قوله: أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ، الآیة. فرمان درگاه عزت است و خطاب حضرت الهیت بساکنان سرای آدمیت و خویشتن بینان عالم انسانیت که هنوز گاه آن نیامد که عمامه خواجگی از سر بنهند و جامه خویشتن بینی از تن برکشند و خود را بر عتبه عبودیت بنعت مذلت بیفکنند و حق ما را گردن نهند.
نمیدانند که خود بینان و عادت پرستان را بر درگاه ما آبرویی نیست و از الطاف کرم ایشان را هیچ نصیبی نیست.
دور باش از صحبت خودپرور عادتپرست
بوسه بر خاک کف پای ز خود بیزار زن
آنها که دلهاشان از خشوع و خضوع خالی است و در سر سودای عجب و بازمانه تکبر است، چون ستارگانند که بآفتاب در روشنی شرکت میجویند، لا جرم هم چنان که چون، آفتاب از مطلع خود سر بر زند ستاره نقاب نومیدی و برقع خجالت در روی کشد، ور ظهور نور خود تبری کند، همچنین خویشتن بین که تکیه بر پنداشت و غرور خود کند و با اعمال و اقوال خود نگرد چون آفتاب جلال الهیت از برج کمال صمدیت طالع گردد، روی در نقاب خجالت کشد و انگشت تحیر بدندان تحسر گیرد و معلومش گردد که بدست وی جز باد نیست. و آن درویش دلریش بیخویش، شکسته عجز و گرفته ذل، بدل خاشع و بتن خاضع، از دعوی بیزار شده و از خویشتن برهنه آمده، مثل وی مثل آن ذره است که چون آفتاب از مطلع خود برآمده، وی بصفت عجز و نعت تذلل پیش آفتاب به خدمت آید لا جرم آفتاب بحکم کرم از نور خود خلعتی در وی پوشاند تا در آن نور و ضیا بر دیدهها روشن گردد.
همچنین درویش سر او کنده شکسته، خویش را بر درگاه عزت سرکنده بزانوی تذلل و خشوع درآمده و دست نیاز برداشته تا کرم وجود پادشاهی خلعتی از نور خاص در وی پوشاند که در آن خلعت بر دیدهها آشکارا گردد بزبان حال گوید:
خورشید تویی بذره من مانندم
چون ذره بخورشید همی بینندم
أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا، سبب توبه فضیل عیاض میگویند که سماع این آیت بود: در بدو کار مردانه راه زدید و بر ناشایست قدم نهادید. وقتی سودای عشق صاحب جمالی در سر وی افتاد و با وی میعادی نهاد، در میانه شب بسر آن وعده باز شد بدیوار برمیکشید که گوینده گفت: أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ.
این آیت تیروار در نشانه دل وی نشست، دردی و سوزی از درون وی سر برزد. کمین عنایت بر وی گشاده، اسیر کمند توفیق گشت، از اینجا بازگشت و همی گفت: بلی و اللَّه قد آن، بلی و اللَّه قد آن.
از آنجا بازگشت در خرابه شد، جماعتی کاروانیان آنجا بودند و با یکدیگر میگفتند فضیل بر راه است، اگر برویم راه بر ما بزند و رخت ما ببرد. فضیل خود را ملامت کرد، گفت: ای بد مردا که منم این چه شقاوت است، روی بمن نهاده در سایه میانه شب بقصد معصیت از خانه بدر آمده و قومی مسلمانان از بیم من در این کنج گریخته، روی سوی آسمان کرد و از دلی صافی توبه نصوح کرد. گفت: اللهم انی تبت الیک و جعلت توبتی الیک جوار بیتک الحرام.
الهی از بد سزای خود در دردم و از ناکسی خود بفغان، دردم را درمان ساز ای درمان ساز همه دردمندان، ای پاک صفت از عیب، ای عالی صفت از شوب، ای بینیاز از خدمت من، ای بینقصان از حسابت من.
من بجای رحمتم ببخشای بر من، اسیر بند هواء خویشم بگشای مرا از این بند.
اللَّه تعالی دعاء وی مستجاب کرد و با وی کرامتها کرد. از آنجا برگشت و روی بخانه کعبه نهاد سالها آنجا مجاور شد و از جمله اولیاء گشت.
ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ.
آلاء بر بنده واجب است که اقرار دهد و ایمان آرد که هر چه بوی رسد نعمت یا مصیبة، آسانی یا دشواری، سعادت یا شقاوت، همه بتقدیر و تدبیر خداوند است، بارادت و مشیت او بدانش و خواست او.
سابقه رانده چنانک خود دانسته، عاقبتی نهاده چنانک خود خواسته.
مؤمن چون این اعتقاد کرد و درین بیایید از حضرت عزت سه کرامت یافت: یکی عاقبت، دیگر دولت، سیم سعادت.
طوبی کسی را که این سه کرامت با نهاد او موافقت نماید.
عافیت بهره تن است، دولت اقطاع روزگار، سعادت نصیب دل و دین.
عافیت بجای دیده، سعادت بجای دل، دولت بجای جان.
این هر سه جمع باید، همیشه تا کار دل، و دین بر نظام بود.
از اینجا گفت مصطفی (ص): اللهم انی اسئلک العفو و العافیة و المعافاة فی الدنیا و الآخرة.
و یروی: اللهم انی اسألک الیقین و العافیة.
و روی: اللهم ارزقنی الفقر و العافیة و المعافاة فی الدین.
یکی از بزرگان دین گفته: که عافیت تنی بود بیبلا و علت دمی بیهوا و بدعت دلی بیحسد و عداوت دیوانی بیجفا و زلت، طاعتی بیریا و سمعت.
چون این پنج معنی مرد را مسلم گردد نعمت دین و دنیا بر وی تمام گردد.
و گفتهاند که: عافیت آنست که امروز همه خلق از دست و زبان تو سلامت یابند و فردا تو از دست دعوی و زبان خصومت خصمان سلامت یابی چون برین جمله باشد عافیت دنیا و آخرت در حق تو جمع شد.
اما دولت، بزرگان گفتهاند که: الدولة اتفاقات حسنة، یکی از دلائل دولة اتفاقهای نیکوست.
مردی را بینی از کار خویش غافل، دولت فراموش کرده، همی ناگاه طلعه دولت بسر وی آید. دست دولت در دل وی بکوبد، وی از خواب غفلت درآید.
رسول دولت بر سر خود بیند، لباس دولت بر تن خود بیند.
پیر طریقت اینجا سخنی نغز گفته: الهی دانی بچه شادم بآنکه نه بخویشتن بتو افتادم.
الهی تو خواستی نه من خواستم. دوست بر بالین دیدم چو از خواب برخاستم.
شعر:
اتانی هواها قبل ان اعرف الهوی
فصادف قلبا فارغا فتمکنا
آن دولتی بود که ناگاه بدر دل بلال حبشی آمد. آن بیدولتی بود که بو طالب قریشی را دریافت.
هیچ قدم از روی صورت برسول خدا نزدیکتر از قدم بو طالب نبود لکن چه سود داشت چون دولت دستگیر نبود. دولت بلال را بر تخت بخت نشاند و بیدولتی بو طالب را در وهده مذلت و هوان افکند. «یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید». اما سعادت حکمی است ازلی و کاری ابدی. جد و جهد بنده را در آن مجال نیست آنها که بدان رسیدند، لا بل که بقضیت ربوبیت و مشیت الهیت رسیدند.
ان السعادة امر لیس یدرکها
اهل السعادة الا بالمقادیر
مکتوبة عن اناس طالبین لها
و قد تساق الی قوم بتقدیر
سعادت تاج و هاج است تا بر سر که نهند، طراز اعزاز است تا بر آستین که کشند. کمر عزاست تا بر میان که بندند، قباء بقاست تا در تن که پوشند.
نشانش آنست که گفتهاند: الطاعة بعد الطاعة علامة السعادة و المعصیة بعد المعصیة علامة الشقاوة.
علم سلطان سعادت چون در عالم نهاد بند بنده برزنند، علامتها بر اهوال او ظاهر شود تا بدلیل و سؤال حاجت نبود.
فر کو نه بدی باشه آن را که سها بود
عاشق بهمه جایی انگشتنما بود
اسلام ابو طالب مورد اختلاف است و امامیه و اکثر زیدیه قائل باسلام اویند و برخی از مشایخ معتزلی نیز مانند شیخ ابو القاسم بلخی و ابو جعفر اسکافی نیز بر این عقیدهاند ادلهای فراوان و اخباری بسیار از طریق عامه و خاصه برای اثبات اسلام ابو طالب آوردهاند. سید ابو علی فخار بن معد موسوی رسالهای مستقل در باب اسلام ابو طالب پرداخته و اخباری فراوان از طریق عامه و خاصه آورده و از آن جمله است روایت مسند ابو الفرج اصفهانی از عکرمه از ابن عباس بدین مضمون: ابو بکر روزی پدر کور خود ابو قحافه را بخدمت رسول اللَّه (ص) کشانید تا مسلمان شود. و در پاسخ سخنی از حضرت رسول (ص) گفت: اسلام ابو طالب بیش از اسلام پدرم مرا شادمان ساخت. در کافی شریف اخباری صریح در اسلام ابو طالب آمده و در عدهای از این اخبار تصریح شده است که ابو طالب مانند اصحاب کهف اسلام خود را نهان میداشته است.
برگردان به زبان ساده
قوله: أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ، الآیة. فرمان درگاه عزت است و خطاب حضرت الهیت بساکنان سرای آدمیت و خویشتن بینان عالم انسانیت که هنوز گاه آن نیامد که عمامه خواجگی از سر بنهند و جامه خویشتن بینی از تن برکشند و خود را بر عتبه عبودیت بنعت مذلت بیفکنند و حق ما را گردن نهند.
هوش مصنوعی: آیا هنوز وقت آن نرسیده که ایمانآورندگان به خدا قلبهایشان را به یاد خدا نرم کنند؟ این یک فرمان از سوی خداوند است که به انسانها خطاب میکند. این پیام به ساکنان دنیای بشری و کسانی است که هنوز وقت آن نرسیده است که از خودبینی دست بردارند و به عبودیت خدا روی آورند و در برابر او با humility (تسلیم) خود را نشان دهند. خداوند خواسته است که بندگانش حق او را بپذیرند و تسلیم او شوند.
نمیدانند که خود بینان و عادت پرستان را بر درگاه ما آبرویی نیست و از الطاف کرم ایشان را هیچ نصیبی نیست.
هوش مصنوعی: آنها نمیدانند که کسانی که خود را برتر از دیگران میدانند و به عادتها و رسوم خود پایبند هستند، در نزد ما اعتبار و احترامی ندارند و نمیتوانند از رحمت و لطف ما بهرهمند شوند.
دور باش از صحبت خودپرور عادتپرست
بوسه بر خاک کف پای ز خود بیزار زن
هوش مصنوعی: از گفتوگو با کسانی که فقط به خود و عادات خود میپردازند دوری کن. به جای آن، به خضوع و فروتنی بپرداز و از خودخواهی دوری کن.
آنها که دلهاشان از خشوع و خضوع خالی است و در سر سودای عجب و بازمانه تکبر است، چون ستارگانند که بآفتاب در روشنی شرکت میجویند، لا جرم هم چنان که چون، آفتاب از مطلع خود سر بر زند ستاره نقاب نومیدی و برقع خجالت در روی کشد، ور ظهور نور خود تبری کند، همچنین خویشتن بین که تکیه بر پنداشت و غرور خود کند و با اعمال و اقوال خود نگرد چون آفتاب جلال الهیت از برج کمال صمدیت طالع گردد، روی در نقاب خجالت کشد و انگشت تحیر بدندان تحسر گیرد و معلومش گردد که بدست وی جز باد نیست. و آن درویش دلریش بیخویش، شکسته عجز و گرفته ذل، بدل خاشع و بتن خاضع، از دعوی بیزار شده و از خویشتن برهنه آمده، مثل وی مثل آن ذره است که چون آفتاب از مطلع خود برآمده، وی بصفت عجز و نعت تذلل پیش آفتاب به خدمت آید لا جرم آفتاب بحکم کرم از نور خود خلعتی در وی پوشاند تا در آن نور و ضیا بر دیدهها روشن گردد.
هوش مصنوعی: افرادی که در قلبشان تواضع و عشق به خداوند وجود ندارد و به جای آن درگیر خودبینی و تکبر هستند، مانند ستارههایی هستند که تلاش میکنند در نور آفتاب شریک شوند. اما وقتی آفتاب از افق برمیخیزد، آنها به دلیل ناامیدی و شرم خود را پنهان میکنند و روشنایی آفتاب را درک نمیکنند. به همین ترتیب، انسانهایی که به خود و نظرهای خود وابستهاند، وقتی نور الهی بر آنها میتابد، به خجالت میافتند و متوجه میشوند که آنچه در دست دارند، تنها باد و پوچ است. در مقابل، عابدی که از خودخواهی خالی است و در برابر خداوند سرافکنده و گرسنه است، در حالی که از خود راضی نیست، مانند ذرهای است که وقتی آفتاب برمیخیزد، با حالتی سرافکنده و متواضع به آفتاب نزدیک میشود و در عوض، آفتاب به او نعمت خود را میدهد و او را در نور و زیباییاش درخشان میکند.
همچنین درویش سر او کنده شکسته، خویش را بر درگاه عزت سرکنده بزانوی تذلل و خشوع درآمده و دست نیاز برداشته تا کرم وجود پادشاهی خلعتی از نور خاص در وی پوشاند که در آن خلعت بر دیدهها آشکارا گردد بزبان حال گوید:
هوش مصنوعی: درویش با حالتی خاضع و فروتن به درگاه بزرگی و عزت رسید و درخواست یاری و کمک کرد. او امیدوار بود که پادشاه با رحمت خویش لباس نورانیای به او عطا کند، لباسی که به وضوح در نگاهها نمایان شود و او در دل بگوید:
خورشید تویی بذره من مانندم
چون ذره بخورشید همی بینندم
هوش مصنوعی: تو همان خورشید هستی و من مانند دانهای هستم که به سمت تو حرکت میکنم. مانند ذرهای که به خورشید نظر دوخته است، من هم به تو توجه دارم.
أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا، سبب توبه فضیل عیاض میگویند که سماع این آیت بود: در بدو کار مردانه راه زدید و بر ناشایست قدم نهادید. وقتی سودای عشق صاحب جمالی در سر وی افتاد و با وی میعادی نهاد، در میانه شب بسر آن وعده باز شد بدیوار برمیکشید که گوینده گفت: أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ.
هوش مصنوعی: آیا زمان آن نرسیده است که کسانی که ایمان آوردهاند، دلهایشان برای یاد خدا نرم و خاشع شود؟ فضیل عیاض درباره توبهاش میگوید که شنیدن این آیه سبب تغییر حال وی شد. در ابتدا راه نادرستی را در پیش گرفته بود، اما وقتی عشق کسی در دلش جوانه زد و با او قرار گذاشت، در میانه شب به دیواری تکیه داده بود که ناگهان این آیه را شنید.
این آیت تیروار در نشانه دل وی نشست، دردی و سوزی از درون وی سر برزد. کمین عنایت بر وی گشاده، اسیر کمند توفیق گشت، از اینجا بازگشت و همی گفت: بلی و اللَّه قد آن، بلی و اللَّه قد آن.
هوش مصنوعی: این آیه به عمق دل او نفوذ کرد و دردی و سوزی را از درونش بیدار کرد. رحمت به او روی آورد و او در دام توفیق گرفتار شد. از آنجا برگشت و مکرراً گفت: بله، به خدا قسم، بله، به خدا قسم.
از آنجا بازگشت در خرابه شد، جماعتی کاروانیان آنجا بودند و با یکدیگر میگفتند فضیل بر راه است، اگر برویم راه بر ما بزند و رخت ما ببرد. فضیل خود را ملامت کرد، گفت: ای بد مردا که منم این چه شقاوت است، روی بمن نهاده در سایه میانه شب بقصد معصیت از خانه بدر آمده و قومی مسلمانان از بیم من در این کنج گریخته، روی سوی آسمان کرد و از دلی صافی توبه نصوح کرد. گفت: اللهم انی تبت الیک و جعلت توبتی الیک جوار بیتک الحرام.
هوش مصنوعی: فضیل در حین بازگشت به خرابه متوجه جمعی از کاروانیان شد که در حال گفتگو بودند و از نگرانی خود در مورد او صحبت میکردند، به این که اگر نزدیک شوند، ممکن است فضیل به آنها حمله کند و اموالشان را برباید. فضیل از رفتار خود ناراحت شد و در دل خود گفت: «وای بر من! چگونه است که من در دل شب، با نیت معصیت و خطا، از خانه بیرون آمدهام و در اینجا به خاطر من، مسلمانان در ترس و وحشت پنهان شدهاند.» او سپس به آسمان نظر کرد و با دلی پاک، توبه صادقانهای کرد و از خداوند درخواست کرد که توبهاش را مورد قبول قرار دهد و او را در نزدیکی خانه کعبه محفوظ گرداند.
الهی از بد سزای خود در دردم و از ناکسی خود بفغان، دردم را درمان ساز ای درمان ساز همه دردمندان، ای پاک صفت از عیب، ای عالی صفت از شوب، ای بینیاز از خدمت من، ای بینقصان از حسابت من.
هوش مصنوعی: خدایا، از عذاب و رنج خود در فغانم و از ناتوانیام به تو پناه میآورم. ای کسی که همه دردها را درمان میکنی و ای پاک از هر عیبی، ای بالاتر از هر نقص و عیب، ای بینیاز از خدمت من و ای بینقص از حساب من.
من بجای رحمتم ببخشای بر من، اسیر بند هواء خویشم بگشای مرا از این بند.
هوش مصنوعی: به جای اینکه بر من رحم کنی، مرا ببخش. من در دام خواستههای نفسانی خود گرفتار شدهام، لطفاً مرا از این قید و بند رها کن.
اللَّه تعالی دعاء وی مستجاب کرد و با وی کرامتها کرد. از آنجا برگشت و روی بخانه کعبه نهاد سالها آنجا مجاور شد و از جمله اولیاء گشت.
هوش مصنوعی: خداوند دعاهای او را به اجابت رساند و به او کرامتهایی عطا کرد. او به خانه کعبه برگشت و سالها در آنجا اقامت گزید و به جمع اولیا الله پیوست.
ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ.
هوش مصنوعی: هر مصیبت یا پیشامدی که در زمین یا در وجود شما رخ میدهد، همواره در کتابی ثبت شده است.
آلاء بر بنده واجب است که اقرار دهد و ایمان آرد که هر چه بوی رسد نعمت یا مصیبة، آسانی یا دشواری، سعادت یا شقاوت، همه بتقدیر و تدبیر خداوند است، بارادت و مشیت او بدانش و خواست او.
هوش مصنوعی: بر هر انسانی لازم است که اعتراف کند و ایمان داشته باشد که هر چیزی که به او میرسد، چه نعمت و چه بلا، چه آسانی و چه دشواری، چه خوشبختی و چه بدبختی، همه به اراده و حکمت خداوند وابسته است و همه اینها به خاطر خواست و مشیت او اتفاق میافتد.
سابقه رانده چنانک خود دانسته، عاقبتی نهاده چنانک خود خواسته.
هوش مصنوعی: گذشتهای که خود ساختهای، سرنوشتی را رقم میزند که خود انتخاب کردهای.
مؤمن چون این اعتقاد کرد و درین بیایید از حضرت عزت سه کرامت یافت: یکی عاقبت، دیگر دولت، سیم سعادت.
هوش مصنوعی: مؤمن هنگامی که به این باور رسید، از جانب خداوند سه نعمت بزرگ دریافت کرد: یکی، پایان خوش، دیگر، riqueza و سوم، خوشبختی.
طوبی کسی را که این سه کرامت با نهاد او موافقت نماید.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که این سه ویژگی در وجودش هماهنگی داشته باشد.
عافیت بهره تن است، دولت اقطاع روزگار، سعادت نصیب دل و دین.
هوش مصنوعی: سلامتی، نعمت بدن است، خوشبختی به معنای داشتن شرایط خوب در زندگی است و سعادت به دست آوردن آرامش در دل و دیانت میباشد.
عافیت بجای دیده، سعادت بجای دل، دولت بجای جان.
هوش مصنوعی: سلامتی به جای دید، خوشبختی به جای دل، و ثروت به جای جان.
این هر سه جمع باید، همیشه تا کار دل، و دین بر نظام بود.
هوش مصنوعی: این سه گروه باید همیشه در کنار هم باشند تا کارهای مربوط به دل و دین به خوبی پیش برود.
از اینجا گفت مصطفی (ص): اللهم انی اسئلک العفو و العافیة و المعافاة فی الدنیا و الآخرة.
هوش مصنوعی: از اینجا مصطفی (ص) گفت: خداوندا، از تو درخواست میکنم که مرا ببخشی و در دنیا و آخرت به سلامت و عافیت رسانی.
و یروی: اللهم انی اسألک الیقین و العافیة.
هوش مصنوعی: و به نقل از او: خدایا، من از تو یقین و سلامتی را درخواست میکنم.
و روی: اللهم ارزقنی الفقر و العافیة و المعافاة فی الدین.
هوش مصنوعی: و بگو: خدایا، به من فقر و سلامتی و نیکی در دین عطا کن.
یکی از بزرگان دین گفته: که عافیت تنی بود بیبلا و علت دمی بیهوا و بدعت دلی بیحسد و عداوت دیوانی بیجفا و زلت، طاعتی بیریا و سمعت.
هوش مصنوعی: یکی از شخصیتهای بزرگ مذهبی بیان کرده است که عافیت به معنای سلامت جسمی بدون دردسر و مشکلات، آرامش روانی بدون ترس و حسادت، و عبادتی خالص بدون ریا و فریب است.
چون این پنج معنی مرد را مسلم گردد نعمت دین و دنیا بر وی تمام گردد.
هوش مصنوعی: زمانی که این پنج مفهوم برای فرد روشن و مشخص شود، نعمتهای دین و دنیایش به کمال میرسد.
و گفتهاند که: عافیت آنست که امروز همه خلق از دست و زبان تو سلامت یابند و فردا تو از دست دعوی و زبان خصومت خصمان سلامت یابی چون برین جمله باشد عافیت دنیا و آخرت در حق تو جمع شد.
هوش مصنوعی: عافیت در این است که امروز همه انسانها از گفتار و کردار تو در امان باشند و فردا تو نیز از دعوا و دشمنیها در امان بمانی. اگر این شرایط برقرار باشد، عافیت دنیا و آخرت برای تو به بهترین شکل فراهم شده است.
اما دولت، بزرگان گفتهاند که: الدولة اتفاقات حسنة، یکی از دلائل دولة اتفاقهای نیکوست.
هوش مصنوعی: اما دولت، بزرگان گفتهاند که: دولت مجموعهای از اتفاقات خوب است، یکی از دلایل خوب بودن دولت، وقوع این اتفاقات نیکو میباشد.
مردی را بینی از کار خویش غافل، دولت فراموش کرده، همی ناگاه طلعه دولت بسر وی آید. دست دولت در دل وی بکوبد، وی از خواب غفلت درآید.
هوش مصنوعی: مردی را میبینی که از کار خود غافل است و فراموش کرده که چقدر مهم است. ناگهان، خوشبختی و موفقیت به سراغ او میآید و در دل او نفوذ میکند و او را از خواب غفلت بیدار میکند.
رسول دولت بر سر خود بیند، لباس دولت بر تن خود بیند.
هوش مصنوعی: فرستاده دولت در مقام خود نشسته و نشان و لباس دولت را بر تن خود میبیند.
پیر طریقت اینجا سخنی نغز گفته: الهی دانی بچه شادم بآنکه نه بخویشتن بتو افتادم.
هوش مصنوعی: روحانی راه و حقیقت در اینجا سخنی خوش بیان کرده: ای خدا، تو میدانی که چقدر شادمانم، به این دلیل که نه به خودم، بلکه به تو وابستهام.
الهی تو خواستی نه من خواستم. دوست بر بالین دیدم چو از خواب برخاستم.
هوش مصنوعی: خداوندا، تو اراده کردی و نه من. وقتی دوست را در کنارش دیدم، از خواب بیدار شدم.
اتانی هواها قبل ان اعرف الهوی
هوش مصنوعی: هواها و احساسات را پیش از آنکه آنها را بشناسم، تجربه کردهام.
فصادف قلبا فارغا فتمکنا
هوش مصنوعی: قلب او خالی بود و به همین خاطر توانستیم به راحتی در آن نفوذ کنیم.
آن دولتی بود که ناگاه بدر دل بلال حبشی آمد. آن بیدولتی بود که بو طالب قریشی را دریافت.
هوش مصنوعی: این حکایت از یک حکومت است که به طور ناگهانی در دل بلال حبشی به وجود آمد، و این نبود که بخواهد نداشتن حکومتی را تجربه کند بلکه بل اینکه بو طالب قریشی را شناسایی کرد.
هیچ قدم از روی صورت برسول خدا نزدیکتر از قدم بو طالب نبود لکن چه سود داشت چون دولت دستگیر نبود. دولت بلال را بر تخت بخت نشاند و بیدولتی بو طالب را در وهده مذلت و هوان افکند. «یفعل ما یشاء و یحکم ما یرید». اما سعادت حکمی است ازلی و کاری ابدی. جد و جهد بنده را در آن مجال نیست آنها که بدان رسیدند، لا بل که بقضیت ربوبیت و مشیت الهیت رسیدند.
هوش مصنوعی: هیچ کسی به اندازه بو طالب به پیامبر نزدیک نبود، ولی این نزدیکی چه فایدهای داشت وقتی که قدرت به او نرسیده بود. قدرت بلال او را به قله عظمت رساند، در حالی که بو طالب در ذلت و درماندگی قرار گرفت. خداوند هر چه بخواهد انجام میدهد و هر طور که بخواهد قضاوت میکند. اما سعادت، حکمی است ازلی و عملی دائمی. تلاش انسان در این مسیر بیفایده است و کسانی که به سعادت دست یافتهاند، در واقع به حکم و اراده الهی رسیدهاند.
ان السعادة امر لیس یدرکها
اهل السعادة الا بالمقادیر
هوش مصنوعی: خوشبختی چیزی است که تنها کسانی که خوشبخت هستند، آن را با اندازهگیری و سنجش میتوانند درک کنند.
مکتوبة عن اناس طالبین لها
و قد تساق الی قوم بتقدیر
هوش مصنوعی: این نوشته برای افرادی است که به دنبال آن هستند و به گونهای به گروهی فرستاده شده است که در نظر گرفته شدهاند.
سعادت تاج و هاج است تا بر سر که نهند، طراز اعزاز است تا بر آستین که کشند. کمر عزاست تا بر میان که بندند، قباء بقاست تا در تن که پوشند.
هوش مصنوعی: سعادت مانند یک تاج است که بر سر کسی قرار میگیرد، و نشانی از احترام است که بر آستین کسی میدوزند. همچنین، عزت مانند کمری است که به دور waist بسته میشود و بقای فرد مانند قبایی است که بر تنش میپوشند.
نشانش آنست که گفتهاند: الطاعة بعد الطاعة علامة السعادة و المعصیة بعد المعصیة علامة الشقاوة.
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که اطاعت از دستورات پس از اطاعت دیگر، نشانه خوشبختی است و نافرمانی پس از نافرمانی دیگر، نشانه بدبختی محسوب میشود.
علم سلطان سعادت چون در عالم نهاد بند بنده برزنند، علامتها بر اهوال او ظاهر شود تا بدلیل و سؤال حاجت نبود.
هوش مصنوعی: علم، مانند سلطانی است که سعادت را در زندگی بشر برقرار میکند. هنگامی که در جهان این علم به وجود آید، نشانهها و نشانههایی از وضعیت انسانها نمایان میشود تا اینکه نیازی به دلیل و پرسش درباره نیازها نباشد.
فر کو نه بدی باشه آن را که سها بود
عاشق بهمه جایی انگشتنما بود
هوش مصنوعی: اگر کسی خوبی را ترک کند، مانند ستارهای درخشان خواهد بود که همه جا شناخته شده است، چرا که افراد عاشق همیشه در مرکز توجه هستند.
اسلام ابو طالب مورد اختلاف است و امامیه و اکثر زیدیه قائل باسلام اویند و برخی از مشایخ معتزلی نیز مانند شیخ ابو القاسم بلخی و ابو جعفر اسکافی نیز بر این عقیدهاند ادلهای فراوان و اخباری بسیار از طریق عامه و خاصه برای اثبات اسلام ابو طالب آوردهاند. سید ابو علی فخار بن معد موسوی رسالهای مستقل در باب اسلام ابو طالب پرداخته و اخباری فراوان از طریق عامه و خاصه آورده و از آن جمله است روایت مسند ابو الفرج اصفهانی از عکرمه از ابن عباس بدین مضمون: ابو بکر روزی پدر کور خود ابو قحافه را بخدمت رسول اللَّه (ص) کشانید تا مسلمان شود. و در پاسخ سخنی از حضرت رسول (ص) گفت: اسلام ابو طالب بیش از اسلام پدرم مرا شادمان ساخت. در کافی شریف اخباری صریح در اسلام ابو طالب آمده و در عدهای از این اخبار تصریح شده است که ابو طالب مانند اصحاب کهف اسلام خود را نهان میداشته است.
هوش مصنوعی: در مورد اسلام ابو طالب، نظرات متفاوتی وجود دارد. امامیه و بیشتر زیدیه بر این باورند که او مسلمان بوده و برخی از بزرگان معتزله نیز، مانند شیخ ابو القاسم بلخی و ابو جعفر اسکافی، این اعتقاد را دارند. برای اثبات اسلام ابو طالب دلایل و گفتههای زیادی از منابع مختلف ارائه شده است. سید ابو علی فخار بن معد موسوی نیز رسالهای مستقل در این زمینه نوشته و نقلهای زیادی از منابع عام و خاص آورده است. یکی از این نقلها مربوط به ابوالفرج اصفهانی است که از عکرمه و ابن عباس نقل کرده که روزی ابو بکر پدرش، ابو قحافه، را به حضور پیامبر (ص) آورد تا مسلمان شود و در پاسخ پیامبر گفت که اسلام ابو طالب برای او شادتر از اسلام پدرش بوده است. همچنین، در کتاب کافی هم روایات روشنی درباره اسلام ابو طالب وجود دارد که برخی از آنها اشاره میکنند که او مانند اصحاب کهف، ایمان خود را پنهان میداشته است.