این سوره مجادله بیست و دو آیت است. چهار صد و هفتاد و سه کلمه و هزار و هفتصد و نود و دو حرف، و جمله به مدینه فرو آمده، بقول بیشتر مفسّران، کلبی گفت: مگر یک آیت که به مکه فرو آمده: ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ عطا گفت: ده آیت از اوّل سوره مدنی است و باقی سوره مکی. و در این سوره ناسخ و منسوخ نیست، مگر یک آیت: أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ الآیة... و عن ابی بن کعب قال قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة المجادلة کتب من حزب اللَّه یوم القیمة».
قوله: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها. این آیت در شأن خوله فرو آمد، دختر ثعلبة بن مالک الانصاری، و شوهر وی، اوس بن الصامت برادر عبادة بن الصامت الانصاری العقبی النقیب. و شرح قصه مجادله بر قول.
جمهور مفسران آن است که: اوس بن الصامت از اهل خویش وقتی کام خود طلب کرد، خوله سر باز زد و مراد وی بنداد. اوس مردی زود خشم بود، در وی نیز گفتهاند که پارهای خلل بود، اوس از سر آن خشم با وی گفت: «انت علیّ کظهر امّی» و این لفظ ظهار و ایلاء هر دو طلاق اهل جاهلیت بود، زنان خود را چنین طلاق دادندی.
اوس بعد از آنکه این سخن گفته بود، پشیمان شد با خوله گفت: «ما اظنّک الّا قد حرمت علیّ»! چنان دانم که تو بر من حرام گشتی؟! خوله از فراق بترسید و بانگ برآورد، گفت: و اللَّه ما ذاک طلاق و ائت رسول اللَّه فسله، و اللَّه که این طلاق نیست، رو برسول خدا و از وی بپرس تا شفا پدید آید. اوس گفت: من شرم دارم که از رسول خدا (ص) این مسأله پرسم، تو برو و بپرس. خوله برخاست و آمد بخانه عایشه، و رسول خدا (ص) در خانه عایشه بود، و عایشه سر مبارک رسول (ص) میشست. خوله گفت: «یا رسول اللَّه انّ زوجی اوس بن الصامت تزوّجنی و انا شابّة غنیّة ذات مال و اهل، حتی اذا أکل مالی و افنی شبابی و کبر سنّی ظاهر منّی». فقال رسول اللَّه (ص): «حرّمت علیه لا أری لک الیه سبیلا».
رسول خدا (ص) چون حدیث ظهار شنید، گفت: تو بروی حرام گشتی و نمیبینم ترا بوی راهی که بوی باز گردی. زن از حضرت رسول (ص) بازگشت، پارهای فراتر شد، حیران و گریان و همی گفت: «فالی من؟! فالی من؟! پس من کجا روم، بر که شوم؟! بازگشت، دیگر بار گفت: یا رسول اللَّه از وی فرزندگان خرد دارم، اگر بوی بگذارم، ضایع شوند، و اگر من دارم، بیکام شوند. «اشکو الی اللَّه فاقتی و وحدتی!»: بخدای مینالم از درویشی و تنهایی خویش. رسول (ص) همان سخن گفت که: «حرّمت علیه و لم اومر فی شأنک بشیء»
تو بروی حرام گشتی و در کار تو مرا چیزی نفرمودند.
خوله از سر سوز و تحیّر روی سوی آسمان کرد و گفت: «اللهم انّی اشکو الیک فانزل علی لسان نبیک». خداوندا بتو مینالم و در تو میزارم، فرو فرست به پیغمبر خویش در کار من ضعیفه حکمی. باز روی برسول آورد، گفت: «انظر فی امری جعلنی اللَّه فداک یا نبی اللَّه» آخر بنگر در کار من بیچاره یا رسول اللَّه که مادر و پدرم فداء تو باد. آن ساعت عایشه گفت: «اسکتی انّ رسول اللَّه یوحی الیه» خاموش باش ای خوله که وحی آمد برسول خدا. آن ساعت جبرئیل آمد و آیت آورد: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها اللَّه سخن آن زن شنید که با تو جدال در گرفته در کار شوهر خویش. عایشه گفت: «سبحان من وسع سمعه الاصوات ان کان لیخفی علی بعض کلامها فانزل اللَّه: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ... پاکست و بیعیب آن خداوند که او بهمه آوازها میرسد. من در گوشه خانه ببعضی آواز وی میرسیدم و ببعضی نه، رب العالمین از وراء هفت طبقه آسمان بسمع قدیم خود همه شنید و خبر داد که: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ.... و اوّل ظهار که در اسلام رفت این بود. قوله: الَّتِی تُجادِلُکَ ای تخاصمک فِی زَوْجِها ای فی امر زوجها» فحذف المضاف.
وَ تَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ ای تظاهر ما بها من المکروه. و الاشتکاء: اظهار ما بالانسان من المکروه و الشکوی اظهار ما یصنعه غیره به، وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما ای مراجعتکما الکلام و التحاور: التجاوب، و هو رجع الکلام و جوابه اخذ من الحور و هو الرّجوع، یقول حار بعد ما کار. قوله: وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما لیس هذا تکرار لانّ الاوّل لما حکته من زوجها، و الثانی لما کان یجری بینها و بین رسول اللَّه و لانّ الاول ماض و الثانی مستقبل. إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ لکلامها بَصِیرٌ بحالها، و قیل: سمیع لاقوال العباد، بصیر بافعالهم، ثمّ ذمّ الظهار.
فقال: الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ قرأ ابن عامر و ابو جعفر و حمزة و الکسائی بفتح الیاء و الهاء و تشدید الظاء و الالف بعدها، و قرأ عاصم یظاهرون بضم الیاء و تخفیف الظاء مع الالف و کسر الهاء و قرأ الآخرون یظّهّرون بفتح الیاء و تشدید الظاء و الهاء من غیر الالف، و معنی الجمیع واحد. یقال: ظاهر و تظاهر و اظّاهر و اظّهّر.
ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ قراءة العامة بخفض التاء علی خبر ما و محلّه نصب کقوله: ما هذا بَشَراً، و قیل: تقدیره «ما هنّ بامّهاتهم» ای ما صرن معهم فی محل الامّهات إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ لا یعرف فی شرع، و زُوراً ای کذبا وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ عفا عنهم و غفر لهم حین بیّن لهم الکفّارة.
فصل
بدانکه سخن در ظهار بر دو ضرب است: یکی در بیان صورت ظهار و دیگر در بیان حکم ظهار، اما صورت ظهار آنست که: مردی از اهل تکلیف زن خویش را گوید: «انت علیّ کظهر امّی» اگر بجای «انت» جزئی از اجزای زن گوید، چنان که شعرک علیّ کظهر امّی» یدک، بطنک، رأسک. هر عضوی از اعضاء زن بجای «انت» شاید، و ظهار بود و اگر بجای علیّ منّی گوید، یا عندی، یا معی، ظهار بود و اگر صلت بگذارد و گوید: «انت کظهر امّی» ظهار بود. و اگر بجای ظهر عضوی دیگر گوید، چنان که: «انت علیّ کرأس امّی، کید امّی، کبطن امّی» ظهار بود، و اگر گوید: «کامّی» او «مثل امّی» کنایت باشد. اگر بقصد و نیت اعزاز و اکرام گوید، ظهار نباشد و اگر بقصد و نیت ظهار گوید، ظهار باشد.
و اگر بجای امّی «جدّة» گوید، یا «اخت» یا «عمّة» یا زنی از ذوات المحارم که تحریم وی او را مؤبّد بود، از جهت نسبت یا از جهت رضاع، ظهار باشد. اما حکم ظهار دو چیز است: تحریم و طی و وجوب کفّارت. حرام است بروی بزن رسیدن بعد از ظهار، تا آن گه که کفّارت کند و کفّارت بعود واجب شود. چنانک ربّ العزّة گفت: ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ.
اکنون خلافست میان علماء که عود چیست؟ شافعی گفت: عود آن است که بعد از ظهار زمانی برآید، چندان که ممکن باشد طلاق گفتن و فرقت جستن و نه طلاق گوید و نه فرقت جوید، آن گه عود حاصل گشت و کفّارت لازم شد. اگر بعد از ظهار در آن حال طلاق گوید، یا یکی را از ایشان مرگ رسد، کفّارت واجب نشود که عود حاصل نیاید.
ابن عباس گفت در تفسیر یعودون قال: یندمون فیرجعون الی الالفة. و ذلک لانّ العود للقول هو المخالفة، یقال: عاد فلان لما قال، ای رجع عمّا قال، هذا یوافق قول الشافعی رجع، و ذلک لأنّ قصده بالظهار التحریم فاذا امسکها علی النکاح و لم یطلّق قد خالف قوله، و رجع عمّا قال فتلزمه الکفّارة. و قال اهل الظاهر: العود هو اعادة لفظ الظهار، و معنی قوله: ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا ای الی ما قالوا فان لم یکرّر اللفظ، فلا کفّارة علیه، و هو قول «ابی العالیة»: و ذهب قوم الی ان الکفّارة تجب بنفس الظهار، و معنی العود هو العود الی ما کانوا علیه فی الجاهلیة من نفس الظهار، یعنی: اذا عاد الرجل فی الاسلام الی مثل ذلک القول لزمته الکفّارة و هو قول مجاهد و الثوری و قال قوم: المراد من العود هو الوطی، و هو قول الحسن و قتاده و طاوس و الزهری. و قالوا: لا کفّارة علیه ما لم یطأها، و قال قوم: هو العزم علی الوطی و هو قول مالک و اصحاب الرأی. قوله: فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ ای رقبة مؤمنة، لانّ اللَّه سبحانه قیّد الرقبة بالایمان فی کفّارة القتل و اطلق فی هذا الموضع.
و من حکم المطلق ان یحمل علی المقیّد. مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا ای من قبل ان یتجامعا. فالجماع محرّم علی المظاهر، حتی یکفّر فان وطیء قبل التکفیر فقد فعل محرّما و لا یسقط عنه الکفّارة، بل یأتی بها علی وجه القضاء کما لو اخّر الصلاة عن وقتها فانه لا یسقط عنه اتیانها، بل یلزمه قضاؤها و سواء کفّر بالاعتاق او الصیام او الاطعام، فانّه یجب علیه تقدیم الکفّارة علی الوطی. و قال ابو حنیفة: «ان کفّر بالاطعام جاز له ان یطأ ثم یطعم، لانّ اللَّه تعالی قیّد العتق و الصوم بما قبل المسیس و قال فی الاطعام: فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً و لم یقل من قبل ان یتماسّا و عند الآخرین الاطلاق فی الاطعام، محمول علی المقید فی العتق و الصیام.
فهذا حکم و طی المظاهر، امّا غیر الوطی من القبلة و التلذّذ، فانّه لا یحرّم قبل التکفیر فی قولی اکثر العلماء و هو قول حسن و سفیان. و اظهر قول الشافعی کما انّ الحیض یحرّم الوطی دون سائر الاستمتاعات، و ذهب بعضهم الی انّه یحرّم جمیعها لانّ اسم التماس تناول الکل، ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ ای ذلکم التغلیظ فی الکفّارة تؤمرون به و تخبرون بان فرضکم ذلک.
فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ فان افطر یوما متعمّدا او نسی النیة یجب علیه استیناف شهرین، و ان افطر بعذر المرض او السفر، ففیه القولان: و ان تخلل صوم الشهرین زمان لا یصحّ فیه الصوم، کالعیدین و ایام التشریق و ایام شهر رمضان ینقطع التتابع و یجب الاستیناف. و ان وطیء المظاهر فی الشهرین ان وطئها نهارا بطل التتابع و علیه الاستیناف، و ان وطئها لیلا لم یبطل التتابع. و قال ابو حنیفة: سواء وطیء لیلا او نهارا، فانّه یبطل التتابع و علیه الاستیناف.
فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ یعنی: المظاهر اذا لم یستطع الصوم لمرض او کبر او فرط شهوة و لا یصبر عن الجماع، یجب علیه اطعام ستین مسکینا.
روی ان النبی (ص) قال لخولة بنت ثعلبة حین جاءته مریه، یعنی زوجها: فلیعتق رقبة. قالت: و الذی بعثک بالحق ما عنده رقبة و لا یملکها. قال: فلیصم شهرین متتعابعین، فقالت: و الذی بعثک بالحق لو کلّفته ثلاثة ایام ما استطاع.
قال مریه: فلیطعم طعام ستّین مسکینا. قالت: و الذی بعثک بالحق ما یقدر علیه. قال مریه: فلیذهب الی فلان بن فلان فقد اخبرنی ان عنده شطر تمر صدقة فلیأخذه صدقة علیه ثمّ لیتصدّق به علی ستّین مسکینا. و فی روایة اخری: لمّا نزل فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ انقطع الکلام دعا رسول اللَّه (ص) اوسا فقرأها علیه، قال اوس: ما املک رقبة، فنزل الصیام و انقطع الکلام، فقرأها علیه
و قال اوس: انّی اذا لم آکل فی یوم مرارا اصابنی دوران، فنزل الاطعام، فقرأها علیه فقال: لقد بتنا طاوئین اللّیلة. فقال: اذهب الی بنی زریق، یعنی قبیلة من الانصار، فخذ صدقتهم فاطعم منها ستّین مسکینا و کل الباقی مع اهلک.
و روی انّ رسول اللَّه (ص) اتی بخمسة عشر صاعا فاعطاه اوسا فقال تصدّق به.
و روی انّ المجادلة أتت یوما عمر بن الخطاب فسألته حاجة و اغلظت له فی الکلام شدیدا.
فنهاها الناس و اغلظوا لها و قالوا لها: ترفعین صوتک علی امیر المؤمنین؟ فنهاهم عمر فقال: دعوها فانّها امرأة سمع اللَّه قولها من فوق سبع سماوات.
ذلک لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ ای ذلک الحکم، و قیل: فرض ذلک لتؤمنوا باللّه و رسوله و لا تستعملوا احکام الجاهلیة. وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یعنی: ما وصف من الکفّارات و الظهار. و اصل الحدّ المنع و الحدّاد البوّاب یمنع الناس. و أخذ احداد المرأة من امتناعها من التبعّل و الزینة. وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ لترکهم العمل بهذا الحکم.
إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ. المحادّة المشاقّة و المخالفة، و هی ان تکون فی حدّ و شقّ و صاحبک فی حدّ و شقّ. کُبِتُوا ای اخزوا و هزموا، کقوله: «او یکبتهم» و یقال: کبته لوجهه. کَما کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کفّار الامم الخالیة الّذین حادّوا اللَّه و رسوله. و قیل: اخزوا یوم الخندق بالقتل و الهزیمة و ردّ کیدهم فی نحورهم کما اخزی الکفّار قبلهم. وَ قَدْ أَنْزَلْنا اوحینا الی محمد (ص) آیاتٍ بَیِّناتٍ یعنی: القرآن المبین فیه الحلال و الحرام و الاحکام. و قیل: أَنْزَلْنا آیاتٍ فیمن حادّ اللَّه و رسوله من قبلهم فیما فعلنا بهم من الاهلاک. وَ لِلْکافِرِینَ فی الدّنیا و الآخرة عَذابٌ مُهِینٌ یذلّهم و یخزیهم.
یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ یحییهم و یحشرهم، جَمِیعاً فی حالة واحدة، فَیُنَبِّئُهُمْ یخبرهم بِما عَمِلُوا من خیر و شرّ لیعلموا وجوب الحجة علیهم، أَحْصاهُ اللَّهُ ای احاط علمه بتفصیل اعمالهم و وَ نَسُوهُ ای و قد سهوا عنه، ناسین ما قدّمت ایدیهم. و قیل: نَسُوهُ ای ترکوا العمل به و بما امروا وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ لا یغیب عنه شیء، و قیل: یشهد علیهم فلا یستطیعون ردّها دفعا و انکارا.
أَ لَمْ تَرَ ای الم تعلم؟ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ لا یعزب عن علمه شیء ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ ای ما یقع من مناجاة ثلاثة، فیکون النجوی بمعنی الاسرار و هو مصدر علی وزن فعلی، مشتق من النجوة و هی المرتفع من الارض، لبعد الحاضرین عنها. و قیل: النجوی القوم، المتناجون، کقوله: «و إذ هم نجوی» و قوله: ثَلاثَةٍ خفض باضافة النجوی الیه. و یجوز ان یکون خفضا لانّها من نعت النجوی: إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ بالعلم یعلم نجویهم. وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ خفض لاتّباعه الثلاثة و الخمسة. و قرأ یعقوب: اکثر بالرفع ردّا علی محل من نجوی کقوله: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ» و «لا طائر» فی قراءة من رفعها. أَیْنَ ما کانُوا من السماء و الارض ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ توبیخا لهم و تأکیدا للحجة علیهم. إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ لا یخفی علیه شیء و سبب نزول هذه الآیة ثلاثة نفر مضی ذکرهم فی سورة الزخرف.
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوی این آیه در شأن جهودان و منافقان فرو آمد که میخواستند که پیوسته رنجی و اندوهی بر دل مسلمانان مینهند. قومی ازین منافقان فراهم مینشستند و پوشیده با یکدیگر سخن میگفتند و پنهان از مسلمانان بنا صواب رازها میگفتند، چون مسلمانان را میدیدند، با یکدیگر بچشم مینمودند. و با مسلمانان مینگرستند و چنان مینمودند که مادر حق شما آن میدانیم که اگر شما بشنوید اندوهگن شوید. و مسلمانان را تهمت در دل میافتاد در حق برادران و خویشان که در غزاها بودند میگفتند: مگر اینان خبری از قتل و مرگ شنیدهاند و بر از با یکدیگر میگویند، و بیکدیگر بچشم همی نمایند که هیچ مگویید؟ و مسلمانان به این معنی دلتنگ همیگشتند. و مقصود منافقان در آن راز باطل همین بود که مسلمانان را تهمتی در دل افکنند و اندوهگن کنند پس تا آن گه که آن قوم از غزاها باز میگشتند و بسلامت بوطن خود میرسیدند، ایشان در اندوه میبودند. آخر این مسلمانان شکایت کردند برسول خدا (ص) از این احوال و رسول ایشان را فرمود که: نیز براز سخن مگویید و با یکدیگر به این معنی منشینید.
ایشان فرمان رسول بر کار نمیگرفتند و باز بر مناجات باطل خود باز میگشتند، تا در شأن ایشان این آیه آمد که: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوی ثُمَّ یَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ ای یرجعون الی المناجاة التی نهوا عنها. وَ یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ ای بالمعصیة و الظلم وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ. یعنی: و بما یصیرون عاصین للرسول اذا کان نهاهم عن ذلک، و قیل: یوصی بعضهم بعضا بمعصیة الرسول فی نجویهم و یقول بعضهم لبعض: خالفوا امره، و قرأ حمزة «و ینتجون» تقول: تناجینا و انتجینا بمعنی واحد، و تقول: ناجیت فلانا و نجوته بمعنی واحد، و هو نجی و انا نجیه. وَ إِذا جاؤُکَ حَیَّوْکَ بِما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ هؤلاء قوم الیهود، کانوا یدخلون علی النبی (ص) و یقولون السام علیک و السام الموت، و هم یوهمونه
انّهم یقولون السلام علیک، و کان النبی (ص) یردّ علیهم فیقول: علیکم!
فاذا خرجوا، قالوا: لَوْ لا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ یعنی: لو کان هذا نبیا، لعذّبنا اللَّه بما نقول. قال اللَّه تعالی ردّ علیهم. حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ ای کافیهم عذاب جهنم. یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِیرُ المنقلب و المأوی.
روی عن ابن ابی ملیکة عن عائشة «انّ الیهود اتوا النبی (ص) فقالوا: السام علیک یا محمد. قال: و علیکم. ففطنت عائشة فقالت: علیکم السام و اللعنة یا اولاد القردة و الخنازیر. فقال رسول اللَّه: مهلا یا عائشة، علیک بالرفق، و ایاک و العنف و الفحش، ان اللَّه یبغض الفحش و التفحش». قالت: أ و لم تسمع ما قالوا؟ قال: «أ و لم تسمعی ما قلت؟ رددت علیهم! فیستجاب بی فیهم و لا یستجاب لهم فیّ».
و قال رسول اللَّه (ص): اذا سلّم علیکم اهل الکتاب، فقولوا: و علیکم
ثمّ انّ اللَّه تعالی نهی المؤمنین ان یتناجوا فیما بینهم کفعل المنافقین و الیهود. فقال: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ کفعل المنافقین. و قال مقاتل: هذا خطاب للمنافقین، یعنی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا فی الظاهر بلسانهم إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوی ای بما ثبّت فی القلوب من طاعة اللَّه وَ التَّقْوی ای بالعفاف عمّا حرّم اللَّه عزّ و جل. ثم خوّفهم. فقال: وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ای تجمعون بعد الموت فتردّون الی حکمه.
إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ ای النجوی بالاثم و العدوان من فعل الشیطان و تزیینه و تسویله، لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا. حزنه و احزنه واحد، ای لیغمّ مؤمنی الصحابة به بما یتوهمون انه لوقوع بلیّة و مصیبة. وَ لَیْسَ الشیطان و لا نجویهم فیما بینهم بضار المؤمنین، شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ بعلمه و قضائه و قدره.
و قیل: لا یضرّهم شیئا الّا اذا اراد اللَّه ذلک: وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ای فلیفوّضوا امورهم الیه و لیثقوا به و قیل: فی معنی قوله: إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ هو احلام النوم التی یراها الانسان فی نومه فیحزنه. و صحّ
عن رسول اللَّه (ص) قال: «اذا کنتم ثلاثة فلا یتناجی اثنان دون الثالث، فانّ ذلک یحزنه».
و فی روایة: «الّا ان یستأذنه».
برگردان به زبان ساده
این سوره مجادله بیست و دو آیت است. چهار صد و هفتاد و سه کلمه و هزار و هفتصد و نود و دو حرف، و جمله به مدینه فرو آمده، بقول بیشتر مفسّران، کلبی گفت: مگر یک آیت که به مکه فرو آمده: ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ عطا گفت: ده آیت از اوّل سوره مدنی است و باقی سوره مکی. و در این سوره ناسخ و منسوخ نیست، مگر یک آیت: أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ الآیة... و عن ابی بن کعب قال قال رسول اللَّه (ص): «من قرأ سورة المجادلة کتب من حزب اللَّه یوم القیمة».
هوش مصنوعی: این سوره مجادله شامل بیست و دو آیه است و دارای چهارصد و هفتاد و سه کلمه و هزار و هفتصد و نود و دو حرف میباشد. به اعتقاد اکثر مفسّران، این سوره در مدینه نازل شده است، به جز یک آیه که در مکه نازل شده است. برخی مانند عطا اعلام کردهاند که ده آیه اول این سوره مدنی و سایر آیات مکی هستند. در این سوره، جز یک آیه، هیچ مطلبی از نسخ وجود ندارد. آن آیه نیز مربوط به این مضمون است که آیا از این میترسید که قبل از سخن گفتن، صدقه دهید. همچنین، طبق گفته ابی بن کعب، پیامبر (ص) فرمودند: "هر کس سوره مجادله را بخواند، در روز قیامت از حزب خداوند شمارش میشود".
قوله: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها. این آیت در شأن خوله فرو آمد، دختر ثعلبة بن مالک الانصاری، و شوهر وی، اوس بن الصامت برادر عبادة بن الصامت الانصاری العقبی النقیب. و شرح قصه مجادله بر قول.
هوش مصنوعی: آیهای وجود دارد که به درخواست و شکایت زنی به نام خوله اشاره میکند، دختر ثعلبة بن مالک. او در مورد مشکلاتش با شوهرش، اوس بن الصامت، که برادر عبادة بن الصامت بود، صحبت میکند. این آیه نشاندهنده توجه پروردگار به دعا و سخن او در زمان مجادلهاش است.
جمهور مفسران آن است که: اوس بن الصامت از اهل خویش وقتی کام خود طلب کرد، خوله سر باز زد و مراد وی بنداد. اوس مردی زود خشم بود، در وی نیز گفتهاند که پارهای خلل بود، اوس از سر آن خشم با وی گفت: «انت علیّ کظهر امّی» و این لفظ ظهار و ایلاء هر دو طلاق اهل جاهلیت بود، زنان خود را چنین طلاق دادندی.
هوش مصنوعی: بر اساس نظر بیشتر مفسران، اوس بن الصامت از خانوادهاش زمانی که خواستهای داشت، با خوله (همسرش) مواجه شد که از او روگردان شد و به خواستهاش پاسخ نداد. اوس که مردی زود خشم بود، به خاطر همین خشم به او گفت: «تو برای من مثل پشت مادرم هستی.» این عبارت که به آن «ظهار» گفته میشود، در زمان جاهلیت به عنوان نوعی طلاق به کار میرفت و مردان به این شیوه زنان خود را طلاق میدادند.
اوس بعد از آنکه این سخن گفته بود، پشیمان شد با خوله گفت: «ما اظنّک الّا قد حرمت علیّ»! چنان دانم که تو بر من حرام گشتی؟! خوله از فراق بترسید و بانگ برآورد، گفت: و اللَّه ما ذاک طلاق و ائت رسول اللَّه فسله، و اللَّه که این طلاق نیست، رو برسول خدا و از وی بپرس تا شفا پدید آید. اوس گفت: من شرم دارم که از رسول خدا (ص) این مسأله پرسم، تو برو و بپرس. خوله برخاست و آمد بخانه عایشه، و رسول خدا (ص) در خانه عایشه بود، و عایشه سر مبارک رسول (ص) میشست. خوله گفت: «یا رسول اللَّه انّ زوجی اوس بن الصامت تزوّجنی و انا شابّة غنیّة ذات مال و اهل، حتی اذا أکل مالی و افنی شبابی و کبر سنّی ظاهر منّی». فقال رسول اللَّه (ص): «حرّمت علیه لا أری لک الیه سبیلا».
هوش مصنوعی: اوس پس از گفتن این سخن پشیمان شد و به خوله گفت: «نمیتوانم تصور کنم که تو بر من حرام شدهای!» او از این موضوع ناراحت شد. خوله، نگران جدایی و فراق، با صدای بلند گفت: «قسم به خدا، این طلاق نیست! برو به رسول خدا (ص) و از او بپرس تا حقیقت روشن شود.» اوس بدون اینکه خود از رسول خدا بپرسد، گفت: «من شرم میکنم، تو برو و بپرس.» خوله به خانه عایشه رفت و رسول خدا (ص) در آنجا بود. عایشه در حال شستوشوی سر مبارک رسول خدا (ص) بود. خوله گفت: «ای رسول خدا، شوهرم اوس بن صامت مرا زمانی که جوان و ثروتمند و دارای مال و خانواده بودم، گرفته است، اما اکنون که مال من تمام شده و جوانیم رفته و سنم بالا رفته، تغییر کرده است.» رسول خدا (ص) فرمود: «تو بر او حرام شدهای و من راهی برای بازگشت نمیبینم.»
رسول خدا (ص) چون حدیث ظهار شنید، گفت: تو بروی حرام گشتی و نمیبینم ترا بوی راهی که بوی باز گردی. زن از حضرت رسول (ص) بازگشت، پارهای فراتر شد، حیران و گریان و همی گفت: «فالی من؟! فالی من؟! پس من کجا روم، بر که شوم؟! بازگشت، دیگر بار گفت: یا رسول اللَّه از وی فرزندگان خرد دارم، اگر بوی بگذارم، ضایع شوند، و اگر من دارم، بیکام شوند. «اشکو الی اللَّه فاقتی و وحدتی!»: بخدای مینالم از درویشی و تنهایی خویش. رسول (ص) همان سخن گفت که: «حرّمت علیه و لم اومر فی شأنک بشیء»
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) وقتی که ماجرای ظهار را شنید، به مردی که این کار را کرده بود گفت: تو اکنون حرام شدهای و نمیبینم راهی برای بازگشتت. زن در حالی که حیران و گریان بود، از پیامبر پرسید: «حالا من چه کار کنم؟ به کجا بروم؟» و از این که فرزندانش را تنها بگذارد، نگران بود. او گفت: «به خدا از فقر و تنهاییام شکایت میکنم!» پیامبر هم پاسخ داد که: «این کار بر تو حرام است و من نمیتوانم در این مورد کمکی کنم.»
تو بروی حرام گشتی و در کار تو مرا چیزی نفرمودند.
هوش مصنوعی: تو به سمت حرام رفتی و در مورد کار تو هیچ چیز به من نگفتند.
خوله از سر سوز و تحیّر روی سوی آسمان کرد و گفت: «اللهم انّی اشکو الیک فانزل علی لسان نبیک». خداوندا بتو مینالم و در تو میزارم، فرو فرست به پیغمبر خویش در کار من ضعیفه حکمی. باز روی برسول آورد، گفت: «انظر فی امری جعلنی اللَّه فداک یا نبی اللَّه» آخر بنگر در کار من بیچاره یا رسول اللَّه که مادر و پدرم فداء تو باد. آن ساعت عایشه گفت: «اسکتی انّ رسول اللَّه یوحی الیه» خاموش باش ای خوله که وحی آمد برسول خدا. آن ساعت جبرئیل آمد و آیت آورد: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجادِلُکَ فِی زَوْجِها اللَّه سخن آن زن شنید که با تو جدال در گرفته در کار شوهر خویش. عایشه گفت: «سبحان من وسع سمعه الاصوات ان کان لیخفی علی بعض کلامها فانزل اللَّه: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ... پاکست و بیعیب آن خداوند که او بهمه آوازها میرسد. من در گوشه خانه ببعضی آواز وی میرسیدم و ببعضی نه، رب العالمین از وراء هفت طبقه آسمان بسمع قدیم خود همه شنید و خبر داد که: قَدْ سَمِعَ اللَّهُ.... و اوّل ظهار که در اسلام رفت این بود. قوله: الَّتِی تُجادِلُکَ ای تخاصمک فِی زَوْجِها ای فی امر زوجها» فحذف المضاف.
هوش مصنوعی: خوله به طور عمیق و متحیر به آسمان نگاه کرد و گفت: «ای خدا، من به تو شکایت میکنم و از تو درخواست دارم که به زبان پیامبرت در مورد من حکمی نازل کنی». او دوباره به رسول خدا روی آورد و گفت: «به حال من بنگر، تو که فدای تو هستم، ای پیامبر خدا». در همین لحظه عایشه گفت: «سکوت کن، ای خوله، که وحی به رسول خدا نازل شده است». سپس جبرئیل نازل شد و آیهای آورد که خداوند گفت: «خداوند سخن زنی که درباره شوهرش با تو گفتگو میکند را شنید». عایشه گفت: «پاک است خدایی که صدایش به همه چیز میرسد، اگرچه من جزئی از کلام او را نمیشنیدم، اما پروردگار عالم از پشت هفت آسمان صدای او را شنید و خبر داد که: «خداوند شنید...». این نخستین ظهار در اسلام بود که درباره زنی سخن میگفت که در مورد شوهرش جدال میکرد.
وَ تَشْتَکِی إِلَی اللَّهِ ای تظاهر ما بها من المکروه. و الاشتکاء: اظهار ما بالانسان من المکروه و الشکوی اظهار ما یصنعه غیره به، وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما ای مراجعتکما الکلام و التحاور: التجاوب، و هو رجع الکلام و جوابه اخذ من الحور و هو الرّجوع، یقول حار بعد ما کار. قوله: وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحاوُرَکُما لیس هذا تکرار لانّ الاوّل لما حکته من زوجها، و الثانی لما کان یجری بینها و بین رسول اللَّه و لانّ الاول ماض و الثانی مستقبل. إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ لکلامها بَصِیرٌ بحالها، و قیل: سمیع لاقوال العباد، بصیر بافعالهم، ثمّ ذمّ الظهار.
هوش مصنوعی: او از خداوند شکایت میکند از آنچه که به او رسیده است. شکایت به معنای بیان بدیها و نارضایتیهاست. خداوند گفتوگوی شما را میشنود؛ اینجا منظور از گفتوگو، تبادل نظر و پاسخگویی است که از کلمه "حور" به معنای بازگشت گرفته شده است. بیان این موضوع که خداوند گفتوگوی شما را میشنود، تکرار نیست، زیرا در اول، او از حال خودش صحبت میکند و در دوم، ماجرای بین او و رسول خدا را مطرح میکند و این دو مفهوم، یکی مربوط به گذشته و دیگری مربوط به آینده است. خداوند شنوا به سخنان او و بینا به حال اوست. برخی نیز گفتهاند که او به گفتار بندگانش گوش میدهد و از اعمال آنها آگاه است. سپس به نکوهش موضوع "ظهار" پرداخته شده است.
فقال: الَّذِینَ یُظاهِرُونَ مِنْکُمْ مِنْ نِسائِهِمْ قرأ ابن عامر و ابو جعفر و حمزة و الکسائی بفتح الیاء و الهاء و تشدید الظاء و الالف بعدها، و قرأ عاصم یظاهرون بضم الیاء و تخفیف الظاء مع الالف و کسر الهاء و قرأ الآخرون یظّهّرون بفتح الیاء و تشدید الظاء و الهاء من غیر الالف، و معنی الجمیع واحد. یقال: ظاهر و تظاهر و اظّاهر و اظّهّر.
هوش مصنوعی: در این متن به بحث درباره واژه "تظاهر" و کاربردهای مختلف آن در قرآن پرداخته شده است. برخی از روایاتی که این کلمه را میسازند، به شکلهای مختلف تلفظ شدهاند و همه آنها معنی مشابهی دارند. به طور کلی، کلمه به معنای ظاهر شدن، نمایان شدن یا نشان دادن چیزی است.
ما هُنَّ أُمَّهاتِهِمْ قراءة العامة بخفض التاء علی خبر ما و محلّه نصب کقوله: ما هذا بَشَراً، و قیل: تقدیره «ما هنّ بامّهاتهم» ای ما صرن معهم فی محل الامّهات إِنْ أُمَّهاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِی وَلَدْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَیَقُولُونَ مُنْکَراً مِنَ الْقَوْلِ لا یعرف فی شرع، و زُوراً ای کذبا وَ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ عفا عنهم و غفر لهم حین بیّن لهم الکفّارة.
هوش مصنوعی: زنان به این معنا مادران آنها نیستند، زیرا به طور عمومی گفته میشود که در اینجا تاء تخفیف و خبر آن در محل نصب قرار دارد، همانطور که در جملهای مانند "این انسان نیست" بیان میشود. برخی معتقدند که منظور این است که "اینها مادران آنها نیستند"، یعنی آنها به جایی رسیدهاند که بهعنوان مادران محسوب شوند، در حالی که مادران آنها تنها کسانی هستند که آنها را به دنیا آوردهاند. آنها در سخنان خود گزافهگویی میکنند و چیزهایی میگویند که در دین شناختهشده نیست و دروغ میگویند. البته خداوند بسیار مهربان و آمرزنده است و در زمانی که کفاره را برای آنها توضیح داد، از گناهانشان گذشت.
بدانکه سخن در ظهار بر دو ضرب است: یکی در بیان صورت ظهار و دیگر در بیان حکم ظهار، اما صورت ظهار آنست که: مردی از اهل تکلیف زن خویش را گوید: «انت علیّ کظهر امّی» اگر بجای «انت» جزئی از اجزای زن گوید، چنان که شعرک علیّ کظهر امّی» یدک، بطنک، رأسک. هر عضوی از اعضاء زن بجای «انت» شاید، و ظهار بود و اگر بجای علیّ منّی گوید، یا عندی، یا معی، ظهار بود و اگر صلت بگذارد و گوید: «انت کظهر امّی» ظهار بود. و اگر بجای ظهر عضوی دیگر گوید، چنان که: «انت علیّ کرأس امّی، کید امّی، کبطن امّی» ظهار بود، و اگر گوید: «کامّی» او «مثل امّی» کنایت باشد. اگر بقصد و نیت اعزاز و اکرام گوید، ظهار نباشد و اگر بقصد و نیت ظهار گوید، ظهار باشد.
هوش مصنوعی: سخن دربارهی ظهار به دو بخش تقسیم میشود: یکی توضیح چگونگی آن و دیگری بیان حکم آن. چگونگی ظهار این است که مردی که مسئولیت شرعی دارد، به همسر خود میگوید: «تو بر من مثل پشت مادرم هستی». اگر به جای «تو»، بخشی از بدن همسر را به کار ببرد، مانند اینکه بگوید: «دست تو بر من مثل پشت مادرم است»، یا هر عضوی از اعضای بدن همسر به جای «تو» استفاده شود، ظهار محسوب میشود. همچنین اگر به جای «مثل» از کلماتی مانند «در نزد من» یا «با من» استفاده کند، این نیز ظهار به حساب میآید. اگر جمله را کامل کند و بگوید: «تو مثل پشت مادرم هستی»، این هم ظهار به شمار میآید. اگر به جای «پشت» از اعضای دیگر استفاده کند، مانند اینکه بگوید: «تو بر من مانند سر مادرم هستی»، این هم ظهار محسوب میشود. همچنین اگر بگوید: «به مانند مادرم هستی» نیز میتواند کنایهای از ظهار باشد. اگر این عبارات را با نیت احترام و گرامیداشت بیان کند، ظهار به حساب نمیآید، اما اگر با نیت واقعی ظهار بگوید، این حالت شامل حکم ظهار خواهد بود.
و اگر بجای امّی «جدّة» گوید، یا «اخت» یا «عمّة» یا زنی از ذوات المحارم که تحریم وی او را مؤبّد بود، از جهت نسبت یا از جهت رضاع، ظهار باشد. اما حکم ظهار دو چیز است: تحریم و طی و وجوب کفّارت. حرام است بروی بزن رسیدن بعد از ظهار، تا آن گه که کفّارت کند و کفّارت بعود واجب شود. چنانک ربّ العزّة گفت: ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ.
هوش مصنوعی: اگر فرد به جای واژه «امّی» از واژههایی مانند «جدّه»، «خواهر»، «عمه» یا هر زنی از خویشان نسبی یا رضاعی که رابطهاش بر او حرام بوده باشد، استفاده کند، این به معنای ظهار خواهد بود. اما ظهار دو پیامد دارد: یکی تحریم و دیگری وجوب کفاره. بعد از ظهار، بر فرد حرام است که به زن نزدیک شود تا زمانی که کفاره ادا شود و همچنین واجب است که کفاره دوباره پرداخت گردد. همانطور که در آیهای آمده است: «سپس به آنچه گفتهاند برمیگردند؛ پس باید یک بنده را آزاد کند.»
اکنون خلافست میان علماء که عود چیست؟ شافعی گفت: عود آن است که بعد از ظهار زمانی برآید، چندان که ممکن باشد طلاق گفتن و فرقت جستن و نه طلاق گوید و نه فرقت جوید، آن گه عود حاصل گشت و کفّارت لازم شد. اگر بعد از ظهار در آن حال طلاق گوید، یا یکی را از ایشان مرگ رسد، کفّارت واجب نشود که عود حاصل نیاید.
هوش مصنوعی: در حال حاضر در میان علماء درباره مفهوم «عود» اختلاف نظر وجود دارد. امام شافعی معتقد است که عود به حالتی اشاره دارد که پس از گفتن ظهار، مدتی بگذرد و مرد به گونهای باشد که توانایی طلاق گفتن یا جدایی را داشته باشد، اما هیچیک را انجام ندهد. در این صورت، عود محقق میشود و کفاره واجب میگردد. اما اگر مرد در همین شرایط بعد از ظهار طلاق بگوید یا یکی از طرفین بمیرد، در این صورت کفاره لازم نیست، زیرا عود به وجود نیامده است.
ابن عباس گفت در تفسیر یعودون قال: یندمون فیرجعون الی الالفة. و ذلک لانّ العود للقول هو المخالفة، یقال: عاد فلان لما قال، ای رجع عمّا قال، هذا یوافق قول الشافعی رجع، و ذلک لأنّ قصده بالظهار التحریم فاذا امسکها علی النکاح و لم یطلّق قد خالف قوله، و رجع عمّا قال فتلزمه الکفّارة. و قال اهل الظاهر: العود هو اعادة لفظ الظهار، و معنی قوله: ثُمَّ یَعُودُونَ لِما قالُوا ای الی ما قالوا فان لم یکرّر اللفظ، فلا کفّارة علیه، و هو قول «ابی العالیة»: و ذهب قوم الی ان الکفّارة تجب بنفس الظهار، و معنی العود هو العود الی ما کانوا علیه فی الجاهلیة من نفس الظهار، یعنی: اذا عاد الرجل فی الاسلام الی مثل ذلک القول لزمته الکفّارة و هو قول مجاهد و الثوری و قال قوم: المراد من العود هو الوطی، و هو قول الحسن و قتاده و طاوس و الزهری. و قالوا: لا کفّارة علیه ما لم یطأها، و قال قوم: هو العزم علی الوطی و هو قول مالک و اصحاب الرأی. قوله: فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ ای رقبة مؤمنة، لانّ اللَّه سبحانه قیّد الرقبة بالایمان فی کفّارة القتل و اطلق فی هذا الموضع.
هوش مصنوعی: ابن عباس در تفسیر آیهای میگوید که "یعودون" به معنی پشیمان شدن و بازگشت به الفت است. زیرا بازگشت به قول به معنای نقض آن است. به عبارتی، اگر فردی از چیزی که گفته بازگردد، این با نظر شافعی همخوانی دارد؛ چرا که در این حالت، اگر شخص همسرش را نگه دارد و طلاق ندهد، خلاف گفتهاش عمل کرده و مستلزم پرداخت کفاره است. برخی از اهل نظر میگویند که "عود" به معنی تکرار لفظ اظهار میباشد، و معنی آن این است که اگر لفظ تکرار نشود، کفارهای لازم نمیآید. برخی معتقدند که کفاره به طور خودکار با ظهور لفظ لازم میشود و "عود" به معنای بازگشت به همان وضع جاهلیت است. همچنین، گروهی دیگر میگویند که "عود" به معنای فعل زناشویی است و تنها در این صورت کفاره لازم است. نظر بعضی دیگر این است که "عود" به معنای عزم بر انجام عمل زناشویی است. در نهایت، در مورد کفاره نیز باید گفت که این یک برده مؤمن است؛ چرا که خداوند در کفاره قتل به ایمان برده اشاره کرده و در اینجا به صورت کلی عنوان شده است.
و من حکم المطلق ان یحمل علی المقیّد. مِنْ قَبْلِ أَنْ یَتَمَاسَّا ای من قبل ان یتجامعا. فالجماع محرّم علی المظاهر، حتی یکفّر فان وطیء قبل التکفیر فقد فعل محرّما و لا یسقط عنه الکفّارة، بل یأتی بها علی وجه القضاء کما لو اخّر الصلاة عن وقتها فانه لا یسقط عنه اتیانها، بل یلزمه قضاؤها و سواء کفّر بالاعتاق او الصیام او الاطعام، فانّه یجب علیه تقدیم الکفّارة علی الوطی. و قال ابو حنیفة: «ان کفّر بالاطعام جاز له ان یطأ ثم یطعم، لانّ اللَّه تعالی قیّد العتق و الصوم بما قبل المسیس و قال فی الاطعام: فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَإِطْعامُ سِتِّینَ مِسْکِیناً و لم یقل من قبل ان یتماسّا و عند الآخرین الاطلاق فی الاطعام، محمول علی المقید فی العتق و الصیام.
هوش مصنوعی: حکم کلی این است که یک حکم مطلق باید به حکم مقیدی که در زمینه خاصی ارائه شده است، توجه شود. به عبارت دیگر، قبل از اینکه دو نفر به هم نزدیک شوند، باید شرایط خاصی رعایت شود. در شرایطی که افراد بر اساس ظاهری (زندگی مشترک) قرار گرفتهاند، برقراری رابطه جنسی ممنوع است، مگر اینکه فرد بتواند کفاره (جبران) را انجام دهد. اگر قبل از انجام کفاره، رابطه برقرار شود، در واقع عملی نامشروع انجام داده است و کفاره از او ساقط نمیشود. بلکه او باید آن را بهعنوان قضا انجام دهد، مشابه حالتی که فردی نماز را در وقت آن نگه ندارد و پس از آن باید آن را قضا کند. همچنین، چه کفاره را با آزاد کردن بنده، چه با روزه گرفتن یا اطعام انجام دهد، باید ابتدا کفاره را قبل از برقراری رابطه انجام دهد.
ابوحنیفه معتقد است که اگر فردی بخواهد با اطعام به کفاره برسد، میتواند قبل از اطعام، ارتباط برقرار کند؛ زیرا خداوند در مورد آزاد کردن بنده و روزه، شرایط خاصی را تعیین کرده، اما در مورد اطعام این قید وجود ندارد. بنابراین، در نظر دیگران، اطعام باید به قید خاصی که در آزاد کردن بنده و روزه آمده، توجه شود.
فهذا حکم و طی المظاهر، امّا غیر الوطی من القبلة و التلذّذ، فانّه لا یحرّم قبل التکفیر فی قولی اکثر العلماء و هو قول حسن و سفیان. و اظهر قول الشافعی کما انّ الحیض یحرّم الوطی دون سائر الاستمتاعات، و ذهب بعضهم الی انّه یحرّم جمیعها لانّ اسم التماس تناول الکل، ذلِکُمْ تُوعَظُونَ بِهِ ای ذلکم التغلیظ فی الکفّارة تؤمرون به و تخبرون بان فرضکم ذلک.
هوش مصنوعی: این متن به بحث درباره حکم هایی در مورد رابطه جنسی و ممنوعیتهای آن میپردازد. در اینجا گفته میشود که ارتباط جنسی در شرایط خاصی، مثل دوران قاعدگی، مجاز نیست و در عین حال برخی از علما بر این باورند که در این زمینه محدودیتهای کمتری وجود دارد. برخی دیگر اعتقاد دارند که تمامی اشکال لذتجویی در این دوران ممنوع است. در نهایت به افراد یادآوری میشود که در این موارد باید به جزئیات قوانین و تکلیفهای خود توجه داشته باشند.
فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ شَهْرَیْنِ مُتَتابِعَیْنِ فان افطر یوما متعمّدا او نسی النیة یجب علیه استیناف شهرین، و ان افطر بعذر المرض او السفر، ففیه القولان: و ان تخلل صوم الشهرین زمان لا یصحّ فیه الصوم، کالعیدین و ایام التشریق و ایام شهر رمضان ینقطع التتابع و یجب الاستیناف. و ان وطیء المظاهر فی الشهرین ان وطئها نهارا بطل التتابع و علیه الاستیناف، و ان وطئها لیلا لم یبطل التتابع. و قال ابو حنیفة: سواء وطیء لیلا او نهارا، فانّه یبطل التتابع و علیه الاستیناف.
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند دو ماه متوالی روزه بگیرد و عمدی یا سهوی روزهاش را باطل کند، باید از نو دو ماه روزه بگیرد. اگر روزهاش را به خاطر بیماری یا سفر باطل کند، در این مورد دو نظر وجود دارد. همچنین اگر در میان دو ماه، زمانی وجود داشته باشد که روزهگرفتن در آن صحیح نیست، مثل روز عید یا ایام تشریق و روزهای رمضان، ارتباط دو ماه قطع شده و او باید دوباره شروع کند. در صورتی که فردی در این دو ماه با همسر خود همبستر شود، اگر در روز این کار را انجام دهد، تداوم روزه باطل میشود و باید دوباره شروع کند، اما اگر در شب باشد، تداوم روزه باطل نمیشود. امام ابوحنیفه معتقد است که چه در روز و چه در شب، تداوم روزه باطل میشود و او باید دوباره شروع کند.
فَمَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ یعنی: المظاهر اذا لم یستطع الصوم لمرض او کبر او فرط شهوة و لا یصبر عن الجماع، یجب علیه اطعام ستین مسکینا.
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند روزه بگیرد به دلیل بیماری، سن بالا یا شدت شهوت و نتواند از رابطه جنسی خودداری کند، بر او واجب است که به شصت مسکین غذا بدهد.
روی ان النبی (ص) قال لخولة بنت ثعلبة حین جاءته مریه، یعنی زوجها: فلیعتق رقبة. قالت: و الذی بعثک بالحق ما عنده رقبة و لا یملکها. قال: فلیصم شهرین متتعابعین، فقالت: و الذی بعثک بالحق لو کلّفته ثلاثة ایام ما استطاع.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) به خوله بنت ثعلبه گفت که وقتی همسرش (مریه) پیش او آمد، باید یک بنده را آزاد کند. خوله پاسخ داد که همسرش نه بندهای دارد و نه میتواند یکی داشته باشد. پیامبر سپس فرمود که او باید دو ماه روزه بگیرد. خوله تأکید کرد که همسرش حتی نمیتواند سه روز روزه بگیرد.
قال مریه: فلیطعم طعام ستّین مسکینا. قالت: و الذی بعثک بالحق ما یقدر علیه. قال مریه: فلیذهب الی فلان بن فلان فقد اخبرنی ان عنده شطر تمر صدقة فلیأخذه صدقة علیه ثمّ لیتصدّق به علی ستّین مسکینا. و فی روایة اخری: لمّا نزل فَتَحْرِیرُ رَقَبَةٍ انقطع الکلام دعا رسول اللَّه (ص) اوسا فقرأها علیه، قال اوس: ما املک رقبة، فنزل الصیام و انقطع الکلام، فقرأها علیه
هوش مصنوعی: مریم گفت: باید غذایی به ست نفر فقیر بدهد. او گفت: به خدایی که تو را به حق فرستاده نمیتواند این کار را انجام دهد. مریم گفت: برود پیش فلانی، چون به من گفته که یک نیمه خرما صدقه دارد، و او باید آن را به عنوان صدقه بگیرد و به شصت فقیر بدهد. در روایت دیگری آمده که وقتی آیه درباره آزاد کردن یک بنده نازل شد، صحبت قطع شد و پیامبر (ص) به اوس گفت تا آن را بخواند. اوس گفت: من بندهای ندارم، و بعد از آن آیه روزه مستقیم نازل شد و صحبت قطع گردید.
و قال اوس: انّی اذا لم آکل فی یوم مرارا اصابنی دوران، فنزل الاطعام، فقرأها علیه فقال: لقد بتنا طاوئین اللّیلة. فقال: اذهب الی بنی زریق، یعنی قبیلة من الانصار، فخذ صدقتهم فاطعم منها ستّین مسکینا و کل الباقی مع اهلک.
هوش مصنوعی: اوس گفت: اگر در یک روز چند بار غذا نخورم، دچار سرگیجه میشوم. سپس غذا آوردند و او آن را خواند و گفت: ما امشب با شکمهای گرسنه خوابیدهایم. او سپس گفت: به قبیله بنی زریق، که از انصار هستند، برو و صدقه آنها را بگیر تا از آن به ششدست مسکین غذا بدهی و باقیمانده را برای خانوادهات نگهدار.
و روی انّ رسول اللَّه (ص) اتی بخمسة عشر صاعا فاعطاه اوسا فقال تصدّق به.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) پانزده صاع غذا آورد و آن را به اوسا داد و فرمود: این را صدقه بدهید.
و روی انّ المجادلة أتت یوما عمر بن الخطاب فسألته حاجة و اغلظت له فی الکلام شدیدا.
هوش مصنوعی: روزی، یک فرد به عمر بن خطاب مراجعه کرد و از او خواستهای داشت. او در صحبت کردن بسیار تند و خشن با او برخورد کرد.
فنهاها الناس و اغلظوا لها و قالوا لها: ترفعین صوتک علی امیر المؤمنین؟ فنهاهم عمر فقال: دعوها فانّها امرأة سمع اللَّه قولها من فوق سبع سماوات.
هوش مصنوعی: مردم او را نهی کردند و با تندی گفتند: آیا صدایت را بر امیر مؤمنان بلند میکنی؟ اما عمر به آنها گفت: آن را رها کنید، زیرا او زنی است که خداوند صدای او را از بالای هفت آسمان شنید.
ذلک لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ ای ذلک الحکم، و قیل: فرض ذلک لتؤمنوا باللّه و رسوله و لا تستعملوا احکام الجاهلیة. وَ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ یعنی: ما وصف من الکفّارات و الظهار. و اصل الحدّ المنع و الحدّاد البوّاب یمنع الناس. و أخذ احداد المرأة من امتناعها من التبعّل و الزینة. وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ لترکهم العمل بهذا الحکم.
هوش مصنوعی: این حکم به این دلیل است که شما به خدا ایمان بیاورید و به پیامبر او نیز اعتقاد داشته باشید و از قوانین جاهلیت استفاده نکنید. اینها حدود خداوند هستند که شامل کفارهها و مسائلی مانند ظهار میشود. اصل کلمه "حد" به معنای منع است، مانند باتوایی که مردم را از ورود منع میکند. همچنین، محدودیتهایی که برای زنان به منظور جلوگیری از بیبندوباری و زینتکاری وضع شدهاند. و برای کافران عذابی سخت در نظر گرفته شده است به دلیل عدم پایبندی به این احکام.
إِنَّ الَّذِینَ یُحَادُّونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ. المحادّة المشاقّة و المخالفة، و هی ان تکون فی حدّ و شقّ و صاحبک فی حدّ و شقّ. کُبِتُوا ای اخزوا و هزموا، کقوله: «او یکبتهم» و یقال: کبته لوجهه. کَما کُبِتَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کفّار الامم الخالیة الّذین حادّوا اللَّه و رسوله. و قیل: اخزوا یوم الخندق بالقتل و الهزیمة و ردّ کیدهم فی نحورهم کما اخزی الکفّار قبلهم. وَ قَدْ أَنْزَلْنا اوحینا الی محمد (ص) آیاتٍ بَیِّناتٍ یعنی: القرآن المبین فیه الحلال و الحرام و الاحکام. و قیل: أَنْزَلْنا آیاتٍ فیمن حادّ اللَّه و رسوله من قبلهم فیما فعلنا بهم من الاهلاک. وَ لِلْکافِرِینَ فی الدّنیا و الآخرة عَذابٌ مُهِینٌ یذلّهم و یخزیهم.
هوش مصنوعی: کسانی که با خدا و پیامبرش دشمنی میکنند، در واقع در حال مخالفت و سرپیچی هستند. این به معنای این است که آنها در یک طرف هستند و دوستانشان در طرف دیگر. آنها ذلیل و شکستخورده خواهند شد، همانطور که در مورد کسانی که قبلاً با خدا و پیامبرش درگیر بودند نیز چنین روندی وجود داشت. همچنین گفته شده که آنها در روز خندق به دلیل شکست و کشته شدن، خوار و ذلیل خواهند شد، همانطور که کافران پیشین نیز دچار رسوایی شدند. ما آیات روشنی به پیامبر اسلام (ص) نازل کردیم، که شامل قرآن واضحی است که احکام حلال و حرام را بیان میکند. همچنین آیات دیگری نیز درباره کسانی که با خدا و پیامبرش معارضه کردهاند، نازل شده است که میگوید به دلیل اعمالشان گرفتار هلاکت خواهند شد. برای کافران در دنیا و آخرت عذابی خفتآور وجود دارد که آنها را تحقیر کرده و خوار میگرداند.
یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ یحییهم و یحشرهم، جَمِیعاً فی حالة واحدة، فَیُنَبِّئُهُمْ یخبرهم بِما عَمِلُوا من خیر و شرّ لیعلموا وجوب الحجة علیهم، أَحْصاهُ اللَّهُ ای احاط علمه بتفصیل اعمالهم و وَ نَسُوهُ ای و قد سهوا عنه، ناسین ما قدّمت ایدیهم. و قیل: نَسُوهُ ای ترکوا العمل به و بما امروا وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ لا یغیب عنه شیء، و قیل: یشهد علیهم فلا یستطیعون ردّها دفعا و انکارا.
هوش مصنوعی: در روزی که خداوند آنها را زنده میکند و جمع میکند، همه در یک وضعیت قرار دارند. در آن روز، خداوند به آنها اطلاع میدهد که چه کارهای خوبی و بدی انجام دادهاند تا آنها بدانند که بر آنان حجت ثابت شده است. خداوند به طور کامل از جزئیات اعمال آنها مطلع است، هر چند که آنها ممکن است به آنچه انجام دادهاند، فراموش کرده باشند. برخی بر این باورند که آنها به دلیل بیتوجهی از عمل به دستورات نادیده گرفتهاند. خداوند بر هر چیز شاهد است و هیچ چیزی از نظر او پنهان نیست. همچنین، او بر اعمال آنها گواهی میدهد و آنها نمیتوانند آن را انکار یا رد کنند.
أَ لَمْ تَرَ ای الم تعلم؟ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ لا یعزب عن علمه شیء ما یَکُونُ مِنْ نَجْوی ثَلاثَةٍ ای ما یقع من مناجاة ثلاثة، فیکون النجوی بمعنی الاسرار و هو مصدر علی وزن فعلی، مشتق من النجوة و هی المرتفع من الارض، لبعد الحاضرین عنها. و قیل: النجوی القوم، المتناجون، کقوله: «و إذ هم نجوی» و قوله: ثَلاثَةٍ خفض باضافة النجوی الیه. و یجوز ان یکون خفضا لانّها من نعت النجوی: إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ بالعلم یعلم نجویهم. وَ لا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنی مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ خفض لاتّباعه الثلاثة و الخمسة. و قرأ یعقوب: اکثر بالرفع ردّا علی محل من نجوی کقوله: «وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ» و «لا طائر» فی قراءة من رفعها. أَیْنَ ما کانُوا من السماء و الارض ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ توبیخا لهم و تأکیدا للحجة علیهم. إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ لا یخفی علیه شیء و سبب نزول هذه الآیة ثلاثة نفر مضی ذکرهم فی سورة الزخرف.
هوش مصنوعی: آیا نمیدانی که خداوند علم دارد به همه چیزهایی که در آسمانها و زمین وجود دارد؟ هیچ چیزی از علم او پنهان نمیماند. حتی اگر سه نفر با هم در خفا صحبت کنند، او علم دارد به گفتوگوهای آنان. واژه "نجوی" به معنای راز گفتن است و به نوعی به مکالمه در جایی دور از چشم دیگران اشاره دارد. همچنین، "نجوی" میتواند به معنای افرادی باشد که در حال صحبت کردن هستند. حتی اگر جمعیت بیشتری در خفا صحبت کنند، خداوند به علم خود در میان آنها حاضر است و نتیجه گفتوگوهایشان را میداند. جایگاه او از همه چیز بالاتر است و هیچ چیز از علم او نمیتواند پنهان بماند. سپس در روز قیامت آنان را به آنچه که انجام دادهاند آگاه میکند تا به نوعی برای اعمالشان توبیخی باشد و حجتی بر آنها. هر چیزی برای خداوند واضح و روشن است و هیچ چیزی بر او پوشیده نیست. زمینه نزول این آیه به سه نفر مربوط میشود که در سوره زخرف نام آنها ذکر شده است.
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوی این آیه در شأن جهودان و منافقان فرو آمد که میخواستند که پیوسته رنجی و اندوهی بر دل مسلمانان مینهند. قومی ازین منافقان فراهم مینشستند و پوشیده با یکدیگر سخن میگفتند و پنهان از مسلمانان بنا صواب رازها میگفتند، چون مسلمانان را میدیدند، با یکدیگر بچشم مینمودند. و با مسلمانان مینگرستند و چنان مینمودند که مادر حق شما آن میدانیم که اگر شما بشنوید اندوهگن شوید. و مسلمانان را تهمت در دل میافتاد در حق برادران و خویشان که در غزاها بودند میگفتند: مگر اینان خبری از قتل و مرگ شنیدهاند و بر از با یکدیگر میگویند، و بیکدیگر بچشم همی نمایند که هیچ مگویید؟ و مسلمانان به این معنی دلتنگ همیگشتند. و مقصود منافقان در آن راز باطل همین بود که مسلمانان را تهمتی در دل افکنند و اندوهگن کنند پس تا آن گه که آن قوم از غزاها باز میگشتند و بسلامت بوطن خود میرسیدند، ایشان در اندوه میبودند. آخر این مسلمانان شکایت کردند برسول خدا (ص) از این احوال و رسول ایشان را فرمود که: نیز براز سخن مگویید و با یکدیگر به این معنی منشینید.
هوش مصنوعی: آیا به کسانی که از رازگویی نهی شدهاند، توجه نکردهای؟ این آیات درباره یهودیها و منافقانی است که قصد داشتند با ایجاد نگرانی و اندوه در دل مسلمانان، آنان را آزار دهند. گروهی از این منافقان در خفا گرد هم مینشستند و پنهانی درباره موضوعاتی صحبت میکردند که مسلمانان را نگران کند. وقتی مسلمانان را میدیدند، به یکدیگر نگاه میکردند و وانمود میکردند که چیزی نمیگویند. مسلمانان به راحتی میتوانستند احساس کنند که این نگاهها و رفتارها به نوعی دلیلی برای نگرانیهای آنهاست، و از خود میپرسیدند آیا این افراد اطلاعاتی درباره مرگ و کشتهشدن برادران و خویشانشان در میدان جنگ دارند یا نه. این رفتارها باعث ناراحتی مسلمانان میشد. هدف منافقان این بود که با این رازگوییها در دل مسلمانان تردید و نگرانی ایجاد کنند. تا زمانی که سربازان از جبههها به خانههایشان برمیگشتند، این منافقان به اندوه خود ادامه میدادند. در نهایت، مسلمانان از این وضعیت به رسول خدا (ص) شکایت کردند و او به آنها گفت که دیگر درباره این مسائل صحبت نکنند و در گروههای خود به این شکل ننشینند.
ایشان فرمان رسول بر کار نمیگرفتند و باز بر مناجات باطل خود باز میگشتند، تا در شأن ایشان این آیه آمد که: أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوی ثُمَّ یَعُودُونَ لِما نُهُوا عَنْهُ ای یرجعون الی المناجاة التی نهوا عنها. وَ یَتَناجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ ای بالمعصیة و الظلم وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ. یعنی: و بما یصیرون عاصین للرسول اذا کان نهاهم عن ذلک، و قیل: یوصی بعضهم بعضا بمعصیة الرسول فی نجویهم و یقول بعضهم لبعض: خالفوا امره، و قرأ حمزة «و ینتجون» تقول: تناجینا و انتجینا بمعنی واحد، و تقول: ناجیت فلانا و نجوته بمعنی واحد، و هو نجی و انا نجیه. وَ إِذا جاؤُکَ حَیَّوْکَ بِما لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ هؤلاء قوم الیهود، کانوا یدخلون علی النبی (ص) و یقولون السام علیک و السام الموت، و هم یوهمونه
هوش مصنوعی: افراد مورد نظر به دستورات پیامبر توجهی نداشتند و دوباره به گفتگوهای باطل خود برمیگشتند. درباره این حالت آنها آیهای نازل شد که به نافرمانی و بازگشت به رفتارهایی که نهی شده بودند، اشاره میکند. آنها به گناه و ظلم و نافرمانی از پیامبر مشغول بودند. این امر موجب میشد که نافرمان شوند چرا که به آنچه از آنها منع شده بودند، بازمیگشتند. همچنین گفته شده که برخی از آنها به یکدیگر توصیه میکردند که در گفتگوهای پنهانی از دستورات پیامبر تخلف کنند. وقتی هم به ملاقات پیامبر میآمدند، او را به شکلی سلام میدادند که در واقع سلام نبود، بلکه سست و بیاحترامی بود.
انّهم یقولون السلام علیک، و کان النبی (ص) یردّ علیهم فیقول: علیکم!
هوش مصنوعی: آنها میگویند: سلام بر تو، و پیامبر (ص) به آنها پاسخ میدهد: بر شما نیز سلام!
فاذا خرجوا، قالوا: لَوْ لا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ یعنی: لو کان هذا نبیا، لعذّبنا اللَّه بما نقول. قال اللَّه تعالی ردّ علیهم. حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ ای کافیهم عذاب جهنم. یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِیرُ المنقلب و المأوی.
هوش مصنوعی: وقتی که آنها بیرون میروند، میگویند: «چرا خداوند ما را به خاطر گفتههایمان عذاب نمیکند؟» یعنی اگر او پیامبر بود، خدا باید به خاطر حرفهایی که میزنیم، ما را عذاب میکرد. خداوند به آنها پاسخ میدهد که جهنم برای آنها کافی است. آنها در آنجا وارد میشوند و چه بد سرنوشتی دارند و چه بد جایی برای برگشت!
روی عن ابن ابی ملیکة عن عائشة «انّ الیهود اتوا النبی (ص) فقالوا: السام علیک یا محمد. قال: و علیکم. ففطنت عائشة فقالت: علیکم السام و اللعنة یا اولاد القردة و الخنازیر. فقال رسول اللَّه: مهلا یا عائشة، علیک بالرفق، و ایاک و العنف و الفحش، ان اللَّه یبغض الفحش و التفحش». قالت: أ و لم تسمع ما قالوا؟ قال: «أ و لم تسمعی ما قلت؟ رددت علیهم! فیستجاب بی فیهم و لا یستجاب لهم فیّ».
هوش مصنوعی: یهودیان به نزد پیامبر آمدند و گفتند: «سلام بر تو ای محمد». پیامبر پاسخ داد: «و بر شما نیز». عایشه متوجه شد و گفت: «بر شما لعنت و مرگ باشد ای فرزندان میمون و خوک». پیامبر فرمود: «عایشه، احتیاط کن و با ملایمت صحبت کن، از تندخویی و بیاحترامی دوری کن، چون خداوند بیاحترامی و تندزبانی را دوست ندارد». عایشه گفت: «آیا نشنیدی که آنها چه گفتند؟» پیامبر پاسخ داد: «آیا نشنیدی که من چه گفتم؟ من به آنها پاسخ دادم! دعا به من مستجاب میشود ولی دعاهای آنها به من مستجاب نخواهد شد».
و قال رسول اللَّه (ص): اذا سلّم علیکم اهل الکتاب، فقولوا: و علیکم
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: وقتی اهل کتاب بر شما سلام کردند، شما نیز بگویید: و بر شما باد.
ثمّ انّ اللَّه تعالی نهی المؤمنین ان یتناجوا فیما بینهم کفعل المنافقین و الیهود. فقال: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ کفعل المنافقین. و قال مقاتل: هذا خطاب للمنافقین، یعنی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا فی الظاهر بلسانهم إِذا تَناجَیْتُمْ فَلا تَتَناجَوْا بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ مَعْصِیَةِ الرَّسُولِ وَ تَناجَوْا بِالْبِرِّ وَ التَّقْوی ای بما ثبّت فی القلوب من طاعة اللَّه وَ التَّقْوی ای بالعفاف عمّا حرّم اللَّه عزّ و جل. ثم خوّفهم. فقال: وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ای تجمعون بعد الموت فتردّون الی حکمه.
هوش مصنوعی: خداوند متعال از مؤمنان خواسته که در گفتگوهای خصوصی خود مانند منافقان و یهودیان عمل نکنند. او میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که در گفتگوی خصوصی هستید، در مورد گناه، تجاوز و نافرمانی از پیامبر گفتگو نکنید، مانند عمل منافقان. یکی از مفسران نیز بیان کرده است که این خطاب به منافقان است، یعنی: ای کسانی که ظاهراً با زبان خود ایمان آوردهاید، هنگام گفتگوهای شما باید از گناه و تجاوز و نافرمانی از پیامبر دوری کنید و به جای آن، در مورد نیکی و تقوا صحبت کنید؛ یعنی به اطاعت از خداوند و دوری از آنچه او حرام کرده، بپردازید. سپس خداوند آنها را ترسانده و میفرماید که از خدایی که به سوی او جمع خواهید شد بپرهیزید، یعنی پس از مرگ به سوی او بازخواهید گشت و در محضر او قرار خواهید گرفت.
إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ ای النجوی بالاثم و العدوان من فعل الشیطان و تزیینه و تسویله، لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا. حزنه و احزنه واحد، ای لیغمّ مؤمنی الصحابة به بما یتوهمون انه لوقوع بلیّة و مصیبة. وَ لَیْسَ الشیطان و لا نجویهم فیما بینهم بضار المؤمنین، شَیْئاً إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ بعلمه و قضائه و قدره.
هوش مصنوعی: نجوا یا پچپچه کردن از طرف شیطان است و این نوع سخن گفتن به معنای گناه و تجاوز است که توسط شیطان تزیین و ساماندهی میشود تا مؤمنان را غمگین کند. این غم و اندوه واحد است و موجب میشود که مؤمنانی که در کنار یکدیگر هستند، دچار نگرانیهایی شوند که ناشی از وقوع بلایی یا مصیبت است. اما باید بدانید که شیطان و این پچپچهها هیچ آسیبی به مؤمنان نمیزنند مگر به اذن خداوند و طبق علم و قضا و قدر او.
و قیل: لا یضرّهم شیئا الّا اذا اراد اللَّه ذلک: وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ای فلیفوّضوا امورهم الیه و لیثقوا به و قیل: فی معنی قوله: إِنَّمَا النَّجْوی مِنَ الشَّیْطانِ هو احلام النوم التی یراها الانسان فی نومه فیحزنه. و صحّ
هوش مصنوعی: گفته شده است که هیچ چیزی نمیتواند به آنها آسیب برساند مگر آنکه خداوند چنین بخواهد. بنابراین مؤمنان باید بر خداوند توکل کنند و امور خود را به او بسپارند و به او اعتماد داشته باشند. همچنین در مورد جملهای که میگوید: «جزئیّات خصوصی تنها از شیطان است»، توضیح داده شده که منظور خوابهای ناخوشایندی است که انسان در خواب میبیند و باعث ناراحتی او میشود.
عن رسول اللَّه (ص) قال: «اذا کنتم ثلاثة فلا یتناجی اثنان دون الثالث، فانّ ذلک یحزنه».
هوش مصنوعی: حضرت رسول (ص) فرمودند: «اگر شما سه نفر هستید، دو نفر از شما باید بدون حضور نفر سوم با هم صحبت نکنند، چون این کار او را ناراحت میکند.»
و فی روایة: «الّا ان یستأذنه».
هوش مصنوعی: در یک روایت آمده است: «مگر اینکه از او اجازه بگیرد».