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ یتبرّأ منه اذا رای العذاب یوم القیامة و یقول: إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ و قیل: شبّههم بتسویل الشّیطان الیهم فی قوله: لا غالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَ إِنِّی جارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَراءَتِ الْفِئَتانِ نَکَصَ عَلی عَقِبَیْهِ. الآیة کذلک هؤلاء المنافقون غرّوا الیهود بوعد النصرة ثمّ قعدوا عنها وقت الاحتیاج. جماعتی مفسّران گفتند: انسان درین آیه برصیصاء عابد است، راهبی بود در بنی اسرائیل در روزگار فترت صومعهای ساخته بود، هفتاد سال در آن صومعه مجاور گشته و خدای را عزّ و جلّ پرستیده و ابلیس در کار وی فرومانده و از اضلال وی بازمانده و از سر آن درماندگی روزی مرده شیاطین را جمع کرد و گفت: من یکفینی امر هذا الرجل؟ آن کیست از شما که کار این مرد را کفایت کند؟ یکی از آن مرده شیاطین گفت: من این کار کفایت کنم و مراد تو از وی حاصل کنم. بدر صومعه وی رفت بر زیّ و آسای راهبان و متعبّدان. گفت: من مردی راهبم عزلت و خلوت میطلبم، ترا چه زیان اگر من بصحبت تو بیاسایم و درین خلوت خدای را عزّ و جلّ عبادت کنم؟ برصیصا بصحبت وی تن در نداد و گفت: انّی لفی شغل عنک، مرا در عبادت اللَّه چندان شغل است که پروای صحبت تو نیست. و عادت برصیصا آن بود که چون در نماز شدی ده روز از نماز بیرون نیامدی و روزهدار بود و هر بده روز افطار کردی. شیطان برابر صومعه وی در نماز ایستاد و جهد و عبادت خود بر جهد و عبادت برصیصا بیفزود چنانک بچهل روز از نماز بیرون آمدی و هر بچهل روز افطار کردی آخر برصیصا او را بخود راه داد، چون آن عبادت و جهد فراوان وی دید و خود را در جنب وی قاصر دید. آن گه شیطان بعد از یک سال گفت: مرا رفیقی دیگر است و ظنّ من چنان بود که تعبّد.
هوش مصنوعی: در این متن، به تشبیه حال یهودیان اشاره شده است و گفته میشود که آنان مشابه کسانی هستند که پیش از آنها بودند. این افراد به سرنوشت بدی دچار شدند و در واقع، به عذاب دردناک دچار خواهند شد. در ادامه، به چگونگی فریب خوردن یهودیان توسط منافقین پرداخته میشود، که همانند فریب شیطان به انسانهاست. هنگامی که انسان به یاری نیاز داشت، شیطان او را به حال خود رها کرده و میگوید از او بیزاری میجوید. به این ترتیب، در متن به داستان برصیصا، عابدی در بنیاسرائیل نیز اشاره میشود، که چگونه تحت تأثیر وسوسههای شیطان قرار گرفت. به تدریج و با دیدن عبادت و تلاش شیطان، برصیصا به او اعتماد کرده و به او اجازه ورود میدهد، که این موضوع نشان دهنده چگونگی تأثیرگذاری منفی شیطان بر انسانهاست.
و اجتهاد تو از آن وی زیادتست اکنون که ترا دیدم نه چنانست که میپنداشتم و با نزدیک وی میروم! برصیصا مفارقت وی کراهیت داشت و بصحبت وی رغبت تمام مینمود. شیطان گفت: مرا ناچار است برفتن، اما ترا دعائی آموزم که هر بیمار و مبتلی و دیوانه که بر وی خوانی اللَّه تعالی او را شفا دهد و ترا این به باشد از هر عبادت که کنی که خلق خدای را از تو نفع باشد و راحت. برصیصا گفت: این نه کار منست که آن گه از وقت و ورد خود بازمانم و سیرت و سریرت من در سر شغل مردم شود.
هوش مصنوعی: اجتهاد و تلاش تو بیشتر از آن چیزی است که نشان میدهی. اکنون که تو را میبینم، متوجه میشوم که آن طور که فکر میکردم نیستی و میخواهم به تو نزدیک شوم! برصیصا از جدایی با او ناراضی بود و همواره تمایل به همراهی وی داشت. شیطان گفت: من مجبورم بروم، اما دعایی به تو یاد میدهم که اگر بر هر بیمار، مبتلا یا دیوانهای بخوانی، خداوند او را شفا میدهد و این برای تو بهتر از هر عبادتی است که انجام دهی، چون به مردم کمک میکنی و به آنها آرامش میدهی. برصیصا پاسخ داد: این کار من نیست، زیرا نمیخواهم از وقت و عبادتم باز بمانم و نمیخواهم که اخلاق و باطن من تحت تأثیر کار دیگران قرار گیرد.
شیطان تا آن گه میکوشید که آن دعا وی را در آموخت و او را بر سر آن شغل داشت.
هوش مصنوعی: شیطان تا آن زمان تلاش میکرد که آن دعا را به او بیاموزد و او را در آن کار مشغول نگه دارد.
شیطان از وی بازگشت و با ابلیس گفت: قد و اللَّه اهلکت الرجل. پس برفت و مردی را تخنیق کرد، چنان که دیو با مردم کند. آن گه بصورت طبیبی برآمد بر در آن خانه گفت: انّ بصاحبکم جنونا أ فأعالجه؟ این مرد شما دیو او را رنجه دارد، اگر خواهید او را معالجه کنم؟ چون او را دید گفت: انّی لا اقوی علی جنّیه. من با دیو او بر نیایم، لکن شما را ارشاد کنم بکسی که او را دعا کند و شفا یابد و او برصیصاء راهب است که در صومعه نشیند. او را بر وی بردند و دعا کرد و آن دیو از وی باز شد. پس شیطان برفت و زنی را از دختران ملوک بنی اسرائیل رنجه کرد تا بسان دیوانگان گشت. آن زن جمالی بکمال داشت و او را سه برادر بود. شیطان بصورت طبیب پیش ایشان رفت و آن دختر را بوی نمودند، گفت: انّ الّذی عرض لها مارد لا یطاق و لکن سأرشدکم الی من یدع اللَّه لها. گفت: دیوی است ستنبه او را رنجه داشته و من با وی برنیایم، بر آن راهب شوید که کار از وی است، تا دعا کند و شفا یابد. ایشان گفتند: ترسیم که راهب این نکند و فرمان ما نبرد. گفت: صومعهای سازید در جنب صومعه وی و زن در آن صومعه بخوابانید و با وی گوئید که این امانت است بنزدیک تو نهادیم و ما رفتیم، از بهر خدا و امید ثواب را نظر از وی باز مگیر و دعا کن تا شفا یابد.
هوش مصنوعی: شیطان از آن مرد دور شد و به ابلیس گفت: قسم به خدا، این مرد را هلاک کردم. سپس رفت و مردی را دچار مشکل کرد، همانطور که دیوان با انسانها میکنند. سپس به شکل یک طبیب ظاهر شد و بر در خانه آنها گفت: آیا میدانید که صاحبتان دیوانه شده است؟ آیا میخواهید او را درمان کنم؟ وقتی او را دیدند، گفت: من نمیتوانم با دیو او مقابله کنم، اما میتوانم شما را به کسی راهنمایی کنم که برای او دعا کند و شفا بیابد. او گفت که آن شخص راهبی به نام برصیصاء است که در صومعه زندگی میکند. آنها او را به آن راهب بردند و او دعا کرد و دیو از آن مرد دور شد. سپس شیطان رفت و زنی از دختران شاهان بنیاسرائیل را دچار مشکل کرد تا به مانند دیوانگان شود. آن زن زیبا بود و سه برادر داشت. شیطان به شکل طبیب به آنها نزدیک شد و درباره آن دختر به آنها گفت که او دچار دیوی سخت شده و من میتوانم شما را به کسی راهنمایی کنم که برایش دعا کند. او گفت که دیوی او را آزار میدهد و من نمیتوانم با او مقابله کنم. به آن برادران گفت که به آن راهب بروند تا دعا کند و شفا یابد. آنها نگران بودند که شاید آن راهب این کار را انجام ندهد و فرمان آنها را قبول نکند. شیطان گفت: برای او در کنار صومعهاش یک محل بسازید و او را در آنجا بخوابانید و به او بگویید که این امانتی است که نزد او گذاشتهایم و ما به خاطر خدا رفتهایم. از او بخواهید که دعا کند تا شفا یابد.
ایشان هم چنان کردند و راهب از صومعه خود بزیر آمد و او را دید زنی بغایت جمال.
هوش مصنوعی: او همچنان به فعالیتش ادامه داد و راهب از صومعهاش پایین آمد و زنی را دید که بسیار زیبا بود.
از جمال وی در فتنه افتاد. شیطان آن ساعت او را وسوسه کرد که: واقعها ثمّ تب!
هوش مصنوعی: از زیبایی او در حالتی از هیجان و حیرت قرار گرفت. در آن لحظه، شیطان او را وسوسه کرد که بگوید: پس از این، توبه کن!
کام خود از وی بر باید داشت آن گه توبه باید کرد که در توبه گشاده و رحمت خدا فراوان! راهب بفرمان شیطان کام خود از وی برداشت و زن بار گرفت. راهب پشیمان گشت و از فضیحت ترسید. همان شیطان در دل وی افکند که این زن را بباید کشت و پنهان باید کرد، چون برادران آیند گویم: دیو او را ببرد و ایشان مرا براست دارند و از فضیحت ایمن گردم. آن گه از زنا و از قتل توبه کنم. برصیصا آن نموده شیطان بجای آورد و او را کشت و دفن کرد. چون برادران آمدند و خواهر را ندیدند گفت: جاء شیطانها فذهب بها و لم اقو علیه: شیطان او را ببرد و من با وی برنیامدم! ایشان او را براست داشتند و بازگشتند. شیطان آن برادران را بخواب بنمود که راهب خواهر شما را کشت و در فلان جایگه دفن کرد. سه شب پیاپی ایشان را چنین بخواب مینمود، تا ایشان رفتند و خواهر را کشته از خاک برداشتند. برادران او را از صومعه بزیر آوردند و صومعه خراب کردند و او را پیش پادشاه وقت بردند، تا بفعل و گناه خود مقرّ آمد. و پادشاه بفرمود تا او را بر دار کردند. آن ساعت شیطان برابر وی آمد و گفت: این همه ساخته و آراسته منست، اگر آنچه فرمایم بجای آری ترا نجات دهم و خلاص پدید کنم. گفت: هر چه فرمایی ترا فرمان برم! گفت: مرا سجودی کن. آن بدبخت او را سجود کرد و کافر گشت و او را در کفر بردار کردند و شیطان آن گه گفت: إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ.
هوش مصنوعی: انسان باید ابتدا از خواستههای نفس خود فاصله بگیرد و سپس به توبه بپردازد، چرا که در توبه برای او درهای زیادی باز است و رحمت خدا هم بسیار گسترده است. راهبی به درخواست شیطان به گناه افتاد و زنی را به همسری گرفت. بعد از این کار، او احساس پشیمانی کرد و از رسوایی ترسید. شیطان به او وسوسه کرد که باید آن زن را بکشد و جسد او را پنهان کند تا برادران او متوجه نشوند و بگویند که شیطان او را ربوده است و اینگونه از رسوایی نجات بیابد و بعد از آن به گناهانش توبه کند. راهب نیز به گفته شیطان عمل کرد و زن را کشت و دفن کرد. وقتی برادران او آمدند و خواهر را نیافتند، گفتند که شیطان او را برده و نتوانستهاند او را نجات دهند. برادران به این سخن اکتفا کرده و رفتند. اما شیطان در خواب به برادران گفت که راهب خواهرشان را کشته و در مکانی خاص دفن کرده است. این خواب را سه شب متوالی به آنها نشان داد تا اینکه آنها به آن مکان رفتند و جسد خواهر را از خاک بیرون کشیدند. برادران او را از صومعه بیرون آوردند و صومعه را خراب کردند و او را پیش پادشاه بردند تا به گناهش اعتراف کند. پادشاه دستور داد تا او را به دار آویزند. در آن لحظه شیطان به سراغ او آمد و گفت که تمام این کارها از من بوده و اگر به فرمان من عمل کنی، تو را نجات خواهم داد. راهب پاسخ داد که هر چه بگویی انجام میدهم. شیطان از او خواست که برایش سجده کند. آن شخص بیچاره سجده کرد و بدین ترتیب کافر شد. در نهایت، شیطان از او فاصله گرفت و گفت که من از تو بیزارم و از خداوند، پروردگار عالمین میترسم.
فَکانَ عاقِبَتَهُما یعنی شیطان و برصیصاء العابد کان اخر امرهما أَنَّهُما فِی النَّارِ مقیمین لا یبرحان وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمِینَ الکافرین قال ابن عباس: ضرب اللَّه هذا المثل لیهود بنی النضیر و المنافقین من اهل المدینة و ذلک انّ اللَّه عزّ و جلّ امر نبیّه (ع) أن یجلی بنی النضیر عن المدینة فدسّ المنافقون الیهم فقالوا: لا تجیبوا محمدا الی ما دعاکم و لا تخرجوا من دیارکم فان قاتلکم کنّا معکم و أن اخرجکم اخرجنا معکم. قال: فاطاعوهم و تحصّنوا فی دیارهم رجاء نصر المنافقین حتی جاءهم النبی (ص) فناصبوه الحرب یرجون نصر المنافقین فخذلوهم و تبرّؤوا منهم کما تبرّأ الشیطان من برصیصا و خذله. قال ابن عباس: فکانت الرهبان فی بنی اسرائیل لا یمشون الّا بالتقیة و الکتمان و طمع اهل الفجور و الفسق فی الاخیار فرموهم بالبهتان و القبیح، حتی کان امر جریح الراهب فلمّا برأ اللَّه جریحا الراهب ممّا رموه به انبسطت بعدها الرهبان و ظهروا للنّاس.
هوش مصنوعی: عاقبت شیطان و برصیصا این بود که هر دو در آتش جهنم ماندگار شدند و این جزای ستمکاران و کافران است. ابن عباس میگوید: خداوند این مثال را برای یهود بنی نضیر و منافقین اهل مدینه زد. زمانی که خداوند به پیامبر (ص) دستور داد که بنی نضیر را از مدینه بیرون کند، منافقین به آنها گفتند که پیشنهاد محمد (ص) را نپذیرند و از دیارشان خارج نشوند. آنها گفتند: "اگر با شما جنگ کنند، ما هم در کنار شما خواهیم بود و اگر مجبور به خروج شدید، ما هم با شما خواهیم رفت." و اینگونه آنها اطاعت کردند و در خانههای خود ماندند و به انتظار کمک منافقین نشستند. تا اینکه پیامبر (ص) به آنها حمله کرد و آنها جنگ را علیه او آغاز کردند و امیدوار بودند که منافقین به کمکشان بیایند، اما در نهایت، آنها را رها کردند و از آنها دوری جستند، درست مانند شیطان که برصیصا را رها کرد. ابن عباس میگوید: در میان بنیاسرائیل، راهبان تنها با تقیه و پنهانکاری حرکت میکردند و اهل فساد و فحشا به نیکوکاران طعمه میزدند و آنها را به بدنامی متهم میکردند. اما پس از اینکه خداوند جریح راهب را از اتهاماتی که به او زده بودند پاک کرد، راهبان دیگر با قاطعیت و علنی در برابر مردم ظاهر شدند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ باداء فرائضه و اجتناب معاصیه «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ» یعنی لیوم القیامة. ای لینظر احدکم الّذی قدّم لنفسه عملا صالحا ینجیه ام سیّئا یردیه. اتَّقُوا اللَّهَ کرّر تعظیما لتحذیره. إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ و فی الاثر انّ ابن آدم اذا مات قال الناس: ما خلف؟ و قالت الملائکة ما قدّم؟ و قیل: وَ اتَّقُوا اللَّهَ انّما کرّر الامر بالتقوی، لانّ الاوّل اراد به تقوی الکفر و اجتناب الجحد. و الثانی اراد به تقوی المراقبة و العلم، و قیل: معناه اتّقوا مخالفتی فان لم تفعلوا فاتقوا مفارقتی. و معاقبتی. و قیل: للتقوی مقامات فدعاهم الی مرتبة بعد اخری، و قیل: المراد بالاوّل البدایة به و بالثانی الثبات علیه.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خداوند بترسید و فرایض او را انجام دهید و از معاصی دوری جویید. هر کس باید به آنچه برای روز قیامت آماده کرده است، توجه کند. باید هر فردی بداند که آیا برای خود عمل صالحی انجام داده که او را نجات دهد یا عمل سيئهای که او را به هلاکت میبرد. در مورد تقوا، این توصیه به خاطر اهمیت بالای آن تکرار شده است. خداوند به خوبی از اعمال شما آگاه است. وقتی آدمی بمیرد، مردم از او میپرسند چه چیزی برای خود جا گذاشته است، اما فرشتگان از او میپرسند چه چیزی برای آیندهاش آماده کرده است. در اینجا تکرار تقوا به دو معناست: اولی درباره دوری از کفر و انکار، و دومی درباره مراقبت و آگاهی. همچنین میتوان گفت که اگر از مخالفت با دستورات من دوری نکردید، از عذاب من بترسید. درجات مختلفی از تقوا وجود دارد و این دعوت به پیشرفت در هر مرتبه از آن است. در واقع، مطلب اول به آغاز تقوا و مطلب دوم به ثبات و استمرار در آن اشاره دارد.
لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ یعنی المنافقین ترکوا ذکر اللَّه و طاعته فانسیهم ما فیه النجاة انفسهم و خلاصها بحرمان حظوظهم من الخیر. و قیل: نسوا اللَّه بترک ذکره و شکره. فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ بالعذاب الّذی نسی به بعضهم بعضا. أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ: الخارجون عن طاعة اللَّه سبحانه.
هوش مصنوعی: ایرانید نباشید مانند افرادی که خدا را فراموش کردند؛ یعنی منافقانی که یاد خدا و اطاعت از او را ترک کردند و به همین دلیل، خدا هم آنها را از نعمتهای نجات و رهایی محروم کرد. گفته شده که فراموش کردن خدا به معنی ترک یاد و شکر خداوند است. آنان را به عذاب فراموشی مبتلا کرد که نتیجهاش فراموش شدن یکدیگر نیز بود. این افراد، فاسق هستند و از اطاعت خداوند بیرون رفتهاند.
لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ للآیة معنیان: احدهما لا یتساوی الکافر و المؤمن لانّ المؤمن فی النعیم المقیم و الکافر فی العذاب الالیم، المؤمن من اولیاء اللَّه و الکافر من اعداء اللَّه. و المعنی الثانی: لا یستوی اصحاب النار فی النار بل فیها درکات و لا اصحاب الجنة فی الجنة بل فیها درجات و به قرأ ابن مسعود لا یَسْتَوِی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ. أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ الناجون.
هوش مصنوعی: آنگونه که در آیات اشاره شده، کسانی که در آتش دوزخ هستند با کسانی که در بهشت قرار دارند، هیچگاه با هم برابر نخواهند بود. زیرا مؤمنان در نعمت و خوشی هستند در حالی که کفار در عذاب و رنج قرار دارند. مؤمنان از دوستان و اولیای خدا به شمار میآیند اما کفار دشمنان خدا به حساب میآیند. همچنین، در آتش دوزخ، درجات و پلههایی وجود دارد و همینطور در بهشت نیز درجات متفاوتی وجود دارد. در نتیجه، بهشت جای فائزین و نجاتیافتگان است.
لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ قیل: هذا توبیخ للنّاس. ای لو جعل فی الجبل تمییز و انزل علیه القرآن لخشع و تصدّع و تشفّق من خشیة اللَّه مع صلابته و رزانته حذرا من ان لا یؤدّی حقّ اللَّه عزّ و جل فی تعظیم القرآن و الکافر یعرض عمّا فیه من العبر کان لم یسمعها یصفه بقساوة القلب و قیل: هذا امتنان علی النبی (ص) ای لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلی جَبَلٍ لما ثبت له و تصدّع لنزوله علیه و قد انزلناه علیک و ثبّتناک له کقوله: ما نثبّت به فؤادک و کذلک یسّر و سهّل و خفّف علی بنی آدم ما ثقله علی السماوات و الارضین. و قد روی عن ابن عباس: انّ السّماء اطّت من ثقل الالواح لمّا وضعها اللَّه سبحانه علیها فی وقت موسی (ع) فبعث اللَّه لکلّ حرف منها ملکا فلم یطیقوا حملها فخفّفها علی موسی و کذلک الانجیل علی عیسی (ع) و الفرقان علی محمد (ص). وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ. فی امثال اللَّه و یتّعظون و لا یعصون اللَّه.
هوش مصنوعی: اگر ما این قرآن را بر روی کوهی نازل میکردیم، قطعاً آن کوه را خاشع و متزلزل میدیدید به خاطر خوف از خدا. برخی گفتهاند این به منزله توبیخ مردم است. اگر قرآن بر روی کوهی نازل میشد، آن کوه به خاطر عظمت قرآن، از شدت خوف خدا به شدت میلرزید، در حالی که انسانها با وجود شنیدن آیات قرآن همچنان از عبرتهای آن غافل هستند و دلهایشان سخت میشود. همچنین گفته شده که این آیه نوعی نعمت برای پیامبر (ص) است؛ چرا که اگر قرآن بر کوه نازل میشد، آن کوه نمیتوانست تاب آورده و متزلزل میشد، در حالی که ما قرآن را بر تو نازل کرده و تو را ثابت نگه داشتیم. بنابراین، این قرآن بر بنیآدم آسانتر و سبکتر شده در حالی که بار آن بر آسمانها و زمینها سنگین بوده است. همچنین از ابن عباس نقل شده است که آسمان به خاطر سنگینی الواح در زمان موسی (ع) به صدا درآمد و خداوند برای هر حرف از آن الواح، فرشتهای را فرستاد که نتوانستند آن را حمل کنند؛ لذا خداوند بار آن را بر موسی (ع) سبک کرد. همچنین انجیلی که بر عیسی (ع) نازل شد و قرآن بر محمد (ص) نیز به همین ترتیب بوده است. این مثالها را ما برای مردم میزنیم تا شاید به تفکر و عبرت بپردازند و از معاصی دوری کنند.
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ. قال الزجاج: هذا یرجع الی اوّل السورة حیث قال: سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ثمّ قال: هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ قادر علی اختراع الاعیان و لا مستحقّ لکمال التعظیم و نعوت الجلال. إِلَّا هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ یعنی السرّ و العلانیة، و قیل: الغیب ما غاب عن العباد فلم یعاینوه و لم یعلموه، و الشهادة: ما عاینوه و علموه. هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ ذو الرّحمة الکاملة.
هوش مصنوعی: اوست خدایی که هیچ معبودی جز او نیست. زجاج میگوید: این جمله به آغاز سوره برمیگردد که در آن گفته شده است: «هر چه در آسمانها و زمین است، خداوند را تسبیح میگوید» و سپس گفته میشود او خدایی است که هیچ معبودی جز او نیست و قادر است به خلقت اشیاء. او تنها شایسته عظمت و صفات جلال است. او عالم به غیب و شهادت است، به این معنا که به پنهان و آشکار آگاهی دارد. غیب به آنچه که از دید مردم پنهان است و آن را نمیبینند و نمیدانند اشاره دارد و شهادت به آنچه که دیده و شناخته شده است. اوست رحمتی بیپایان و مهربان.
هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الّذی له الملک و حقیقته القدرة علی ایجاد و ان یکون له التصرف فی الملک له من غیر حجّة علیه. الْقُدُّوسُ الطاهر عمّا اضافوا الیه ممّا لا یلیق به و القدس الطهارة و منه قوله: نقدّس لک: ای ننزّهک عن الصفات الذّمیمة.
هوش مصنوعی: اوست خداوندی که هیچ معبودی جز او نیست. او پادشاهی است که سلطنت ویژه اوست و توانایی ایجاد و تصرف در سلطنت را دارد بدون اینکه نیاز به برهانی داشته باشد. او پاک و مقدس است و از هر آنچه که به او نسبت دادهاند و شایستهاش نیست، پاک است. در واقع، هنگامی که میگوییم "نقدّس لک"، منظورمان این است که تو را از صفات ناپسند، منزه میداریم.
السَّلامُ الّذی ینال عباده منه. السّلامة: سلم المؤمنون من عذابه، و قیل: سمّی نفسه سلاما لسلامته من کلّ آفة. الْمُؤْمِنُ الّذی أمن الناس من ظلمه و أمن من آمن به من عذابه. و قیل: الایمان: التصدیق. ای هو الّذی یصدّق عبده فی توحیده و اقراره بوحدانیّته و یصدّق رسله باظهار المعجزة علیهم و هو المصدّق لنفسه فی اخباره الْمُهَیْمِنُ ای القائم علی خلقه باعمالهم و ارزاقهم و آجالهم و انّما قیامه علیهم باطلاعه و حفظه، و قیل: معناه الرّقیب یقال: هیمن یهیمن هیمنة اذا کان رقیبا علی الشیء.
هوش مصنوعی: سلامتی که بندگان او از آن برخوردار میشوند. سلامتی به این معناست که مؤمنان از عذاب او در امانند، و برخی گفتهاند که او خود را سلام نامیده زیرا از هر آسیب و آفتی در امان است. مؤمن کسی است که مردم را از ظلم خود در امان میدارد و کسانی که به او ایمان میآورند، از عذاب او در امان هستند. همچنین ایمان به معنای تصدیق است، یعنی او کسی است که بندگانش را در توحید و اقرار به یگانگیاش تصدیق میکند و رسولانش را در نشان دادن معجزات تصدیق میکند و خود نیز در اخبارش تصدیقکننده است. مهیمن به معنای نگهدارنده و مراقب بر اعمال، روزیها و عمر خلقش است. قیام او بر خلقش به معنای آگاهی و حفظ آنهاست و همچنین به معنای رقیب بودن است، به این صورت که هنگامی که چیزی را زیر نظر داشته باشد، به آن هیمنه گفته میشود.
و قیل: هو فی الاصل مئیمن قلبت الهمزة هاء کقوله: «ارقت و هرقت» و معناه: المؤمن. الْعَزِیزُ: المنیع الّذی لا یقدر علیه احد. و الغالب لا یغلب. و العزّة فی اللّغة الشّدّة، و قیل: العزیز الّذی لا مثل له من قولهم عزّ الطّعام اذا قلّ وجوده، و قیل:العزیز بمعنی المعزّ کالألیم بمعنی المولم. الْجَبَّارُ: هو العظیم و جبروت اللَّه عظمته ای هو العظیم الشّأن فی الملک و السلطان: و قیل: هو من الجبر و هو الاصلاح فهو یغنی الفقیر و یصلح الکسیر و قیل: هو الّذی یقهر النّاس و یجبرهم علی ما اراد ینفذ مشیّته علی سبیل الاجبار فی کلّ احد و لا ینفذ فیه مشیّة احد. الْمُتَکَبِّرُ المتعظّم عن مجانسة خلقه و تعظّم من مشابهة فعله و تقدّس عن صفات الذّمّ فی نعوته و هو المستحق لصفات التّعظیم و قیل: ذو الکبریاء و هو الملک، من قوله: «و یکون لکما الکبریاء فی الارض». سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ نزّه نفسه تعالی و تقدّس عمّا یلحدون فی اسمائه و یجهلون من اوصافه.
هوش مصنوعی: در این متن به بررسی صفات خداوند پرداخته شده است. ابتدا به توضیح نام "عزیز" اشاره شده که به معنای قدرت و توانمندی است و بیان میکند که خداوند هیچ همانندی ندارد و همواره برتر از دیگران است. سپس به صفت "جبار" اشاره میشود که به معنای عظمت و قدرت خداوند در نظام هستی و تأثیر او بر دیگران است. همچنین توضیح داده میشود که جبار به معنای اصلاح نیز میتواند باشد و به فقیر مدد میرساند.
در ادامه، به صفت "متکبر" اشاره میشود که به معنای بزرگ بودن خداوند و فراتر بودن او از مشابهت با مخلوقات است. نهایتاً، به دعوت به پاکی و دوری از نقایص در صفات الهی پرداخته میشود و بیان میکند که خداوند از هرگونه شرک و خرافاتی که دیگران به او نسبت میدهند، پاک و منزه است.
روی عن عبد اللَّه بن عمر قال: رأیت رسول اللَّه (ص) قائما علی هذا المنبر، یعنی منبر رسول اللَّه (ص)، و هو یحکی عن ربّه تعالی فقال «انّ اللَّه عزّ و جلّ اذا کان یوم القیامة جمع السماوات و الارضین فی قبضته تبارک و تعالی ثمّ قال: هکذا و شدّ قبضته ثمّ بسطها ثمّ یقول: انا اللَّه، انا الرّحمن، انا الرّحیم، انا الملک، انا القدّوس، انا السّلام، انا المؤمن، انا المهیمن، انا العزیز، انا الجبار، انا المتکبر، انا الّذی بدأت الدّنیا و لم تک شیئا، انا الّذی اعدتها. این الملوک این الجبابره؟!».
هوش مصنوعی: ابن عمر میگوید: من رسول خدا (ص) را دیدم که بر روی منبرش ایستاده بود و از جانب خداوند متعال سخن میگفت. او فرمود: «وقتی روز قیامت فرا میرسد، خداوند آسمانها و زمینها را در دستش جمع میکند و میگوید: اینگونه!» و در همین حال مشت خویش را میبندد و سپس آن را باز میکند و میفرماید: «منم خدا، منم بخشنده، منم رحیم، منم پادشاه، منم قدوس، منم سلام، منم مؤمن، منم نگهبان، منم عزیز، منم قهّار، منم بزرگوار، منم کسی که دنیا را آغاز کردم در حالیکه چیزی نبود، منم کسی که آن را سامان داد.» سپس میپرسد: «این شاهان کجا هستند؟ این جباران کجا هستند؟»
قوله: هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ کلّ ما یخرج من العدم الی الوجود یفتقر الی التقدیر اوّلا و الی الایجاد علی وفق التقدیر ثانیا و الی التصویر بعد الایجاد ثالثا، و اللَّه تعالی خالق من حیث انّه مقدّر و بارئ من حیث انّه مرتّب صور المخترعات احسن ترتیبا. لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنی لانّها مشتقّة من افعال کلّها حسنة. و قیل: وصفها بالحسنی لانّها تدلّ علی کمال نعوته و جلالة اوصافه. یُسَبِّحُ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ امّا بیانا و نطقا و امّا برهانا و خلقا. وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.. ختم السورة بما فتحها به فسبحان اللَّه علی کلّ حال.
هوش مصنوعی: خداوند خالق، پدیدآورنده و صورتدهنده تمامی موجودات است. هر چیزی که از عدم به وجود میآید، ابتدا نیازمند اندازهگیری و سپس به وجود آمدن بر اساس آن اندازهگیری و در نهایت نیازمند شکلگیری است. خداوند خالق است زیرا همه چیز را با اندازهگیری صحیح میآفریند و پدیدآورندهای است که بهترین شکلها را برای موجودات ایجاد میکند. او دارای نامهای نیکو است که به خوبی از اعمالش نشأت گرفته است و همچنین این نامها نشاندهنده کمال صفات و عظمت او هستند. تمامی موجودات در آسمانها و زمین به نحوی او را تسبیح میکنند، چه به صورت بیان و سخن و چه از طریق نشانهها و آفرینش. او عزیز و حکیم است و پایان سوره به ستایش از او ختم میشود که بر هر حال سبحانالله است.
روی معقل بن یسار عن النّبی (ص) من قال حین یصبح ثلاث مرّات: «اعوذ باللّه السّمیع العلیم من الشیطان الرجیم» و قرأ الثلاث آیات من اخر سورة الحشر وکل اللَّه به سبعین الف ملک یصلّون علیه حتی یمسی، فان مات من ذلک الیوم مات شهیدا و من قال حین یمسی کان بتلک المنزلة.
هوش مصنوعی: هر کس در صبحگاه سه بار بگوید: «به خداوند سمیع و علیم از شیطان رجیم پناه میبرم» و سه آیه آخر سوره حشر را قرائت کند، خداوند برای او هفتاد هزار ملک میفرستد که تا شب بر او درود میفرستند. اگر آن شخص در آن روز بمیرد، شهید محسوب میشود. همچنین، اگر کسی در شب این کار را انجام دهد، به همان مقام نائل میگردد.
وعن ابی امامة یقول قال رسول اللَّه (ص): من قرأ خواتیم الحشر من لیل او نهار فقبض فی ذلک الیوم او اللیلة فقد اوجب الجنّة.
هوش مصنوعی: از ابی امامة روایت شده است که پیامبر اسلام (ص) فرمودند: هر کس آیات پایانی سوره حشر را در شب یا روز بخواند و در همان روز یا شب جان بسپارد، به بهشت وعده داده شده است.
و عن ابی هریرة قال سألت حبی رسول اللَّه (ص) عن اسم اللَّه الاعظم. فقال: علیک بآخر سورة الحشر فاکثر قراءتها فاعدت علیه فاعاد علیّ.
هوش مصنوعی: ابی هریره میگوید: از حبیب رسول خدا (ص) درباره اسم اعظم خدا سؤال کردم. ایشان فرمودند: به آخر سوره حشر توجه کن و آن را زیاد بخوان. من این پاسخ را برای ایشان دوباره تکرار کردم و ایشان هم دوباره گفتند.